مقالات

اسکندریه(Alexandria)

اسکندریه‌، دومین‌ شهر بزرگ‌ و مهم‌ترین‌ بندر مصر‌، واقع‌ در کناره دریای‌ مدیترانه‌ و کرانه باختری‌ دلتای‌ نیل‌ و در حدود ۱۸۳ کیلومتری‌ شمال‌ غربى‌ قاهره قرار گرفته است. این شهر در سال ۳۳۱ قبل میلاد توسط اسکندر کبیر تاسیس شد و به زودی به یک مرکز تجاری، صنعتی و فرهنگی مهم و شهر اصلی مصر تبدیل شد.
قدمت‌ ۳۰۰ ،۲ساله اسکندریه‌، سابقه درخشان‌ هزار ساله آن‌ در گسترش‌ تمدن‌ و فرهنگ‌ و علوم‌، اصالت‌، قوت‌ و تحرکى‌ که‌ در گذشته‌ به‌ علومى‌ چون‌ فلسفه‌، ریاضى‌، طب‌، نجوم‌ و دریانوردی‌ بخشیده‌، نقشى‌ که‌ در پیدایش‌ و گسترش‌ تمدن‌ هلنى‌ و انتقال‌ علوم‌ یونان‌ ایفا کرده‌، و نیز ارتباطى‌ که‌ از لحاظ تاریخى‌ با شخصیتهایى‌ چون‌ اسکندر، مارک‌ آنتونى‌ و کلئوپاترا داشته‌، این‌ شهر را از چنان‌ شهرتى‌ برخوردار کرده‌ است‌ که‌ کمتر شهری‌ در جهان‌ به‌ پای‌ آن‌ مى‌رسد.
اسکندریه‌ یکى‌ از مراکز مهم‌ صنعتى‌ مصر به‌ شمار مى‌رود، چنانکه‌ یک‌ سوم‌ محصولات‌ صنعتى‌ مصر در این‌ شهر تولید مى‌شود. فعالیتهای‌ اقتصادی‌ این‌ شهر بیشتر در زمینه بانکداری‌، حمل‌ و نقل‌ دریایى‌، انبارداری‌ و تولید منسوجات‌ است. کشاورزی‌ نیز یکى‌ از فعالیتهای‌ عمده اقتصادی‌ در بخش‌ داخلى‌ اسکندریه‌ است‌ و پنبه‌ مهم‌ترین‌ محصول‌ صادراتى‌ آن‌ به‌ شمار مى‌رود. بیشتر بازرگانى‌ مصر از طریق‌ دو بندرگاه‌ غربى‌ و شرقى‌ اسکندریه‌ صورت‌ مى‌گیرد که‌ بندرگاه‌ غربى‌ از بندرگاه‌ شرقى‌ با اهمیت‌تر است‌ . تمام‌ پنبه مصر و بخش‌ اعظم‌ نفت‌ آن‌ و نیز محصولات‌ کشاورزی‌ و برخى‌ کالاهای‌ صادراتى‌ از طریق‌ این‌ بندر صادر مى‌شود.

تأسیس‌
اسکندر در ۳۳۲ق‌م‌ پس‌ از آغاز لشکرکشى‌ به‌ ایران‌ بر آن‌ شد تا پایتختى‌ برای‌ متصرفات‌ جدید خود و پایگاهى‌ برای‌ تسلط بر آبهای‌ مدیترانه‌ بنا کند. وی‌ شهر قدیمى‌ رقوده‌ یا راکوتیس (مربوط به‌ ۱۵۰۰ق‌م‌) در مجاورت‌ جزیره فاروس‌ و در شمال‌ نوکراتیس‌ (نقراطیس‌) را برگزید و بنای‌ شهر جدید را آغاز کرد. سپس‌ ادامه کار را بر عهده نایب‌ السلطنه خود کلئومنس‌ گذاشت‌ و مصر را ترک‌ کرد.
نقشه شهر را دینوکراتس معمار یونانى‌ به‌ صورت‌ شطرنجى‌ با خیابانهای‌ هشت‌گانه‌ای‌ که‌ از شمال‌ به‌ جنوب‌ و از شرق‌ به‌ غرب‌ کشیده‌ مى‌شد، طراحى‌ کرد. در وسط شهر میدان‌ بزرگى‌ بود که‌ قصر امپراتور، تماشاخانه‌، موزه‌ و کتابخانه‌ در آن‌ قرار داشت‌. اسکندریه‌ حدود یک‌ قرن‌ پس‌ از تأسیس‌ چنان‌ شکوهى‌ یافت‌ که‌ هیچ‌ شهری‌ در دنیای‌ باستان‌ با آن‌ برابری‌ نمى‌کرد. با اینکه‌ اخبار و گزارشهای‌ منابع‌ اسلامى‌ درباره بنای‌ اسکندریه‌ با واقعیت‌ منطبق‌ نیست‌، اما بیانگر تمدن‌ عظیم‌ و درخشان‌ این‌ شهر در روزگاران‌ کهن‌ است‌.

