مقالات

تجسد

با شروع دوران خردورزی اندیشمندان مسیحی بر آن شدند تا دینی را بپذیرند که نه از وحی و الهام، بلکه از خرد آدمی نشات می‏گیرد. ایشان بر این باور بودند که تنها با روش نقد علمی می‏توان به ایمان قابل اعتماد رسید و هرکجا که نور علم بتابد نقطه تاریکی را باقی نمی‏گذارد.
در پی این نوع نگرشی که در دنیای الهیات مسیحی حاکم شد، بسیاری از باورهای مسیحیت زیر سوال رفت و الهیدانان را واداشت تا درپی اصلاح نگرش الهیاتی خود رفته و آن را با فضای جدید منطبق کنند.
یکی از این آموزه‏های الهیاتی که از جرح تیغ منتقدان در امان نماند، تجسد بود. تجسدی که مایکل گولدر در مورد ایمان به آن می‏گوید: «من در اوایل خدمت کشیشی‏ام نسبت به سنت کالسدونی یعنی اینکه عیسی خدای پسر و همذات با پدر بود که از آسمان فرود آمد، هنوز اعتقاد ضعیفی داشتم.»
این سخن را یکی از الهیدانان بزرگ مسیحی می‏گوید. یعنی از نظر او باور داشتن تجسد خدا امری دشوار بوده است. اما باید دید که اصولا تجسد چیست؟ و چه نقض و ابرام‏هایی بر آن وارد شده است.

تجسد
«در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدایی بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز به واسطه او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود. و نور در تاریکی می‌درخشد و تاریکی آنرا درنیافت… و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد پر از فیض و راستی و جلال او را دیدیم جلالی شایسته پسر یگانه پدر.»
مهم‏ترین فراز از کتاب مقدس که مستند تجسد خداست، آیه‏های آغازین انجیل یوحناست که بنابه تفسیر الهیدانان مسیحی در مورد عیسی و خدا بودنش و اینکه لباس جسم پوشید و انسان شد، سخن می‏گوید. دائره المعارف کاتولیک در مورد تعرف تجسد اینگونه آورده است:
راز دومین شخصیت تثلیث اقدس که انسان شد، راز عیسای مسیح است که خدا و انسان است، راز وجود خدایی-انسانی اوست. کلمه تجسد(incarnation) ممکن است به این معنا باشد که کلمه انسان شده است؛ یعنی کلمه در رحم یک انسان باکره به انسان تبدیل شد و در همان حال با شخصیت دوم خدا متحد بود. همچنین می‏تواند به معنای نتیجه باشد؛ یعنی اتحاد طبیعت انسانی و طبیعت الهی در یک فرد.
بنابر این تعاریف مسیحیان از دیرباز بر این باورند که عیسی که یکی از سه شخصیت تثلیث الهی است، لباس جسم پوشیده و به میان انسان‏ها امده است تا قربانی شود و هر کس که به او ایمان آورد را نجات دهد. برابر با اعتقادنامه آتاناسیوسی برای نجات همیشگی لازم است که انسان واقعا به تجسد خداوند ایمان داشته باشد.
با تبیین اجمالی تجسد در ایمان مسیحی نخستین سوالی که به ذهر خطور می‏کند چگونگی اتحاد میان این دو طبیعت است، چنانکه جهان مسیحیت نیز در پاسخ به این سوال دچار انشعابات و تفرقه بسیاری در میان پیروان گشته است. اما پیش از رسیدن به این پرسش باید روشن شود که در الهیات مسیحی چه نیازی به تجسد خدا بوده است؟

کفاره گناه: پیش نیاز تجسد
بنابر اعتقاد سنتی یهودیان و آنگونه که از کتاب مقدس برمی‏آید، با گناه آدم تاریکی و مرگ بر جهان عارض شد. در الهیات مسیحی به نافرمانی آدم که منجر به سقوط انسان شد گناه نخستین می گویند
پولس در این باره می¬گوید:
وقتی آدم گناه کرد، گناه او تمام نسل بشر را آلوده ساخت و باعث شیوع مرگ در سراسر جهان شد. در نتیجه همه چیز دچار فرسودگی و تباهی گشت، چون همه انسان‏ها گناه کردند.
مقصود از این مرگ، مرگ روحی و فساد ذاتی است و این فساد ذاتی از آدم به تمام نسلش به ارث رسید. خطای آدم تنها به خود وی زیان وارد نکرد بلکه همه نسل او را متضرر کرد و حتی کودکانی که تازه به دنیا می¬آیند میراث بر گناه آدم هستند. در توضیح این عمومیت گناه پولس قدیس در کتاب مقدس چنین آورده است: «… به یک خطا حکم شد بر جمیع مردمان برای قصاص…»
در نتیجه این پیش فرض‏ها مسیحیان به این باور رسیدند که با توجه به گناهکار بودن نسل بشر و خشم خدا از انسان گناهکار، انسانها برای پاک شدن نیاز به انسانی معصوم برای قربانی شدن داشتند تا بدین وسیله از لعنت و غضب خدا بیرون آیند؛ اما چون هیچ انسانی اینگونه نبود، خدا پسر خود را که همذاتش نیز بود به شکل انسانی به میان مردم فرستاد تا بربالای صلیب قربانی شده و کفاره گناهان انسانها شود.
با توجه به این توضیحات نیاز به تجسد بخوبی روشن می‏شود. اما هنوز پرسش اصلی باقی می‏ماند و آن اینکه خدا چگونه در عین حال هم خدا بود و هم انسان؟ در حقیقت طبیعت خدایی و انسانی عیسی چگونه با هم متحد شده‏اند؟

تجسد و اتحاد دو طبیعت
در مورد چگونگی اتحاد دو طبیعت مسیح با یکدیگر نزاع‏های بسیاری در جهان مسیحیت رخ داد و سرانجام پس از سه قرن نزاع منجر به اختلافات ریشه‏ای در میان کلیساهای مسیحی گردید. در اینجا به اختصار به اهم اراء در مورد چگونگی اتحاد دو طبیعت پس از تجسد می‏پردازیم:
۱-دو طبیعت کاملا مستقل از هم: پیروان این اندیشه عموما به کشیشی بنام نستوریوس منسوبند. ایشان معتقدند که مسیح کاملا خدا و کاملا انسان است و دو طبیعت دارد و در حقیقت اتحادی که اکنون کلیساهای دیگر مدعی آنند را رد می‏کنند. این اندیشه در همان زمان از سوی کلیسای رسمی که مورد تایید امپراتور بود، رد شد و پیروان دو طبیعت نی زمورد شکنجه و آزار قرار گرفتند و به آسیا پناهنده شدند.
۲-یک طبیعت واحد بدون اتحاد: پیروان این اندیشه که ریشه تعالیم خود را از شخصی بنام سیریل گرفته بودند، بر این باور بودند که گرچه مسیح در ابتدا دو طبیعت الهی و انسانی داشت، اما طبیعت اکنون و پس از اتحاد صرفا دارای طبیعت الهی است و دیگر انسان نیست.
این برداشت از ترکیب پس از تجسد نیز مورد پذیرش کلیسا قرار نگرفت.بنابراین پیروان این اندیشه به سمت شمال افریقا رانده شدند و تاکنون نیز به بقای خود ادامه داده‏اند.
۳-یک طبیعت(کلمه بجای روح): یک رویکرد دیگر در مورد طبیعت مسیح پس از تجسد این بود که در مسیح خداست و در عیسای ناصری بجای روح کلمه الهی قرار دارد. اما این تفسیر را کلیسا نپذیرفت و آپولیناروس که مدعی این طبیعت شده بود نیز طرد شد.
۴-یک طبیعت: این برداشت نیز از سوی یوتیخس مطرح شد و در آن طبیعت انسانی مسیح کاملا نفی شد.
۵-یک اراده (مونوتلیت): پیروان اندیشه یک اراده مدعی بودند که مسیح گرچه دارای دو طبیعت است، اما فقط با اراده الهی اعمال خود را انجام می‏دهد. پیروان این اندیشه نیز در نهایت از کلیسای رسمی رانده شدند.
کلیسای رسمی پس از سه قرن نهایتا چگونگی اتحاد دو طبیعت پس از تجسم را اینگونه بیان داشت:
«ما اقرار می‏کنیم که پسر یگانه خداوند عیسی مسیح در آن واحد کامل در الوهیت و کامل در انسانیت است. خدای واقعی و انسان واقعی است از یک طرف با پدر در الوهیت از یک گوهر است و از طرف دیگر با مادر در انسانیت شریک است. دارای دو طبیعت، بدون ادغام، بدون تغییر، بدون تقسیم و بدون جدایی. این دو طبیعت از طریق تجسم، به طور هماهنگ در یک شخص دارای یک ذات، کنار هم قرار داده شده‏اند. این اختلاف دو ماهیت به هیچ وجه بواسطه اتحاد با یکدیگر قابل فنا و انهدام نیست…»

کلیسا مخالفان خود را نیز اینگونه تکفیر کرد:
«اگر کسی اصطلاح “در دو طبیعت” را بدین منظور بکار گیرد که طبیعت‏های مسیح را جدا سازد و یا دو طبیعت را دو شخصیت مجزا معرفی نماید، ملعون باد… اگر کسی اصطلاح “ازدوطبیعت” یا “یگانه طبیعت مجسم کلمه خدا” را بکار گیرد… و سعی نماید طبیعت الهی و انسانی مسیح را با هم مخلوط کند…ملعون باد… اگر کسی اعتراف نکند خدواند ما عیسی مسیح که در جسم مصلوب شد، خدای حقیقی و یکی از سه اقنوم تثلیث اقدس است، ملعون باد.»

الهیدانان و تجسد
در دوره مدرن برخی از اندیشمندان مسیحی مانند تامس موریس سعی بر عقلانی کردن تجسد داشته‏اند و برخی دیگر نیز آن را باوری غیر منطقی دانسته‏اند. تامس موریس معتقد است که بسیاری از انتقاداتی که به تجسد می‏شود ضعیف بوده و نیازی به پاسخ ندارد، اما برخی از نقدها مثل همین چگونگی اتحاد دو طبیعت یک ایراد چشمگیر است. یعنی اینکه چیزی با خصوصیات خدای در عین حال بتواند خصوصیات انسانی را داشته باشد متضمن امری تناقض آمیز است. او در پاسخ به این ایراد و توجیه تجسد می‏گوید:
در این زمینه باید به تمایز بین دو امر توجه شود: یکی اینکه چیزی کاملا همانی است که هست و دومی اینکه چیزی صرفا همانی است که هست. مثلا الماس و لاک پشت کاملا فیزیکی هستند و در این بین الماس صرفا فیزیکی است اما لاک پشت صرفا فیزیکی نیست. بنابر این اگر چیزی کاملا دارای خصوصیاتی باشد، می‏تواند کاملا دارای خصوصیات دیگری هم باشد و در مسیح دقیقا همین اتفاق رخ داده است. یعنی مسیح کاملا انسان است، اما صرفا انسان نیست.
موریس و همتایانش می‏خواهند استدلال کنند که نمی‏توان گفت: هیچ فرد عاقلی نمی‏تواند این آموزه را تصدیق کند.
اما در طرف مقابل بسیارند اندیشمندانی که نه تنها آموزه تجسد را نمی‏پذیرند، بلکه آن را غیر عقلانی و خردگریز می‏دانند. به عنوان نمونه یکی از اندیشمندان مسیحی در مورد تناقض آمیز بودن این اعتقاد می‏گوید: «…چگونه می‏شود بین موجودات متفاوتی همچون خدا و انسان، مشارکتی در کار باشد؟ (در حالی که حتی کامل‏ترین مشارکت نمی‏تواند اتحادی را که ما در مسیح مدعی آنیم ارائه کند.)…»
در مجموع می‏توان اظهار داشت که اکثر اندیشمندان، چه مسیحی و چه غیرمسیحی، با این آموزه مخالفند.

عید تبشیر: گرامیداشت تجسد
بنابر سنتی که از دوران رسولان به دست رسیده یکی از مهمترین مراحل تجسد مسیح در بیست و پنجم مارس محقق شده است. بنابر روایات نیمه شب مریم عذرا تنها مشغول عبادت بود که جبرئیل بر او ظاهر شد و از او خواست مادر خداوند شود. مریم مقدس نیز پذیرفت و با اینکه باکره بود بصورت معجزه‌آسایی باردار شد و جبرئیل به او گفت فرزندش را عیسی نام نهد. بسیاری از مسیحیان این روز را در بیست و پنجم مارس، یعنی نه ماه کامل پیش از کریسمس جشن می‌گیرند. عید تبشیر یکی از دوازده عید بزرگ در تقویم عبادی کلیسا است. در تقویم‌های دینی کلیسای کاتولیک، انگلیکن و لوتری تاریخ این مناسبت در صورت لزوم برای اینکه در هفته مقدس یا هفته عید پاک یا یکشنبه واقع نشود، به روزی دیگر منتقل می‌گردد.

سنت تجسد در ادیان پیش از مسیحیت
یکی از نکات کلیدی که پژوهشگران و برخی از منتقدین در مورد تجسد می‏گویند وجود روایات بسیار مشابه و در برخی موارد صددرصد منطبق بر هم است. مثلا میترا خدای آیین میترائیسم در اواسط شب یلدا متجسد شده و از دل سنگی بیرون آمد.
در هندویسم نیز کرشنا همان برهما بشمار می‏رود و علاوه بر این او را یک خدای متجسد می‏پندارند، گرچه چگونگی تجسد او یک راز است.
علاوه بر این در ادیان مصر و یونان باستان نیز داستان‏هایی از تجسد خدایان یافت می‏شود. وجود این مشابهت‏ها بسیاری را برآن داشته تا این باور کلیسایی را از اساس زیر سوال برده و آن را نفی کنند.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن