۱۲٫٫ مى‏خواستم در مورد رفتار کلیسا با صاحبان علم بدونم … .

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1593
    adyanuniv
    سرپرست کل
    1. مى‏خواستم در مورد رفتار کلیسا با صاحبان علم بدونم … .

    «جرج سارتون»، متخصص و قهرمان معروف تاریخ علم، در کتاب شش بال علم، بحثى تحت عنوان «جادوگرى» باز کرده است و نشان مى‏دهد که کلیسا به نام مبارزه با جادوگرى چه جنایاتى مرتکب شده است. مى‏نویسد.: «أ علماى الهى و دین، آگاهانه یا ناآگاه، زندقه را با جادوگرى یکى تصور مى‏کردند. آدمى زود به این نتیجه مى‏رسد که کسانى که با او توافق ندارند مردم بدى هستند.

    جادوگران مردان یا زنانى بودند که روح خود را به شیطان فروخته بودند. با فرض اینکه زندیقان و بددینان نیز رابطه‏اى با شیطان دارند، تنبیه کردن و عذاب دادن به آنها به سهولت جایز شمرده مى‏شد و مردمى که در دین خود مستقیم بودند، ممکن بود با خود بگویند که این ماجراجویان و آشوبگران، جادوگرند وباید به همین صورت با ایشان‏معامله شود نه شایسته آنند که ایمان صحیح داشته باشند و نه آنکه مورد عفو قرار گیرند.» جرج سارتون از کتابى به نام چکش ساحران نام مى برد که توسط دو نفر کشیش دومینیکى به اشاره پاپ اینو سنت هشتم‏(۱) نوشته شد و در حقیقت، دستورالعمل تفتیش عقاید متهمان به زندقه و جادوگرى بود. مى‏گوید: «کتاب چکّش، دستورالعملى براى راهنمایى بازرسان عقاید مردم بود و جزئیات طرز کشف و محکوم کردن و به مجازات رساندن ساحران در آن دیده مى‏شود… ترس از جادوگران، علت اصلى کشتن ایشان بود و خود این کشتن سبب زیاد شدن ترس مى‏شد.

    در آن زمان یک بیمارى روانى توده‏اى پیدا شده بود که نظیر آن تا عصر منور حاضر دیده نشد. صورت مجلس بعضى از آن محاکمات به دقت ثبت شده و براى ما باقى مانده است. بازرسان عقیده، مردم بدى نبودند خود را لااقل از حد وسطمردم بهتر مى‏پنداشتند. مگر نه این است که لا ینقطع براى اعلاى کلمه حق و نام خدا مى‏کوشیدند و کار مى‏کردند؟ نیکو لارمى بازرس عقیده «لورن» سبب آن شد که نهصد جادوگر را در ظرف مدت ۱۵ سال (۱۵۹۰۱۵۷۵) به آتش بسوزانند. وى مرد با وجدانى بود و در آخر عمر از آن جهت که از کشتن چند کودک چشم پوشیده بود، خود را گناهکار احساس مى‏کرد: مگر کسى حق دارد از کشتن بچه افعى خوددارى کند؟ اسقف ترز پتر بینزفلد فرمان مرگ ششهزار و پانصد نفر را صادر کرده بود».

    آنگاه مى‏نویسد: «هنگامى که بازرسان عقیده به ناحیه تازه‏اى در مى‏آمدند، اعلان مى‏کردند که هر کس نسبت به ساحرى مظنون است اطلاعات خود را بدهد. اگر کسى اطلاعات خود را مخفى مى‏کرد، در معرض آن قرار مى‏گرفت که وى ررا تبعید کنند و مبلغى به عنوان جریمه از وى بستانند. دادن اطلاع در این زمینه، عنوان تکلیف و وظیفه داشت و کسانى که خبر مى‏دادند نامشان افشا نمى‏شد. اشخاص متهم را که ممکن بود در میان آنان کسانى بوده باشند که دشمنان شخصى، بى‏جهت در حق ایشان سعایت کرده‏اند از جرمى که به ایشان نسبت داده شده و از دلایل آن جرم، بى‏خبر مى‏گذاشتند. چنان فرض و قبول مى‏شد که این مردم، گناهکار و بزهکارند و بر ایشان بود که گناهکارى خود را ثابت کنند.

    داوران هرگونه وسیله فکرى و بدنى را براى وادار کردن ایشان به اعتراف به گناه و شناساندن همدستان خود به کار مى‏بردند. براى تشویق متهمین به اعتراف، وعده بخشش یا تخفیف به ایشان مى دادند. ولى آن داوران چنان مى‏پنداشتند

    که براى وفا کردن به عهدى که با جادوگران و بددینان بسته‏اند، هیچ الزام اخلاقى ندارند و این وعده را براى مدت مختصرى که در آن فاصله متهم آنچه گفتنى است بگوید، مراعات مى‏کردند. هر عمل خارج از حدود شرافتمندى را که نسبت به آن متهمان انجام مى‏شد، چون به منظور مقدسى مى‏دانستند، روا مى‏داشتند.

    هر چه بیشتر مردم را عذاب و شکنجه مى‏دادند، این کار را ضرورى‏تر تصور مى‏کردند. اینها که گفتیم ممکن است به آسانى با مراجعه به چکش و کتابهاى دیگر و نیز به صورت مجسم‏تر با مطالعه صورت مجلسهاى محاکمات که عددشان فراوان است، تأیید شود». مجموعه آثار شهید مطهرى ج ۱ ج‏علل گرایش به مادیگرى، شهید مطهرى به نقل از سایت تبیان

    (۱) (پاپ ۱۴۸۰ ۱۴۹۲ میلادى)

     

     

     

     

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
دکمه بازگشت به بالا
بستن