مقالات

آتاناسیوس

آتاناسیوس
بررسی زندگی و آثار دانشمندان و متفکران مسیحی از آن رو اهمیت دارد که با تحقیق در تاریخ ایشان می توان به برداشت صحیحی از بسیاری از آموزه های موجود و فلسفه پیدایش این آموزه ها دست یافت.
اما در بین این دانشمندان ،عده ای موثرتر از دیگران بودند و راه های جدیدی را فرا روی جهان مسیحیت گشودند .این اشخاص را جهان مسیحیت با همه شاخه هایش پذیرفته و نام آباء را برای ایشان برگزیده است.یکی از این آباء ، آتاناسیوس است.

شمّاسی که اسقف شد

آتاناسیوس در سال های آخر قرن سوم میلادی در اسکندریه متولد شد و پس از گذر از دوره نوجوانی به خدمت روحانی مشغول شد .سپس با شاگردی اسقف اسکندریه ، الکساندر ، به مقام شماسی رسید.
آتاناسیوس در سال ۳۲۸ و با مرگ الکساندر در جوانی اسقف اسکندریه شد. علت این امر طرف داری پر شوری بود که او در شورای نیقیه از الکساندر نشان داد و با این کار از آریوس ، که نه شماس بلکه کشیشی از شاگردان الکساندر بود ، پیش افتاد.
پس از نزاع آریوس و شورای نیقیه در سال۳۲۵ ، مهم ترین دل مشغولی آتاناسیوس، مبارزه علیه آریانیزم بود؛ زیرا او با رویکرد آریوس موافق نبود و پشتیبان الوهیت مسیح بود.آتاناسیوس با تمام امکانات ،از جمله سیاست های کلیسایی ، علیه آریانیزم مبارزه کرد و در نتیجه کم کم در میان اسقف ها و دولت مردان منفور شد ،اما نزد الکساندر محبوبیت پیدا کرد.به همین سبب از مدت ۴۴ سالی که در مقام اسقفی مشغول به کار بود،۱۷ سال آن در پنج محل مختلف به تبعید سپری شد.
آتاناسیوس در اسکندریه به کار اسقفی مشغول بود تا اینکه در سال ۳۷۳ با همین سمت در گذشت.

آثار آتاناسیوس

از آتاناسیوس آثار زیادی به جا مانده که مهم ترین آنها از این قرار است:
۱- آثار ضد آریوسی : که حجم عمده کارهای وی بود .
۲- آثار دفاعیاتی : آتاناسیوس یک اثر دفاعی در دو بخش به نگارش در آورده که عبارتند از علیه یونانی ها و تجسم کلمه.
۳- نامه های عید پاک : نامه هایی که هر ساله برای قرائت در کلیسای مصر می نوشت.نکته جالب در این نامه ها این است فهرستی از عناوین کتب عهد جدید ارائه می کند.
۴- زندگی آنتونی : شرح حال آنتونی راهب که مورد مطالعه بسیاری از جمله آگوستین بود.
۵- اعتقاد نامه آتاناسیوس: که با تحقیقات ثابت شده بعد از سال ۵۰۰ میلادی تحریر شده و به وی منسوب شده که شامل دو بخش است .قسمت اول در مورد تثلیث و قسمت دوم در مورد شخصیت مسیح است.این اعتقاد نامه را کلیساهای شرق نپذیرفتند.
جدال آریوس:راه رشد آتاناسیوس

شاید در بدو امر پرداختن به جدال آریوس بی ارتباط به نظر برسد ؛اما با تیز بینی محققانه مشخص می شود که جدال آریوس زمینه شهرت آتاناسیوس را فراهم کرد . و اکنون تفصیل این نزاع:
نزاع از اینجا شروع شد که الکساندر ،اسقف اسکندریه،برای کشیشان خود در مورد «سر تثلیث در توحید»موعظه می کرد.کشیش آریوس اعتراض کرد و گفت : این سخن سر از چند خدایی در می آورد. زیرا اسقف گفته بود: «خدا همیشه هست ، پسر همیشه هست و پسر بدون تولد در پدر حضور دارد.»
هدف آریوس اثبات بسیط بودن و یگانگی خدایی بود که چون روح محض بود ، نمی توانست با جهان مادی ارتباط مستقیم داشته باشد. بنابر این طبق نظر آریوس وجود یک واسطه ضروری بود .این واسطه همان پسر بود که هرچند قبل از شروع زمان به وجود آمده بود ، ولی یک مخلوق بود و موجودی واسطه و جدای از پدر بود.
آریوس معتقد بود که : «خدا از خلقت جداست . پس ممکن نیست مسیحی را که به زمین آمده و چون انسان تولد یافته است با خدایی که نمی شود شناخت، یکی بشماریم. همان ورطه ای که انسان را از خالق خود جدا می نماید ، ما بین خدا و پسر وی عیسی مسیح نیز موجود است. پدر ، پسر را تولید نمود؛ یعنی پیش از هر چیز پسر از پدر ،از نیستی خلق گردید. پس مخلوق است و از ذات خود پدر نیست و به تمام معنا وی را خدا نتوان خواند.»

آزار و اذیت آریوس و طرفدارانش

اما الکساندر آرام ننشست و آریوس را از شهر اخراج کرد.آریوس خود در نامه ای طولانی و گلایه آمیز از ستم های کلیسا می گوید : …اسقف سر و صدای زیادی درباره ما به راه می اندازد و به سختی ما را آزار می دهد…یوسبیوس ،برادر شما در قیصریه ،تئودتوس ،آیتیوس و همه اسقفان شرق ، اناتیما(ملعون)اعلام شده اند؛ زیرا ایشان می گویند : خدا بدون آغاز در پسرش وجود داشته است …ما مورد آزار قرار می گیریم چون میگوییم پسر آغازی داشت اما خدا بدون آغاز است. این واقعا علت آزار ماست ؛همچنین به سبب اینکه می گوییم او از عدم پدید آمده است …….
مشاجره بین آریوس و الکساندر از اسکندریه خارج شد و در تمام کلیساهای مشرق مورد بحث قرار گرفت بدین سان تمام امپراتوری به آشوب کشیده شد . کنستانتین از این تفرقه بیمناک شد و با بیان اینکه هر دو اندیشه یکسان صحیح هستند ، سعی کرد گروه ها را متحد کند.

تشکیل شورا به رهبری امپراتور!؟

در این مساله نکته جالب این است که امپراتوری که خود اعتقادی به مسیحیت ندارد و به گفته دورانت چندان به الهیات پای بند نبوده و بیشتر در پی اهداف سیاسی و یکپارچه کردن حکومت خویش است ، برای حل مساله تلاش می کند و حتی ریاست شورا را به عهده می گیرد.
این ادعای دورانت یعنی کافر بودن کنستانتین هنگام رهبری شورا از نامه ای که کنستانتین به آریوس و الکساندر نوشته به روشنی قابل استنباط است.و نامه از این قرار است :
من فرض را بر آن گذاشته بودم که اندیشه هایی را که همه مردم از خدایان دارند به شکل واحد باز گردانم ؛زیرا قویا حس می کردم اگر بتوانم مردم را متقاعد سازم که در این باره متحد شوند اداره امور عامه بطور قابل ملاحظه ای آسان خواهد شد. اما افسوس ! اطلاع می یابم که در میان شما بیش از آنچه اخیرا در آفریقا مجادله بوده است ،نزاع جریان دارد . ظاهرا علت این مجادلات ، پوچ به نظر می رسد و در خور چنین معارضات تند نیست. تو ،الکساندر، اگر می خواستی بدانی کشیشانت درباره یک مساله حقوقی یا حتی درباره مساله ای جزئی که هیچ اهمیتی ندارد چگونه فکر می کنند؛و تو، آریوس، اگر چنین افکاری داشتی ، می بایست سکوت می کردی….لزومی نداشت که این مسائل را به میان مردم بکشانید…اینها مسائلی هستند که فقط بی کاری محرک آنهاست و جز برای حدت ذهن فایده ای ندارد…..کارهایی است احمقانه و در خور کودکان بی تجربه ، نه شایسته کشیش ها یا افراد معقول. »
حال این سؤال پیش می‌آید که یک مسئلۀ بی اهمیت که از بیکاری سرچشمه گرفته است چگونه امپراتور را وا داشت که حکم اعدام را برای مخالفت با آن صادر کند؟!

تصویب اعتقاد نامه

در نهایت با تلاش و سرسختی زیاد آتاناسیوس و خواسته امپراتور مبنی بر وحدت و یکپارچگی رومیان ،که پیش از این مذاهب شرک آلود سه خدایی داشتند ، اعتقاد نامه ای تصویب شد که متن آن چنین است :
« من به خدای واحد ،پدر قادر مطلق ، خالق آسمان و زمین و همه امور محسوس و نا محسوس ایمان دارم . به خداوند عیسی مسیح ، تنها پسر مولود خدا ایمان دارم . او قبل از همه ی زمان ها از پدر متولد شد ، خدا از خدا ، نور از نور ، خدای حقیقی از خدای حقیقی که مولود است نه مخلوق ،هم ذات پدر است و همه چیز به واسطه او آفریده شد . او برای ما انسان ها و برای نجات ما از آسمان نازل شد . از طریق مریم باکره توسط روح القدس تجسد یافت و انسان شد . همچنین به خاطر ما به صلیب کشیده شد و از جانب پنطس پیلاطس متحمل درد و رنج شد و دفن شد . بر اساس متون مقدس در روز سوم بر خاست و به آسمان عروج کرد .
او در سمت راست پدر نشست و دوباره با جلال و عظمت برای داوری بر زندگان و مردگان خواهد آمد و سلطنت او پایان نخواهد داشت . و من به روح القدس خداوند و حیات بخش ایمان دارم . او که از پدر و پسر نشات گرفت . او که همراه پدر و پسر ستایش و تجلیل می شود . او که به واسطه رسولان سخن گفت .من به یک کلیسای رسولی مقدس واحد ایمان دارم . اعتراف می کنم که یک تعمید برای آمرزش گناهان کافی است و در انتظار رستاخیز مردگان هستم و حیات جهان خواهد آمد.آمین.

لعنت نامه !

اعتقاد نامه نیقیه یک کلام فرعی نیز دارد که به آن متصل است و آن متضمن لعنت نامه ای است از این قرار : لعنت باد بر کسانی که می گویند زمانی بود که عیسی وجود نداشت یا قبل از آن که به وجود بیاید نبود ، یا آنکه از نیستی به هستی آمد . لعنت باد بر کسانی که اقرار می کنند پسر خدا از ذات یا جنس دیگری است و یا آنکه پسر خدا مخلوق و یا قابل تغییر و تبدیل است.

پس از اعتقاد نامه

اما اکثر روحانیون ،خصوصا در شرق،از پذیرفتن اعتقاد نامه سرباز زدند و حتی بسیاری از روحانیون مخالف آریوس نیز از بکار بردن عبارت «همذات»که در متون مقدس نبود ،مخالف بودند و جدای از روحانیون مردم عادی نیز این گونه بودند .چنان که گریگوری نازیانسی نقل می کند «حتی یک حمامی به شما اطمینان می داد که پسر مطمئنا از هیچ بوجود آمده است»
پس می توان به وضوح دید که صدور اعتقاد نامه نیز پایان کار آریوس و آریانیزم نبود زیرا کنستانتین سه سال پس از پذیرش احکام شورای نیقیه نظرش تغییر کرد و آریوس را از تبعید فرا خواند و تا پایان دورانش از گروه مخالف شورای نیقیه حمایت کرد . امپراتوران بعدی ، دیدگاه های متفاوتی داشتند و نظرات متفاوت آنها بر زندگی کلیسا تاثیر می گذاشت ولی بیشتر آنها آریوسی یا نیمه آریوسی بودند .
با این همه مسیحیتی که در نیقیه تصویب شد، دین رسمی امپراتوری روم گردید پس از این تصویب ؛ طرفداران آریوس توسط کلیسا در معرض جریمه قرار گرفتند . تمام اشکال آریانیزم مطرود گردید و آریوس نیز پس از مرگش به دلیل انکار الوهیت کامل کلمه (مسیح) محکوم شد . آریانیزم بدعتی بود که در شرق ریشه کن شد ؛اما در مغرب به عنوان شکلی از مسیحیت که از کاتولیک متمایز بود چهار صد سال به حیات خود ادامه داد ؛ به ویژه در میان گات ها و دیگر اقوام ژرمنی رشد سریعی نمود .
در نهایت برخی از کلیساهای پروتستان که پس از اصلاحات تشکیل شدند با مبادی آریوسی بنا شدند و در نتیجه مخالف تثلیث بودند.
مثل « میکائیل سروتوس» اسپانیایی(کاشف جریان خون در رگ ها) که با مطالعه کتاب های عهد جدید ملاحظه کرد که مساله تثلیث ؛که طبق اعتقاد نامه نیقیه برای مسیحیان امری مسجل شده بود؛در این کتاب ها وجود ندارد و این عقیده کفر محض است . اما کلیسا او را محکوم کرده و در سال ۱۵۵۳ زنده طعمه آتش ساخت .
اما امروزه این نهضت نیز طرفدارانی در میان پروتستان ها برای خود پیدا کرده مثل گروه شاهدان یهوه که از جمعیت قابل توجهی برخوردارند ولی در کلیساهای کاتولیک روم ، انگلیکن و ارتدکس به عنوان یک نهضت راست کیشی به شمار نمی رود .

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن