تیغ جادوی کابالیسم بر حلقوم معنویت
مقدمه(نویسنده:رضایی18/1/90)
آیا سِحر و جادو میتواند بخشی از عرفان باشد؟ آیا میتوان عرفانی را یافت که ریشه در سحر و جادوگری داشته باشد؟
نخست باید عرفان و معنویت را صحیح و شفاف تعریف کرد و بر اساس آن قضاوت نمود.
کدام عرفان؟ کدام معنویت؟! اگر در عرفان، اصالت به قدرت و امور خارقالعاده لحاظ گردد، سِحر و جادو جایگاه والایی مییابد زیرا ساحران و جادوگران نسبت به بعضی از انسان ها قدرت بیشتری دارند و از امور اسرارآمیز سخن میگویند.
اما اگر بگوییم عرفان حقیقتی است که عارف را به خدا نزدیک کرده و آرامش و اطمینان قلب برای وی حاصل میکند و عارفِ سالک، با پی بردن به گوشهای از عظمت،قدرت،علم و صفات خداوند، خود را قطرهای از اقیانوس بیکران هستی می نگرد و چنان از حلاوت این معرفت و قُرب مسرور میگردد که قلم و بیان،عاجز از توصیف حالِ معنوی وِی می باشد، چنین عرفانی با جادوگری هیچ سنخیتی نداشته و کاملاً با سِحر و جادو در تناقض است.
کابالیسم و جادوگری:
سِحر و جادو از آن جهت که اسرارآمیز است در عرفان یهود، بسیار حائز اهميت است. تأملات عرفانی در تَلمود عمدتاً بر محور مَعسه برشیت (فعل آفرینش) و مَعسه مرکاوا (عرابۀ الهی) است. مَعسه برشیت موجب اندیشه کیهان شناختی و کیهان آفرینی گردید و معسه مرکاوا در توصیف رؤیای حزقیال استوار است و نقش ثمربخشی در تأملات در باب اسرار و صفات ذات الوهیت دارد. ( یهودیت بررسی تاریخی، ص 271)
شواهد درون مایههای عرفانی (نظری و عملی) یا عرفان آمیخته با سحر و جادو به فراوانی در ادبیات تلمودی یافت میشوند. ( یهودیت بررسی تاریخی، ص 271)
یکی از اهداف بسیار مهم عارفان یهودی در سیر و سلوک، ورود به تالارهای آسمانی (هخالوت:(Hekaloth است.
برای عروج به تالارهای آسمانی، عرفای مرکاوا که یورده مرکاوا (کسانی که در عَرابه فرود میآیند) نامیده میشوند باید دورهای سخت از اَعمال و ریاضتهای شاق مانند غسل و روزههای طولانی را انجام دهند و به نامهای سرّی خداوند و فرشتگان او متوسل شوند و سرانجام خود را برای حالات خلسه و شور و جذبهی عرفانی آماده سازند که به نوعی استحاله منتهی میشود و در آن جسم تبدیل به آتش می گردد. پس از این مرحله عارف تصور میکند که به هفت تالار آسمانی پذیرفته شده است و اگر شایستگی کافی داشته باشد «با مشاهدهی عَرابه الهی» پاداش داده میشود و نیز در همان زمان با رازهای آینده یا اسرار جهان عِلوی آشنا میگردد. ( یهودیت بررسی تاریخی، ص 272)
«گرشوم شولم»[1] میگوید:
«آنان که از آزمون ورودی میگذشتند حائز ارزش تلقی میشدند تا «نزول» به مرکاوا یا عرش را تجربه کنند ولی مي بایست مُهتدی گردند تا از خطرات فراوان در طیّ هفت قصر آسمانی بگذرند…» (کتاب هخالوت اکبر عناوین صعود را در خلال هفتآسمان شرح نمیدهد بلکه در خلال هفت قصر بیان میکند که در قلل مرتفع آسمان قرار دارند)…
میزبانان یا «محافظان دروازه» مانع از ورود نفس به تالارهای آسمانی میشوند. یک مُهر جادویی ساخته شده از اسم اعظم خداوند یا اسم مکنون وی وجود دارد که [عارف] به مدد آن با شیاطین و ملائکهی دوزخ به ستیز میپردازد.
در هر مرحلهی صعود مُهری جدید نیاز است که سالک باید آن مُهر را بر خود بزند ، بر طبق نقل یک قطعه از شرح مزبور:
«او به آتش و شعلهی آن فرو نخواهد افتاد و در گرداب و طوفان که در اطراف حضرت توست، غرق نخواهد شد،ای حضرت حق و کبریای متعالی» (جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص 98-100)
شولم میگوید:
«در هخالوت اکبر آمده است، همه مُهرها و نامهای مکنون از عرش اشتقاق مییابند. یعنی جایی که جملگی «شبیه ستونهای آتش در اطراف عرش آتشین» حضرت خالق قائم است…
این نیاز روحی برای طی سفرش [سفر کابالیست] است که موجب پدید آمدن این مُهرها شده است و کار آنها دو چیز است: 1- مانند سپر محافظتی میباشند. 2- به عنوان اسلحه جادویی به کار میروند.
در طی منازل، همین که قوای وی [سالک] کاسته میگردد قوت جادویی فرونی مییابد و ایماء و اشارت جادویی، منزل به منزل بیشتر میشود» (جریانات بزرگ در عرفان یهودی،ص 100)
گرشوم شولم بیان میکند:
«این حقیقت، مبیّن وفور عناصر جادویی در لابلای متون هِخالوت است… کهنترین اسناد در این میان، یعنی کتاب «هِخالوت اصغر» مملوّ از این مباحث [جادو] است…
فرشتگان و اولیاء کِبار بر ضدّ سالک طوفان و وِلوله برپا میکنند تا او را از رسیدن به مقصود دور کنند.
آتشي که از بدن سالک به بیرون، سَر [شعله] میکشد، تهدیدی است که او را به کام خود میبلعد.
در کتاب عبری خَنوخ، شماری از توصیفات و تبینات وجود دارد که عالِم مذهبی، ربی اسماعیل از مسخ یا استحالهی شخص خویش به درون فرشتهی دوزخ یا متاترون Metatron به دست داده است [اتفاق افتاده است] که در آن هنگام گوشت بدن او مبدل به «شعلههای آتشین» شد.
بر طبق کتاب هخالوت اکبر، هر عارفی باید این استحاله را بگذراند… این استحاله امری ضروری و گریزناپذیر است» (جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص 101- 102)
گِرهارد شولم، بسیار زیبا سير و سلوک و مشکلات یک کابالیست را از متون کهن عرفان یهودی نقل میکند:
«بر طبق فقرههای دیگر از کتاب [هخالوت اکبر] عارف میبایست بتواند بدون دستها و پاها راست بایستد زیرا هر دو دست و پا خواهند سوخت.
این ایستادن بدون پاها در فضای بیانتها، در جای دیگر به عنوان خصیصهای یاد شده است که بسیاری از مجذوبان آن را تجربه کرده اند؛ به یک مرحلهی عرفانی بسیار شبیه و نزدیک به این، در کتاب مکاشفه ابراهیم اشاره شده است…
در دروازهی قصر ششم چنین به نظر میرسد که صدها و هزارها و میلیونها موج آب بر ضدّ وی[سالک]، موّاج میگردد اما حتی یک قطره آب وجود ندارد… او از فرشتگان میپرسد: این آبها به چه معناست؟ آنان وی را به سنگ و ستون مبدل میکنند…
خطرات مشابه این مورد را میتوان در ادبیات عرفانی به نام «مراسم آئین پرستش میترا» بر گرفته از پاپیروس کبیر جادویی پاریس مشروحاً یافت» (جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص 102-103)
عرفان عملی که مکتب آلمانی به رشد و ترویج آن کمک کرد، عمدتاً بر ذکر دعا و تأمل درونی تأکید داشت. درعین حال به کرّات خود را در اَعمال جادویی به نمایش میگذاشت و در آنها تأویل عرفانی حروف الفبا و اعداد نقش مهمی ایفا میکرد. (یهودیت بررسی ناریخی، ص 278)
صعود به عرش الهی، تنها عنصر مقوّم این عرفان نیست زیرا افزون بر این، روشهای متنوع دیگری نیز وجود دارد که بسیار نزدیک به سحر و جادو است.
