مقالات

اریگن Origin

نام نویسنده :محمد صادق احمدی***

کلیسای مسیحی فاصله بین سال ۱۰۰میلادی که هم زمان با خاتمه نگارش نوشته های عهد جدید است تا سال ۴۵۱که مقارن با آخرین شورای نهایی کالسدون است را دوره آباء مینامد. منظور از آباء پدران اولیه کلیساست که یا در برابر منتقدان به دفاع از آموزه های مسیحی می پرداختند ویا الهیات این دین جدید را نظام مند می کردند .یکی از این آباء اوریگن (اوریجن)نام دارد.

اوریگن از آغاز تا انجام

تاریخ دقیق تولد اوریگن مشخص نیست ولی نظر کارشناسان این است که حدودا در سال ۱۸۵ وبه احتمال زیاد در اسکندریه متولد شده است.
پدر اوریگن یک مسیحی متعصب و ثروتمند بود و هفت فرزند داشت که اوریگن ارشدآنان به حساب می آمد.در هفده سالگی برایش حادثه ای پیش آمد که سرنوشت زندگی او را برای همیشه عوض کرد: پدرش که امکان آموختن علوم را برای او مهیا ساخته بود، زندانی شد و پس از مدتی شکنجه به سبب تعصب زیاد کشته شد.
اما اقبال او این بود که در خانه یک زن ثروتمند مسیحی پذیرفته شد و از آنجا به تحصیلاتش زیر نظر کلمنت الهیدان بزرگ اسکندریه ادامه داد تا اینکه به معلمی برای آموزش نوکیشان تبدیل گشت.
در همین دوران جوانی بود که این کلمات مسیح را خواند که عده ای برای رسیدن به ملکوت آسمان خود را اخته می کنندتا پیرو این دستور باشند :هر کس که می تواند دریابد ،بگذار تا دریابد. کرد تا بتواند به ملکوت آسمان داخل شود. پس از مدتی با کمک خانواده اش یک مدرسه تخصصی زبان را دایر کرد تا از طریق آن امرار معاش کند.در سی سالگی و پس از سفری دو ساله به رم ،در بازگشت به اسکندریه با مسیحی نوکیش و ثروتمندی بنام آمبروز آشنا شد.او با حمایت مالی آمبروز شروع به تحریر کتاب مقدس شش ستونی(که نخستین تفسیر بر کتاب مقدس است) و نخستین آثار مختصرش کرد.
در سال۲۲۹ رهسپار جزیرهالعرب شد ودر بازگشت به اسکندریه کتاب« درباره اصول مسیحی »را برای نظام مند کردن الهیات تدوین کرد. با نشر این کتاب مجادلات اوریگن شروع شدزیرا برخی از آموزه های این کتاب با اصول کلیسای جامع در تضاد بود.
او به دعوت مادر امپراتور(جولیا مامایا) وبرای موعظه به انطاکیه رفت وپس از اقامتی کوتاه از طریق فلسطین به یونان رفت ودر آنجا توسط کشیشان و اسقف های اورشلیم و قیصریه به اسقفی اسکندریه منصوب شد.دراین میان دیمتریوس،اسقف اسکندریه،که بر اعتبار و شهرت اوریگن حسد می ورزید با آراء و عقائد اوریگن به مخالفت برخاست و مدعی شد که اوریگن دوره نظام کشیشی را نگذرانده وعلاوه بر این با عقیم ساختن خود ،از نظامات اسقفی سرپیچی کرده است.وی اسقفان قیصریه و اورشلیم رامتهم کرد که به قلمرو اسقفی وی تجاوز کرده اند. از این رو اوریگن برای همیشه از اسکندریه خارج شد تا منصبی مشابه را در قیصریه به عهده بگیرد.
او در قیصریه شروع به نوشتن تفاسیرودفاعیه ها کرد وکتاب «درباب شهادت» را نوشت.اوریگن بیست سال آخر عمر خویش را زیر شکنجه های امپراتور دکیوس ودیگر امپراتوران بود و به دفعات دستگیر شدواگرچه زنده ماند،ولی سلامتش را به کلی از دست داد و حدودا در سال ۲۵۳ در شهر تیره وفات یافت.

کلیسای قرن دوم و سوم
کلیسای زمان اوریگن از دو جهت رنج می برد :
۱- از طرفی امپراتوران مخالفت جدی با دین جدید نشان می دادند و مسیحی بودن جرم بزرگی شناخته می شدوبه همین سبب کلیسا فاقد یک زعیم مقبول همگان بود.
۲- مساله دوم که زاییده مشکل اول بود ؛پیدایش نهضت های مبتدع بود که آموزه های جدیدی را وارد جامعه مسیحی می کرد.قویترین این نهضت ها گنوسیسم بود که تمام کلیسای مسیحی را متاثراز خود کرد.
بررسی این مسائل از آنرو اهمیت دارد که هر دومعضل بر تفکرات وآراء اوریگن تاثیری شگرف داشت .

آراء و نظریات اریگن

از اریگن آثار و نظریات منحصر به فرد بسیاری برجای مانده ولی در این میان چهار بحثی که او شروع کرد به معرکه آراء الهی دانان تبدیل شده است:
۱- رحمت عام ؛ بر اساس این قانون هر موجودی ،چه نیک و چه شر باشد (حتی شیطان)هردو نجات یافته در رحمت عام خدا داخل می شوند.
۲- الوهیت پایین تر پسر؛ اریگن تعلیم می داد که عقیده به سه شخص در الوهیت ،برای فهم مسیحی اساسی است:پدر،که به وجود نیامده و تغییر ناپذیر است؛مسیح (کلمه)،که مدام از پدر صادر می شود و حکمت و قدرت خداست که جهان را اداره می کند؛وروح القدس ، که به واسطه مسیح بوجود آمده است.آنگونه که او می انگارد پسر پایین تر از پدر است…
برخی ازپژوهشگران مذهب آریوس( که خدا را بسیط دانسته و مسیح را مخلوق او و یک معلم و پیامبر معرفی می کند)را پیامد طبیعی همین رویکرد اریگن می دانند.
۳- تفسیر تمثیلی و فرق بین ظاهر و باطن ؛ اریگن فکر می کرد که بدون توسل به تمثیل نمی توان کتاب مقدس را به درستی درک کرد.از نظر او بسیاری از قسمت های عهد عتیق اگر کلمه به کلمه در نظر گرفته شود؛غیر قابل فهم و باعث لغزش است.این قسمت ها به این منظور در کتاب مقدس وجود دارد تا ما نیاز به یافتن معنایی پنهان و عمیق تر را درک کنیم؛ و استفاده از تمثیل درک این معانی پنهان را ممکن می سازد .او همچنین عقیده داشت ، همانطور که انسان از نفس ،جسم و روح تشکیل می شود،کتاب های مقدس نیز این سه معنا را دارند. به اعتقاد او :
«شخص باید معنای نوشته های مقدس را در یک راه سه گانه برای نفس خویش ترسیم کند،تا آنچه ممکن است جسم کتاب مقدس شناخته شود،واین نامی است که به تفسیر ظاهری می دهند،بتواند فرد ساده دل را تهذیب کند.شخصی که اندکی پیشرفت کرده است،به وسیله نفس کتاب مقدس(گویا که آن نفس دارد)می تواند تهذیب شود، و انسانی که کامل استبا شریعت معنوی که«سایه ای ازنعمت های آینده» را دارد،می تواند تهذیب شود. زیرا درست همان گونه که شخص از جسم ،نفس و روح ترکیب می شود،کتاب مقدس که به وسیله خدا برای نجات انسان فراهم شده نیز به همین شیوه است…»
۴- گنوسی ها دارای عقائد خاصی بودند مثل اینکه انسان ها را به سه طبقه مشخص تقسیم کرده بودند،عالم ماده را شر می دانستند،متن مقدس عبری را قبول نداشتند و ….
اریگن با بسیاری از دیدگاه های گنوسی ها هم فکری داشت و آنچه را در تعالیم گنوسی ارزشمند بود تشخیص و توسعه داد؛هرچند برخی از آراء ایشان را نمی پسندید مثلا خدای خالق جهان را خوب و مهربان معرفی می کرد و جهان مادی رامانند گنوسی ها شر نمی پنداشت و …
از اوریگن آراء و عقاید بسیاری بجا مانده که در جای خود بررسی شده است
آثار اوریگن

یکی از آثار مهم اوریگن کتاب«درباره اصول »است که در آن به اصول اساسی هستی،معرفت، و آموزه مسیحی می پردازد.اثر بسیار مهم و در عین حال ماهرانه دیگرش نقد و تفسیر متن کتاب مقدس است که در شش ستون تنظیم شده و نه بر اساس روش متداول تاریخی بلکه به روش تمثیلی انجام شده است ؛زیرا علاوه بر تبحر در الهات ؛او را بسزا می توان بزرگترین زبان شناس مسیحیت باستان لقب داد. دیگر اثر ارزشمند اوریگن نیز «علیه کلسوس » است ،که درآن مطالب کلسوس را جمله به جمله نقل کرده و سپس محترمانه آن را جمله به جمله رد می کند.از اوریگن آثار بسیار دیگری نیز بجا مانده ،البته تمام آثار او به دست ما نرسیده .چنان که اوسبیوس مورخ کلیسا می گوید : گفته شده اوریگن دوهزار کتاب نوشته است… هدف تمام آثار او هضم الهیات دنیای یونانی در مسیحیت بود.
کلیسا و اوریگن

علیرغم اینکه تعلیمات اوریگن در بسیاری از متفکرین مسیحی تاثیر داشت ؛ برخی از عقائد او بدعت آمیز شمرده شد ودر شوراهای اسکندریه درسال۴۰۰ و قسطنطنیه در سال ۵۴۳ محکوم شد.او تا قرن ها جایگاهی فرعی در تاریخ الهیات داشت،چنانکه اغلب در شرق محکوم شده و در غرب ،تحت الشعاع آگوستین و توماس آکوئیناس بود.اما با شروع نهضت اصلاح دینی اوریگن به جایگاه شایسته خود باز گشت که علت این مساله را هانس کونگ این گونه بیان می کند : «متفکران بزرگی مثل بالتازار با الهیات او توانستند سلطه تقریبا کامل کلیسای کاتولیک ازطریق فلسفه نو مدرسی را تضعیف کنند…واکثرشخصیت های بزرگ شیفته او شده بودند»

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن