مقالات

تاریخ مکتوم (قسمت دوم)

 

سید مقداد رضوی

منبع: فصلنامه فرهنگى اجتماعى ” گفتگو” شماره ۵٩ اسفند ٩٠ ، ١۴۴ صفحه، از صفحه ١١۵ تا ١۴١

میرزا احمد مشرف کرمانی

شخص دیگری که از نگاه صنعتی زاده در زمرۀ «پیشروان آزادی» به شمار آمده، میرزا احمد مشرف کرمانی است. میرزا احمد کرمانی از فعالان برجستۀ بابی بود. پیش از این آمد که عزیه خانم، خواهر بابی بهاء الله، در رسالۀ تنبیه النائمین او را «شخص عظیم الشأن» خوانده و به شاگردیش نزد ملا محمدجعفر کرمانی اشاره کرده است.ناشران کتاب تنبیه النائمین نیز از او با عنوان یکی «از فضلاء و آزادیخواهان به نام بابی» یاد کرده اند.

میرزا احمد در مکتب ملا محمدجعفر کرمانی آموخته بود که باید هم با حکومت قاجار و هم با بهائیان مقابله کند. از همین رو بود که با این دو گروه به مبارزه و دشمنی پرداخت و هردو را نیز با خود سرگران نمود. وی در رساله ای که در رد میرزا حسینعلی بهاء الله نوشته، از او پیوسته با عنوان «نفس مدعی» یاد کرده است. بهاء الله هم او را «رایحۀ منتنۀ کریهه» خواند. میرزا احمد در سالهای بعد به جرگۀ یاران سید جمال الدین در تهران پیوست و در زمرۀ پیروان شیخ هادی نجم آبادی قرار گرفت.در آستانۀ قتل ناصرالدین شاه، به دستور حوزۀ اتحاد اسلام اسلامبول به همدان رفت تا پس از وقوع قتل، مردم را به شورش وادارد. اما در این کار توفیق نیافت و پس از دستگیری، در انبار تهران به شکلی مبهم درگذشت. صنعتی زاده شرح حال حاج میرزا احمد کرمانی را این گونه آغاز کرده است:

چون این فصل کتاب به نام پیشروان آزادی کرمان نوشته شده، لازم گردید از واعظ و سخنرانی بزرگ کرمانی که اگر در یکی از ممالک دیگر عالم بود، در شمار نوابغ محسوب می گردید، شمه ای بنویسم و با تأثر از او یاد کنم.

وی سپس به جریان دستگیری میرزا احمد در کرمان به سال ۱۲۹۵ هجری قمری اشاره کرده است. سپس برخی مکارم اخلاقی میرزا احمد را یاد کرده و علت گرفتاری او را از زبان یکی از معاصرانش «بیان حرفهای تند و ضد حکومت بر فراز منبر» دانسته است. وی در ادامۀ این شرح حال بخشی را نیز به توصیف گفتگوی شجاعانه میرزا احمد با وکیل الملک ثانی، حاکم وقت کرمان، اختصاص داده، و مجازات او را شرح داده است.

 

دیگر فعالان همدل در نهضت مشروطه

 

صنعتی زاده در این قسمت جملۀ معترضه ای دربارۀ انقلاب مشروطیت آورده است. وی پس از بیان اهمیت وعظ واعظان، تمام موفقیت مشروطه طلبان را مرهون تلاشهای سید جمال الدین واعظ اصفهانی و میرزا نصرالله ملک المتکلمین دانسته است. می دانیم که این دو در میان فعالان بابی جای داشتند. توصیف صنعتی زاده چنین است:

و این شکی نیست که وطن پرستان ایران و موفقیتی که بعداً در سرنگون ساختن بنیاد استبداد و قاجاریه نصیبشان شد، همه مدیون سید جمال الدین واعظ و ملک المتکلمین بوده و برای همیشه نام آن بزرگواران باید در صفحات تاریخ انقلاب ایران نوشته گردد.

ادامۀ شرح حال میرزا احمد مشرف کرمانی

صنعتی زاده در ادامۀ شرح احوال میرزا احمد کرمانی، بار دیگر با روش مخصوص خود در نهان نویسی به میان آمده و درباره میرزا احمد چنین می نویسد: «آنچه از نوشتجات و ترشحات قلم او پیداست، مشارٌالیه مروج مذاهب خاصی نبوده، بلکه خود داعیه ای داشته.» وی سپس از قول شخصی به نام «شیخ المشایخ» خاطره ای را هم به عنوان شاهد این دعوی آورده است. جالب اینجاست که روایتگر این داستان نیز به احتمال یک بابی بود که تمایل نداشت خود و دوستانش به این عنوان شناخته شوند. صنعتی زاده در پایان سرگذشت میرزا احمد، از میرزا رضا کرمانی هم ـ که او نیز بابی بود ـ یاد کرده است:

متأسفانه؛ با آن همه سختی و مشقّت زندان [که برای میرزا احمد رخ داد]، اینطور مقدر بود که میرزا رضای کرمانی قبل از کشتن ناصرالدین شاه در پهلوی اتاق حاج میرزا احمد، همشهری خود، منزل نماید و به هوای او در حضرت عبدالعظیم سکونت نماید. و چون سوابق حاج میرزا احمد به آزادی خواهی و سرسختی بر اولیای دولت وقت معلوم بود، همین که میرزا رضا گرفتار و محبوس می گردد، حاج میرزا احمد را هم باز به زندان میبرند. در این دفعه در زندان چراغ عمرش خاموش می گردد البته نه به مرگ طبیعی.

پیش از این آمد که ـ به خلاف گفتار صنعتی زاده ـ همسایگی میرزا رضا با میرزا احمد موجب دستگیری او نشد. بلکه رفت و آمد آن دو با هم که از دید برخی پنهان نمانده بود، و نیز شورشی که میرزا احمد در همدان برپا کرد، سبب زندانی شدن او بوده است. شورشی که به دستور حوزه ی اتحاد اسلام اسلامبول و میرزا آقاخان کرمانی صورت گرفت.

پس از دستگیری میرزا احمد، شیخ هادی نجم آبادی خواست وی و دوست شورشی اش را نجات دهد. شفاعت شیخ دربارۀ همکار میرزا احمد اثر کرد اما پیشینۀ ضدحکومتی میرزا احمد شفاعت استاد را بی اثر گذاشت و اندکی بعد در زندان درگذشت.

صنعتی زاده در این فصل دو تصویر از زمان زندان میرزا احمد و میرزا رضا آورده است. این تصویرها به زمان همکاری آن دو با یاران سید جمال الدین به سال ۱۳۰۸ هجری قمری مربوطند. باید دانست که مدتی بعد از بیرون رانده شدن سخت سید جمال الدین از ایران، یاران او فعالیتهایی ضدحکومتی را آغاز کردند و بعد از مدتی دستگیر شدند. این فصل با رثایی دربارۀ آن زندانیان پایان یافته است.

 

آزادی خواهان کرمان

«آزادی خواهان» عنوان فصل دهم کتاب «روزگاری که گذشت» است. این فصل نیز در نگاه تاریخی یکی از بخش های بسیار مهم کتاب به شمار می آید. اهمیت آن از آن روست که در خلال آن به هویت پاره ای از دیگر فعالان بابی نهضت مشروطیت می توان پی برد.

شروع این فصل با مدرسه ملی کرمان و مدیر آن مدرسه یعنی «آقا سید جواد» است. صنعتی زاده در بیان فایده واقعی این مدرسه، آن را «در باطن مرکزی برای وطن پرستان» دانسته در حالی که «در ظاهر این مدرسه برای تحصیل نوباوگان تأسیس شده بود.» جشن اعطای مشروطیت در مدرسۀ ملی برگزار شد. در این جشن بسیاری از دوستان پدر صنعتی زاده حضور داشتند:

بعضی از این اشخاص گرفتار مصائب و صدمات بسیار شده، کتک ها خورده یا تبعید شده؛ اموالشان به غارت رفته؛ با تمام این مصائب تا آخرین لحظۀ حیات دست از عقیدۀ خود برنداشته، تا بالاخره بر دشمنان آزادی غالب شدند.

یکی از این افراد آزادی خواه «آقا حسن کتابدار» بود:

در میان اشخاصی که یاد می شوند، لازم است از مرد فاضل و دانشمندی موسوم به آقا حسن کتابدار چندسطری بنویسم. مشارٌالیه روزنامه های قانون و مجلات میرزا ملکم خان را به امانت برای مطالعه به هرکس می داد. خود من طفل بودم، شنیدم کتابی شیرین و قصه ای دلنشین به اسم کتاب «حاجی بابای اصفهانی» در خانه دارد. با اطمینان کامل روزی پرسان پرسان به در خانه اش رفتم و حلقۀ در را کوبیدم. خودش آمد درب را باز کرد. و همین که دانست کتاب حاج بابا را از او میخواهم، بی مضایقه کتاب را آورد و با دست لرزانش به من داد و سفارش کرد آن را خوب محافظت کنم. نمی دانستم از شوق و ذوق چه کنم. در وسط کوچه ها راه میرفتم و از آن کتاب می خواندم و لذت می بردم.

آشنایی بیشتر با «آقا حسن کتابدار» را از یکی از نامه های میرزا آقاخان کرمانی که به شوهرخواهرش، آقا میرزا علیرضای طبیب، نگاشته، می توان به دست آورد:

دو کتاب به خط غیر نزد جناب مبادی آداب، آقا حسن کتابدار سلّمه الله ارسال شده. یکی؛ در علم فلسفۀ نظری؛ و دیگری؛ حقوق و قوانین آسمانی. ترجمه از کتب فرنگستان است در امر جدید. بگیرید به دقت ملاحظه فرمایید. مطالب نافعه در آنها بسیار است.

با بررسی عبارات این نامه دانسته می شود که میرزا آقاخان کتابهایی نافع در «امر جدید» که «حقوق و قوانین آسمانی» را نیز شامل می شدند، برای آقا حسن کتابدار فرستاده بود. روشن است که مراد از «امر جدید» همان اعتقاد بابی است. دکتر فریدون آدمیت، بر آن بود که این دو کتاب همان «هشت بهشت» و «حکمت نظری» بودند. دانسته است که این دو کتاب ازسوی میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی در بررسی و تأیید اعتقاد بابی نگاشته شده بودند.

در ادامۀ این فصل، صنعتی زاده فهرستی از کوشندگان راه مشروطیت که با پدرش دوستی داشتند، به دست داده است.این فهرست نام نود و چهار تن از کرمانیان آزادی خواه را در بر می گیرد. آنچه در این میان توجه خواننده را به خود جلب می کند، علامتهایی است که پس از برخی نامها گذاشته شده اند. در جلوی نام برخی از این اشخاص علامت *** دیده می شود، برای بعضی نشان ** گذارده شده، و تنی چند نیز علامت * را دارا هستند.

کسانی که دارای علامت *** هستند، از این قرارند: شیخ محمود افضل الملک، محمود امین الاسلام (درگاهی) (دبستانی)، شیخ مهدی بحرالعلوم، حاج مصباح الحکماء، میرزا محمد ناظم الاسلام، و آخوند ملا یوسف.

صاحبان علامت ** نیز بدین شرح اند: شیخ احمد مجدالاسلام؛ احمد دهقان (بهمنیار)، شیخ ابوالقاسم فرزند آخوند ملا محمدجعفر، سید ابوتراب راوری؛ کربلایی ابوالقاسم قالیباف (شمر)، آقا حسن کتابدار، حاجی حسین عسکرمراد، ذوالریاستین، دکتر علیرضاخان رییس نمک، آقا میرزا شهاب الدین (نمایندۀ مجلس)، شمس الحکماء (نمایندۀ دورۀ اول مجلس شورای ملی)، شیخ المشایخ، شیخ حسین قمی شیخ الملک، سید مصطفی خان کاظمی، میرزا احمدخان شیبانی، علی خان سرهنگ توپخانه، علی زارع، علی آقا روحی، عطاء الملک (نمایندۀ مجلس)؛ کاظم ایران پور، میرزا محمد ابوالفتح زاده، محمدصادق ابراهیمی؛ میرزا مهدی خان تلگرافچی زاده؛ معاون التجار (نمایندۀ دورۀ اول مجلس)؛ یوسف پهلوان احمد؛ شیخ یحیی افضل الملک؛ و شیخ یحیی (نمایندۀ مجلس).

در این میان، تصویری از میرزا غلامحسین، ناشر روزنامۀ دارالامان کرمان، آورده شده که پس از توضیح آن، علامت ** دیده می شود.

کسانی که علامت * را دارند هم عبارتند از: حسنِ آقاتقی، حسین مشهدی محمد جوپاری، میرزا رضاخان عضو بانک شاهی؛ صادق خان جوپاری؛ عباس خان یاور؛ میرزا غنی خان زند؛ شیخ فرج الله سرآسیابی (نمایندۀ مجلس)؛ قوام الاسلام، مهدیِ آقاحسن (رییس بلدیه)، میرزا مهدی خان رییس دفتر، محمدجواد فولادی، میرزا آقا مستوفی؛ و محمدرضا باروت کوب.

در میان افراد گروه نخست که با علامت *** مشخص شده اند، حاج مصباح الحکماء که احمد نام داشت، نوۀ پسری میرزا یحیی صبح ازل بود. شیخ مهدی بحرالعلوم و شیخ محمود افضل الملک همانگونه که پیش از این اشاره شد، فرزندان آخوند ملا محمدجعفر کرمانی (بنیانگذار آیین بابی در کرمان) بودند و آخوند ملا یوسف نیز داماد او بود. اینان همگی از پیروان میرزا یحیی صبح ازل بودند. (۴ نفر از ۶ نفر ذکرشده با علامت ***)

در میان گروه دوم، یعنی صاحبان علامت **، شیخ احمد مجدالاسلام به نقل یکی از بهائیان هم عصرش «مرشدی داشت که ازل باشد.» شیخ ابوالقاسم فرزند آخوند ملا محمدجعفر کرمانی بود و اعتقادی چون او داشت. کربلایی ابوالقاسم قالیباف (شمر) نیز در «رسالۀ کاتب کرمانی» که نگاشتۀ یکی از معاصران اوست، با عنوان «بابی» یاد شده است. بابی بودن آقا حسن کتابدار نیز پیش از این مورد بررسی و تأیید قرار گرفت. علی آقا روحی فرزند آخوند ملایوسف و نوۀ دختری ملا محمدجعفر کرمانی بود و از بابیان به شمار می رفت. عطاءالملک روحی که در سال های بعد از مشروطیت به نمایندگی مجلس سنا انتخاب شد، فرزند شیخ مهدی بحرالعلوم و نوۀ پسری آخوند ملا محمدجعفر کرمانی بود. وی همانند پدر و پدربزرگش به میرزا یحیی صبح ازل اعتقاد داشت. محمدصادق ابراهیمی در زمان پهلوی از بزرگان دینی بابیان به شمار می آمد.شیخ یحیی افضل الملک نیز فرزند دیگر شیخ مهدی بحرالعلوم و نوه ی ملا محمدجعفر کرمانی بود. (۸ نفر از ۲۹ نفر ذکرشده با علامت **)

همچنین؛ باید دانست که در بیان استاد دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی برخی از افراد فهرست صنعتی زاده، شاگردان مکتب میرزا آقاخان، شیخ احمد روحی، میرزا احمد مشرف، ناظم الاسلام و مجدالاسلام بودند. این کسان عبارتند از: آقا میرزا غلامحسین [**]، آقا سید جواد[= مدیر مدرسه ی ملی کرمان]، ابوالقاسم شمر [**]، علی کاکو [= علی زارع **] ، آقا میرزا شهاب [**]، آقا مهدی رییس بلد [*]، محمود درگاهی (دبستانی) [***]، احمد دهقان (بهمنیار) [**]، و محمد پسر میرزا ابوالفتح [**]. روشن است که نزدیک ترین احتمال برای ادامۀ راه میرزا آقاخان، شیخ احمد، و میرزا احمد مشرف، همان اعتقاد بابی است که رویکرد سیاسی نیز می یافت.

دیده می شود که صنعتی زاده افراد ذکرشده در بالا را با عنوان کلی «آزادی خواهان» معرفی کرده، اما در میان آنان برخی را با علامت های ***، **، و * ممتاز ساخته است. همچنین؛ با توجه به منابع تاریخی دیگر دانسته می شود که تعداد قابل توجهی از این گروه ممتازشده (علامت داران *** و **) همچون نویسندۀ کتاب به گروه بابیان (ازلیان) تعلق داشته اند. بر همین اساس است که احتمال بابی بودن تمام علامت داران این فهرست به ذهن می آید.

 

فعالان بابی و ترویج آثار میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی

فصل دوزادهم به شرح اقامت چندماهۀ صنعتی زاده در تهران عصر مشروطیت پرداخته است.صنعتی زاده در تهران به همراه پدرش به منزل یکی از دوستان قدیمی او که در کوچۀ سراج الملک نزدیک میدان توپخانه ساکن بود، رفت. این دوست که در سطرهای بعد، بابی بودنش آشکار خواهد شد، وقتی فهمید صنعتی زاده خواندن و نوشتن می داند، یکی از نخستین سؤال هایی که از او پرسید، این بود که آیا کتابهای طالبوف را دیده یا نه؟ او هم در پاسخ گفت: «تمام را.»

میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی یکی از روشنفکران شناخته شده در زمان مشروطیت بود. وی با نگارش کتابهایی مانند «مسالک المحسنین» و «کتاب احمد» تأثیر بسیار زیادی بر مشروطه خواهان گذاشت. به همان اندازه که تجددخواهان از آثار و دیدگاه های او جانبداری می کردند، برخی عالمان روحانی با وی سرگران بودند. و این نبود مگر به سبب مطالبی که او در آثارش ذکر کرده بود. مطالبی که در نگاه ایشان با اصول دیانت اسلامی ناهمخوانی داشتند. در همان زمان شهرت داشت که بابی ها در ترویج آثار طالبوف کوشش دارند: «کتاب احمد و مسالک المحسنین تألیف مرحوم طالبوف … منسوب به این طایفه [= بابیان] شده و از طرف علماء قرائت آن ممنوع شده بود.»

به نوشتۀ احمد کسروی، شیخ فضل الله نوری خواندن آثار طالبوف را ممنوع کرد. با این سخن صنعتی زاده روشن می شود که بابیان به واقع در نشر آثار طالبوف کوشش داشتند و آنچه دربارۀ ایشان شهرت یافت، بی اساس نبوده است.

 

میرزا مصطفی کاتب

 

صنعتی زاده مدتی به خانۀ این دوست قدیمی که او را «شیخ» می نامد، رفت و آمد داشت:

همه روزه صبح یک ساعت از روز بالا آمده، به خانۀ شیخ می آمدم و به اتفاق به تصحیح کتاب «تکوین و تشریع» که شخص محترمی موسوم به «آقا میرزا مصطفی کاتب» آن را نوشته بود، مشغول می شدیم. و چون به تدریج شیخ با من انس گرفت، کتب خطی دیگری را هم که نسخه های آن منحصر به فرد بود در اختیارم گذارد تا مطالعه نمایم. و بعداً دانستم که شیخ با «پروفسور برون» در لندن مکاتبه دارد و پروفسور برون از لندن برای شیخ پولی می فرستد و شیخ هم به طور امانت به همان کاتب دستور می دهد که از آن کتب استنساخ نماید و سپس؛ خودش شخصاً آن کتابها را تصحیح و به لندن می فرستد.

برای توضیح این فراز، باید گفت که کتاب «تکوین و تشریع» اثر میرزا آقاخان کرمانی است. آدمیت توضیح کوتاهی دربارۀ آن کتاب آورده و نوشته که نسخۀ خطی آن را از شخصی به نام «علی محمد قاسمی» گرفته است. دانسته خواهد شد که این شخص نیز از بابیان (ازلیان) بود. میرزا مصطفی کاتب نیز در میان بابیان جای داشت. علی محمد قاسمی ـ که ذکرش آمد ـ در مقدمه ای که بر یکی از آثار او نگاشته، شرحی دربارۀ زندگانی وی آورده است.

یکی از فرزندان میرزا یحیی صبح ازل که عبدالوحید نام داشت، داماد میرزا مصطفی کاتب بود.این خود از مقام ارجمند او نزد پیشوای بابیان حکایت می کند. مهدی بامداد او را «مرد بسیار معتقد به آیین باب» معرفی کرده و نوشته که به همین سبب «تمام اوقات به کتابت آثار باب و صبح ازل اشتغال داشته» است.فاضل مازندرانی نیز از ارج گذاری بابیان به وی سخن گفته است:

مقیم طهران بوده، با لباس آخوندی و شهرت ملا مصطفی گوش بریده نزد ازلیان محترم و به شغل کتابت بیان فارسی و دیگر آثار حضرت اعلی [= سید علی محمد باب] و میرزا یحیی[= صبح ازل] و آقاخان کرمانی و شیخ احمد [روحی] و غیرها معاش می کرد.

از میرزا مصطفی کاتب دو اثر در رد بهائیت و اثبات حقانیت میرزا یحیی صبح ازل به جای مانده است. نخست؛ پاسخی است که او به ملا زین العابدین نجف آبادی نوشته است. براساس نوشته یکی از دوستان صمیمی میرزا مصطفی، ملا زین العابدین یکی از آموزگاران میرزا مصطفی در تعالیم سید علی محمد باب بود اما با دعوت میرزا حسینعلی بهاء الله به وی پیوست و مدتی بعد نامه ای برای دوستش فرستاد تا او را نیز بهائی کند. این رساله در پاسخ آن نامه است. رسالۀ دوم او نیز پاسخی است به یکی از الواح عبدالبهاء”>عباس افندی (عبدالبهاء) که در آن به سختی به صبح ازل حمله کرده بود.این دو نوشته دارای نکات مهمی درباره تاریخ بابیان و بهائیان هستند.

 

مشروطه خواهان بابی تهران

پس از شناخت میرزا مصطفی کاتب که بدون ذکر مشخصات کافی مورد تجلیل صنعتی زاده قرار گرفته، نوبت به توضیح بعدی او از خانۀ «شیخ» می رسد که آن هم گویای حقایقی از تاریخ مشروطیت است:

خانۀ شیخ مانند قرائتخانۀ کرمان، پاطوق عده ای از مشروطه طلبان بود. معمولاً؛ صبحها در این خانه پس از آن که تصحیح کتب و کار یکنواخت ما خاتمه می یافت، آنها هم می آمدند و از هرجا صحبت ها می شد. البته بعضی از این اشخاص نویسنده و روزنامه نویس و نطاق بودند و از معاشرت با آنان و صحبت هایی که می داشتند، هرروز بر اطلاعاتم افزوده می گشت. ساعاتی که در این خانه سرگرم تصحیح و یا استماع صحبت های شیرین و پرمعنی دوستان شیخ بودم، به کلی این را که شش ماه متجاوز از شهر و خانه و مادرم دور شده ام، فراموش می کردم.

آنچه دربارۀ شیخ آمده، برای شناخت او کافی نیست. همین اندازه می رساند که او از بزرگان بابیان تهران بوده است. همچنین؛ با بررسی تاریخ انقلاب مشروطیت ایران دانسته می شود که برخی تأثیرگذارترین های آن رویداد از بابیان (ازلیان) بودند. نویسندگانی چون حاج میرزا یحیی دولت آبادی، روزنامه نویسانی چون میرزا جهانگیرخان شیرازی، سخنرانان و نطاقانی چون ملک المتکلمین، و …. بنابراین؛ با احتمالی بالا می توان نتیجه گرفت که صنعتی زاده در این بخش توصیف مبهمی از جلسات مشروطه خواهان بابی آورده، بدون آن که نامی از آنان برده باشد. جلسات مشروطه خواهان در خانۀ شیخ بابی که با محوربودن او تشکیل می شد، یا مربوط به بابیان مشروطه خواه بود و یا آن که ایشان نیز در میانشان حضور داشتند. به ویژه که آنان در نگاه نویسندۀ بابی کتاب «نخبه ترین ساکنان پایتخت» بودند. همنشینی با آن «نخبگان» صنعتی زاده را «به هوس نویسندگی انداخت.»

 

تکاپوهای حاج میرزا یحیی دولت آبادی

 

درفصل بیست و یکم کتاب که «چگونه به تجسس همسری پرداختم؟» نام دارد، از تلاش-های نویسنده برای یافتن شریکی در زندگی صحبت شده است:

… من در بدو ورودم به این شهر = تهران یک هدف و مقصودی داشتم. آرزویم این بود که یک زندگی مرفهی پیدا نمایم و شریکی در زندگی یافته یعنی عیالی مطابق میل و سلیقۀ خود پیدا کنم و با زندگی ساده و بدون پیرایش و آرامی مطابق همان زندگی که پدر و مادرم داشتند، بسر ببرم.

او برای راهنمایی جستن به منزل حاج میرزا یحیی دولت آبادی رفت و موضوع را با او درمیان گذاشت. دولت آبادی هم بهترین راه را کمک گرفتن از خواهرش، صدیقه دولت آبادی، دانست و همان لحظه نامه ای به او نگاشت. صدیقه دولت آبادی یکی از اطرافیان خود را برای ازدواج با صنعتی زاده برگزید اما آن وصلت صورت نگرفت. همانگونه که پیش از این آمد، سرانجام این تکاپوها به پیوند صنعتی زاده با قمرتاج، خواهر کوچک دولت آبادی، انجامید.

این سالها زمانی است که میرزا یحیی صبح ازل رخت از جهان بسته بود. در آن دوران حاج میرزا یحیی دولت آبادی در میان شخصیت های درجۀ اول بابیان قرار داشت. صنعتی زاده بخشی را نیز به توصیف تکاپوهای دولت آبادی در این ایام اختصاص داده است:

… حاجی میرزا یحیی دولت آبادی در نظر من مانند ژنرال و فرماندهی که با یاران خود در جنگ مشغول دفاع و حمله بوده باشد می آید. او به وسیلۀ قلم و ارسال نامه ها به شهرها و بلاد ایران، آزادی خواهانی را که در دوردست ترین نقاط مملکت بودند، راهنمایی کرده و به فعالیت وا می داشت ….

 

نتیجه گیری

 

با توجه به آنچه در این نوشته مورد اشاره قرار گرفت، دانسته می شود که بخش های مهمی از کتاب روزگاری که گذشت درواقع بیانگر نکاتی ناگفته از تاریخ بابیان (ازلیان) در دوران قاجار است. ولی چون در ثبت حوزه هایی از این دست چه از نظر حال و چه از لحاظ احتیاط مآل هیچگاه صراحت و شفافیت مقتضی نبوده، به صورتی مخفی و مکتوم بیان شده اند.

نکتۀ مهمی را که باید در مطالعۀ این کتاب تاریخی مهم در نظر داشت، روش تاریخ نگارانۀ نویسنده است. صنعتی زاده در جای جای این کتاب به شرح نکاتی ناگفته از تاریخ بابیان پرداخته، بدون آن که کوچکترین اشاره ای به رویکرد اعتقادی ایشان داشته باشد. وی در ورای خاطرات خود حوادثی را که بر هم کیشانش رفته بازگو می کند. بر همین اساس است که کتاب روزگاری که گذشت را باید «روزگاری که در دوران قاجار بر تکاپوگران بابی (ازلی) گذشت» نام نهاد.

 

 

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن