رابطه جریان های عرفانی نوین و شبهات مذهبی
پیش درآمد
بیشترین سوالهای جوانان و نوجوانهای جامعه ما بر سر چه موضوعاتی است؟ تا حالا شده پرطرفدارترین سوالها و شبهات جامعه را کنار هم بچینیم و با نگاهی نو به اوجگیری جدول سوالها دقت کنیم؟ آیا شده به این نکته توجه کنیم که میزان سوال، میزان درگیری و دست کم میزان نیاز به مسالهای را در جامعه میرساند؟ آیا…؟ و آیا…؟
همیشه با سوالهایی نویی در جامعه مواجه هستیم که هر از چند گاهی از دکان عطاری یکی از جریانهای انحرافی سر برمیآورند و ما آنها را در طاقچه ذهن و دل پر از شورِ دانایی جوانانمان مییابیم. نکتهای که باید دقت شود نوع مقابله با این جریانها، مدیریت صحیح و جهت دهی هوشمند نیازهای جامعه و به دست گیری نبض جریان شبهه در کشور است. کشوری که نخبگان فرهنگی آن نتوانند مدیریت کارآمد و صحیحی نسبت به رابطه میان میزان، شکل و نوع شبهات با پاسخهای دین و آموزههای دینی برقرار کنند در واقع از نظر فرهنگی مرده به حساب میآید و ریزهخوار فرهنگهای مهاجم در بقای فرهنگی جدید خود خواهد بود.
پویایی فرهنگی یعنی پی ریزی نظام فرهنگی کارآمد، منسجم و پویا بر اساس و بر پایه شالوده باورهای دینی جامعه. شکل معکوس و نامتقارن این روند را استحاله فرهنگی مینامند. استحاله معمولا زمانی اتفاق میافتد که نظام دینی – فرهنگی حاکم در جامعه هدف نتواند در برابر شبهات موجود تاب بیاورد و مردم در رفع نیازهای خود مرز و حصار دین را بشکنند و با عبور از خط قرمزهای دین در عمل، فرادینی رفتار کنند. آخرین و بدترین شکلی که قبل از کنار نهادن کلی دین در جامعهای که دچار استحاله فرهنگی و دگرگونی ارزشها شده، محدود شدن دین در میان دینداران به ساحت خاصی است که کارآمدی دین را از پاسخگویی به نیازها در نظام فردی – اجتماعی جامعه و در نتیجه از حضور موثر در معادلات اجتماعی مختل کند. همان اتفاقی که در مسیحیت بعد از عصر روشنگری ادعایی افتاد.
فراوانی شبهات مربوط
مباحث ارتباط دختر و پسر، نیاز به جنس مخالف و برقراری رابطه عاطفی با غیر همجنس از سوالهایی است که فراوانی بسیاری را در میان سوالات مربوط به فضای دین به خود اختصاص داده. سوالهای مربوط به حضرت بقیه الله (عج)، مبحث انتظار و وظایف منتظر، مسائل پیرامون جن و موجودات متافیزیکی، ارتباط با خدا، موسیقی، لذت و مصادیق و مسائل مربوط به مفهوم لذت، شادی راهکارهای موفقیت و. . .
اینها از سوالهایی است که بیش از همه در سنین جوانی و نوجوانی برای فرزندان جامعه ما پیش میآید و خلأ پاسخ صیح، علمی و اقناعی به شدت احساس میشود. مبحث حاضر در پی پاسخگویی به این شبهات نیست. نکتهای که در این مقال به آن خواهیم پرداخت شکل مقابله با این نوع شبهات و ریشه کن کردن مبانی شبهه است.
مباحث لذتطلبی، عشق، آرامش و شادی؛ از موضوعاتی هستند که بیشترین سوالها را در میان موضوعاتی که ذهن و دل جوانان و نوجوانان را به خود مشغول کردهاند، به خود اختصاص میدهند. گرچه هر کدام از این موضوعات در جایگاه خود خوب و مطلوباند، اما آنچه در فضای امروز جامعه شاهد آن هستیم در نقطه مقابل آن چیزی است که آموزههای اسلام و فطرت سلیم آدمی میطلبد و عقل از جامعه سالم انتظار دارد. فراوانی بسیار زیاد سوالهای مربوط به این موضوعات نشان از فعالیتهای هوشمند و هدف داری است که این نیازهای فطری و غریزی را برجسته ساخته و آنهارا به عنوان اصلیترین نیازهای آدمی معرفی میکنند.
با یک مرور ساده در آموزههایی که همه روزه در قالبهای مختلف و از طریق جریانهای نوظهور عرفانی به بازار شبهات سرازیر میشود موارد ذیل را که اساس این آموزههاست و مواد مشترک میان اغلب آنان، در لابلای متون مختلف آموزشی این جریانها خواهیم یافت.
1- نسبي گرايي ارزشها و در نهایت نفي اخلاق جزمگرا
2- الاهیات انحرافی؛ خداي درون، خداي شخصي و منِ مقدس
3- لذت گرايي افراطی (تبدیل شدن لذت به هدف غایی)
4- تساهل و تسامح؛ اباحی گری در مقام عمل و در باورهای بنیادین
5- عبور از خط قرمز ارزشهای اخلاقی؛ دامن زدن به مسائل جنسی
6- تناسخ باوری و اعتقاد به کارما به جای ایمان به معاد
7- قدرت طلبی و کسب قدرتهای فوقالعاده به جای عبادت و بندگی؛
8- تفکر گریزی و تسلیم محض بودن در برابر بزرگ فرقه و مکتب فکری
9- تنزل حالات عرفانی و معنوی به هیجانات کاذب و دم دستی (عشق، آرامش، شادی و…)
10- تبلیغ تکثر گرایی (پلورالیسم) در برابر راه مستقیم هدایت
11- انکار غیر مستقیم و مقابله فرسایشی با ارزشهای دینی
تفکر گریزی، دین ستیزی، خود برتر بینی، دوگانگی ارزشها، شکاف میان نسلها و قشرهای گوناگون اجتماعی و… به عنوان دستاوردهای ادامه فرایند حضور این معنویتهای پوشالی در جامعه خواهد بود. ادامه روند شکاف ارزشهای اجتماعی که به گسل اجتماعی و در نهایت به گسست میان مردم با مردم خواهد انجامید آخرین ضربهای خواهد بود که در جنگ نرم و ایدئولوژیک بر پیکره جامعهای وارد خواهد آمد. گرچه دشمنان خواب این مرحله را هم نخواهند توانست که ببینند، لیکن عدم توجه به عواقب وخیم حضور فعال این موریانههای جونده معنویت و اخلاق کار را به آن سو خواهد کشاند. گسست نهایی که میان مردم یک جامعه با یکدیگر خواهد بود تنها از طریق دو یا چندگانه کردن ارزشها و اصول نگرش و باورهای افراد یک جامعه ممکن است و این چیزی است که این جریانها به آن دامن میزنند.
روش پلکانی ایجاد شبهه و حذف ارزشهای دینی
راه ورود و نحوه نفوذ این جریانها در میان اقشار جوان و مخاطبینی که در سنین هیجانی هستند بسیار راحت و با تکیه بر نیازهای فطری و غریزی ایشان اما بدون بیان محدودیت و قرار دادن حد و مرزی است. برای شاهد مثال مقوله شادی را از میان آموزههای پوچ عرفانهای بدلی مرور میکنیم.
گام اول تخریب جایگاه خداست و این کار را والش به زیبایی انجام میدهد. والش سعی دارد القا کند: «خداوند انرژي است، انرژي خالص و خام كه تو حيات مينامي با اين آگاهي ما به حقيقتي تازه ميرسيم؛ خداوند يك فرايند است من ]خدا[ فرايندي هستم كه توسط آن آفرينش خلق شده.»
نتيجه اين پندار نسبت به خدا اين است كه اين خدا مخلوق انديشه آدمي است نه انسان مخلوق خدا. والش تیر خلاصش را به مفهوم خدا در مناجاتش با خدا و مباحثی که میان او و خدا در این گفت و گو رد و بدل شده میزند؛
«مي داني هر فكري درباره من داشته باشي مرا همان گونه خواهي ديد هزاران سال است بشر بر اساس افكاري كه از من داشته است مرا ديده است. اين بزرگترين راز در مورد خداوند است. من آن گونه كه تو مرا ميپنداري بر تو ظاهر خواهم شد خداوند هماني است كه تو مي پنداري.» بعد از این مرحله سراغ تکالیف ادیان رفته و در این گفتگو اساس تکلیف را زیر سوال میبرد؛
خدا : در عالم احديت «بايد» يا «نبايدي» وجود ندارد تو مختاري هر كاري كه ميخواهي انجام دهي. پس آنهايي كه به تو چيزهايي آموختند در اشتباه بودند. خداوند هرگز «درست» يا «غلط»، «بكن» يا «نكني» وضع نكرده است. چون با انجام اين كار تو را به طور كامل از بالاترين موهبت محروم ميكند فرصتي براي انجام آنچه تو را خوشنود ميكند، و تجربه كردن نتايج آن كار گفتن اينكه كاري را نبايد انجام دهي به منزله منع كردن تو از آن كار است. منع كردن تو به منزله محدود كردن تو است. محدود كردن تو به منزله نفي واقعيت جوهر الهي تو است. «گفتگو با خدا ج1 ص 84»
ساتیا سای بابا که چندی پیش از دنیا رفت بعد از آن که به مریدانش میآموزد؛ «تمامی ادیان به سوی یک هدف رهنمون میشوند وتمامی انسانها برادران یکدیگرند.» (تعلیمات معنوی (6) ص 113) گمان دارد همه ادیان راهی را که او به شاگردانش معرفی میکند را دنبال میکنند و میخواهند به همان هدفی که او به سوی آن نشانه رفته رهنمون هستند. لذا درباره هدف آئینش و راهی که برای سعادت بشر آورده میگوید: «مأموریت من اعطای شوق و شادی به شماست و این که از ضعف و ترس دورتان کنم. مأموریت من پراکندن شادمانی است و از این جهت همیشه آمادهام.» (تراشهای الماس خداوند ص168) دالايي لاما که مدعی است بودای زمان حاضر اوست نیز همین باور را دارد و میگوید: «من بر اين باور هستم که هدف اصلي زندگي جستوجوي خوشبختي است. اين امري بديهي است. اينکه معتقد به دين باشيم يا نباشيم، و اينکه پيرو کدام مذهب هستيم، تفاوت زيادي نميکند؛ همة ما در زندگي خود به دنبال چيزي مطلوب ميگرديم. به همين دليل، به نظر من حرکت زندگي رو به سوي خوشبختي و شادمانگي است» (هنر شادمانگي، ص 21)
جناب آقای آزمندیان اگر چه کوشیده است نقابی دینی بر چهره بکشد و چهرهای اسلامی برای مطالب خود ارائه دهد، اما ساختار فاسد مطالب وی تغییری نکرده مباحث سکولار و سرمایه داری وی دقیقاً اسلامی آمریکایی را عرضه میکند که فریبندگی و گمراهی آن به واسطه رنگ و لعاب اسلامی حرفایش پوشیده میشود و افراد متدین را بیشتر به خود جذب کرده و به تدریج به انحراف میکشاند. وی در جملاتی شبیه به همتایان خارجی خود میگوید: «تفکر نوین جهانی معنای سعادت را در خوشبختی و رضایت از زندگی میداند که آن را با شاخصهای دنیوی تبیین میکند و میگوید خوشبختی احساس رضایت ماست از زندگی.» (تکنولوژی فکر 2. ص121) «مأموریت تو این است که بهشتی برای خود در این دنیا بسازی بهشتی مستقل در متن این جهان و در راستای قانونمندیهای آن… آن نقطه غایی و آن دستاورد نهایی که بازگو کننده همت بیوقفه تو در دستیابی به کمال است، چیزی نیست جز همان بهشتی که باید در این دنیا بسازی.» (تکنولوژی فکر 2. ص217) بر این اساس مأموریت انسان در زندگی را نه الاهی و ابدی و معطوف به آخرت و معاد بلکه صرفا دنیوی و آن هم نه تزکیه و عبودیت بلکه مانند سای بابا و دالایی لاما، لذت و خوشی در دنیا ترسیم میکند.
گام بعد از وحدت بخشیدن به آموزههای ادیان در راستای منافع، تبلیغ و ترویج پلورالیسم و باورمند سازی جامعه مریدان به مساله تکثر گرایی است. یکی از افرادی که در این زمینه داد سخن برآورده دالایی لاما است. وی میگوید: «پنج میلیارد انسان روی کرۀ خاکی زندگی میکنند و من معتقدم ما به پنج میلیارد دین مختلف نیاز داریم. به اعتقاد من هر انسانی باید از یک مسیر معنوی عبور کند که برای او و در نسبت با باورهایش، بهترین باشد. پس تنوع آدمها، تنوع ادیان را ضروری میکند.» (هنرشادمانگی ص 295) جدا از این که این حرف تیشه به ریشه خود و باور این حرف میزند که اگر این حرف درست باشد حتی نباید همین حرف را قبول کرد زیرا ما موظفیم فقط به باور خود عمل کنیم، پذیرش این کلام برای کسانی که تا این حد هوشمندانه به مساله نگاه نمیکنند بیان نکاتی از سوی کسانی که از سوی جهان سلطه و رسانههای جهانی به عنوان اهل خرد معرفی میشوند راه را برای جبهه گیری با ادیان اصولی و ارزشی که به نوعی بار تکلیف را بر عهده سالک میگذارد تا او را برای رشد و کمال آماده کند باز میکند.
قدم بعد تخریب پایه و اساس ادیان و تیره و سیاه نمایی مذاهبی است که ریشه توحیدی دارند و از جانب خداوند نازل شدهاند. چنین کار بزرگی نیاز به هنرمندانی چون اوشو دارد که بگویند: «همه مذاهب بر پايه دستاويزي ساختگي بنا شدهاند. همه شيوهها دروغيناند… ميتوان دستاويزهاي تازهاي به بار آورده و دينهاي تازهاي پديد آورد. دستاويزهاي كهنه فرسوده ميشوند. دروغهاي كهنه از رنگ و بو ميافتند و به دروغهاي نوتري نياز خواهد بود.» (مراقبه هنر وجد و سرور ص20)
وقتی خوشی و لذت، هدف غایی و نهایی وجود آدمی شد تنها یک چیز میتواند او را آرام کند آن هم کامجویی و لذت طلبی. در این منطق کامجویی بیحد و حصر و از هر طریق ممکن، نه تنها نکوهیده نیست بلکه به خاطر اینکه گامی است برای رسیدن به بهرهمندی و لذت ارزش هم مییابد. تنها عاملی که جلوی دست و پای فرد را میگیرد احساس گناه و مساله عذاب وجدان است. اینجاست که افراد و جریانهای دیگری دست به کار میشوند تا این سد مستحکمی که در مقابل هجمه تمام عیار فرهنگی ایستاده را درهم بشکنند. زیرا اگر این سد و نیروی مقاوم درونی به طور کامل خرد نشود فرد کامجو بعد از پشت سر گذراندن تمامی خط قرمزها و زیر پا نهادن تمامی اصول وقتی پای محاکمه وجدان مینشیند هرگز به خود حق نمیدهد که به هر دلیل و قیمتی فقط در پی لذات و منافع خود باشد. اینجاست که تمام زحمات جریان نفاق نقش بر آب خواهد شد و حربههای بعدی کششی برای راهجو نخواهد داشت.
بعد از نسبی شدن ساحت دین و کاهش ضریب حساسیت نسبت به مقدسات و جایگاه بندگی و اطاعت در برابر خداوند، اوشو وظیفه از میان برداشتن مساله عذاب وجدان و راحت کردن مردم در مقابله با احساس گناه در پیشگاه این دادگاه درونی را بر عهده میگیرد و «گناه» را ساخته و پرداخته روحانیون و طبقه مروج هر مذهب و آئینی به منظور تسلط برتودهها میداند و خطاب به مریدانش میگوید: «گناه یکی از قدیمیترین ترفندها برای سلطه برمردم است. آنها در تو احساس گناه ایجاد میکنند. آنها ایدههایی بس احمقانه به خوردت میدهند که قادر به محقق ساختن آنها نیستی.» (الماس های اوشو. ص 258) وی که تمام زندگی را بهانهای برای لذتطلبی میداند و لذت و کامیابی را اوج عرفان!!! قائل است که باید به هر بهایی در پی لذت بود و آن را از هر طریقی برآورد. انسان معیاری که او به عنوان الگو برای بشریت معرفی میکند به قول خودش بودای زوربا است. بودای متعالی در آئین شرقی در نگاه وی هنگامی متعالی است که مانند زوربای یونانی به شهوات مایل و غرق در شهوت رانی باشد. این اندیشه او را به گفتن این جمله کشانده که؛ «اگر میل جنسی تو واقعاً ارضاء شود احتیاجی به آن وعدههای پوچ نداری، چون به خواستههایت رسیدهای. اگر میل جنسی تو نکوهش، سرکوب و نابود شود اگر تو را مجبورکردند از این بابت احساس گناه کنی، آن وقت موهوم پرستی میتواند برای همیشه به حیاتش ادامه دهد.» (آینده طلایی ص 37-38) راه نیمه تمام وی را آزمندیان با این جمله کامل میکند؛ «آنها]غربیها[ اشتباهات خود را میپذیرند و هرگز خود را به خاطر آنها ملامت نمیکنند و وقت خود را به خاطر ابراز پشیمانی و یا احساس ناراحتی از کاری که کردهاند تلف نمیکنند.» (تکنولوژی فکر 2. ص24)
اوشو به جای ندای فطرت و دادگاه وجدان شنیدن آوای غریزه و بُعد حیوانی انسان را به او پیشنهاد میکند و میگوید: «نداي درونتان را ارج بنهيد و از آن اطاعت كنيد. بخاطر داشته باشيد: من تضمين نميكنم كه آن ندا هميشه شما را به راه راست هدايت كند. بيشتر اوقات شما را به گمراهي ميبرد» (شهامت ص26) زیرا وقتی افسار آدمی دست حیوان لجام گسیخته نفس بیافتد دیگر به این راحتیها به سوی فطرت و وجدان گذری نخواهد داشت و جاذبههای شهوانی مجالی به لذتطلبیهای سالم نخواهد داد.
اوج مساله را در اندیشههای کوئیلو مییابیم وی نه تنها بر عبور از مرزهای اخلاق تاکید میکند بلکه کامجویی نامشروع را شرط رسیدن به مقامات عالیه!!! انسانی و پافشاری بر این مساله را شرط تشرف عرفانی!!! میداند؛ «درتمام مدت رابطۀ جنسی، از حواس پنجگانهات استفاده کن. اگر در لحظۀ اوج لذت جنسی، همۀ این حواس با هم از راه برسند، برای تشرف پذیرفته میشوی.» (بریدا، پائولوکوئیلو)
اینها تنها بخشی از شکل مدل پلکانی عملکرد عرفانهای بدلی آن هم به عنوان نمونهای از دهها هزار سخن به ظاهر زیبا و فریبنده که دل و ذهن خالی و عطشناک فرزندان من و شما را نشانه گرفتهاند. دقت کنید اگر این همافزایی که لحظه به لحظه بر میزان و دقت هم راستایی آن افزوده میشود در میان اقشاری که کمتر بار دینی دارند و کم یا ناآشنا به معرف ناب اسلامی اوج بگیرد چه بلایی بر سر این جامعه از مخاطبان خواهد آورد؟! طبیعی است که خدای چنین افرادی خدای درونی باشد و خط قرمز ارزشهایش زیر سوال رفتن لذتهای نامشروع وی. اینجاست که رو به بهشت زمینی در برابر بهشت مخلوق خدا میآورد و با تکیه بر یافتههای بشری این دستاوردها را برتر از بهشت خدا میداند؛ «تکنولوژی فکر سیستم علمی و جدیدی است که انسان از طریق آن به دنیای مطلوب خود میرسد و دریچهای به سوی بهشت بر خود میگشاید. این بهشت که جلوهای از بهشت موعود است، در این دنیا واقع شده و همه زیباییهای آن حاصل اندیشههای درستی است که این تکنولوژی برای او پدید میآورد.» (تکنولوژی فکر 2. ص9)
رابطه مستقیم میزان فعالیت عرفانهای نوظهور با شبهات دینی موجود
برای مسئولینی که در فضای پاسخگویی به شبهات همه روزه با سوالهای گوناگون دست به گریبان هستند پوشیده نیست که گرچه سوالهای مربوط به فعالیت تمامی جریانها و فضاهای فعالیتی آنها همواره در سبد سوالهای ثابت به چشم میخورد اما به فراخور میزان فعالیت، شکل عملکرد و گستره فضای آسیب، فراوانی سوالها نیز متغیر و کفه به سوی شبه عرفانی است که بتواند در فضای روز جامعه موج ایجاد کند و باصطلاح در موج سواری گوی سبقت را از دیگر رقبا برباید. در این میان نقش رسانههای جمعی مانند صدا، سیما، سینما، اینترنت و نشریات ادواری به شدت برجسته است. معمولا به جز فضای سایبر موارد دیگر در بیشتر موارد ناآگاهانه به این مسائل دامن میزنند، اما فضای مجازی که هنوز انسجام خاصی در کشور ما ندارد بسیار لجام گسیخته و بیمهابا در نشر آموزههای این جریانها نقش پررنگی دارد. شاید به توان گفت جریانی که این رسانه مجازی و دو سویه را خوب شناخته باشد و بتواند نبض آن را در دست بگیرد تا حدود زیادی میتواند مدیریت امیال اجتماعی را در دست بگیرد. به همین مناسبت نیاز است مسئولین ذیربط و عوامل دست اندر کار پاسخگویی نیز فکری برای تسخیر این جهان مجازی نمایند.
راه پیش رو
برای پاسخگویی به شبهات دینی و سوالهایی که در ذهن و دل جوانهای این مرز و بوم لانه کرده، شیوههای رایجی برای پاسخگویی وجود دارد که در کنار خوب بودن کافی و در همه زمینهها کارآمد نیست. نیاز به شکلهای جدیدی برای پاسخ احساس می شود که شیوه پاسخ را از حالت تدافعی به شکل هجومی تغییر دهد. این هجمه در دنیای امروز به شکلی رایج و گسترده از سوی رسانههای جهان سلطه بر علیه دین مبین اسلام به خدمت گرفته شده و اگر قالبی ناکارآمد بود با بازخورد گیریهای روزمرهای که همه روزه از سوی سردمداران زر و زور صورت میگیرد به طور قطع و یقین جای خود را به شکل دیگری میداد.
این قالب از هجمه نرم که قالب اصلی شکل کار شبه عرفانهای وارداتی و نوظهوری است که در کشور به ویژه در دهههای اخیر فعالتر شدهاند میتواند در پاسخ به شبهاتی که به صورت سیستمی و فراگیر در جامعه پخش میشوند به خدمت گمارده شود. نیک میدانیم که دفاع ضعیف از دفاع نکردن بدتر است. و استفاده از شیوههای فرسوده و ناکارآمد در پاسخگویی به شبهاتی که به صورت روزمره و در قالبهایی بسیار شیک، مدرن و جذاب ارائه میشوند جدا از این که نمیتواند در مسابقه نابرابر میان شبهه و پاسخ تاب و توان ایستادگی را داشته باشد. خیانتی بزرگ به دینی است که به روز بودن، زیبایی و کارآمدی جزء لاینفک آن است.
در شیوه جدید علاوه بر عرضه زیباییهای دین، در مقابل شبهات به جای گرفتن گارد دفاعی هجمه را به بنیان شبهه آغاز میکنیم و با روشنگری روندی که دارد اتفق میافتد و با از بین بردن اساس شبهه راه ورود شبهات دیگر از این دست را ناهموار میکنیم. نمونه کوچکی از این شیوه در روش پلکانی ایجاد شبهه عرضه شد. تنها میماند عرضه معارف ناب که این کار به عهده دین شناسان خریطی است که عمری را در این راه نهادهاند و باید دستمان را در این مسیر بگیرند.
راه پیش رو نه فقط مسیر نقد و تحلیل علمی فرق نوکیسهای است که تازه به تازه از راه میرسند، بلکه مسیر روشنگری و بینش بخشی به کمک تخریب پایههای شبهات و ارائه گنجینه انبوه معارف اسلامی در قالبهای نوین و زیبا است.