ادعای غریب حسینعلی بهاء: من خدای خدایانم!
نویسندگان “هشت بهشت”، در عبارات فوق، از میرزا حسینعلی بهاء، به تعریض با تعابیری چون “خدا” و “آقا میرزا خدا” یاد کرده اند؛ تعابیری که تعریض به ادعای خدایی توسط بهاء دارد. از جمله ایرادهای مهمی که مخالفان حسینعلی بهاء (از هر گروه و دسته) به وی گرفتهاند و چنانکه میبینیم در کتاب “هشت بهشت” نیز بازتاب آشکار دارد، ادعای الوهیت از سوی بهاء است که منشأ آن هم بعضی از سخنان حسینعلی است که صراحتاً بوی ادعای خدایی، بلکه خدا آفرینی، میدهد.
به عنوان مثال میتوان به این سخن که در زندان عکا نوشته است اشاره کرد:
“انّه لا اله الا انا المسجون الفرید”[۱] (نیست خدایی جز من زندانی یکتا)!
نیز او در کتاب “مبین” نوشته است:
“ینادی المنادی بین الارض و السماء السجن لله المقتدر العزیز الفرید”[۲] (منادی بین زمین و آسمان ندا میکند که: زندان، ویژه خدای توانای عزیز یکتاست).
نیز: “قد افتخر هواء السجن بما صعد الیه نفس الله لو کنتم من العارفین”[۳] (به تحقیق افتخار میکند هوای زندان به سبب آنچه را که بالا رفت به سوی آن نَفَس خدا، اگر باشید شما از دانایان).
نیز: “تفکّر فی الدنیا و شأن اهلها، انّ الذی خلق العالم لنفسه قد حبس فی اخرب الدیار بما اکتسبت ایدی الظالمین”[۴] (در خصوص دنیا و حالات مردم آن بیندیش، زیرا آن کس که جهان را برای خود خلق کرد، در خرابترین مکانها زندانی ستمگران است).
نیز: “قل لایری فی هیکلی الا هیکل الله و لا فی جمالی الا جماله و لا فی کینونتی الا کینونته و لا فی ذاتی الا ذاته و لا فی حرکتی الا حرکته و لا فی سکوتی الا سکوته و لا فی قلمی الا قلمه العزیز المحمود”[۵] (بگو در هیکل و جمال و کینونیت و ذات و حرکت و سکون و قلم من، جز هیکل و جمال و کینونیت و ذات و حرکت و سکون و قلم خداوند دیده نمیشود).
و در لوح روز ولادتش ادعا شده است که در چنین وقتی، خدای لمیلد و لمیولد به دنیا آمد: “فیه وُلِدَ من لمیلد و لمیولد”![۶]
و به مریدانش سفارش کرده که از خداوند (یعنی بهاء)، به حرمت گیسوانی که بر چهرهاش افشان است درخواست حاجت کنند و بگویند: “اللهم انّی اسئلک بِشَعَراتِک التی یتحرّک علی صفحات الوجه”![۷]
و بالاخره: خود را کسی دانسته که جهان را آفریده، ولی (البته آن قدر مظلوم است که) نمیگذارند یکی از مریدانش را ببیند: “انّ الذی خلق العالم لنفسه منعوه أن ینظر الی أحدٍ من احبائه”![۸]
البته به محنت و ذلتش در زندان عکا و در چنگ مأموران سلطان عبدالمجید عثمانی ننگرید، که مقام این آخدا، یا میرزا خدا! به قدری والا و بالاست که به قول خود او در قصیده “ورقائیه”: همه خدایان از اثر فرمان من خدا شدند و همه پروردگاران از حکم من پروردگار گشتند:
کلّ الالوه من رشح أمری تألّهت و کل الرّبوب عن طفح حکمی تربت[۹]
بر بنیاد این ادعاهای شگفت، فرزند و جانشین بهاء، عباس افندی، نیز تصریح کرده است که “مقام مظاهر قبل” یعنی پیامبران الهی و حضرت محمد(ص)، “نبوّت کبری بود و مقام حضرت اعلی”، یعنی علیمحمد باب، “الوهیت شهودی و مقام جمال اقدس” یعنی حسینعلی بهاء، “احدیّت ذات هویت وجودی…”![۱۱] و “…این ظهور اعظم، نفس ظهور الله است، نه به عنوان تجلّی و مَجلی…”![۱۰] و با این کلام، راه را بر بهائیان (که برای توجیه کلمات بهاء، به “مظهریت” و این گونه حرفها متمسک میشوند) یکسره میبندد!
میرزا آقاخان کرمانی و احمد روحی، این ادعای غریب میرزا حسینعلی بهاء را آنقدر دور از عقل میشمارند که معتقدند جز افراد بیخرد، کسی اینگونه ادعاها را از مدّعیان آن نمیپذیرد. لذا در “هشت بهشت” نوشتهاند:
“میرزای مزبور، مردم را آن قدر … [کلمهای توهینآمیز به معنای مطیع چشم و گوش بسته] دیده که به الوهیت هم قناعت نکرده، خود را خدا آفرین، بلکه بندهای از بندگان خود را، خدا آفرین میداند… خلاصه، غریبتر از این خدا، آن احمقانی هستند که این مزخرفات بیمعنی را شنیده و تندردادهاند.”[۱۲]
منبع: هشت بهشت ادعانامه فرقه ازلی علیه بهائیت، نویسنده: حمیدرضا روحانی
———————————————————————————————————
پانویس
[۱]ــ حسینعلی بها، مبین، ۱۳۰۸.ق، ص۲۸۶ [۲]ــ همان، ص۳۰۸ [۳]ــ همانجا. [۴]ــ همانجا. [۵]ــ همان، ص۲۱ [۶]ــ عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، تهران، موسسه ملی مطبوعات امری، ج۲، ص۳۴۴؛ همچنین رک: عبدالحمید اشراق خاوری، “رساله ایام تسعه”، تهران، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۱ بدیع، ص۵۰ [۷]ــ ادعیه حضرت محبوب، مصر،۱۳۳۹.ق، چاپ دوم، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ص ۱۲۳، با توجه به بیان “فیضی” در کتاب: “بهاءالله”، ص ۲۴۰، مبنی بر “افشان بودن گیسوان و محاسن میرزاحسینعلی”، توجیه و پاسخ سید مهدی گلپایگانی، مبلغ بهایی همدوره عباس افندی، مندرج در کتاب: “مصابیح هدایت”، ج ۳، صص ۲۷ــ۲۶ را به یاد میآوریم: “آخوندها اعتراض میکنند درباره اللهم انی اسئلک بشعراتک…، سید مهدی میگوید: خدایی که دست دارد و چشم دارد، مگر نباید مو داشته باشد و شما میدانید اگر خدا با داشتن سایر اعضا سرش بیمو باشد البته کچل خواهد بود و ما بهائیان به خدای کچل اعتقاد نداریم”؟… این کتاب، توسط لجنه ملی نشریات امری، ۱۳۲۸.ش، در ۶۴۷ صفحه ۲۰ سطری چاپ و منتشر شده است. [۸]ــ همان، ص۲۳۳ [۹]ــ رک: عباس افندی، مکاتیب، مطبعه کردستان العلمیه، به اهتمام فرجالله زکیالکردی، مصر، ۱۳۳۰.ق، ج۲، ص۲۵۴؛ برای کل قصیده نیز رک: آثار قلم اعلی، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۱ بدیع، بخش ۳، صص۲۱۵ــ۱۹۶ [۱۰]ــ نصرالله رستگار، تاریخ صدرالصدور، ص۲۰۷ [۱۱]ــ همان، ص۲۶ [۱۲]ــ هشت بهشت، ص۲۱۵؛ برای بازتاب ایرادات ازلیان بر ادعای خدایی حسینعلی بهاء در آثار خود بهاء، همچنین رک: حسینعلی بهاء، بدیع، چاپ ۱۲۸۶.ق