به عنوان نمونه «پوشیدن نام یا تلبیس اسم» یکی از آن هاست که منظور از آن مراسم جشن فوقالعادهای است که در آن جادوگر، به مَدد اسم اعظم خداوند، خود را از آن حیث که هست غنی و بارور میسازد به این معنا که یک عمل سمبولیک را انجام میدهد، یعنی جامهای بر تن میکند که نسوج آن از اسم اعظم بافته شده است.(جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص131)
عرفان معسه برشیت ارتباط تنگاتنگی با سحر دارد و این چیز عجیبی نیست زیرا میان عرفان و جادو در سنتهای عرفانی دیگر نیز ارتباط نزدیکی برقرار است. (باورها و آئین های یهودی، ص 150)
نقد و تحلیل:
1- در سیر و سلوک عرفانی کابالیستها و عروج آنها به تالارهای آسمانی، سخنان متناقضی وجود دارد؛ در یک جا میگویند عارف به نامهای سرّی خداوند و فرشتگان متوسل میشود و خود را برای حالات خلسه و شور و جذبهی عرفانی آماده میکند. (یهودیت بررسی ناریخی، ص 272)و در جایی دیگر میگویند:
«فرشتگان و اولیای کِبار» بر ضد سالک طوفان و وِلوِله برپا میکنند تا او را از رسیدن به مقصود دور کنند! (جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص 101- 102)
چرا فرشتگان و اولیاء کِبار مانع راه سالک میشوند؟ اگر کابالیستها ادعا کنند شیاطین برای عارف مزاحمت ایجاد میکنند قابل پذیرش است اما چرا فرشتگان؟!
به چه دلیل فرشتگان کابالیست را تبدیل به سنگ میکنند؟!
چرا عارف یهودی باید تبدیل به آتش شود و دست و پای وی بسوزد؟! چگونه او بايد بدون دست و پا راست قامت بايستد؟!
2- تبدیل و استحاله چیز مهمی نیست که عارف نمایان یهودی آن را به عنوان عرفان مطرح می کنند. «میرچا اِلیاده» در کتاب «شَمنیسم فنون کهن خلسه» جادو و جادوگری را مفصل بیان کرده و چنین توصیف می کند:
صعود و پرواز جادویی در میان اعتقادات مردمی و فنون عرفانی هند جایگاه اصلی را دارد. در هوا بالا رفتن، پرواز کردن شبیه پرنده، پیمودن مسافتهای وسیع در یک چشم به هم زدن، غیب شدن – اینها برخی از قدرتهای جادویی هستند که بودیسم و هندوئیسم به ارهتها (arhat)، پادشاهان و جادوگران نسبت میدهند. افسانههای زیادی راجع به پرواز پادشاهان و جادوگران وجود دارد.
تنها کسانی قادرند به دریاچهی اعجابآور آناوآتاپتا (Anavaatapta) برسند که از قدرت جادویی پرواز برخوردارند. بودا و رهروان بودائی در یک چشم به هم زدن به آناوآتاپتا میروند چنانکه ریشیهای (rishi) افسانه هند و به سرعت در هوا به سوی سرزمین الهی و اسرارآمیز در شمال، که شوتادویپا (svetadvipa) نام دارد، بالا میرفتند. البته این مفهوم، همان مفهوم «سرزمینهای پاک» و فضای رازآمیز است که در عین حال، ویژگی «بهشت» و «فضای درونی» را دارا است و تنها برای مبتدیان قابل دسترسی است.
دریاچهی آناوآتاپتا، شوتادویپا، یا سایر «بهشتهای» بودایی، همگی اشکال مختلف از هستی و وجود هستند، که از طریق یوگا، ریاضت، یا تفکر و مراقبه بدست میآیند….
متون بودایی از چهار قدرت جادویی مختلف تبدیل و استحاله (گَمَنه gamana) و … سخن به میان آوردند، که توانایی پرواز شبیه پرنده، اولین مورد آن است. (شمنیسم فنون کهن خلسه ، ص 597-598)
3- سحر و جادو در ادیان اسلام و مسیحیت و یهودیت از گناهان بزرگ شمرده شده و برای جادوگر و ساحر مجازات دردناکی ذکر شده است.
الف): «مستر هاکس» در «قاموس کتاب مقدس»ذیل واژه «جادوگر» می نویسد :
موسی شریعت را اعلان نمود [به] محض آنکه امیال فاسد بنی اسرائیل را اصلاح نماید… قوم بسیار مایل به جادوگری و ساحری و تعبیر و اخبار غیب گویی بودند و در عوض آن روح نبوت حقیقی را به ایشان وعده فرمود که بسیار اعلی و اهم و اکرم میباشد. خروج 18:22، لاویان 26:19 و 31 و : 27:20.
جادوگری[داراي] اقسام مختلف بود چنانکه به توسط آب و آتش و خاک و هوا و به توسط پرواز دادن و خواندن پرندگان و به توسط قرعه و خوابها و تیرها و ابرها و رودههای قربانیها و ادعای تسخیر ارواح جادوگری میکردند. خروج 21:21. بسی واضح است که فن جادوگری دارای اهمیت نیست…(قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس )
همچنین ایشان (مِستر هاکس) با استناد به کتاب تورات به صراحت بیان می کند که سحر و جادو در شریعت موسی راه نداشت اما این جرثومه فساد در میان قوم یهود داخل گردید و گروهی بدان معتقد شدند.در بخشی از «قاموس کتاب مقدس» با موضوعی تحت عنوان «سحر و ساحر» چنین می خوانیم:
[جادو] یکی از فنون اشخاصی بود که مدعی شفا دادن امراض و به جا آوردن خارق عادت بودند خروج 11:7 و کتاب مقدس ساحران و تابعان ایشان را به شدیدترین عذابها تهدید میفرماید ملاکی 5:3، مکاشفه یوحنا 8:21 و 15:22. این اشخاص مدعی بودند که بر واقعات آینده تسلط تامی دارند به حدی که به طور نامعلوم وقوع آنها را غیر واقع توانند نمود و چنان گمان مينمودند که ساحر علاقهی با أجنّه بلکه با خود خدایان دارد و هر نوع که بخواهد ایشان را مسخر خواهد ساخت و کتاب مقدس ساحران مصر را به خوبی تعریف مینماید خروج 11:7 . 12 و 22 و 7:8
پر واضح است که سحر در شریعت موسی راه نداشت… لاویان 31:19 و 6:20 لکن با وجود اینها این مادهی فاسده در میان قوم یهود داخل گردیده و قوم بدان معتقد شدند و در وقت حاجت بدان پناه بردند از جمله شاؤل و آن زنی که ساحره بود. اول سموئیل 3:28 – 20. (قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس )
ب):در کتاب مقدس آمده است:
زن جادوگر را زنده نگذارید (خروج، 18:22)
اگر شخصی از ارواح و جادوگران کمک طلب کند گناهکار است و من به ضد او برمیخیزیم و از بین قوم طردش میکنم. (لاویان، 6:20)
هر مرد یا زنی که ارواح مردگان را احضار میکند، باید سنگسار شود و خونش به گردن خودش خواهد بود. (لاویان،20: 27)
از فالگیری، غیبگویی و رمّالی و جادوگری بپرهیزید خداوند خدايتان از مردمی که این کارهای زشت را انجام میدهند بیزار است. (تثنیه، 10:18- 12)
با این حال، چگونه سحر و جادو اساس عرفان یهود قرار گرفته است؟!!
خاتمه:
عرفان تنها علم مظلومی است که دو گروه از دو سو به آن یورش آورده اند؛ زاهدان مُتنسّک و شیادان مُتهتّک. آنان با تازیانه شریعت، بدن ظریف عرفان را مجروح و کبود نموده و اینان با شیادی و نیرنگ این عرصه را میدان تاخت و تاز خود قرار داده اند.
شیادان، یعنی همان خفاشانی که از ظلمت شب بهره جسته و کام عاشقان حقیقت را تلخ کرده اند. باید با خورشید فروزان حقیقت، ظلمت را شکست و خفاش صفتان را به زاویه کشاند و مانع یکِّه تازی آنان شد.
تنفس در چنین فضایی بسی جانفرسا و ناگوار است. در این آشفته بازار، شیطانگرایی و سحر و جادو نیز با نام عرفان عرضه میشود!
از آن جا که عرصه سیمرغ جولانگه سیمرغیان است و بس، مدعیان عرفان ومعرفت که تیغ جادو بر حلقوم معنویت نهاده اند بدانند که با این ادعای گزاف، عِرضِ خود میبرند و زحمت ما می دارند.
[1]-گرشوم شولم در سال 1923 نخستین پروفسور دانشگاه عبری اورشلیم در رشته ی عرفان یهودی بود. کتاب جریانات بزرگ در عرفان یهودی یکی از تألیفات مهم اوست.
منابع:
1- اَلن آنترمن، باورها و آئینهای یهودی، ترجمه رضا فرزین، نشر: دانشگاه ادیان و مذاهب، چ 1385.
2- ایزیدور اپستاین، یهودیت بررسی تاریخی، ترجمه: بهزاد سالکی، نشر: مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چ دوم 1388.
3- کتاب مقدس، نشر: ایلام.
4- کتاب مقدس، نشر:Istanbul
5- گرشوم شولم، جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ترجمه: فریدالدین رادمهر، نشر نیلوفر (تهران)، چ اول، زمستان 1385.
6- میرچاالیاده، شمنیسم فنون کهن خلسه، ترجمه: محمد کاظم مهاجری، نشر ادیان،چ دوم1388
7- مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، نشر اساطیر، چاپ دوم 1383