آرامش در مسیحیت (۳)

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1586
    adyanuniv
    سرپرست کل
    1. برخى احساس مى کنند آرامش را در بودا و مسیحیت و … مى توان پیدا کرد آیا مى توان به آنها گرایش پیدا کرد؟

    گفتنى است ما آمده ایم در این دنیا، زندگى کنیم و زندگى کامل، با نشاط و پویا آن گاه شکل مى گیرد که در چهار محور رابطه صحیح و تعریف شده برقرار کنیم:

    ۱ ارتباط با خدا

    ۲ ارتباط با مردم

    ۳ ارتباط با خود

    ۴ ارتباط با طبیعت

    هر کدام نباشد و یا ضعیف باشد به همان مقدار از کامل بودن، نشاط و پویایى ما کاسته مى شود و آرامش خاطر پایدار،وقتى به دست مى آید که در محور هاى چهارگانه به نتیجه خوبى برسیم در غیر این صورت، پشیمانى و از دست دادن فرصت دامنگیر ما خواهد شد.

    جهت توضیح بیشتر به مطالب زیر توجه کنید:

    انسان به دلیل سرشت و فطرت توحیدى و الهى و آرامش خواه آن گاه که از ملکوت به ملک و از غیب به شهادت و از عالم معنا به نشئه ماده قدم نهاد و در این «دامگه حادثه» و «دیر خراب آباد» سکنى گزید و به تدریج با توجه به جنبه هاى زمینى و حیوانى خویش و زندگى در عالم طبیعت و وسوسه هاى شیطانى ممکن است از حقایق فطرى فاصله گرفته و «سکونت نفس» و «آرامش درونى» گمشده او باشد که همه آدمیان دنبال گوهر آرامش و آسایش درونى و باطنى و«نفس طمأنینه» هستند و این آرامش جویى در پرتو خودشناسى، تکامل به سوى عالم قدس ربوبى، معرفت به حقایق هستى، تزکیه نفس و رهایى از تمایلات و تمنیات نفسانى و گرایش هاى حیوانى حاصل مى گردد. حال اگر هستى شناسى انسان الهى و توحیدى نباشد و انسان شناسى او نیز امانیستى و سکولاریستى بوده و به سمت پوچ گرایى و هیچ گروى یا نهیلیسم حرکت کند و به «مادیت اخلاقى» اصالت دهد و عالم و آدم را منهاى «خدا» تفسیر نماید و تصور و تصدیق علمى و عملى او تهى از عناصر ماوراء الطبیعى و دور مانده از اصل خویش باشد آیا به آرامش خواهد رسید؟ بلى ممکن است انسان به دلیل عدم فهم و معرفت کامل، اشتباه در یافتن مصداق عبودیت و پرستش، گرایش به احساس گرایى و عاطفه گروى، عدم دست یابى به مکتب (جهان بینى و ایدئولوژى) جامع و جاودان و… گرایش به برخى مکاتب بشرى چون بودیسم یاجینیسم یا فرقه هاى آیین هندویى چون مکتب یوگا، زن، اشو و… احساس آرامش پیدا کند لکن باید دانست که آرامش دو قسم است: الف) آرامش صادق ب) آرامش کاذب و آرامش صادق نیز دو نوع است:. ۱ آرامش صادق پویا و پایا و جاودانه. ۲ آرامش صادق زودگذر و از بین رونده حال آیا مى توان در مکتب بودیسم که جهان را بدون آغاز و انجام تفسیر مى کند و از عنصر «رنج» و ریشه یابى رنج و رهایى از رنج در پرتو قانون «کارمه» بر اساس سمساره که اسارت انسان در چرخه تناسخ و حلول در ابدان مختلف از موجودات مختلف است تا به «نیروانه» در اثر ریاضت هاى سخت و دشوار که با عزت نفس و کرامت وجودى انسان سازگارى ندارد دست یابد؟

    (۱) آیا انسان منهاى خدا و فطرت توحیدى اش قدرت سیر به سوى آرامش حقیقى، صادق و ماندگار را پیدا مى کند؟ بله‏مکاتبى چون بودیسم، یوگائیسم و زن و… بر اثر مراقبت ها و تمرکز و توجه نفس و ریاضت هایى به انسان آرامش موقت و گاهى کاذب چون قرار گرفتن پستانک در دهان کودک هنگام گریه و فغان مى دهد اما دیر یا زود آن آرامش مجازى و موقت به یک درد و داد و اضطراب تذبذب و تحیر دشوار و یأس آور تبدیل مى گردد. ما نمى گوییم مکاتب بشرى چون بودیسم یا مسیحیت تحریف شده و یک سو نگرانه به طور مطلق بى فایده و خالى از لطف هستند خیر، آنها نیز بهره هایى از حقیقت دارند به خصوص آیین مسیحیت محرف، لکن نمى توانند به همه نیازهاى مادى و معنوى و گرایش هاى فطرى انسان پاسخ جامع و مانع دهند به تعبیرى ریشه نگرانى ها و تشویش هاى ذهنى و روحى و اضطراب ها در چیست؟ آیا مگر در غیر این ریشه هاست؟. ۱ آینده مبهم و تاریک داشتن. ۲ گذشته تاریک و گناه آلود داشتن. ۳ ضعف و ناتوانى دربرابر حوادث طبیعى و غیر طبیعى. ۴ پوچ گرایى در زندگى و بى هدفى در حیات. ۵ ارج ننهادن به زحمت ها و مجاهدت هاى او. ۶ سوء ظن و تخیل گرایى هاى بى ریشه و اساس. ۷ دلباختگى به دنیا و زینت و زیور هاى دنیایى. ۸ ترس و وحشت از مرگ. ۹ عدم تعیین سعادت و کمال در زندگى یا نقطه روشن و عامل محرک. ۱۰ عدم وجود عوامل رهایى از اضطراب و رنج هنگام ناامیدى ها، شکست هاى درونى و برونى‏(۲)

    حال کدام مکتب مى تواند نسبت به گذشته و حال و آینده انسان معرفت و راه حل منطقى و هماهنگ با نیازهاى مادى و معنوى انسان ارائه دهد و باید و نباید هاى جامع و فراگیر تعیین نماید کدام مکتب است که با دادن جهان بینى و بینش عقلانى و معرفتى درست همه دل مشغولى ها و دل شوره هاى او را تأمین نموده و تبدیل به آرامش ذهنى، ذاتى و وجودى‏نماید؟ کدام مکتب است که در همه عرصه ها و صحنه هاى شکست و پیروزى، مهر و قهر، خیر و شر، اقبال و ادبار دنیا، خوف و رجاء و قبض و بسط هاى روحى و درونى همه نیروها و قواى وجودى انسان را سامان دهى نمایند، هدف گذارى کند و روش هاى ثمربخش و کارآمدى را پیش پاى او قرار دهد؟ آیا مکتب هاى بشرى که در طول تاریخ ناکارآمدى خویش را نشان داده اند؟ آیا مکتب هاى الهى مقید و محدود به زمان که به تدریج تحریف شده و بدعت ها و انحراف هاى فراوانى در آنها ایجاد شده است؟ یا مکتب حیات بخش و جامع، جهانى و جاودان اسلام ناب که «خدا محورى» را در هر عرصه و زمینه اى اصل و اساس قرار داده و براى تمامى نیازها و شرایط انسان راه کارهاى عملى و پویا و کارآمد ارائه مى دهد؟ و اسوه هاى تمام عیار و جامع آرمان و واقعیت را معرفى مى نماید؟

    به راستى چرا قران کریم تنها یاد خدا را آرام بخش دلها مى داند و با حرف «الا» تنبیهى و «باء» بذکر الله راه منحصر به فرد آرامش دل را یاد خدا معرفى کرده است؟ آیا غیر از این است که انسان جدا شده از ملکوت و فطرت و دور مانده از اصل خویش باید در ظل و پرتو خدا و یاد خدا یعنى خداشناسى و خداگروى و خدامحورى در همه عرصه هاى حیات و زندگى به خویشتن خویش باز گردد و روزگار وصل خویش را باز جوید و از برون به درون برگردد که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ»(۳) «وَ فى أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ»(۴) و… آرى در یاد خدا بینش و جهان بینى الهى، گرایش و ایدئولوژى الهى، ایمان و باور قلبى به خدا، هدف شناسى و هدف یابى، آینده اى روشن و سرشار از امید و احسان و رأفت و مهربانى، تکیه و توکل بر قدرت مطلقه پایدار، گرایش و قرب به کمال لا ینتهى و زوال ناپذیر، نعمت هاى جاودان الهى،انسان هاى کامل خدانما، حیات و هستى ابدى و جاودانه از پس زندگى زودگذر دنیاوى و… متموج و متجلى است پس چگونه است که انسان خداباور و مؤمن و متذکر به خدا آرام نباشد؟…. البته یاد خدا زبانى، قلبى و عملى است و بزرگترین مظهر یاد خدا، یاد او در هنگام محرمات و گناهان است (که خود اضطراب و تشویش و ناامیدى بر جاى مى گذارد)(۵) و یا اینکه یاد خدا را تفسیر پیامبر شده است‏(۶) به این دلیل است که او هم مردم را به یاد خدا مى اندازد و هم خود وجودى خدانما داشته و آیینه دار طلعت یار و دلبر و دلدار است و امامان معصوم (ع) نیز مظهر تام و کامل یاد خدا هستند چه اینکه همه شئون زندگى آنان تجلى گاه خداست و نشان آن بى نشان خواهند بود.

    پس یاد خدا در پرتو قرآن و عترت (ع) یا مکتب ناب اسلام ثمراتى چون:. ۱ آرامش دل‏(۷). ۲ بهجت و سرور قلبى‏(۸). ۳امیدبخشى و نشاط زایى. ۴ نصرت و پیروزى. ۵ هدفدارى در حیات و حرکت. ۶ ابدیت محورى و جاودانگى. ۷ کمال طلبى و استکمال و… را به همراه دارد چه اینکه کمال مطلق، هستى محض، غنى بالذات، قادر و مالک مطلق، عالم مطلق و… تنها خداست و انسان در سایه یاد حق هماره در کمال و آرامش و آسایش و سرور به سر مى برد و این معنا تنها در سایه سار شجره طوبى قرآن و سنت و سیره پیامبر اکرم (ص) و عترت طاهرینش (ع) یا اسلام ناب محمدى (ص) حاصل مى آید و انسان در پرتو هدایت همه جانبه مکتب اسلام است از نفس اماره تا نفس مطمئنه را طى طریق مى نماید(۹) و آماده قرار گرفتن در بارگاه قدس ربوبى و «عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ»(۱۰) مى شود که «أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(۱۱) و «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ، ارْجِعى إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً»(۱۲)

    (۱) (ر. ک: تاریخ جامع ادیان جان ناس، خلاصه ادیان محمد جواد مشکور، آشنایى با ادیان بزرگ، حسین توفیقى و…).
    ۰۰۰ (۲) (با استفاده از تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۲۱۰- ۲۱۶، چاپ ۲۴، دارمکتب الاسلامیه، تهران).
    ۰۰۰ (۳) (مائده (۵)، آیه ۱۰۵).
    ۰۰۰ (۴) (الذاریات (۵۱)، آیه ۲۱).
    ۰۰۰ (۵) (تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۲۱۵).
    ۰۰۰ (۶) (سفینه البحار، ج ۱، ص ۴۸۴).
    ۰۰۰ (۷) (رعد، آیه ۲۸).

     

     

     

     

     

     

     

     

     

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
دکمه بازگشت به بالا
بستن