تاریخ‌ اسکندریه‌ در دوره یونان‌ و روم‌
چون‌ اسکندر در ۳۲۳ق‌م‌ درگذشت‌ و قلمرو پهناور او میان‌ سردارانش‌ تقسیم‌ شد، سرزمین‌ مصر نصیب‌ بطلمیوس‌ اول ‌ که معروف به سوتر بود شد. وی‌ از بابل‌ به‌ اسکندریه‌ آمد و سلسله بطالسه‌ را در مصر بنیان‌ نهاد. و با تصرف‌ سوریه‌، قبرس‌ و فینیقیه‌ قلمرو امپراتوری‌ خود را وسعت‌ بخشید. سپس‌ به‌ ساختن‌ بناها و معابد باشکوه‌ همت‌ گماشت‌ و برای‌ ایجاد وحدت‌ دینى‌ میان‌ مصریان‌، مذاهب‌ باستانى‌ یونان‌ و مصر را درهم‌ آمیخت‌ و پرستش‌ الهه‌ ساراپیس‌ را کیش‌ رسمى‌ حکومت‌ اعلام‌ کرد و معبد سراپیوم‌ را برای‌ آن‌ الهه‌ بنیاد نهاد. همچنین‌ فانوس‌ دریایى‌، مدرسه‌ (= موزه‌) و کتابخانه معروف‌ اسکندریه‌ را تأسیس‌ کرد. سوتر برای‌ تقویت‌ مدرسه اسکندریه‌، دانشمندان‌ بسیاری‌ از یونان‌ فرا خواند و خود کتابى‌ درباره زندگى‌ و سیره اسکندر نوشت‌.
سوتر در ۲۸۵ق‌م‌ فرزند خود بطلمیوس‌ دوم‌ فیلادلفوس‌ (حک ۲۸۵-۲۴۷ق‌م‌) را به‌ جانشینى‌ برگزید و اداره امور را به‌ او سپرد. بطلمیوس‌ دوم‌ روابط سیاسى‌ و بازرگانى‌ مصر را با دولت‌ روم‌ استحکام‌ بخشید و در جنگهای‌ کارتاژ متحد روم‌ بود. در زمان‌ او حبشه‌، عربستان‌، لیبى‌، فینیقیه‌ و قسمتهایى‌ از آسیای‌ صغیر و جزایر دریای‌ مدیترانه‌ به‌ قلمرو مصر افزوده‌ شدند.
وی‌ به‌ گسترش‌ علوم‌ توجه‌ خاصى‌ داشت‌. کتابخانه بزرگ‌ اسکندریه‌ را تقویت‌ کرد و تورات‌ را به‌ یاری‌ دانشمندان‌ یهودی‌ به‌ یونانى‌ ترجمه‌ کرد و فلاسفه‌ و اندیشمندان‌ را مورد عنایت‌ بسیار قرار داد. همچنین‌ شعر و ادب‌ را که‌ با رواج‌ فلسفه‌ و بروز حوادث‌ سیاسى‌ گوناگون‌ رو به‌ انحطاط نهاده‌ بود، رونق‌ بخشید، چنانکه‌ در روزگار وی‌ اسکندریه‌ به‌ بزرگ‌ترین‌ مرکز علمى‌ و ادبى‌ و بازرگانى‌ جهان‌ مبدل‌ شد.

آغاز مسیحیت، پیوند با فلسفه
موزه و کتابخانه ای که توسط بطلمیوس اول در سال ۲۸۰ قبل میلاد تاسیس شد و برای صدها دانشمند در رشته های علوم انسانی فراهم شده بود موجب شده بود این شهر به یکی از تاثیر گزار ترین مراکز فراگیری آموزه های یونان تبدیل شود.
در همین زمان عهد قدیم از لغت عبری به یونانی ترجمه شد و از این طریق برای اولین بار اصول دین یهود در اختیار غیر کلیمیان و یهودیانی که عبری نمی دانستند قرار گرفت. این اثر سپتوجانت نام گرفت و در قرن دوم قبل میلاد تکمیل شد. یکی از آثار این ترجمه این بود که اسکندریه را تا حدودی برای ورود آموزه های مسیحیت، که بنا بر بعضی نقل ها توسط مرقس به اسکندریه برده شد، در آینده نزدیک آماده کرد.
فلسفه یونان‌ که‌ پس‌ از سقراط و افلاطون‌ در آتن‌ رو به‌ انحطاط نهاده‌ بود، در اسکندریه‌ با اندیشه‌های‌ جدید و فرهنگهای‌ گوناگون‌ شرقى‌ به‌ ویژه‌ فرهنگ‌ یهودی‌ و مسیحى‌ با همه سنتهای‌ دینى‌ و اخلاقیش‌ درآمیخت‌ و بار دیگر با نیرویى‌ تازه‌ موجب‌ پدید آمدن‌ نظریات‌ و آراء جدیدی‌ شد. فیلن‌ اسکندرانی (حدود۳۰ق م-۴۵ق م)، نویسنده یهودی، برای‌ ایجاد سازگاری‌ میان‌ مبانى‌ معتقدات‌ یهود با تفکر یونانى‌، و وفق‌ دادن‌ میان‌ وحى‌ و فلسفه افلاطونى‌، سعى‌ کرد تا نص‌ تورات‌ را در پرتو فلسفه‌ تأویل‌ کند.
یکی از نقاط تحول در تاریخ مسیحیت در این نقطه تاسیس یک مکتب فلسفی مسیحی در قرن دوم میلادی در اسکندریه بود. این مکتب با اشراف دو رهبر عمده یعنی کلمنت اسکندرانی و اوریگنس سبب شد تا اسکندریه در عین اینکه یکی از مراکز مهم آموزه های یونان بود، و به عنوان مثال آمونیوس ساکاس (۱۷۵-۲۴۲) که موسس مکتب نو افلاطونی است در این شهر حضور داشت، به یکی از مراکز تاثیر گزار دانش مسیحی نیز تبدیل شود. سرانجام‌، در روزگار کنستانتین‌ اول‌ امپراتور روم‌ شرقى‌ (حک ۳۲۳-۳۳۷م‌) مسیحیت‌ در اسکندریه‌ دین‌ رسمى‌ اعلام‌ گردید و زمینه‌ برای‌ بروز تفرقه بیشتر در کلیسا فراهم‌ شد.

تحرکات در مسیحیت اسکندریه
مقدار زیادی از تاریخ کلیسا در اسکندریه همراه است با کشمکش هایی که درون مسیحیت ایجاد شد و تحرکات جدیدی رخ داد مانند فرقه آریانیزم ، نسطوریان و مونوفیزیت ها .

آریانیزم
نخستین اختلاف‌ که به مناقشه آریوسی معروف است و در ادامه در بخش آموزه های مسیح شناسی در مکتب اسکندریه توضیه داده خواهد شد.
در ادامه تحولات اسکندریه یک شورا در سال ۳۶۲ تشکیل شد برای تفکر و تصمیم گرفتن در مورد الوهیت روح القدس، و دو شورا در سال های ۳۶۳ و ۳۶۴ تعاریفی را که در مورد ایمان وجود داشت به صورت نظام مندی درآورد. در سال ۳۷۰ میلادی مجددا نیز یک شورای ضد آریانوسی تشکیل شد. تئوفیلیوس اسکندرانی نیز که بین سال های ۳۸۵ تا ۴۱۲ اسقف اعظم اسکندریه بود مبارزه ای بر علیه فرقه پگان ها (ملحدان به مسیحیت) را رهبری نمود که منجر به ویرانی معبر سراپیوم در سال ۳۸۹ شد.

نسطوریان و شورای افسس
یکی دیگر از بخش های مهم در تاریخ کلیسای اسکندریه دوران است که کشیش سیریل (۴۱۲-۴۴۴) اسقف اعظم بود. او مبارزه ای جدی بر علیه فرقه نسطوریان، که معتقد بودند مسیح دارای دو طبیعت است یکی الاهی و یکی انسانی، را رهبری نمود. آموزه های نسطوریوس توسط شورایی در سال ۴۳۰ در اسکندریه رد شد، و کشیش سیریل در سال ۴۳۱ رهبری شورای افسس، که فرقه نسطوریان را محکوم کرد، بر عهده داشت. این شورا و محکومیت نسطوریان در ادامه موجب شکاف میان اسکندریه و انطاکیه و تشکیل دو مکتب متفاوت شد.

شورای کالسدون
پس از مناقشه نسطوریان، فرقه دیگری به نام Eutches در سال ۴۴۸ به وجود آمد که ادعای کلیسا را در مورد طبیعت عیسی قبول نداشت و در واقع همین آغازی بود برای ادعاهای مونوفیزیت ها که در آینده به وجود آمدند.
در شورای کالسدون (۴۵۱) اسقف اعظم اسکندریه که دیوسکوروس نام داشت به علت حمایت از فرقه EUTCHES از مقام خود خلع شد، و محکومیت وی منجر به آشوب و خونریزی فراوانی در اسکندریه شد. بعد از این، آموزه های مونوفیزیت ها در اسکندریه و سراسر مصر از حمایت فراوانی برخوردار شد.
بعد ار این آشوب ها و سرکوب ها امپراطور ژوستینیان (۵۲۷-۵۶۵) که دارای تفکرات ارتدوکسی بود تصمیم گرفت تا آرامش را به امپراطوری برگرداند، و بدین منظور با توسل به زور از اسقفان ارتدوکس اسکندریه حمایت نمود. نتیجه این تجربه نسبتا طولانی این بود که در مصر مانند سوریه تمایلات تجزیه طلبانه گسترش یافت، لذا زمانی که مصر توسط عرب ها در سال ۶۴۸ فتح شد به علت پیشینه خشونت باری که مردم از امپراطوری بیزانس به یاد داشتند عرب ها در اندک زمانی از حمایت نسبی برخوردار شدند.

مکتب الاهیاتی اسکندریه
تفکرات مسیحی اسکندریه همچنین به شدت تحت تاثیر عقاید بطلمیوسی بود. کلمنت‌ (ح‌ ۱۵۰-۲۱۳م‌) و اریگنس (۱۸۵-۲۵۴م‌) بر آن‌ شدند تا فلسفه‌ را با کلام‌ مسیحى‌ آشتى‌ دهند و چون‌ کلیسا مکتبى‌ فلسفى‌ نداشت‌، آنان‌ تعالیم‌ مسیحى‌ را با فلسفه اسکندرانى‌ به‌ خصوص‌ نحله نو افلاطونى‌ و الهیات‌ و علم‌النفس‌ ارسطویى‌ وفق‌ دادند. کلمنت، اوریگنس و بسیاری از معاصران این دو، سنت بطلمیوسی و روش تفسیر تمثیلی را به عنوان تفکر مسیحی پذیرفته بودند. رساله اوریگنس به نام de principiis اولین تفسیر نظام مند در اصول مسیحیت می باشد.

دو نقطه عطف مهم در الاهیات اسکندریه
• مسیح شناسی
مکتب اسکندریه در مقابل مکتب انطاکیه
مکتب اسکندریه بیشتر بر الوهیت مسیح تاکید داشت و الوهیت را بر اساس “کلمه جسم گردید” تعبیر می کرد. آیه ۱:۱۴ در انجیل یوحنا مخصوصا مورد استناد این مکتب بود که می گوید “کلمه خدا جسم گردید و در میان ما ساکن گردید”. همین تاکید بر مفهوم تجسم سبب شد که پیروان این مکتب برای عید کریسمس اهمیت خاصی قائل شوند. در مقابل، مکتب انطاکیه بیشتر بر جنبه انسانی عیسی تاکید داشت و بر اهمیت او به عنوان الگویی اخلاقی اصرار می ورزید.
مکتب اسکندریه که آتاناسیوس در آن رشد کرد دارای ماهیتی نجات شناختی داشت. در این دیدگاه عیسی مسیح نجات دهنده بشریت می باشد و از نجات به خداگونه شدن یا جنبه الاهی یافتن تعبیر می شود. طبیعت انسان برای اینکه جنبه الاهی بیابد باید با طبیعت الاهی متحد شود به گونه ای که انسان بتواند درحیات خدا سهیم گردد. این به عقیده پیروان مکتب اسکندریه همان چیزی بود که از طریق تجسم پسر خدا در عیسی مسیح به وقوع پیوست. بدین ترتیب نویسندگان مکتب اسکندریه بر ایده طبیعت انسانی گرفتن لوگوس تاکید خاصی داشتند.
اما نویسندگان مکتب انطاکیه بیشتر دغدغه اخلاقی داشتند تا نجات شناختی، و در مقایسه با پیروان مکتب اسکندریه کمتر به عقاید فلسفی یونان نظر داشتند. اصول تفکر مکتب انطاکیه در مورد هویت مسیح چنین بود: بشر به واسطه نااطاعتی از خدا در فساد و تباهی بسر می برد. از آنجا که انسان به خودی خود قادر نیست از قید گناه رهایی یابد لاجرم خدا شخصا دارد عمل می شود. نجات دهنده را می فرستد که الوهیت و انسانیت در او متحد گشته است.

مناقشه آریوسی و شورای نیقیه
ابن مناقشه مربوط به قرن چهارم است و یکی از مهم ترین مناقشات در سراسر تاریخ کلیسا می باشد. آریوس می گفت القاب کتاب مقدس در مورد مسیح که ظاهرا به برابر بودن او با خدا اشاره دارند صرفا القابی افتخاری هستند و جنبه تعارف دارند. مسیح مخلوق و البته سرآمد مخلوقات است. نگرش آریوس سرانجام بدعت شناخته شد و محکوم گردید.
شورای نیقیه در سال ۳۲۵ را قسطنطین، اولین امپراطور مسیحی، تشکیل داد تا به اختلافات مسیح شناختی که در ثبات امپراطوری اش اختلال ایجاد کرده بود پایان دهد. شورای نیقیه بر این نکته که عیسی با پدر همذات و از داتی یگانه است به مناقشه آریوسی خاتمه داد و بر الوهیت عیسی تاکید نمود.

• تفسیر کتاب مقدس
تفکرات اسکندریه با الاهیات انطاکیه، که دارای ریشه های ارسطویی، پراگماتیک و انتقادی بود، متفاوت بود. تفسیر کتاب مقدس در اسکندریه تمثیلی و عرفانی بود در حالی که در مکتب انطاکیه این تفسیر به روش تاریخی و ادبی انجام می شد.
مکتب انتقادی اسکندریه بسیار از شیوه های فیلن اسکندرانی و نیز شیوه های به کار رفته در سنن یهودی قبل الهام پذیرفت که علاوه بر تفسیر تحت اللفظی کتاب مقدس، استفاده از تمثیل را نیز به عنوان مکمل جایز می شمردند. این شیوه در تمثیل از سوی گروهی از الاهی دانان اسکندریه که مهم ترین آنها کلمنس، اوریگنس و دیدیموس کور بود دنبال شد. برای مثال اوریگنس در مورد تصاویر محوری عهد عتیق بسیار از شیوه تمثیلی بهره جسته است. در تفسیر او فتح سرزمین موعود توسط یوشع، تمثیلی دانسته شده از فتح قلمرو گناه توسط عیسی بر صلیب.
در نقطه مقابل مکتب انطاکیه بیشتر بر این نکته تاکید داشت که کتاب مقدس را باید در چارچوب تاریخی آن تفسیر کرد. از جمله نویسندگان مهم این مکتب می توان به دیودورس طرسوسی ، یوحنای زرین دهان و تئودوروس موپسوستایی اشاره نمود. به عنوان نمونه تئودوروس در بررسی پیشگوئی های عهد عتیق تاکید می داشت که پبام های نبوتی تنها به همان کسانی که نبوت مستقیما خطاب به آنها بود مربوط می شود.

یهودیت در اسکندریه
دوران باستان
یهودیان در ابتدای قرن سوم قبل میلاد در اسکندریه ساکن شدند. در ابتدا آنها در بخش شرقی شهر، نزدیک دریا، سکنا گزیدند. اما در دوران رومیان یهودیان در دو بخش از پنج بخش اسکندریه سکنی گزیده بودند، و کنیسه های یهودیان در تمامی نقاط شهر یافت می شدند.
کنیسه مرکزی در این زمان از لحاظ بزرگی و شکوه بسیار مشهور می باشد. در عصر بطلمیوس رابطه میان یهودیان و حکومت به طور کلی خوب بوده است. تنها دو بار، یکی در ۱۴۵ و دیگری در ۸۸ قبل از میلاد برخورد هایی که ناشی از کشمکش سیاسی بود به وقوع پیوست. بسیاری از یهودیان حتی در این دوره مانند دیگر مردمان از کلیه حقوق شهری برخوردار بودند.
مردم اسکندریه به شدت با اینکه یهودیان رسما در رتبه تبعه درآیند مخالفت می کردند. در زمان حکومت کالیگولا شورش هایی جدی بر علیه یهودیان واقع شد. یهودیان بسیاری کشته شدند، شخصیات برجسته آنها علنا مورد تنبیه و شلاق خوردن قرار گرفتند، کنیسه ها بسته شد و تمامی یهودیان در یک چهارم شهر محدود شودند.
هنگام مرگ کالیگولا، یهودیان خود را مجهز نمودند و پس از دریافت کمک از یهودیان مصر و بعضی از دیگر نواحی بر علیه یونانیان شورش کردند، ولی حرکت آنها توسط رومیان سرکوب شد.
امپراطور کلادیوس حقوق ملی و مذهبی یهودیان را که از آنها گرفته شده بود به آنها بازگرداند ولی آنها را از اینکه هرگونه ادعایی برای ازدیاد حقوق تابعیت داشته باشند منع کرد. در سال ۶۶ میلادی یهودیان اسکندریه مجددا برعلیه روم طغیان نمودند،این طغیان توسط تیبریوس جولیس اسکندرانی مورد برخورد شدید قرار گرفت و پنجاه هزار یهودی کشته شدند.

فرهنگ یهودیت در اسکندریه باستان
یهودیان یونانی زبان اسکندریه با آثار شاعران و فلاسفه یونان باستان آشنا بودند. اما، به هر حال، آنها دست از اعتقاد خود برنمی داشتند و فرهنگ هلنی در حال گسترش، که دارای شالوده های مشرکانه بود، را نیز نمی توانستند بپذیرند. لذا آنها شروع به خلق فرهنگ هلنی مخصوص خود شدند.
آنها ادعا کردند که فلسفه یونان مفاهیم خود را از منابع یهودی استخراج نموده است و لذا هیچ گونه تضادی بین این دو سیستم تفکر وجود ندارد. از طرف دیگر آنها از یهودیت نیز تفسیری مخصوص کرده بودند، و مفهوم خدا را در یهودیت به مفهومی انتزاعی و ارتباط او با دنیا را به تفکری متافیزیکی تبدیل نموده بودند.
پایه و اساس ادبیات یهودی هلنی سپتوجانت بود، ترجمه یونانی کتاب مقدس، که کم کم در حال تبدیل شدن به اساس فرهنگ دنیای جدید آن زمان بود. تمایلات دفاعی در فرهنگ یهودی هلنی در سپتوجانت به وضوح قابل تشخیص می باشد. ادبیات یهودی اسکندریه به دنبال این بود که مفاهیم فرهنگ یهودی هلنی را بیان و آن را میان یهودیان و غیر کلیمیان تبلیغ کند. در میان این نویسندگان یهودی، این فلاسفه بودند که سهم بسزایی در این امر ایفا نمودند. فیلن اسکندرانی مهم ترین شخص در میان آنان بود. فرهنگ یهودی اسکندریه پس از او رو به انحطاط گذاشت.
دوران بیزانس
با شروع عصر بیزانس، جمعیت یهودیان دوباره افزایش یافت، اما از شکنجه های کلیسا در آزار بودند. در سال ۴۱۴، یهودیان از شهر اخراج شدند اما پس از مدتی بازگشتند چون این شهر زمانی که توسط مسلمانان فتح شد دارای جمعیت قابل توجهی یهودی بوده است.
عصر اعراب
بر اساس بعضی منابع عربی، در حدود چهارصد هزار یهودی هنگام فتح آن توسط عرب ها در سال ۶۴۲ زندگی می کردند، اما پس از آن بسیاری از آنان اسکندریه را ترک کردند و کم کم تعداد آنها بسیار رو به کاهش گذاشت به طوری که طبق بعضی اسناد در قرن یازدهم در اسکندریه تنها در حدود سیصد خانواده در آن سکنی داشتند، البته این رقم تا سه هزار هم نقل شده است.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن