مقالات

جایگاه شیطان گرایی در پازل معنویت های نوظهور

جایگاه شیطان گرایی در پازل معنویت های نوظهور

ممکن است برای برخی این سوال پیش آید که چرا نظام سلطه خصوصا در چند دهه اخیر از تحرکات ضد معنوی همچون جریان شیطان گرایی حمایت می نماید؟ فرقه های شیطان پرستی در میان سیل گسترده جنبش های معنوی نوظهور چه نقشی را برای پیشبرد اهداف نظام استکباری برعهده دارند؟ برای پاسخ بهتر به این سوالات لازم است چند نکته به عنوان مقدمه مطرح شود.[1] استکبار جهانی به دنبال گسترش نظام سلطه در سراسر جهان بوده و امروزه این هدف خود را در قالب شعار هایی همچون نظم نوین جهانی و جهانی سازی در دنیا مطرح می نماید. سلطه طلبان برای رسیدن به این هدف در طول دهه های اخیر، خصوصا پس از جنگ جهانی دوم، در جهت نهاد سازی پایه های این نظام تلاش های فراوانی کرده اند. شکل گیری نهاد هایی همچون سازمان ملل، تجارت جهانی(WTO)، بهداشت جهانی(WHO)، شورای امنیت و… که جز خدمت رسانی به نظام سرمایه داری وظیفه دیگری برای خود نمی بینند، نمونه هایی از این نهاد سازی ها به شمار می رود.


یکی از موضوعاتی که نظام سلطه نسبت به مدیریت و هماهنگ سازی با ارزش های خود از آن غافل شده بود، مقوله دین و معنویت است. نظام استکباری به خیال خام خود می پنداشت که با ترویج اندیشه های سکولاریسمی در چند سده اخیر توانسته دین را نه تنها از سیاست بلکه از کلیه عرصه های زندگی مردم دنیا جدا نماید. غافل از این که مساله دین و معنویت با فطرت انسان ها گره خورده و شاید بتوان آن ها را تا مدتی از توجه به نیازهای فطریشان غافل کرد،  ولی نمی توان آن را از بین برد. موج گسترش انفجارگونه جنبش های معنوی جدید در نیم قرن گذشته شاهدی بر همین مدعاست؛ اگرچه بسیاری از این جنبش ها سرابی بیش نیستند ولی تقلایی برای سیراب کردن نیاز فطری انسان ها در آنان مشاهده می شود.
یکی از دلایل مهم دیگر که توجه کانون های استکباری را به موضوع مدیریت معنویت خواهی مردم جهان جلب نمود، وقوع و پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری یک عالم وعارف دینی بود. انقلابی که وجه تمایزش با انقلاب های دیگر، تمرکزش بر مساله تمدن بر مبنای معنویت بود. معنویتی که از مشخصات بارزش استکبار ستیزی و نفی هرگونه سلطه طلبی است. گسترش این موج در سی سال گذشته، که امروزه در جریان بیداری اسلامی شاهد برخی ثمرات اولیه آن هستیم، باعث شد تا مستکبرین در صدد هدایت موج معنویت خواهی در راستای تحقق منافع خویش بربیایند تا علاوه بر کنترل موضوع معنویت، بتوانند به نوعی مشروعیت بخشی به نظام سلطه را نیز از این آب گل آلود صید کنند.
شواهد و قراین موجود تحرکات نظام سلطه را در راستای مدیریت این موضوع در چند دهه گذشته به خوبی نشان می دهد. به تائید کارشناسان این حوزه شاید در چند سال آتی مقوله ای با عنوان دین واحد جهانی به طورعلنی از طرف قدرت های سلطه طلب جهانی مطرح شود. البته دین واحد جهانی تنها یک اساسنامه اخلاقی خواهد بود و نقش آموزه های اعتقادی در آن بسیار کمرنگ است؛ و روشن است که تنها آموزه های اخلاقی در این اساسنامه گنجانده می شود که در راستای تحقق نظام سلطه موثر باشند. چرا که آن گونه که رسانه های وابسته به نظام سرمایه داری منتشر می کنند، این آموزه های اعتقادی بودند که در سراسر تاریخ بشریت موجب اختلاف و جنایات بشری بوده است و پرداختن به آموزه های اعتقادی موجب بروز نفرت در میان انسان ها و مانعی بر سر راه صلح جهانی (بخوانید نظم نوین جهانی) خواهد بود.
برای دستیابی به این اساسنامه معنویت جهانی، این مراحل به طور همزمان در حال اجراست. یک حمایت از جنبش های معنوی و حتی در برخی موارد ایجاد جنبش های معنوی که آموزه های آنان در جهت تائید و مشروعیت بخشی به آرمان های نظام سرمایه داری است. دوم ترویج و بسترسازی برای مساله گفتگوی ادیان و متقاعد کردن ادیان سنتی برای پذیرفتن این جنبش های جدید در جریان گفتگوهای بین الادیانی.
ثمره این دوحرکت این خواهد بود که پس از مدتی در یک روند به ظاهر دموکراتیک و در قالب یک رویداد جهانی، ادیان سنتی و جنبش های معنوی در کنار یکدیگر و بر سر یک میز نشسته و مشترکات خود را در قالب اساسنامه ای با عنوان دین واحد جهانی تصویب خواهند کرد. علی القاعده در این میان مشترکاتی تصویب خواهند شد که رای بیشتری اخذ نماید. این جاست که کثرت جنبش های معنوی ساخته شده و یا برجسته شده توسط استکبار که آموزه هایشان هماهنگی های لازم را با اهداف سلطه طلبانه دارد، کارکرد خود را نمایان می کند. پس از این مرحله، با پشتوانه های حقوقی نهادهای بین المللی دیگر همچون سازمان ملل و امنیت جهانی برای این موافقت نامه، مساله دین واحد جهانی اهرم فشاری در دست نظام سلطه می شود تا حرکت های معنوی ناهماهنگ را از صحنه جهانی خارج نماید، همچنان که مساله حقوق بشر امروزه به یکی از این اهرم های فشار بدل شده است.
برای شتاب دادن و آسان کردن روند تثبیت و توسعة دین جدید، شکوه و ریشه‌داری ادیان اصیل مانع بزرگی است که باید راه حلی برای آن اندیشیده می‌شد. برای در هم شکستن صولت و به تباهی کشیدن اصالت ادیان بزرگ دو راه دنبال می‌شود. یکی اهانت به مقدسات هر دین به خصوص اگر اهانت کننده از جمع پیروان همان دین باشد، که البته در این مورد حکم ارتداد در اسلام نقش بسیار مؤثر و بازدارنده‌ای دارد؛ دیگری توسعة موج نمادین و ایدئولوژیک شیطان‌پرستی افراطی است. شیطان‌پرستان به زشت‌ترین صورت ممکن و آشکارا مقدسات مسیحیت را در غرب مورد اهانت قرار دادند و اکنون برای کشیدن این موج به کشورهای اسلامی تلاش‌هایی صورت می‌گیرد. با ترویج و حمایت از این نوع اقدامات پس از مدتی هیمنه ادیان بزرگ و اصیل در میان پیروان و حتی رهبران آن ها از بین رفته و آمادگی آنان برای پذیرش روند دموکراتیک بیان شده در جهت تثبیت دین جهانی افزایش می یابد.
با مقدمات بیان شده می توان تحلیل بهتری نسبت به اقدامات موهنی که توسط افراد و گروه های مختلف در چند سال اخیر نسبت به مقدسات عزیز اسلامی همچون قرآن و پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفت و مورد حمایت آشکار قدرت های سلطه طلب واقع شد داشت؛ و در بیانات رهبر انقلاب نیز یکی از اهداف استکبار از ترویج و حمایت این نوع اقدامات، شکستن شکوه دین اسلام در نظر پیروان آن بیان شده است.[2]

________________________________________
[1] . البته با توجه به موضوع اصلی این نوشتار، این نکات به صورت بسیار کوتاه و گذرا بیان شده است و علاقمندان به پیگیری این موضوع می توانند به کتاب “به سوی یک دین جهانی” نوشته حمیدرضا مظاهری سیف مراجعه نمایند.

[2] . پشت صحنه‌ی این حركت شرارت‌بار، سیاست‌های خصمانه‌ی صهیونیسم و امریكا و دیگر سران استكبار جهانی است كه به خیال باطل خود می‌خواهند مقدسات اسلامی را در چشم نسل‌های جوان در دنیای اسلام از جایگاه رفیع خود فروافكنده و احساسات دینی آنان را خاموش كنند. پيام در پی انتشار فیلم موهن علیه پيامبر(ص) 23/06/1391 (www.khamenei.ir)

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن