مقالات

تاریخ بهائیت – پرسش و پاسخ

 

بهائیت فرقه ای منشعب از آئین بابی است و بابیت هم برخاسته از مکتب شیخیه است لذا جهت روشن شدن چگونگی بوجود آمدن بهائیت باید سراغ مکتب شیخیه و بابیت رفت تا جریان بهائیت را بهتر بشناسیم.

 

بنیانگذاران مکتب شیخیه شیخ احمد احسائی و سیدکاظم رشتی هستند که رشتی از شاگردان احسائی بوده و این مکتب برای خود چهار رکن قائل هستند که رکن چهارم را شیعه کامل می دانند که در شیخیگری پس از توحید و نبوت و ولایت شیعه کامل چهارمین رکن است.

 

زندگی سید علی محمد شیرازی معروف به باب را اینگونه می توان ترسیم کرد:

 

۱. دوران نوجوانی او که دارای دو ویژگی است. یکی راز و نیازهای غیرعادی که با قرائت ادعیه و زیارتهای مذهبی همراه بوده و ریاضت و چلّه نشینی حتی در دوران تحصیل، رویه او بوده است.[۱] دیگر اینکه دایی سید علی محمد او را پیش استادی به نام شیخ عابد که از شاگردان شیخ احسائی و رشتی است جهت یادگیری تعالیم دینی می برد.[۲]

 

۲. در سفری که سید علی محمد در سال ۱۲۵۵ قمری به کربلا انجام می دهد، با برخی از شاگردان سید کاظم رشتی آشنا و به خدمت رشتی رسیده و در حلقه درسی او جا می گیرد. گویا باب در مدّت اقامت یک ساله در کربلا پیرامون مسئله امام دوازدهم در تلقی شیخیه می اندیشیده و موضوع رکن چهارم و چگونگی آن، وی را به تأمل بسیار واداشته و وسوسه های مرموزی در دل او ایجاد می کند.

 

۳. به دنبال درگذشت سید کاظم رشتی در سال ۱۲۵۹(هـ . ق) در کربلا، شاگردان وی در جستجوی جانشینی برای رشتی مشغول می شوند که بنابر عقیده خود، جانشین باید مصداق شیعه کامل و رکن چهارم باشد. نکته ای که در اینجا قابل تأمل است اینکه با وجود علماء اخباری شیعه و شیخیه مثل قزوینی، زنجانی، بشرویه ای و ابوالفضل گلپایگانی که از پیروان سید کاظم رشتی می باشند، علی محمد خود را به عنوان رکن چهارم معرفی می کند، در حالی که از نظر مقام علمی همچون شاگردی خردسال در میان آن عالمان بوده است.

 

باب بعد از مرگ رشتی به خاطر اختلاف آراء در مورد جانشینی سید کاظم رشتی، با ادعای رکن چهارم، افراد پراکنده شیخیه را به سوی خود جلب می کند و سپس برای آنکه عامه مردم را به طرف خود بخواند دعوی سفارت و بابیت حضرت ولی عصر ـ علیه السّلام ـ می کند و بعد از مدتی که بازارش گرم می شود دعوی مهدویت و ولایت می نماید و چون به خیال خودش در این مرحله نیز پیشرفت می کند، شروع به ساختن احکام و قوانین کرده و ادعای رسالت و نبوت نموده و بالاخره ادعای الوهیت و ربوبیت می کند و علت این امر هم روش تأویل گرایی شیخیه است که توانست با این حربه، بخش هایی از قرآن کریم را تفسیر نماید و در نهایت بخاطر همین ادعاهای باطل و کفر آمیز به اعدام محکوم می شود و وقتی که علی محمد شیرازی در تبریز اعدام شد تزلزل و شکاف عمیقی در بین طرفداران بابیت بوجود آمد و بابیان به دو گروه ازلیان و بهائیان منشعب گردید.

 

میرزا حسینعلی بهاء و رهبر بهائیان در تهران ساکن بود و در سن ۲۸ سالگی در پی تبلیغ ملاحسین بشرویه ای معروف به باب اللباب در شمار نخستین گروندگان باب درآمد و از آن پس یکی از فعالترین افراد بابی شد و به ترویج بابیگری بویژه در نور و مازندران پرداخت و برخی از برادرانش از جمله میرزا یحیی نیز بر اثر تبلیغ او به این مرام پیوستند.

 

با توجه به مطالب فوق عوامل پیدایش بهائیت را چنین می توانیم بیان کنیم. مبنای فکری شیخیه بر مشرب اخباری گری استوار است وقتی اخباری ها در زمینه های مختلف مغلوب اصولیون شدند و مبارزه دینی و شرعی وحید بهبهانی تفکر اخباریون را در هم پیچید و بساط اخباریگری را در محدوده فقه و برخی آراء کلامی از بین برد فرقه بابیت پیدایش خود را از این مقطع زمانی آغاز می کند.[۳]

 

اما در این میان سیاست دولتهای استعماری و حمایت آنها در پیشرفت و بقاء و حتی در پیدایش بهائیت قابل توجه می باشد. وقتی در شوال ۱۲۶۸ حادثه تیراندازی دو تن از بابیان به ناصرالدین پیش آمد، حکومت مرکزی قرائن و شواهدی که در اختیار داشت میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاء را طراح این سؤ قصد شناخته و به دستگیری وی اقدام کردند. با توجه به اینکه شوهر خواهر بهاء منشی سفارت روس و هم در همسایگی سفیر روسی بوده، وقتی که بهاء را ملاقات می کند وی را به منزل خود و بعد به خانه سفیر روسی می برد و از آن طریق مدتی در مقرّ تابستانی سفارت روس در زرگنده شمیران سپری می کند، تا از تعقیب و دستگیری مصون ماند و سفیر روس بر ادامه اقامت وی اصرار می ورزد و از تسلیم او به نمایندگان شاه امتناع می کند و از بهاء الله می خواهد که به خانه صدراعظم برود و نامه ای به صدر اعظم می نویسد و در آن تأکید می کند که از طرف سفارت روسیه از او پذیرایی کند و در حفظ و حراست او بکوشد و چنانچه آسیبی به وی برسد شخص صدر اعظم مسئول سفارت روس خواهد بود و سفیر روسی با وساطت و دخالت خود در آزادی او می کوشد و سعی می کند بی گناهی او را به اثبات برساند و موجب گردید که حسینعلی از زندان آزاد شود.[۴]

 

مطلب بعدی اینکه وقتی بهاء با عده ای از بابیان به طرف عراق حرکت می کنند نماینده ای از روس و ایران به همراه آنان می گمارند. از همه اینها معلوم می شود که سفارت روس از همان وقت میرزا را تحت نظر و حمایت گرفته به طوری که دولت ایران نتوانست درباره او تصمیمی مستقل بگیرد. و موید این مطلب زمانی است که دولت روس بهائیان را به رسمیت شناخته و قمراف حاکم ترکستان به معاونت و مساعدت ایشان پرداخته، تا جایی که اظهار می کند در عشق آباد معبد بسازند و در ظلّ اقتدار دولت روسیه رسمیت یابند.[۵]

 

بعد از آنکه حسینعلی نوری در عراق ساکن می شود، صبح ازل و بهاء بر سر جانشینی اختلاف می کنند و با توجه به اینکه باب، به میرزا یحیی توجه بیشتر داشته عده ای از طرفداران باب او را جانشین باب می دانند و ازلیان به همین دلیل در آغاز، اکثریت را تشکیل می دادند ولی بعدها تدابیر بهاء الله موجب شد ازلیان در اقلیت قرار گیرند و به تدریج منقرض شوند.

 

یکی از عوامل پیروزی بهاء الله حمایت انگلیس است. وقتی بهاء به عراق تبعید شد دولت انگلیس به افراد فعّال احتیاج زیادی داشت و میرزا بهاء الله به تدریج با سیاست انگلیس ارتباط پیدا کرده تا جایی که نظر دولت انگلیس را به سوی خود جلب می کند. شاهد این امر این است که وقتی در سال ۱۲۷۸ میلادی «آرنولد با روز کمبال» ژنرال کنسولی دولت انگلیس با میرزا حسینعلی دیدار می کند، پیشنهاد حمایت و تابعیت دولت انگلستان و مهاجرت به هند استعماری یا هر نقطه دیگر را به وی می دهد و نظیر همین تقاضا را نایب کنسول فرانسه در «اورنه» به میرزا بهاء می دهد تا مورد حمایت و تقویت قرار گیرد. و دیگر اینکه در ایام اقامت میرزا بهاء و بابیها در عراق و استانبول مقرّری تعیین شده بود که بعدها حسینعلی از این امر اظهار پشیمانی می کند.

 

حمایت انگلیس از میرزا بهاء تا آخر عمر او بوده و زمانی که سردار بریتانیایی در سال ۱۹۱۸ میلادی حیفا را فتح می کند، هنگام ورود به شهر، فرمان خاصی از طرف امپراطور انگلیس مبنی بر دیدار میرزا بهاء دریافت می کند و پادشاه انگلیس درجه نجابت و بزرگی به او می دهد که البته نشانی دادن به شخص میرزا بهاء از طرف انگلیس آن هم در روزهای اول فتح و غلبه بر دولت عثمانی، باید در مقابل سوابق ممتد و خدمات مفصلی باشد.[۶]

 

و بدین سان به علت خلأهای فرهنگی و علمی و خصوصاً بذر بد فرجام بهائیت در کشورهای اسلامی با حمایت دولتهای استعماری مثل روسیه و انگلیس پاشیده شد و نهال آن در دامن کج اندیشان به اصطلاح روشنفکر پرورش یافت.

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

 

۱. شناخت امام عصر ـ علیه السّلام ـ موسوی نیا.

 

۲. ادیان و مذاهب، ج۲، سید صادق بنی حسینی.

 

۳. فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی.

 

——————————————————————————–

 

[۱] . مبلّغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب. ج ۳، ص ۱۳۹۷.

 

[۲] . طباطبائی، سیدمصطفی، بررسی باب و بهاء، ناشر روزنه تهران، ص ۳۷،.

 

[۳] . تاریخ ادیان و مذاهب، ج ۳، ص ۱۴۰۱.

 

[۴] . دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر حداد عادل، بحث بهائیت، تهران، ۱۳۷۶، ج ۳، ص ۷۳۵.

