مقالات

کلیسای نستوری

نویسنده : محمد ضیاء توحیدی

 

قرن پنجم میلادی، شاهد نزاعهای شدیدی میان مسیحیان در مورد شخصیت حضرت مسیح بود. پیشتر از این و در قرن چهارم، نزاع در مورد اصل تثلیث، دامنگیر کلیسا شده بود که این نزاع با دخالت امپراتور و تشکیل شورای نیقیه در سال ۳۲۵ میلادی تا حدود زیادی پایان یافت.

در قرن پنجم، نزاع بر سر اینکه جنبه­ی انسانی و خدایی مسیح، چگونه در شخص مسیح، قابل جمع می­باشد درگرفت. نستوریوس (در عربی، نسطوریوس) و پیروان وی بر این باور بودند که مسیح، دارای دو جنبه کاملا متفاوت و متمایز است؛ باوری که به آن عنوان “دیوفیزیت”[۱] داده شد.

در مقابل، یعقوبی‏ها معتقد به دیدگاه مونوفیزیتی گردیدند و اعلام داشتند دو سرشت انسانی و خدایی مسیح با یکدیگر جمع شده، طبیعتی واحد را به وجود آورده­اند.

البته بعدها هر دو دیدگاه از سوی کلیسا بدعت دانسته شده، مردود اعلام گردید.

عنوان رسمی این کلیسا

پیروان این کلیسا، معمولا خود را “مسیحایی”[۲] می­خوانند. البته این عنوان هرگز رواج نیافته است اما عنوان “کلیسای آسوری”[۳] در مورد این کلیسا رواج یافته است.[۴] کلیسای نستوری نیز دیگر عنوانی است که به واسطه نام بنیانگذار به این کلیسا داده شده است.

بنیانگذار نستوریانیزم[۵]

بنیانگذار این کلیسا، راهبی سوری به نام نستوریوس[۶] (۳۸۱ ۴۵۱) بود. وی به واسطه استعداد و توان تبلیغی بالایش، دارای اعتبار و شهرت فراوانی گردیده بود. محبوبیت وی تا بدانجا افزایش یافت که در سال ۴۲۸ میلادی به عنوان پاتریارک انطاکیه دست­­گذاری گردید. البته نستوریوس که به واسطه زندگی و تربیت رهبانی، دارای روحیه­ای خشن و متعصبانه بود نتوانست آن­چنانکه باید از پس این مسئولیت بزرگ بر آید.

قتل عام بدعت­گذاران توسط نستوریوس

نقل شده که وی هنگام دستگذاری خطاب به امپراتور تئودوسیوس دوم اظهار داشت: «به من شهرهایی عاری از فرقه­های مختلف و بدعتها ارزانی دار تا من آسمان را به تو ارزانی کنم. مرا در مطیع ساختن و مقهور کردن این فرقه­ها یاری کن تا تو را در مقهور کردن ایرانیان یاری کنم».

او که دارای روحیه­ای انعطاف ناپذیر بود جنگ بر علیه بدعت­گذاران را آغاز کرد و آزار و اذیت و اعمال خشونت بر علیه پیروان بدعتها را در دستور کار خویش قرار داد و همین مسأله فتنه بزرگی را به دنبال داشت.

او بر علیه آریوسی­ها برخاست و بر آنان حمله کرده و محل­های اجتماع آنان را به آتش کشید و پیروان دیگر فرق را نیز به شدت مورد آزار و اذیت قرار داد. این گونه کارهای نستوریوس سبب گردید که بسیاری از مردم و حتی کسانی که از نظر اعتقادی با وی هم­عقیده بودند به دشمنی با او برخیزند و سعی در برکناری او کنند.[۷]

البته مدت­زمان زیادی از این فعالیتهای نستوریوس نگذشت که خود وی به بدعتگزاری متهم گردید.

ابراز عقاید “دیوفیزیتی” از سوی نستوریوس

نستوریوس با مطالعه و بررسی انجیل­ها به این نتیجه رسید که باید میان دو شخصیت مسیح کاملا تفاوت و تمایز قائل شد. از دریافت که در انجیلها می­توان گزارشی از دو شخصیت کاملا مجزا را یافت؛ یکی عیسایی که معجزات را انجام می­دهد و دیگری عیسایی که می­گرید، غذا می­خورد و می­میرد.[۸]

از همین رو وی اظهار داشت که آموزه­ی راستین و صحیح در این­باره، “وجود دو شخصیت متمایز”[۹] در عیسی است. بر این اساس، او عیسی را انسانی می­دانست که کلمه الهی یا خدا در وی ساکن شده است.[۱۰]

او می­گفت:

«مسیح، تقسیم­ناپذیر است زیرا مسیح است اما ماهیتی دوگانه دارد زیرا هم خداست و هم انسان. به لحاظ پسر بودن یگانه است اما به لحاظ آنچه بر می­گیرد و آنچه برگرفته می­شود دوگانه است».

در این زمینه الهی دانان مکتب انطاکیه نیز با نستوریوس هم­عقیده بودند و معتقد بودند که مسیح دارای دو طبیعت مجزا و متمایز است. در مقابل، پیروان مکتب اسکندریه بر مفهوم “بر خود گرفتن” (اینکه لوگوس، جسم انسانی بر خود گرفت) تأکید می­کردند.

الهی­دانان مکتب انطاکیه بر این باور بودند که دیدگاه مکتب اسکندریه به اختلاط دو طبیعت الهی و بشری مسیح می­انجامد. به همین جهت می­کوشیدند تا رابطه بین دو طبیعت را به گونه­ای تبیین کنند که بر ماهیت متمایز هر یک صحه گذاشته شود. آنها می­گفتند که هیچ اختلاطی بین دو طبیعت مسیح وجود ندارد، ارتباطی با یکدیگر ندارند و با هم در نمی­آمیزند و به واسطه اراده الهی کنار هم جمع شده­اند.[۱۱]

دیگر دیدگاه مناقشه برانگیز نستوریوس

افزون بر این، او نام­­گذاری مریم را به مادر خدا Theotokos را نیز نمی­پذیرفت و بر این باور بود که مریم فقط مادر عیسای انسان است و باید او را مادر عیسی Christotokos نامید و نه مادر خدا.[۱۲]

نستوریوس بر همین اساس، سجده مجوس را بر عیسای کودک که در انجیل­ها نقل شده است مورد انتقاد قرار می­داد.[۱۳]

واکنش سیریل به دیدگاه­های نستوریوس

این تعالیم به گوش سیریل که اسقف اسکندریه بود رسید و او را به واکنش واداشت.

مطابق دیدگاه سیریل، مسیح کلمه خدا بود که در جسم ساکن گشته بود؛ نه آنکه عیسی انسانی باشد که کلمه خدا در وی ساکن گشته باشد. بنابر این کلمه خدا در زمانی معین همچون یک انسان از مریم باکره تولد یافت.

به هر حال سیریل ابتدا نامه­ای مؤدبانه و در عین حال جدی و هشداردهنده به نستوریوس نوشت و در آن دیدگاه­های خود را بیان کرد و نستوریوس را ترغیب کرد تا از عقاید خویش، دست بردارد. نستوریوس به این خواسته­ی سیریل، تن در نداد و همچنان بر باورهای خود پافشاری کرد.

سیریل توانست پشتیبانی و حمایت کلیسای روم را به دست آورد و سپس نامه­ای شدیداللحن به نستوریوس نوشت و از او خواست تا در طول ده روز از عقاید خود چشم­پوشی کند اما نستوریوس باز هم مقاومت کرد و تسلیم خواسته سیریل نشد.[۱۴]

تشکیل شورای افسس

به دنبال این ماجرا، امپراتور “تئودوسیوس دوم” دستور تشکیل شورای افسس را داد که در ژوئن سال ۴۳۱ تشکیل شد تا به مناقشه سیریل[۱۵] و نستوریوس پایان دهد.

اسقفان انطاکیه که از نستوریوس حمایت می­کردند دیر به جلسه شورا رسیدند. سیریل که حمایت روم را به دست آورده بود به مدت پانزده روز منتظر آنان شد و آنگاه جلسه شورا را آغاز کرد که در نتیجه آن، نستوریوس از مقام خود خلع گردید.

نتیجه این شورا، سردرگمی و انشقاق در کلیسای شرق بود و اسکندریه از انطاکیه جدا گردید. در نهایت در سال ۴۳۲ توافقی میان طرفین به وجود آمد. سیریل به بیانیه معتدل­تری که از سوی کلیسای انطاکیه صادر شده بود و “اصل وحدت مجدد” نام داشت تن در داد و کلیسای انطاکیه نیز خلع نستوریوس از مقام اسقفی را پذیرا شد.[۱۶]

تبعید نستوریوس به مصر، آوارگی نستوری­ها و سرانجام، مهاجرت آنها به ایران

پس از چندی و در سال ۴۳۵ میلادی، نستوریوس به مصر تبعید گردید. از این زمان به بعد بود که نستوری­ها آواره شدند و دیگر در امپراتوری روم برای آنها جایی وجود نداشت. بسیاری از آنها به سرزمین ایران روی آوردند.[۱۷]

استفاده از نیروی نظامی برای نسطوری کردن دیگر فرقه­های مسیحی

در این زمان شخصی به نام “بارسما”[۱۸] ظهور کرد که توانست نظر “فیروز” پادشاه ایران را به خود جلب کند.

او به پادشاه وعده داد که اگر به او اجازه داده شود که تمام مسیحیان ایران را نستوری کند، مسیحیان نسبت به پادشاه وفادار خواهند شد زیرا نستوری­ها با امپراتوری روم روابط خوبی ندارند در حالی که دیگر فرقه­های مسیحی به امپراتوری روم دلبستگی دارند.

پادشاه نیز رأی “بارسما” را پذیرفت. در نتیجه بارسما با گروهی از لشکریان پادشاه عازم سفر گردید و از تمام مسیحیان خواست تا مذهب نستوری را بپذیرند و هر جایی که با مقاومت روبرو می­شد از قدرت نظامی استفاده کرده و مخالفان را به پیروی از این مذهب مجبور می­کرد و بدینسان مسیحیت نستوری، اعتقاد رسمی کلیسای ایران گردید.[۱۹]

آنها پس از قدرت گرفتن به آزار و اذیت مسیحیان ارتدوکس سوریه نیز دست یازیدند و هزاران تن از آنها و از جمله اسقف­های ارتدوکس را کشتند.[۲۰]

گسترش این کلیسا

این کلیسا که توانسته بود با حمایت پادشاه، مسیحیت ایران را تحت سیطره خویش درآورد به زودی بر بر دامنه­ی فعالیت خود افزود و مبلغانی را به فلسطین، سوریه، مصر و هند گسیل داشت و حتی در قرن هفتم، کلیسایی نیز در چین تأسیس کرد.[۲۱]

کلیسای نستوری در اوج نفوذش در قرن سیزدهم شامل ۲۵ سراسقف­نشین، بیش از ۲۰۰ اسقف­نشین و میلیونها پیرو بود اما در اواخر قرون وسطی، سپاه اسلام، قلمروی آنان را مورد تاخت و تاز قرار داد و پادشاهان مغول، مذهب خود را به کمک نیروی نظامی در این نواحی گسترش دادند.[۲۲]

افول

نستوری­ها در پی حوادثی چند و از جمله کشتار آنها توسط “تیمور لنگ” در سال ۱۳۸۰ میلادی، بسیار ضعیف شدند.[۲۳]

البته افول این کلیسا تنها به این دلیل نبود و در طول تاریخ، برخی نسطوری­ها از این کلیسا جدا گردیدند. به عنوان نمونه، تعدادی از مسیحیان نستوری در سال ۱۵۵۱ میلادی با کلیسای رم متحد گردیدند و از آن پس با نام کلدانی­ها شناخته شدند. تعداد کلدانی­ها امروزه بالغ بر ۱۸۰ هزار نفر است.[۲۴]

کلیسای هند هم در سال ۱۵۹۹ با کلیسای رم متحد گردید، اگرچه بعدا نیمی از آنها، از این کلیسا جدا شده و به کلیسای یعقوبی (مونوفزیت) پیوستند.[۲۵] این کلیسا امروزه در حدود یک میلیون و سیصد هزار پیرو دارد.[۲۶]

امروزه تنها تعداد اندکی از پیروان این کلیسا که در حدود ۱۷۰ هزار نفر هستند در کشورهای عراق، ایران و سوریه زندگی می‏کنند.[۲۷] البته اجتماعاتی از آنها نیز در ایالات متحده وجود دارد.[۲۸]

مهمترین ویژگی­های اعتقادی

پیش از این مهمترین ویژگی اعتقادی آنها که اعتقاد به دو طبیعت مجزا در عیسی مسیح است، تبیین گردید. همچنین و بر پایه همین باور، آنها معتقدند که حضرت مریم را نمی­توان مادر خدا نامید. از دیگر عقاید مهم این کلیسا که در تقابل با کلیسای کاتولیک و همچنین کلیسای ارتدوکس است، رد آموزه برزخ است. آنها این آموزه را مردود شمرده و بر همین اساس برای رفتگان خویش نماز می­­گذارند.[۲۹]

ساختار کلیسا و مراتب روحانی

در این کلیسا، پاتریارک بالاترین مقام روحانی به شمار می­آید و پس از وی رؤسای عالی کلیساها و اسقف­ها قرار دارند. در این کلیسا، افزون بر پاتریارک، رئیس عالی کلیسا و نیز اسقفها باید مجرد باشند.

در مرتبه بعدی کشیش­ها قرار دارند. کشیش­ها در اوایل تشکیل این کلیسا، موظف به تجرد بودند از سوی شورایی که در سال ۴۸۶ میلادی تشکیل گردید، از تجرد معاف گردیدند و از آن زمان به بعد، کشیشان نستوری تجرد را کنار گذاشته، به ازدواج روی آوردند.[۳۰]

شعایر دینی

نستوری­ها به هفت شعار معتقدند. این شعایر عبارتند از تعمید، ازدواج، عشای ربانی (که “کالدایین”[۳۱] نامیده می­شود[۳۲]) و دستگذاری.

در مورد سه شعار دیگر میان نستوری­ها اختلاف وجود دارد. تقدیس راهبان، نماز بر مردگان، تدهین با روغن مقدس (تأیید)، آمرزش (توبه)، ترسیم علامت صلیب و تقدیم هدیه به کلیسا شعایری هستند که مورد اختلاف هستند و انتخاب اینکه کدام یک از این موارد شعار هستند بر عهده روحانیان است که هر کدام متناسب با دیدگاه خویش آن را انجام می­دهند.

در میان شعایر دینی برای تعمید اهمیت خاصی تصور می­شود و کودکان نیز تعمید داده می­شوند.[۳۳]

نماز و روزه در این کلیسا

نماز: در این کلیسا نماز از اهمیت خاصی برخوردار است و نسطوری­ها هر صبح و شام به نماز می­پردازند. اعلام زمان نماز همواره به وسیله بوقهای خاصی انجام می­پذیرد.[۳۴]

روزه: آنها روزهای چهارشنبه و جمعه را همواره روزه می­گیرند. افزون بر این آنها چهار دوره روزه دارند. طولانی­ترین روزه که “روزه بزرگ” خوانده می­شود ۴۹ روز به طول می­انجامد و به عید فصح ختم می­شود.

کوتاه­ترین روزه نیز روزه “مارت (قدیسه) مریم” است که از اول ماه آگوست آغاز می­شود و ۱۵ روز به طول می­انجامد. نستوری­ها در طول سال ۱۷۲ روز را روزه می­­گیرند.[۳۵]

دیگر ویژگی­ها

این کلیسا در مسأله طلاق در تقابل کامل با کلیسای کاتولیک قرار دارد و از این نظر تا حدودی شبیه به دیگر کلیساهای ارتدوکس است. در این کلیسا طلاق مورد قبول است که البته تنها با ارائه دلایل قابل قبول به کلیسا امکان­پذیر است.

کلیساهای نستوری از لحاظ شکل ظاهری نیز با بسیاری از کلیساهای مسیحی متفاوت است چه اینکه آنها از به کار بردن تمثالهای مقدس خودداری می­کنند و ترتیبات داخلی کلیساهای آنها بسیار ساده است.[۳۶]

 

[۱] – Dyophysite

[۲] – Messihaye

[۳] – Assyrian Church

[۴] – مولند، اینار؛ جهان مسیحیت؛ ترجمه محمد باقر انصاری و مسیح مهاجری، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۸۱ه‏ش، چاپ دوم، ص ۸۰

[۵] – Nestorianism

[۶] – Nestorius

[۷] – ملر، اندرو؛ مختصر تاریخ الکنیسه؛ مصر، شرکه الطباعه المصریه، ۲۰۰۳٫م، الطبعه الرابعه، ص ۱۸۶ ۱۸۷

[۸] – Ehrman, Bart D. and Jacobs, Andrew S., Christianity in Late Antiquity, (Oxford, 2004), p.182

[۹] – juxtaposition

[۱۰] – لین، تونی؛ تاریخ تفکر مسیحی؛ ترجمه روبرت آسریان، انتشارات فرزان، ۱۳۸۰ه‏ش، چاپ اول، ص ۹۲

[۱۱] – مک گراث، الستر؛ در آمدی بر الهیات مسیحی؛ ترجمه عیسی دیباج، کتاب روشن، ۱۳۸۵ ه‏ش، چاپ اول، ص ۳۷۱ ۳۷۲

[۱۲] – Baum, Wilhelm and Winkler, Dietmar W., The Church of the East, (Routledge Curzon, 2003), p.23 and Ehrman, Bart D. and Jacobs, ibid, p.178

[۱۳] – الأنبا دیوسقورس؛ موجز تاریخ المسیحیه؛ قاهره، مکتبه المحبه، ص ۲۷۵

[۱۴] – لین، تونی؛ پیشین؛ ص ۹۳

[۱۵] – سیریل که نام وی در عربی “کیرلس” درج می­شود بسیار مورد تنفر نستوری­ها است و آنها همواره در مراسم دینی خود او را مورد لعنت قرار می­دهند. سوریال عطیه، عزیز؛ تاریخ المسیحیه الشرقیه؛ ترجمه اسحاق عبید، المجلس الأعلی للثقافه، ۲۰۰۵ .م، الطبعه الاولی، ص ۳۶۵

[۱۶] – لین، تونی؛ پیشین؛ ص ۹۶ ۹۷

[۱۷] – بدر، حبیب و سلیم، سعاد و أبونهرا، جوزیف؛ المسیحیه عبر تاریخها فی المشرق؛ مجلس کنائس الشرق الأوسط، ۲۰۰۱٫م، الطبعه الاولی، ص ۲۳۷

[۱۸] – Barsoma

[۱۹] – میلر، ویلیام؛ تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران؛ ترجمه علی نخستین، انتشارات اساطیر، ۱۳۸۲ ه‏ش، چاپ اول، ص ۲۹۹

[۲۰] – بدر، حبیب و سلیم، سعاد و أبونهرا، جوزیف؛ پیشین

[۲۱] – مولند، اینار؛ پیشین

[۲۲] – مولند، اینار؛ پیشین؛ ص ۸۰ ۸۱

[۲۳] – New Catholic Encyclopedia, (Gale, 2003, 2nd ed.), vol.10, p.253

[۲۴] – Britannica Encyclopedia of World Religions, (Encyclopedia Britannica INC, 2006), p.796 and New Catholic Encyclopedia, ibid

[۲۵] – Britannica Encyclopedia of World Religions, ibid

[۲۶] – New Catholic Encyclopedia, ibid

[۲۷] – Britannica Encyclopedia of World Religions, ibid

[۲۸] – New Catholic Encyclopedia, ibid

[۲۹] – بدر، حبیب و سلیم، سعاد و أبونهرا، جوزیف؛ پیشین؛ ص ۳۶۵

[۳۰] – میلر، ویلیام؛ پیشین؛ ص ۲۹۹ ۳۰۰

[۳۱] – Chaldaean

[۳۲] – مولند، اینار؛ پیشین؛ ص ۸۱

[۳۳] – سوریال عطیه، عزیز؛ پیشین؛ ص ۳۶۶

[۳۴] – بدر، حبیب و سلیم، سعاد و أبونهرا، جوزیف؛ پیشین

[۳۵] – سوریال عطیه، عزیز؛ پیشین

[۳۶] – مولند، اینار؛ پیشین

منبع مقاله: سایت پژوهشکده باقر العلوم(علیه السلام)

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن