۲۳٫ در کجاى تورات و انجیل به پیامبر اکرم(ص) اشاره شده است. لطفا آدرسهاى آن را برایم ارسال نمایید.

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1544
    adyanuniv
    سرپرست کل
    1. در کجاى تورات و انجیل به پیامبر اکرم(ص) اشاره شده است. لطفا آدرسهاى آن را برایم ارسال نمایید.

    خداوند در کتاب اشعیا علیه السلام در باب چهل و دوم مى فرماید: اینک بنده من که او را تکیه مى دهم و برگزیده من (۱) (مصطفى) که جانم از اوراضى است روح خود را بر او مى افکنم تا از براى طوائف حکم را صادر سازد (۲) فریاد نکرده و آواز خود را بلند ننموده آن را در کوچه ها مسموع نخواهد کرد (۳) نى شکاف شده را نخواهد شکست و فتیله بى نور را منطقى نخواهد ساخت تا حکم رابراستى صادر گرداند (۲). (۴) غفلت نکرده تعجیل نخواهد نمود تا آنکه حکم را برزمین قرار دهد و جزائر منتظر شریعتش باشند (۳) (۵) خداوند خدا خالق آسمانها وگسترنده آنها آنکه زمین و آنچه که از آن مى روید پهن مى سازد و نفس بقومى که درآنند و روح بر کسانى که در آن ساکنند مى دهد چنین مى فرماید: (۶) من که خداوندم ترا بصدق خواندم دست ترا گرفته ترا نگاه خواهم داشت و ترا بجاى عهد قوم و نورطوائف خواهم داد (۴) (۷) تاآنکه چشمان کوران گشوده اسیران را از زندان و نشینندگان تاریکى را از حبس خانه بیرون آورى (۵) (۸) خداوند منم اسم من همان است جلال خود را بغیر و ستایش خود را به بتان تراشیده شده نمى دهم (۹) اینک واقعات نخستین بوجود آمدند و من حوادث جدیدى که هنوز بعرصه ظهور نیامده اند بیان کرده مسموع شما مى گردانم (۱۰) اى هبوط کنندگان بدریا و مملویش و اى جزائر وساکنان آنها بخداوند سرود جدید و ستایش وى را از اقصاى زمین بسرائید (۱۱) بیابان و شهرهایش و قریه هاى مسکون قیدار (۶) آواز خود را بلند سازند ونشینندگان در سالع (۷) ترنم نموده از سر کوهها گلبانگ زنند (۱۲) وصف عظمت بخداوند نموده حمد او را در جزائر آشکار نمایند (۱۳) خداوند مثل دلیران بیرون مى آید و مانند مرد جنگى غیرت خود را بحرکت آورده خروش نموده نعره خواهد زد و بردشمنان خود غالب خواهد شد (۱۴) مدتى ساکت و خاموش بوده خود را ضبط کردم اکنون مثل زن زاینده فریاد مى کنم و یکبار دم زده نفس مى کشم (۱۵) کوهها و گریوه ها راخراب کرده همه گیاههایش را خشک مى سازم و نهرها را بجزائر مبدل کرده برکه ها راخشک مى گردانم.

    (۱۶) کوران را براهى که عارف نیستند رهبرى نموده ایشان رابطریقى که بى خبرند هدایت خواهم کرد در حضور ایشان ظلمت را بنور و کجى ها رابراستى مبدل خواهم ساخت از براى ایشان این چیزها را عمل نموده ایشان را ترک نخواهم نمود (۱۷) کسانیکه باصنام تراشیده شده اعتماد نموده و بریخته شده هامى گویند که خدایان ما شمائید بعقب برگشته بسیار شرمسار خواهند شد (۱۸) اى کران بشنوید و اى کوران بقصد دیدن بنگرید (۱۹) بغیر از بنده من کور کیست و مثل‏رسول من که ارسال نمودم کر کیست و مثل کامل شده نابینا و مانند بنده خداوند کورکیست (۲۰) چیزهاى بسیار مى بینى اما توجه نمى نمائى، و آنکه گوشهاى خود را بازمینمایند لکن نمى شنود (۲۱) خداوند از صداقت او ملتذ است که شریعت را عظیم وعزیز گردانیده است (۲۲) اما این قوم یغما شده (۸) تمامى ایشان در مغاره ها دردامند و در حبس خانها مخفى اند، یغما شدند و رهاننده نیست، غارت شدند و گوینده نیست که رد نما (۲۳) در میان شما کیست که باین گوش بدهد و توجه نموده از براى حوادث آینده بشنود (۲۴) کیست که یعقوب را بتاراج و اسرائیل را بیغما تفویض نموده است آیا خداوند نبود که باو گناهکار شدیم چونکه براههایش نخواستند که رفتار نمایند و شریعتش را اطاعت ننمودند بنابراین شدت قهر خود وحدت جنگ را براو ریخته است بلکه او را از گرد شعله مى گرداند اما نمى داند و او را مى سوزاند اما قلب خودرا مشغول نمى سازد. این فصل کتاب اشعیا را آن مردم که بعهد پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلم بودند منطبق با آن حضرت دانستند چنانکه از عبداللّه بن سلام و کعب الاحبار و وهب بن منبه و دیگران نقل است و در روایت ابونعیم از وهب بن منبه چنین است: لیس بفظ و لا غلیظ و لا سخاب فى الاسواق و لا متزین بالفحش و لا قوال بالخنا، لویمر الى جنب السراج لم یطفه من سکینه، و لو یمشى على القصب الرعراع لم یسمع من تحت قدمیه- الخ.

    صاحب منقول الرضا گوید: این آیات اشعیا را بعضى یهود حمل بر ماشیح کردند و آن غلط است چون علماى ایشان گویند اگر سایر امم بخواهند بدین ماشیح بروند قبول نمى کند. و ابرنبال در کتاب زوهر نوشته و هاربوع از قول سعدیاه گاوون گوید او کورش است با آنکه کورش مجوسى بود و این که اشعیا خبر مى دهد پیغمبرى است صاحب شریعت. این‏مفسرین همه بعد اسلام بودند و سعدیاه گاوون معاصر شیخ مفید در ذى الکفل مى زیست و تورات را بعربى ترجمه کرد. اثبات نبوت، شعرانى- میرزا ابوالحسن ۱- برگزیده یعنى مصطفى که لقب خاتم انبیاء است. ۲- کنایه از آن است که شریعت او زود منتشر مى شود چراغى که مهباى خاموش شدن است هنوز خاموش نشده دین او عالمگیر شود. ۳- اشاره باین است که او شریعت و احکام مخصوص دارد نه مانند حضرت به نقل از سایت تبیان

    در انجیل یوحنا بشاراتى در بابهاى ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ وارد شده است و حضرت مسیح به نقل انجیل یوحنا از آمدن شخصى پس از خود به نام فارقلیط خبر داده است و قراین زیادى گواهى مى دهد که مقصود از آن پیامبر اسلام مى باشد و ما براى روشن شدن مطلب متون آیات را با تعیین باب و شماره از انجیل یاد شده نقل مى نماییم، اینک متون عبارات انجیل: اگرشما مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدر خواهم خواست تا فارقلیط دیگرى به شما بدهد، تا ابد با شما خواهد ماند.

    او روح حق و راستى است که جهان نمى تواند او را قبول کند: زیرا که او را نمى بیند و نمى شناسد، اما شما را مى شناسد، زیرا که نزد شما مى ماند و در شما خواهد بود. (۲) من این سخنها را به شما گفته ام وقتى که با شما بودم، لکن آن فارقلیط که پدر او را به اسم من خواهد فرستاد، شما را هر چیز خواهد آموخت و هر چیز من به شما گفته ام به یاد شما خواهد آورد. (۳) حالا قبل از وقوع به شما خبر دادم تا وقتى که واقع گردد ایمان آورید. (۴) چون آن فارقلیط که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، روح راستى که از طرف پدر مى آید او درباره من شهادت خواهد داد. (۵) راست مى‏گویم که شما را مفید است که من بروم اگر من نروم آن فارقلیط نزد شما نخواهد آمد اما اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد و او چون بیاید جهانیان رابه گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت: به گناه، زیرا که بر من ایمان نمى آورند، به صدق زیرا که نزد پدر خود مى روم، و شما مرا دیگر نمى بینید، به انصاف زیرا که بر رئیس این جهان حکم جارى شده است و دیگر چیزهاى بسیار دارم که به شما بگویم لیکن حالا نمى توانید متحمل شد، اما چون او بیاید او شما را به تمامى راستى ارشاد خواهد کرد زیرا که او از پیش خود سخن نخواهد گفت، بلکه هر آنچه مى شنوند خواهد گفت. و شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود، زیرا که او آنچه از من است خواهد یافت و شما را خبر خواهد داد. هر چه از آن پدر است از من است از این جهت گفتم که آنچه از آن من است مى گیرد و به شما خبر مى دهد.

    (۶) در اینجا قراین روشنى داریم که گواهى مى دهد مراد از فارقلیط پیامبرى است که پس از مسیح مى آید نه روح القدس: ۱- نخست باید توجه کرد که از برخى از تواریخ مسیحى استفاده مى شود که پیش از اسلام در میان علما و مفسرین انجیل مسلم بود که فارقلیط همان پیامبر موعود است حتى گروهى از این مطلب سوء استفاده کرده و خود را فارقلیط موعود معرفى نموده اند. مثلا: منتسر که مرد ریاضت کشى بود و در قرن دوم میلادى مى زیست، در سال ۱۸۷ در آسیاى صغیر مدعى رسالت گردید و گفت: من همان فارقلیط هستم که عیسى از آمدن او خبر داده است و گروهى از وى پیروى کردند. (۷) ۲- از آثار و تواریخ مسلم اسلامى کاملا استفاده مى شود که سران سیاسى و روحانى جهان مسیحیت در روزهاى بعثت پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و آله و سلم همگى درانتظار پیامبر موعود انجیل بودند، از این جهت هنگامى که سفیرپیامبر نامه او را به زمامدار حبشه داد، پس از خواندن نامه رو به سفیر کرد و گفت: من گواهى مى دهم که او همان پیامبرى است که اهل کتاب در انتظارش هستند و همان طور که حضرت موسى از نبوت حضرت مسیح خبر داده، او نیز به نبوت پیامبر آخر الزمان بشارت داده و علائم و نشانه هاى او را معین کرده است. (۸) وقتى نامه پیامبر به دست قیصر رسید و نامه را مطالعه کرد و درباره پیامبر اسلام تحقیقاتى به عمل آورد، در پاسخ نامه آن حضرت چنین نوشت: نامه شما را خواندم و از دعوت شما آگاه شدم، من مى دانستم که پیامبرى خواهد آمد، ولى گمان مى کردم که این پیامبر از شام برخواهد خاست…. (۹) از این نصوص تاریخى استفاده مى شود که آنان در انتظار پیامبرى بودند و چنین انتظارى بطور مسلم ریشه انجیلى داشته است. ۳- امتیازاتى که حضرت مسیح براى فارقلیط قائل شده و شرایط و نتایجى که براى آمدن اوشمرده است، این مطلب را قطعى مى سازد که منظور از فارقلیط جز پیامبر موعود نخواهد بود و این علائم مانع از آن است که آن را به روح القدس تفسیر نماییم توضیح این که:

    الف- حضرت مسیح سخن خود را چنین آغاز کرد: اگر شما مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدرم خواهم خواست تا فارقلیط دیگرى به شما بدهد. اولا: از این که حضرت مسیح مهر و محبت خود را به آنها یادآورى مى کند، حاکى است که او احتمال مى دهد گروهى از امت او زیر بار کسى که وى به آمدنش بشارت مى دهد، نخواهند رفت و لذا از طریق تحریک عواطف مى خواهد آنان را به پذیرفتن او وادارسازد و اگر منظور از فارقلیط همان روح القدس باشد، آن طور که مفسران انجیل تصور کرده اند، در این صورت به چنین زمینه سازى احتیاج نبود. زیرا روح القدس پس از نزول‏آنچنان در قلوب و ارواح تاثیر مى کند که براى کسى جاى تردید و شک و انکار باقى نمى ماند، ولى اگر مقصود پیامبر موعود باشد، به یک چنین زمینه سازى نیاز شدید هست زیرا نبى موعود جز از طریق بیان و تبلیغ درقلوب و ارواح تاثیرى و تصرفى نمى کند و روى این ملاحظه گروهى منصف به وى مى گروند و گروهى از وى رو بر مى گردانند. حضرت مسیح به این مقدار تذکر اکتفا نکرده، در آیه ۲۹ از باب ۱۴ در این قسمت پافشارى کرده و فرمود: الان قبل از وقوع به شما گفتم تا وقتى که واقع گردد ایمان آورید در صورتى که ایمان به روح القدس، نیازى به توصیه ندارد تا چه رسد به این اندازه پافشارى ثانیا: وى فرموده فارقلیط دیگرى به شما خواهد داد اگر بگوییم مقصود از آن پیامبر دیگرى است سخنى کاملا صحیح خواهد بود ولى اگر مقصود از آن روح القدس باشد، به کار بردن لفظ دیگر خالى از تکلف نخواهد بود زیرا روح القدس یکى است و دیگر معنى ندارد. ب- هر چیز من به شما گفته ام به یاد شما خواهد آورد (۱۴: ۲۶) روح راستى که از طرف پدر مى آید، درباره من شهادت خواهد داد.

    (باب- ۱۵، جمله ۲۶) مى گویند روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عیسى بر حواریان نازل گردیده، آیا این افراد برگزیده همه دستورات او را در این مدت کوتاه فراموش کرده بودندتا روح القدس دو مرتبه به آنان تعلیم دهد؟ آیا شاگردان مسیح چه نیازى به شهادت او داشتند تا درباره مسیح شهادت دهد ولى اگر مقصود پیامبر موعود باشد هر دو جمله معناى صحیح خواهد داشت، زیرا امت مسیح بر اثر طول زمان و دستبرد علماى انجیل، بسیارى از دستورات او رافراموش کرده وگروهى هم آنها را به دست فراموشى سپرده بودند و حضرت محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم همه را بازگو کرد و به نبوت حضرت عیسى علیه السلام شهادت داد و گفت: اونیز مانند من پیامبر بوده و مادر مسیح را از نسبتهاى ناروا تبرئه نمود و ساحت مقدس مسیح را از ادعاى الوهیت پیراسته ساخت. ج- اگر من نروم فارقلیط نزد شما نمى آید. (۱۵: ۷) او آمدن فارقلیط را مشروط به رفتن خود کرده است و اگر مقصود روح القدس باشد نزولش بر خود او و بر حواریین مشروط به رفتن او نبوده است زیرا به عقیده مسیحیان روح القدس بر حواریون که حضرت مسیح خواست آنان را براى تبلیغ به اطراف بفرستد، نازل گردید. (۱۰) بنابر این، هیچ گاه نزول او مشروط به رفتن مسیح نبوده است ولى اگر بگوییم مقصود پیامبرى است صاحب شریعت- آن هم شریعت جهانى- در این صورت آمدن او مشروط به رفتن‏حضرت مسیح و منسوخ گشتن آیین او خواهد بود. د- اثر نزول فارقلیط سه چیز معرفى شده است: جهان را به گناه و صدق وانصاف ملزم (۱۱) خواهد ساخت به گناه زیرا به من ایمان نمى آورند. (۱۶: ۸) مى دانیم طبق عقیده مسیحیان روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب شدن عیسى برحواریون نازل گردید و هرگز آنها را ملزم به گناه و صدق و انصاف ننمود، و ازذیل آیه استفاده مى شود که او بر منکران ظاهر گردد نه بر حواریون که هرگز حضرت مسیح را تکذیب نمى کردند.

    ولى اگر بگوییم مقصود پیامبر موعود اسلام است، تمام این امتیازات در وجود شریف او جمع مى باشد. ه- فارقلیط درباره من (مسیح) شهادت خواهد داد. (۱۵: ۲۶) شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود. (۱۶: ۱۳) شهادت بر حضرت مسیح حاکى است که وى روح القدس نیست زیرا حواریون نیازى به تصدیق او نداشتند و همچنین منظور از این‏که به او جلال خواهد بخشید ستایش و تعریفهایى است که پیامبر موعود درباره حضرت مسیح انجام داد و آیین او را تکمیل کرد چه جلالى بالاتر از این دقت در قراین مى تواند ما را به حقیقتى که محققان اسلام به آن رسیده اند رهنمون گردد، البته قراین منحصر به آنچه گفته شد نیست بلکه با دقت بیشتر مى توان قراین دیگرى به دست آورد. در پایان، مطلب قابل توجهى را که دائره المعارف بزرگ فرانسه، جلد ۲۳، صفحه ۴۱۷۴ در این باره دارد از نظر خوانندگان مى گذرانیم: محمد موسس دین اسلام و فرستاده خدا و خاتم پیامبران است کلمه محمد به معناى بسیار حمد شده است و از ریشه مصدر حمد که به معناى تمجید و تجلیل است مشتق گردیده. بر حسب تصادف عجیب، نام دیگرى که از همان ریشه حمد است مترادف کامل لفظ محمد مى باشد و آن احمد است که احتمال قوى مى رود عیسویان عربستان، آن لفظرا براى‏تعیین فارقلیط به کار مى بردند احمد یعنى بسیار ستوده شده و بسیارمجلل، ترجمه لفظ پریکلیتوس است که اشتباها لفظ پاراکلیتوس را جاى آن گذاردند. به این ترتیب، نویسندگان مذهبى مسلمان مکرر گوشزد کرده اند که مراداز این لفظ، بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز به طور علنى در آیه شگفت انگیز سوره صف به این موضوع اشاره مى کند. (۱۲) در تنظیم این قسمت از کتاب نفیس انیس الاعلام تالیف فخر الاسلام (عالم مسیحى مسلمان شده) استفاده شده است. پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مکارم شیرازى- و جعفر سبحانى ۱- سوره صف، آیه ۶٫

    ۲- انجیل یوحنا، باب ۱۴: ۱۵- ۱۷ که در سال ۱۸۳۷ میلادى در لندن چاپ شده وبقیه جمله ها را نیز از همین چاپ نقل نموده ایم.

    در جواب به قسمت دوم سوال چند مطلب قابل ذکر است:

    اول اینکه حضرت عیسى بدون پدر متولد شده اند و پدرش خداوند است باید عرض شود که حضرت آدم (ع) و حوا مستقیما توسط خدا خلق شده اند آنها که سزاوارترند که فرزندان خداوند نامیده شوند.

    دوم آنچه در قرآن آمده و انجیل هم تأیید مى کند این است که جبرئیل بر حضرت مریم متمثل شد بنابراین ممکن است کسى بگوید که باید پدر، جبرئیل باشد که به صورت بشر بر مریم ظاهر شد نه خداوند.

    سوم اینکه در آن زمان در توالد و تناسل براى زن نقشى قائل نبودند و به پدر به عنوان مولد مى نگریستند خداوند با این معجزه مى خواست که آن فکر غلط را که در ذهنها رسوخ کرده بود، تخطئه کند.

    چهارم. عنوان پدر عنوانى تشریفى است نه پدر به معناى حقیقى زیرا چنین رابطه اى بین خدا و مخلوق محال است.

    پنجم. خدا انگارى مسیح اصالتى نه در انجیل دارد و نه در مسیحیت نخستین، بلکه در قرن سوم در شوراى نیقیه تصویب شد و علماى مسیحى مخالف آن مانند آریوس تکفیر شدند

     

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
دکمه بازگشت به بالا
بستن