 

[۵] . محاکمه باب و بهاء، ناشر مصطفوی، تهران، ۱۳۳۶، ج ۳، ص ۱۸۰

 

پرسش :

 

 

 

پرسش :

 

 

چه عواملی در گرایش پیروان بهائیت به سوی بهائیت مؤثر بوده است؟

 

پاسخ :

 

 

بهائیت نام فرقه‌ای انحرافی است که در قرن ۱۳ هجری در دوره قاجار بعد از مرگ علی محمّد شیرازی معروف به (باب) از این گروه جدا شده و از آنجا که لقب حسینعلی نوری مؤسس این گروه بهاءالله بوده.[۱] گروهش به این نام معروف گشته و با استفاده از وضع موجود جامعه ایران و جذب سران فرقه باب به سوی خود توانست، پیروانی دور خود جمع کند.

 

عوامل گرایش مردم به بهائیان را می توان به امور ذیل خلاصه کرد:

 

۱. وضع بد اقتصادی و کشاورزی ناسالم و محدود دوره قاجاریه که مبتنی بر کشاورزی سنّتی و ارباب و رعیّتی بود و لذا مردم همیشه از لحاظ اقتصادی با کمبود معیشت همراه بوده و از طرف دیگر دسترنج‌شان توسط ارباب و ایادی آن مصادره می‌شد. لذا این فشار اقتصادی زمینه گرایش مردم به مدّعی یا مدعیان فرج اللهی را فراهم کرد.[۲]

 

و هم‌چنین نیروهای نظامی و دولتی به خاطر جوّ موجود در آن زمان که بر اساس زورگوئی بود، در مناطق مختلف با ایجاد فشار و غارت دارای مردم، موجبات این گرایش را به وجود آوردند.[۳] و همچنین وضع مالیات‌گیری و اوضاع دهشتناکی که مأموران حکومتی بر روستائیان تحمیل می‌کردند، نیز یکی از عوامل گرایش به آئین‌های جدید بود.[۴]

 

۲. علت سیاسی که باعث گرایش مردم به این فرقه و امثال آن می‌شد و آن عبارت بود از اینکه: چون ایران در جنگ‌ با روس‌ها شکست خورد و آن اقتداری که قبلاً در ایران وجود داشت از بین رفت، و همچنین حمایت دول خارجی از قبیل روس و انگلیس از فرقه‌ها و گروه‌های انحرافی نیز در این امر دخیل بوده، چرا که آنها برای شکستن مهم‌ترین عامل انسجام اجتماعی جامعه ایرانی یعنی مذهب شیعه، تضاد میان دولت و ملّت را در بخش ساختاری سیاسی، اجتماعی و ایجاد شکاف مذهبی در میان جامعه را از برنامه‌های خود قرار داده و لذا در حمایت از باب و بعد از آن از بهائیت دریغ نداشتند.[۵]

 

با توجّه به وضع مملکت در آن زمان (یعنی بعد از شکست از روس) و نفوذ بیگانه در ایران که بسیار خراب کننده بود و زندگی بر مردم سخت شده بود و عموم مردم در انتظار روزی بودند که شاید مصلحی آنها را از این مهلکه نجات بدهد.[۶] بعضی از مردم بی‌سواد و عوام با کوچکترین اشاره و مژده آمدن مصلح از سوی بهائیان به سوی آنان جذب می‌شدند.

 

۳. وضع فرهنگی: در زمان قاجاریه بیش از نود درصد مردم ایران بی‌سواد بودند. یک سری از اعتقادات دیگر، که خرافی و اوهام است، در این عصر رنگ و بوی مذهب به خود گرفته و در میان عامّه هم به شدّت رسوخ کرده بود و هر کس با آن از سر ناسازگاری در می‌آمد، به شدّت مورد لعن و تکفیر قرار می‌گرفت.[۷] و لذا گروهی با استفاده از این وضع که مردم داشتند سوء استفاده کرده و اندیشه‌های خود را بروز داده و با توجّه به عوامل دیگر، مردم به اندیشه‌های آنها از قبیل بابیت و بهائیت گرایش پیدا کردند.

 

پس عدم آگاهی اکثر مردم از مکتب اصیل اسلام و فقر فرهنگی از علل انحراف فکری مردم و تمایل به بهائیت[۸] و امثال آن بوده است.

 

۴. موقعیت خوب بهاء الله و استفاده مناسب از این موقعیت در جهت جذب طرفداران باب به سوی خود، یعنی وقتی که باب اعدام شد و طرفداران او پراکنده شده و برخی از ایران خارج شدند. با وجود این‌که رهبری با یحیی صبح ازل بود ولی برادرش حسینعلی نوری با این امر مخالفت کرده و خود را به عنوان کسی معرفی کرد که باب بشارتش را داده بود و چون زمینه هم از قبل توسط باب ایجاد شده بود، بهاء الله توانست افراد فراوانی دور خود جمع کند.[۹]

 

و همچنین بهاء با ارتباط برقرار کردن با طرفداران باب در ایران و ارسال نامه‌هایی که به آنها الواح گفته می‌شد، توانست خود را مطرح کند و مردم را جذب خویش نماید.[۱۰] که در این زمینه هم از حمایت دول بیگانه بالاخصّ انگلیس برخوردار بود و توانست یحیی صبح ازل را از صحنه خارج کرده و یاران خود را حفظ نماید.

 

بنابراین می‌توان گفت که علل اصلی گرایش مردم به بهائیت به خاطر وضعی بود که در جامعه آن روز وجود داشته، یعنی وضع بد اقتصادی مردم، ناامید شدن از اقتدارهای موجود در جامعه برای اصلاح امور، ظلم و جور حکومت و ایادی آن که از حدّ و توان مردم گذشته بود و پشتیبانی بیگانگان از رهبران این فرقه و از همه مهم‌تر فقر فرهنگی حاکم بر جامعه آن روز و عوامل دیگر توأماً زمینه‌ای را ایجاد کردند که برخی از مردم به امید اینکه نوید بخشان خیالی برای نجات آنها آمده‌اند و با گرایش به آنها تمام مشکلات را پشت سر خواهند گذاشت به سوی این فرقه گرایش پیدا کرده و در دام افتادند.

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

 

۱. بهائیت در ایران، سعید زاهد زاهدانی.

 

۲. مجموعه‌ای از مطالب دیانت بهائی، اشرف فرامرز.

 

۳. تاریخ جامعیت بهائیت، بهرام افراسیابی.

 

——————————————————————————–

 

[۱] . افراسیابی، بهرام، بهائیت به روایت تاریخ، نشر پرستش، چاپ اول، ۱۳۶۶، تهران، ص ۱۲.

 

[۲] . فضایی، یوسف، شیخیگری، بابی‌گری، بهائیگری … ، انتشارات عطایی، چاپ اول، ۱۳۵۴، تهران، ص ۸۴.

 

[۳] . فشاهی، محمّد رضا، واپسین، جنبش قرون وسطایی در دوران فئودال، نشر جاویدان، چاپ اول، ۱۳۵۶، تهران، ص۳۱.

 

[۴] . همان، ص ۳۳.

 

[۵] . چهاردهی، نور الدین، چگونه بهائیت پدید آمد، انتشارات فتحی، چاپ اول، ۱۳۶۶، تهران، ص ۱۶۳.

 

[۶] . احمد، آ ـ مرتضی، تاریخ و نقش سیاسی رهبران بهائی، تهران، دار الکتب الاسلامی، چاپ سوم، ص ۱۰.

 

[۷] . شمیم، علی اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، انتشارات مدبر، چاپ اول، ۱۳۷۵، تهران، ص ۲۷۲.

 

[۸] . چگونه بهائیت پدید آمد، ص ۱۵.

 

[۹] . رائین، اسماعیل، انشعاب در بهائیت، مرو، مؤسسه تحقیقی رائین، بی‌تا، ص ۸۳.

 

[۱۰] . نصری، علی، نقد اصول دوازده‌گانه بهائیت،

 

پرسش :

 

 

چه عواملی در پیدایش بهائیت نقش داشته است؟

 

پاسخ :

 

 

با توجه به اینکه فرقه بهائیت در دوره قاجاریه بوجود آمده است، باید دید اوضاع جامعه از لحاظ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن زمان چگونه بود؟ چرا که برای پیدایش هر تفکری هر چند غلط و گمراه کننده، باید زمینه آن در جامعه باشد تا عده ای به طرف آن فکر بیایند. عواملی که در بوجود آمدن بهائیت اثر گذار بودند عبارتند از:

 

۱.عامل اجتماعی: در دوران قاجاریه اصلی ترین زمینه منازعات اجتماعی، شکاف بین دولت و ملت بود. زیرا یکی از اقتدارهای عمده در ایران، اقتدار دولت بود، و این اقتدار بر اساس زور بوجود آمده بود. مردم به علت نیازشان به امنیت، این زورگویی را تحمل می کردند و مسائل اجتماعی خود را با روحانیت حل و فصل می کردند، اما از همان روزی که ضعف دولت فتحعلی شاه در جنگ های ایران و روسیه، آشکار شد، بخشی از زمینه را برای گرایش مردم به اندیشه های افراطی در مورد امام زمان ارواحنا له الفداء فراهم نمود. و در دولت محمد شاه، به علت گرایش او به نوعی تصوف، این زمینه بیشتر شد و در اواخر حکومت محمد شاه قاجار، به بهانه اعتراض به وضعیت اسفبار مردم، و در مقابله با دولت، شورشهای بابیه شکل گرفت و با ادعای ماموریت برای هدایت جامعه از سوی حضرت مهدی ارواحنا له الفدا و با تبلیغ بر علیه ظلم توانست، تعدادی پیرو بدست آورد، ولی در زمان ناصرالدین شاه به خاطر حرکت روحانیت سرکوب شدند.[۱]

 

۲. عامل سیاسی: در زمان فتحعلی شاه رقابت شدید انگلستان و فرانسه در ایران و مسئله جنگ های ایران و روس، وضعیت پیچیده ای ایجاد کرده بود و سرانجام ایران با شکست مواجه شد و با بستن قراردادهای گلستان و ترکمان چای بخش های وسیعی از کشور به روس ها واگذار شد! همین شکست، ایران را به شدّت به روس وابسته کرد، وقتی هم ناصر الدین شاه به سلطنت رسید برای دوام حکومت خویش به فروش کشور به روسیه و انگلیس پرداخت؛ در این دوران، افعانستان، مرو و …. از ایران جدا شدند. اما ملت در مقابل استعمار و در مواردی در مقابل دولت خویش ایستاد، مانند فتوای جهاد توسط علما در جنگ ایران و روس، نهضت تنگستان بر علیه انگلیس و ….. در این برهه استعمار، ایجاد تفرقه مذهبی در ایران و سایر ممالک اسلامی را وجهه همت خود قرار داد. و علی محمد شیرازی را در میان شیعیان به عنوان باب و واسطه امام زمان ـ علیه السّلام ـ برای شکستن اقتدار روحانیت و دین، و به تبع آن اقتدار باقی مانده دولت با درگیری های داخلی، جلو انداختند تا ایران به فکر بازپس گرفتن شهرهای از دست رفته خود نباشد. و متأسفانه خود دولت هم به این فرقه کمک هایی کرد تا مردم را مشغول کرده و فرصت اعتراض را از آنها بگیرد.[۲]

 

۳. عامل فرهنگی: در زمان قاجاریه بیش از نود درصد مردم بی سواد بودند، یک سری اعتقادات خرافی )یعنی اوهام و خرافاتی که رنگ مذهبی به خود گرفته بود) در میان مردم رسوخ کرده بود و هر کس آن را قبول نمی کرد، مورد لعن قرار می گرفت و این فرصتی بود تا مردمی که باب و بهائیت را به عنوان واسطه امام زمان ـ ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ قبول نمی کردند، به عنوان مخالف امام زمان ـ علیه السّلام ـ معرفی شوند.[۳]

 

۴. عامل اقتصادی: در زمان قاجاریه، ایران در وضعیت اسفباری به سر می برد به طوری که قحطی و رکود بازار همه جا را فرا گرفته بود و اگر هم در منطقه ای رونقی وجود داشت، سودش به یک عده ای از طرفداران عناصر دولتی می رسید. از طرفی بیماری های واگیردار مانند وبا، طاعون و جنگ های داخلی و خارجی، هزاران نفر را از بین برده بود، این آفات،‌ هم از شمار مردم می کاست و هم بنیه و روحیه بازماندگان را تضعیف می نمود، در نتیجه به اقتصاد کشور لطمه زیادی زده شده بود. در چنین شرایط اقتصادی و با شکسته شدن روحیه مردم به علت شکست در جنگ ها و ….، احتمال گرایش مردم به روزنه امیدی که منجی عالم بشریت باشد و جهان را پر از عدل و داد کرده و ریشه فقر را بخشکاند افزایش می یافت.[۴] با توجه به این عوامل، هر چیزی که باعث دگرگون ساختن محیط جامعه گردد، از سوی مردم مورد استقبال قرار می گیرد، به هیمن خاطر عده ای از مردم به امید گشایش در امور اعتقادی، سیاسی، اقتصادی به وعده های مدعیان بابیت امیدوار شدند و بعدها نیز با حمایت استعمار و تبلیغات گسترده و خرج کردن پول های فراوان، عده ای به طرفداری از علی محمد باب و میرزا حسینعلی بهاء ادامه داده و در نهایت به عنوان یک بهایی از جرگه مسلمانان خارج شدند. بنابراین عوامل متعددی در پیدایش بهائیت مؤثر بودند که به برخی از آنها اشاره شد و عوامل متعددی نیز در استمرار حیات بهائیت وجود دارد که باید در جای دیگر به آن پرداخته شود.

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

 

۱. تاریخ و نقش سیاسی رهبران بهائی، مرتضی احمد.

 

۲. ایران در دوره سلطنت قاجار، علی اصغر، شمیم.

 

۳. واپسین جنبش قرون وسطائی در دوره فئودال، محمد رضا فشاهی.

 

۴. شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، یوسف؛ فضایی.

 

——————————————————————————–

 

[۱] . زاهدانی، زاهد؛ بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دوم، ۱۳۸۱ ش، ص ۵۵.

 

رک: نصر، تقی، ایران در برخورد با استعمارگران، تهران، شرکت مولفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۳ ش، ص ۱۴۷.

 

[۲] . حسینی طباطبائی، مصطفی؛ ماجرای باب و بهاء، روزنه،‌ دوم، ۱۳۷۹ش، ص ۴۵.

 

رک: زاهدانی، زاهد؛ بهائیت در ایران، ص ۸۵. و: خاقانی، ابومحمد، مع الخطوط العریضه لمحب الدین، ص ۱۰۰.

 

و رک: ح م ت؛ محاکمه و بررسی در تاریخ و عقاید و احکام، ج ۱، ص ۲۳۰. و رک: ربانی گلپایگانی، علی؛ فرق و مذاهب کلامی، ص ۳۴۱.

 

[۳] . نصری، علی؛ نقدی بر اصول دوازده گانه بهائیت، اصفهان، گویا، ۱۳۸۲ ش، ص ۹.

 

[۴] . بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دوم، ۱۳۸۱ش، ص ۶۲.

 

پرسش :

 

آیا بهائیت یک دین است یا یک گروه و حزب سیاسی؟

 

پاسخ :

 

 

بنیانگذار فرقه بهائیت میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله است و این فرقه نیز نام خود را از همین لقب برگرفته است. پس از اعدام علی محمد باب«بانی فرقه بابیه» به دستور امیرکبیر، عموم بابیه به جانشینی یحیی معروف به صبح ازل که برادر کوچکتر میرزا حسینعلی بود معتقد شدند و چون در آن زمان یحیی بیش از نوزده سال نداشت، حسینعلی بهاء زمام کارها را بدست گرفت. حسینعلی از نخستین گروندگان به بابیه و از اعضای فعال آن فرقه به شمار می رفت و در سوء قصدی که به ناصرالدین شاه صورت گرفت، دخالت داشت و اگر وساطت شخص سفیر روس نبود، توسط دولت اعدام می شد. سفیر روسی نه تنها جان او را نجات داد بلکه زمینه سفر او را به بغداد فراهم کرد. در بغداد کنسول دولت انگلستان و نیز نماینده دولت فرانسه با بهاء الله ملاقات کرده و حمایت دولتهای خویش را به او ابلاغ کردند و حتی تابعیت انگلستان و فرانسه را نیز پیشنهاد نمودند. آدمکشی ها و خرابکاریهای بابیان در بغداد باعث شد که توسط دولت عثمانی ابتدا به استانبول و سپس به ادرنه تبعید شوند در این زمان میرزا حسینعلی مقام«من یظهره اللهی» را برای خود ادعا کرد. البته طبق ادعاهای علی محمد باب قرار بود حدود دو هزار سال بعد از او کسی که«من یظهره الله» است ظهور کند، ولی شماری از سران بابیه به این موضوع اهمیت ندادند و فقط در بغداد حدود بیست وپنج نفر خود را«من یظهره الله» نامیدند. پس از ادعای حسینعلی بهاء نزاع و جدایی میان بابیان آغاز شد. بابیهایی که ادعای او را نپذیرفتند و بر جانشینی میرزا یحیی صبح ازل باقی ماندند،ازلی نام گرفتند و پذیرندگان ادعای میرزا حسینعلی بهاء الله،«بهایی» خوانده شدند. منازعات ازلیه و بهائیه در ادرنه شدت گرفت و حتی به کشتار طرفین انجامید و هر یک از دو طرف بسیاری از اسرار یکدیگر را باز گفتند.[۱] بارزترین مقام ادعایی حسینعلی، ربوبیت و الوهیت بود و تاریخ نشان می دهد که شخصیت او همانند شخصیت علی محمد باب دچار تزلزل و اختلال بوده است. برخی از محققین فرقه بابیت و بهائیت پس از بررسی سخنان و کتابهای علی محمد باب و حسینعلی بهاء به این اختلال فکری و روانی اشاره کرده و نمونه هایی نیز ذکر کرده اند.[۲]

 

در تاریخ بهائیت ردپای استعمار به روشنی دیده می شود به ویژه اینکه پس از مرگ حسینعلی پسر ارشد و جانشین او عباس افندی (۱۲۶۰ ـ ۱۳۴۰ ق) ملقب به عبدالبها سفری به اروپا و آمریکا داشت و این سفر نقطه عطفی در ماهیت آئین بهایی محسوب می گردد.[۳]پیش از این مرحله، آئین بهایی بیشتر به عنوان یک انشعاب از اسلام یا تشیع و شاخه ای از متصوفه شناخته می شد و رهبران بهائیه برای اثبات حقانیت خود از قرآن و حدیث به جستجوی دلیل می پرداختند ولی پس از این مرحله بهائیت خود را آئینی مستقل از اسلام و حتی همطراز با ادیان بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام معرفی کرد[۴]و دولت اسرائیل که از حامیان این فرقه تا زمان حاضر است، این مطلب را پذیرفت و مرکز اصلی بهائیت را که در فلسطین اشغالی است تقویت کرد. در تعریف ها و تقسیم بندیهای مختلفی که از ادیان گوناگون ارائه شده است، بهائیت را در زمره ادیان جدید گنجانده اند و در مجامع علمی برخی کشورها به ویژه انگلیس و آمریکا به عنوان دینی نو ظهور و مستقل از اسلام مطالعه می شود.[۵] از این رو باید میان بهائیت ابتدایی که خود را ادامه فرقه بابیت می دانست با بهائیتی که پس از درگذشت حسینعلی بهاء و ارتباط جانشین او با غرب معرفی شد که اساس تعالیم آن را سه اصل بنیادی:

 

۱. وحدت ذات الهی

 

۲. وحدت عالم انسانی

 

۳. وحدت اساس ادیان،[۶]

 

تشکیل می داد تفکیک قائل شد. دوره اول را می توان به عنوان بدعتی در دین اسلام دانست ولی در دوره دوم، به طور کامل از اسلام جدا می شود و مبانی آن براساس پلورالیسم و قبول همه ادیان و سعی در اتحاد آنها، از ادیان دیگر نیز تاثیر می پذیرد.[۷] از آنجا که نقش استعمار در شکل گیری ابتدایی بهائیت در هاله ای از ابهام باقی مانده است، این فرقه را نمی تو ان جزو گروههای سیاسی محسوب داشت ولی آنچه مسلم است آن است که استعمارگران از این فرقه به عنوان ابزاری قوی در ایجاد تفرقه در میان خطوط مقدم شیعیان اجنبی ستیز و به ویژه ضربه به مرجعیت که نیابت عام امام معصوم در عصر غیبت بر عهده آنان است، نهایت استفاده را کرده اند. زیرا طرح نیابت خاص از سوی امثال علی محمد باب و حسینعلی بهاء، موجب تضعیف نیابت عام فقیهان می شد و رویگردانی مردم از فقیهان مانع از تکرار رویدادی مانند تحریم تنباکو که شکست حیرت انگیز اقتصاد استعمار را به دنبال داشت می شد.[۸]

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

 

۱. بهائیت در ایران، سعید زاهد زاهدانی.

 

۲. فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی.

 

۳. (درباره بهائیت معاصر) انشعاب در بهائیت.

 

——————————————————————————–

 

[۱] . برگرفته از مقاله بابی گری تا بهایی گری، عزالدین رضانژاد، فصلنامه انتظار موعود سال سوم شماره دهم، زمستان ۱۳۸۲ و مقاله نقد و بررسی آئین بهائیت، عزالدین رضانژاد فصلنامه انتظار موعود سال چهارم، شماره یازدهم و دوازدهم، بهار و تابستان ۱۳۸۳.

 

[۲] . افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، انتشارات سخن، چاپ اول، زمستان ۱۳۶۸، ص ۴۶۱ و ۵۲۱.

 

[۳] . همان، ص ۵۶۹ و ۵۷۵.

 

[۴] . ویلیام هاچر، دیانت بهائی، ترجمه: پریوش سمندری، انتشارات مؤسسه معارف بهائی، آگوست ۱۹۸۹، ص ۶.

 

[۵] . همان، ص ۶ و ۸.

 

[۶] . همان، ص ۱۱۳.

 

[۷] . همان.

 

[۸] . فصلنامه انتظار موعود، سال چهارم، شماره یازدهم و دوازدهم، بهار و تابستان ۱۳۸۳، مقاله نقد و بررسی آئین بهائیت، عزالدین رضانژاد، ص ۵

 

پرسش :

 

آیا بهائیت از فرقه های اسلام است یا خود دین و مذهبی جدا می باشد؟

 

پاسخ :

 

 

سؤال فوق بسته به تعریف ما از دین و فرقه، دارد بنابراین شایسته است ابتدا دو اصطلاح را تعریف کنیم تا معلوم شود که مراد ما از کلمه «فرقه» و «دین» چیست؟ سپس با توجه به تعریف منتخب به پاسخ مناسب دست پیدا کنیم.

 

تعریف فرقه:

 

فرقه در لغت به معنای گروهی از مردم آمده است[۱] و در اصطلاح علم کلام به عده ای از مردم گفته می شود که به دلیل اختلاف در مسائل اعتقادی از پیروان یک دین جدا شده و عقاید و تبیین های خاصی از آن دین را انتخاب کنند.

 

در طول تاریخ اسلام فرقه های متعددی بودند که به دلیل حوادث و وقایع گوناگون از جمع مسلمانان جدا شده اند. این فرقه ها را می توان در دو گروه جای داد.

 

گروه اول: برخی از فرقه ها با این که در برخی مسائل اعتقادی و یا تبیین آن مسائل با سایر مسلمانان اختلاف دارند و گاهی در احکام فرعی نیز برخلاف سایر مسلمین عمل می کنند، ولی در اصول هم چنان با آنها متحد بوده و مسائلی چون توحید، نبوت، معاد و… را باور داشته و به حج، روزه، زکات، نماز و… عمل می کنند. فرقه هایی چون، اهل حدیث، معتزله، اشاعره، ماتریدیه، زیدیه، وهابیه و… از این قبیل هستند.

 

گروه دوم: برخی دیگر از فرقه ها وجود داشته و دارند که هر چند منشأ و خاستگاه شان دین اسلام بوده، ولی به دلیل افراط و تفریط های رهبران و پیروان شان، آن چنان از دین اسلام دور افتاده اند که هیچ گونه وجه اشتراکی با مسلمانان ندارند و نه تنها در مسائل فرعی بلکه در مسائل اصلی نیز معارف اسلامی را تحریف و در نهایت منکر آنها شده اند. به عنوان مثال می توان به برخی از فرقه های غیرمعروف اشاره کرد که در کتاب های فرق و مذاهب به آنها «‌غالی» گفته می شود. ما اگر گزارش های ملل و نحل نویسان اهل سنت را باور کنیم، می بینیم برخی از این فرقه ها به جای توحید اسلامی رهبران خود را به مقام ربوبیت رسانده و به جای معاد در دام تناسخ گرفتار آمده اند. و در فروع دین نیز ضمن انکار اصل تکلیف دچار اباحی گری شده و نماز و روزه، و حج و… را از بیخ و بن انکار کرده و با توجیه های انحرافی اصل این تکالیف را منکر شده اند. فرقه هایی چون «اسحاقیه»، «حروفیه»، «حلمانیه»[۲] و… را می توان از زمره فرقه های گروه دوم شمرد. این فرقه ها فقط منشأ اسلامی دارند و در تاریخ فرق اسلامی از آنها نام برده می شود. ولی سایر مسلمانان آنان را مسلمان نمی دانند.

 

با توجه به تعریف مذکور از اصطلاح «فرقه» می توان گفت: بهائیت نیز به دلیل اینکه رهبران و پیروان اولیه آنان ابتدا مسلمان بودند و در سرزمین های اسلامی زندگی می کردند، یکی از فرقه های اسلامی آن هم از نوع گروه دوم می باشد. یعنی از جمله فرقه هایی که بعد از جدایی، اصول و فروع مورد اتفاق مسلمانان را انکار کرده و از زمره مسلمانان خارج شدند. لکن باید به این نکته نیز توجه کرد که نه تنها سایر مسلمانان بهایی ها را جزو فرقه های اسلامی نمی شمارند، بلکه خود آنان نیز مدعی داشتن دین جدید هستند.

 

پس فقط در بررسی تاریخ فرق و مذاهب می توان بهائیت را از فرقه های اسلامی شمرد.

 

تعریف دین:

 

دین یکی از اصطلاحات به ظاهر ساده است که ارائه تعریفی جامع و مانع از آن محال به نظر می رسد و «آن قدر تعریف های متفاوت و گوناگون از دین عرضه شده است که حتی ارائه فهرست ناقص از آن میسر نیست.»[۳] و با بررسی متونی که به تعریف از دین اقدام کرده اند می توان ده ها تعریف گوناگون پیدا کرد که هر کدام از منظری جداگانه چون منظرهای اخلاقی، تاریخی، روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی، زیباشناختی و… به تعریف دین پرداخته اند.

 

در قرآن کریم نیز دین در معانی متعددی چون جزا و پاداش،[۴] اطاعت و بندگی،[۵] ملک و سلطنت،[۶] شریعت و قانون،[۷] ملت،[۸] تسلیم،[۹] اعتقادات[۱۰] و… به کار رفته است. در روایات نیز معانی متعدد و مختلفی برای کلمه «دین» ذکر شده است لکن آن چه مهم است این است که با توجه به هر یک از معانی مذکور در قرآن و روایات پاسخ به سؤال از دین بودن آیین بهائیت یا دین نبودن آن، فرق می کند. براساس آیه «لکم دینکم ولی دین» (کافرون/۶) که خداوند مسلک مشرکان را نیز نوعی دین می شمارد.

 

آیین بهائیت نیز نوعی دین است مثل دین مشرکین ولی براساس آیه «ان الدین عند الله الاسلام…» (آل عمران/۱۹) آیین بهائیت دین نبوده و امری جدا و بیگانه از دین می باشد.

 

هم چنین اگر تعریف هایی که سوی متکلمین اسلامی و غربی ارائه شده را مدّنظر قرار دهیم، خواهیم دید که نتیجه های مختلف و حتی مانعه الجمع به دست خواهد آمد. به عنوان مثال برخی از متکلمین گفته اند. دین «عبارت است از قوانین الهی که وضع شده اند تا صاحبان عقل را با اختیار خودشان به خیر بالذات نایل سازند.»[۱۱] با توجه به این تعریف نمی توان بهائیت را دین به حساب آورد، زیرا که بررسی تاریخی نشان می دهد قوانین آن الهی نبوده و از سوی استعمارگران و دست نشانده های آنها جعل شده اند و هدف از تأسیس آن تنها ایجاد افتراق و اختلاف در بین مسلمانان بوده است.[۱۲]

 

برخی از غربی ها همچون «دورکیم» در تعریف دین گفته اند: «دین دستگاهی از باورها و آداب است در رابطه با مقدساتی که مردم را به صورت گروه های اجتماعی به یکدیگر پیوند می دهد.»[۱۳] اگر ما این تعریف از دین را قبول کنیم می توانیم بگوییم که آیین بهائیت نیز مشمول تعریف دین می شود، زیرا این آیین نیز دستگاهی از باورها و آداب است که برخی را به صورت یک گروه اجتماعی به یکدیگر پیوند داده است.

 

با توجه به مطالب یاد شده می توان نتیجه گرفت که به دلیل وجود تعریف های متعدد و فراوان از اصطلاحات «فرقه» و «دین» پاسخ متعددی به سؤال مذکور در ابتدای این مقال می توان داد ولی چون در حقیقت منظور اصلی سؤال کننده این بود، که امروزه وظیفه یک مسلمان در تلقی اش از آیین بهائیت چیست؟ باید گفت: آیین بهائیت یک آیین ساختگی است که هر چند به دلیل خاستگاه و سابقه تاریخی بینان گذارانش با مسلمانان ارتباط پیدا می کند، ولی به دلیل ماهیتش چیزی جز یک آیین دست ساز بشری هم چون صدها و هزاران مکتب و مسلکی که در طول تاریخ به وجود آمده اند، نیست و چون طرفداران این آیین موحّد نیستند با آنان باید هم چون مشرکین رفتار کرد.

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

 

۱. مقدمه آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی.

 

۲. کلام جدید، عبدالحسین خسروپناه.

 

۳. ادیان زنده جهان، رابرت.ا.هیوم.

 

۴. فرهنگ و دین، میرچا. الیاده.

 

——————————————————————————–

 

[۱] . المنجد (عربی به فارسی) ترجمه محمد بندرریگی، انتشارات ایران، چاپ دوم، تهران، ج ۲، ص ۱۳۲۰.

 

[۲] . ر.ک: مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ مشهد، ص ۴۵، ۱۵۳، ۱۶۴.

 

[۳] . خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، انتشارات مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۲۹.

 

[۴] . فاتحه/۴.

 

[۵] . زمر/۱۱.

 

[۶] . بقره/۱۹۳.

 

[۷] . کافرون/۶.

 

[۸] . انعام/۱۶۱.

 

[۹] . آل عمران/۱۹.

 

[۱۰] . بقره/۲۵۶.

 

[۱۱] . کلام جدید، ص۳۷.

 

[۱۲] . ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص ۸۷ تا ۹۴.

 

[۱۳] . کلام جدید، ص۳۸

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن