مقالات

دلایل عقلی ضرورت وجود امام

دلایل عقلی ضرورت وجود امام

نویسنده:

موضوع:

منبع:

تاریخ درج:

علی انصاری بویر احمدی

اعتقادات شیعهغدیر

کتب>بایسته ها در مقام بیان خطبه غدیر

۱۳۹۳/۱۲/۲۴ »

چکیده :

اکنون برخی ادله مکتب تشیع در مورد ضرورت عقلی وجود امام را به صورت اجمال مورد بررسی قرار می دهیم:قبل از بررسی دیدگاه مکتب تشیع در مورد وجوب امامت، واژه شناسی و دقت در تفاوت برداشت و فهم کلمه امام از دیدگاه تشیع حایز اهمیت است. امام گرفته شده از کلمه «امّ» به معنای پیش رو و جلو دار است که معادل فارسی آن «پیشوایی» است. به همین جهت «امام» یعنی کسی که جلوی ماست و بقیه پشت سر او حرکت می کنند. امام به این معنا علاوه بر معنای پیشوایی و رهبری معادل معنای مقتدا هم هست مثل امام جمعه، امام جماعت، امام خمینی&.تفاوت لغوی و اصطلاحی کلمه امام«امامت» به عنوان اصلی از اصول اعتقادی شیعه، تفاوت فراوانی با معنای لغوی آن دارد. اصل امامت اعتقادی تشیع، هماهنگ و هم تراز امامت مطرح در قرآن است؛ آنجا که می فرماید: {وَإِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا}([۱]) «و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود؛ و وی همه را به انجام رسانید. خداوند به او فرمود: من تو را پیشوا و امام مردم قرار دادم». مسلم آن است که حضرت ابراهیم پس از نائل آمدن به مقام های نبوت، رسالت و مقام خلیل الرحمنی، به وسیله آزمایش الاهی و ابتلائات و امتحانات شگرف و بی نظیر…
متن مقاله :
۲۰٫ دلایل عقلی ضرورت وجود امام
اکنون برخی ادله مکتب تشیع در مورد ضرورت عقلی وجود امام را به صورت اجمال مورد بررسی قرار می‌دهیم:
قبل از بررسی دیدگاه مکتب تشیع در مورد وجوب امامت، واژه‌‌شناسی و دقت در تفاوت برداشت و فهم کلمه امام از دیدگاه تشیع حایز اهمیت است. امام گرفته شده از کلمه «امّ» به معنای پیش‌رو و جلو‌دار است که معادل فارسی آن «پیشوایی» است. به همین جهت «امام» یعنی کسی که جلوی ماست و بقیه پشت سر او حرکت می‌کنند. امام به این معنا علاوه بر معنای پیشوایی و رهبری معادل معنای مقتدا هم هست مثل امام جمعه، امام جماعت، امام خمینی&.
تفاوت لغوی و اصطلاحی کلمه امام
«امامت» به عنوان اصلی از اصول اعتقادی شیعه، تفاوت فراوانی با معنای لغوی آن دارد. اصل امامت اعتقادی تشیع، هماهنگ و هم‌ تراز امامت مطرح در قرآن است؛ آنجا که می‌فرماید: {وَإِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا}([۱]) «و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود؛ و وی همه را به انجام رسانید. خداوند به او فرمود: من تو را پیشوا و امام مردم قرار دادم». مسلم آن است که حضرت ابراهیم پس از نائل آمدن به مقام‌های نبوت، رسالت و مقام خلیل الرحمنی، به وسیله آزمایش الاهی و ابتلائات و امتحانات شگرف و بی‌نظیر همچون انداخته شدن در دریایی از آتش، ذبح اسماعیل و… خداوند وی را شایسته اعطای مقام «امامت» دانسته‌اند و فرمودند: {إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً}([۲]) «امامت» منظور در مکتب تشیع مقامی است معنوی بسیار عالی که دارای ویژگی‌های عصمت، علم خدا دادی، مفترض الاطاعه بودن و دارای بار علمی، محتوای معنوی و غنای قدسی نامحدود از طرف خداوند سبحان است. این امامت و امام است که بعد از پیامبر اسلام| در دوازده نفر منحصر و یکی پس از دیگری جانشین آن حضرت می‌شوند. اگر ما به شخصیت‌های مذهبی برجسته‌ای همچون امام خمینی& لفظ امام را به کار می‌بریم، هرگز به آن معنایی نیست که در مورد دوازده امام به کار می‌بریم. دوازده امام کلیه مقامات پیامبر| به جز وحی و نبوت را دارا هستند.
ضرورت وجود امام از دیدگاه تشیع
با التفات و عنایت به ادله عقلی و نقلی فراوان، امامت از دیدگاه مکتب تشیع، منصبی الاهی است که به امر الاهی و به توسط پیامبر| معرفی و اعلان می‌گردد. به همین دلیل شیعه در اثبات ضرورت وجود امام برای هدایت جامعه اسلامی هم از طریق دلایل شرعی و هم از طریق براهین عقلی، قادر به اثبات وجوب آن است. البته دلایل اصلی اثبات ضرورت وجود امام با براهین عقلی است و عقل به تنهایی می‌تواند چنین ضرورتی را درک کند. دلایل شرعی نیز مکمل آن از جهات ارشاد و تأییدات شارع مقدس است که درک عقل را امضاء می‌نماید.
برخی دلایل عقلی ضرورت وجود امام
دانشمندان مکتب امامیه بر ضرورت عقلی وجود امام در جامعه ادله‌ای اقامه کرده‌اند که به اختصار بیان می‌داریم:
۱٫ وحدت در فلسفه وجودی امامت و نبوت
علمای اسلام شناس برای فلسفه وجودی پیامبران به ویژه حضرت پیامبر اعظم| دلایل متعدد و متقنی را بیان نموده‌اند که ضرورت بعثت پیامبران را به ما نشان می‌دهد. آن ادله در جای خود بیان شده و در میان تمامی امت اسلام پذیرفته شده است. «از مهم‌ترین ادله ضرورت وجود امام، همان ادله ضرورت وجود پیامبر| است»([۳]) الا اینکه پیامبر| علّت حدوث اسلام و امام عامل و علت استمرار و بقای آن است. علامه مجلسی می‌نویسد: همان ادله‌ای که بر ضرورت برانگیخته شدن پیام آوران الاهی دلالت دارد، بر لزوم تعیین و نصب امام نیز دلالت دارد.([۴]) حکمت بی‌انتهای الاهی ایجاب می‌کند که پس از پیغمبر اعظم| نیز مردم بدون امام و رهبر نباشند و باید پس از پیامبر| کسانی باشند که بتوانند جامعه را همانند خود آن حضرت به سوی سعادت دنیوی و اخروی هدایت نمایند؛ به تحقیق به جز امام هیچ شخص دیگری قادر نیست که همچون پیامبر| بتواند جامعه را رهبری نماید.
مناظره هِشام ابن حِکَمْ
هشام از شاگردان امام صادق× می‌گوید: روز جمعه‌ای وارد بصره شدم به مسجد رفتم. عمروبن عبید معتزلی نشسته بود و گروه زیادی اطرافش بودند و از او پرسش‌هایی می‌کردند، من هم در آخر جمعیت نشسته و پرسیدم: ای دانشمند من اهل این شهر نیستم، اجازه می‌دهی سؤالی مطرح کنم؟ گفت: هر چه می‌خواهی بپرس. گفتم: آیا چشم داری؟ گفت مگر نمی‌بینی؟ این چه سئوالی است؟! گفتم پرسش‌های من اینگونه است، گفت آری چشم دارم. گفتم با چشم چه می‌کنی؟ جواب داد دیدنی‌ها را می‌بینم و رنگ و نوع آنها را تشخیص می‌دهم. گفتم آیا زبان داری؟ گفت دارم، پرسیدم با آن چه می‌کنی؟ جواب داد طعم و مزه غذاها را با آن تشخیص می‌دهم. گفتم آیا شامه داری؟ گفت آری با آن بوها را استشمام کرده و بوی خوب و بد را تمیز می‌دهم. گفتم آیا گوش هم داری؟ جواب داد آری با آن صداها را می‌شنوم و از یکدیگر تمیز می‌دهم. گفتم آیا غیر از اینها قلب «عقل» هم داری؟ گفت آری پرسیدم با آن چه می‌کنی؟ گفت اگر دیگر اعضا و جوارح من دچار شک و تردید شوند، قلبم شک آنها را برطرف می‌کند. (پس قلب و عقل راهنمای جوارح است) هشام می‌گوید او را تأیید کردم و گفتم آری خداوند متعال برای راهنمایی اعضاء و حواس قلب را آفریده است. ای دانشمند! آیا صحیح است کسی بگوید خدایی که گوش و چشم دیگر اعضا و جوارح بدن انسان را بدون راهنما نگذاشته است، مسلمانان را پس از رحلت رسول اکرم| بدون راهنما و پیشوا گذاشته تا گرفتار شک و تردید و اختلاف باشند؟ آیا هیچ عقل سالمی این مطلب را قبول می‌کند؟
۲٫ وجود امامت حافظ دیانت
اسلام دین جهان شمولی است که جاودانگی آن سعادت بشر را برای همیشه به ارمغان می‌آورد. همه مکلفان نیز از آغاز رسالت تا قیام قیامت موظفند به آن عمل نمایند. به اتفاق جمیع فرقه‌های اسلامی چنین دینی نیاز به حافظ و نگهبان دارد، به گونه‌ای که نسل‌های بعدی بتوانند بدون کمترین تغییر و تحریفی به جمیع اصول و فروع شرع دست یابند. اگر شرع به صورت تمام و کمال از کانال مطمئنی به مکلفین نرسد، تکلیف به غیر معلوم و یا دین ناقص لازم می‌آید. اکنون پرسش آن است که حافظ دین و شرع چه کسی می‌تواند باشد؟ اگر گفته شود قرآن، که هم خود نیازمند حافظ از تغییر و تحریف است و هم اینکه شرح و تفصیل شریعت به صورت کامل در آن نیامده است. اگر گفته شود سنت قطعی و اجماع حافظ باشد که باز هم تمام شرع و احکام اسلامی از جمله مسائل مستحدثه دینی در آن بیان نشده است. اخبار احاد و رأی و قیاس نیز اعتبار خود آنها مورد تردید و سؤال است. بنابراین کسی می‌تواند از جمیع جهات حافظ شرع بوده تا عمل به آن برای آیندگان اطمینان بخش و سعادت آفرین باشد، که اوصافی همچون پیامبر| داشته و از هر خطا و لغزش نیز مصون باشد، تنها مصداق و مورد باقی مانده با این شرایط امام معصوم است که مطلوب ماست.
۳٫ برهان لطف
لطف موهبتی الاهی است که زمینه ساز اطاعت از دستورات خداوند و دوری از معصیت اوست. حکمت و محبّت گسترده الاهی ایجاب می‌کند در میان مردم، حاکم و زمامدار مطاعی باشد تا مردم و جامعه را در نیل به سعادت دنیا و آخرت رهبری نماید؛ کمال این لطف و حکمت با وجود امام امکان پذیر می‌گردد وگرنه نقض غرض خواهد شد. در نتیجه: «نصب امام، لطف است و لطف بر خداوند واجب است، پس نصب امام بر حکیم تعالی واجب است».([۵])
۴٫ ندای عقل و فطرت  بر ضرورت وجود امامت
رسیدن به کمال و پیمودن مسیر الی الله و خدا خواهی به صورت فطری و ذاتی در وجود انسان به ودیعه گذاشته شده است. عقل حکم می‌کند که پیمودن این راه بدون راهنمایی برگزیده و کامل امکان ندارد. به همین دلیل پیامبر اسلام| هرگاه می‌خواست چند روز برای جنگ یا حج از مدینه خارج شود، برای اداره مردم کسی را به جای خود می‌گماشت. هرگز نمی‌توان باور کرد، پیامبر| که به تعبیر قرآن نسبت به امت دلسوز و مهربان است مردم را رها کرده و نسبت به امامت و جانشینی پس از خودش بی‌تفاوت بوده و امت را در مسئله مهم و اساسی رهبری بلاتکلیف گذاشته باشد. عقل و فطرت سالم انسانی حکم می‌کند پیامبری که تمامی اصول و فروع، حتی مستحبات و مکروهات را بیان داشته و از جزئی‌ترین مسائل مادی و معنوی امت غفلت نداشته است از مسئله مهم رهبری و امامت جامعه بعد از خودش بی‌توجه نباشد. بنابراین اقتضای عقل و فطرت آن است که پیامبر| نیز موضوع امامت و رهبری پس از خویش را با صراحت و دقیق بیان نموده باشند… .
برخی دیگر از دلایل عقلی ضرورت وجود امامت
براهین ضرورت وجود امام از دیدگاه اشاعره و معتزله را مورد بررسی قرار گرفت و به بیان برخی براهین مستدل آنان پرداختیم. همچنین به بررسی برخی ادله عقلی مکتب تشیع، که وجوب عینی امام را مورد تأکید قرار می‌داد از جمله براهین:
۱٫ وحدت در فلسفه وجودی امامت و نبوت ۲٫ وجود امامت حافظ دیانت ۳٫ برهان لطف ۴٫ ندای عقل و فطرت بر ضرورت امامت، پرداختیم. اکنون نیز به اجمال، ادامه مبحث را پی می‌گیریم.
۵٫ برهان لزوم ضمانت اجرایی در قانون الهی
هر عاقل منصف و محقق مدققی در می‌یابد که جهان ساخته خدای دانا و حکیم است که همه چیز را بر اساس تدبیر به وجود آورده است. خداوند عزّوجلّ بر اساس این دانایی و حکمت برای رسیدن بشر به سعادت جاودان، دو رکن اساسیِ عملی را پیش روی بندگان قرار داده که تمسک و عمل به این دو رکن، پایه و اساس رستگاری است:
الف: قوانین و روش عملی محکمی را جهت نیل به سعادت دنیا و آخرت بندگان، ارائه نموده است. خداوند متعال و پیامبر اکرم| بر لزوم و ضرورت تبعیت از این قوانین تأکید نموده‌اند: آنجا که فرموده‌اند: کسانی که به قانون خدایی حکم نکنند (تبه کاران مخالف حق و عدالت) ستمکارانند.([۶])
ب: رکن دوم، ضمانت اجرایی قوانین و احکام الاهی که شایسته است بدون دخل و تصرف همواره اجرا گردد. این ضامن اجرایی یعنی همان زمامدار جامعه که نوع الاهی آن، انبیاء و پس از آنان امامان^ هستند که می‌توانند ولی امر و رهبری شایسته و بایسته برای انجام صحیح قوانین الاهی باشند. ناگفته پیداست کسانی می‌توانند ضامن اجرای قوانین الاهی و رهبر خوبی برای انجام صحیح آن باشند که در مرحله اول: به این قوانین و شرایع الاهی به اندازه‌ای دانا باشند که اَعْلم و اَفْهم در دین بوده تا بتوانند ترجمان و بیان کننده حکمت و علم الاهی برای همه عالم و دعوت کننده به دین الاهی با حکمت و موعظه حسنه باشند.
دوم: از چنان تقوی و پرهیزگاری برخوردار باشند، که خدا را پیوسته حاضر و ناظر بر پندار و کردار خویش بدانند. آن چنان مراقب باشند که هرگز به اشتباه و فراموشی گرفتار نشوند.
سوم: عشق و علاقه و اعتقاد قلبی آنان به ذات اقدس الاهی به قدری قوی و محکم باشد که بر جمیع تمایلات و علاقات عادی بشری، غلبه پیدا کنند. به گونه‌ای که هیچ چیزی نتواند مانع اجرای احکام الاهی گردد.
چهارم: اعتقاد عمیق به صحت و کمال قوانین الاهی؛ به گونه‌ای که هیچ گاه تحت تأثیر دیگران و اغوای نا اهلان قرار نگیرد، تا در اجرای احکام الاهی دچار تزلزل نشود؛ بنابراین با توجه به اهمیت موارد یاد شده که شرط اصلی در صحت انجام کار و ضمانت اجرایی در عمل به قوانین و شرایع الاهی است، کسی جز امام ـ به معنای واقعی آن ـ برخوردار از چنین ویژگی‌هایی نیست تا بتواند همچون انبیاء الاهی به رهبری و ولی امر بودن جامعه اقدام نماید. از این رو علمای مکتب امامیه بدون تعصب و با تحقیق منصفانه به این اندیشه صحیح رسیده و اعتقاد به وجوب وجود امام و ضرورت عقلی آن در جامعه پیدا نموده‌اند.
چنین اندیشه‌ای نسبت به امامت که ماندگاری و پایداری دین و معرفت دینی به وجود آن باشد، نه تنها وجود آن در جامعه واجب است، بلکه یکی از مهم‌ترین اصول، ارکان و مقومات جامعه دین مدار و اسلام محور است. این برداشت و تلقی از باورهایی است که جزء ماهیت دین و درون دینی است.
نیاز مبرم به وجود چنین امامی را عقول سالم، ضرورتی انکار ناپذیر می‌دانند؛ چنانکه اکابر و اعاظم از علمای شیعه در منابع و کتب معتبرشان به صورت منطقی و استدلالی بر آن تأکید نموده‌اند. در اینجا بنا به ضرورت اختصار، برخی را مورد اشارت قرار می‌دهیم. (شیخ مفید (متوفی ۴۱۳) در کتاب «اوائل المقالات»، ص ۷؛ سید مرتضی، «رسائل شریف مرتضی»، ج ۱، ص ۱۶۵؛ شیخ الطائفه طوسی در کتاب «تهذیب الاحکام»، ج ۱، ص ۳۳۵؛ شیخ صدوق در «الهدایهًْ»، ص ۲۷؛ مقدس اردبیلی در کتاب «الحاشیه علی الاهیات»، ص ۱۷۸؛ سید نور الله تستری در «احقاق الحق»، ج ۲، ص ۳۰۵؛ ملا صالح مازندرانی در «شرح اصول کافی»، ج ۲، ص ۱۵؛ عبدالرزاق لاهیجی در «گوهر مراد»، ص ۴۶۷؛ یوسف بحرانی در «الحدائق الناظره»، ج ۵، ص ۱۷۵؛ ملا محمد مهدی نراقی در کتاب «انیس الموحدین»، ص ۱۳۷؛ محمد حسن نجفی صاحب جواهر در «جواهر الکلام»، ج ۶، ص۵۶؛ شیخ مرتضی انصاری، حکیم سبزواری، محمد رضا مظفر و…) همگی نه تنها بر ضرورت وجود و ولایت امام در جامعه تأکید نموده‌اند بلکه این وجود ولایت امام را واجب و حتی جزء اصول دین و مقومات دین برشمرده‌اند. ضرورت و وجوب وجود امام در جامعه از چهار طریق، آیات، روایات، اجماع، و ضرورت عقلی قابل بررسی و تحقیق است. تا اینجا ما تنها به بررسی ضرورت عقلی آن در مکتب تشیع پرداخته‌ایم و پس از بیان ادله ضرورت عقلی، طرق دیگر را نیز انشاء الله مورد بررسی و بیان قرار خواهیم داد…
۶٫ حاکمیت منصب مخصوص امامت و ولایت
آیا خلافت بر مسلمانان قاعده‌‌ای دارد؟ آیا طبق قانون و روش اسلام، باید خلیفه‌ی مسلمانان را انتخاب نمود یا اینکه با هر شیوه‌ای امکان‌پذیر است؟
ضرورت وجود خلافت و جانشینی رسول خدا| برای گسترش و استمرار اسلام بر احدی پوشیده نیست. دین اسلام اعم از محتوای درونی و تحقق خارجی، مرز مشترک دنیا و آخرت، برای رساندن انسانها به مطلوب‌ها و رستگاری جاودان است. رابطه‌ی خلافت و دیانت مانند رابطه‌ی مقدمه و ذی‌المقدمه، رابطه‌ای وثیق و منطقی است. این ارتباط در صورتی مشروع است که از قرآن و سنت پیامبر اکرم| سرچشمه گرفته، سعادت انسانها را به ارمغان آورد؛ در غیر این صورت خلافت مسلمانان در اندک زمانی گرفتار دنیا طلبی، غفلت زدگی، تفرقه، استبداد و… خواهد شد. جامعیت و کمال اسلام ویژگی منحصر به فردی است که قادر به پاسخ‌گویی تمام نیازها و برنامه‌های جوامع بشری است. این جامعیت، در حوزه‌ی هدایت انسانها، نیازمند وجود رهبری خدا محور است که همچون پیامبر عظیم الشأن اسلام| یا جانشین واقعی آن بتواند جامعه‌ی آرمانی، قانون‌مند، عدالت گستر و امور دنیا و آخرت امت اسلام را هدایت و رهبری نماید.
از وظایف اصلی خلیفه‌ی مسلمانان، استمرار اسلام اصیل و تداوم آن است. آیا بدون وجود رهبری الاهی و پیامبر گونه، انتظار اسلام اصیل و استقرار و تداوم آن بدون انحراف و لغزش، انتظاری عبث و بیهوده نخواهد بود؟ در اسلام دین وسیله‌ی تحکیم حکومت‌ها نیست تا هر کسی به هر طریق ممکن به آن برسد و ادعای خلافت و جانشینی رسول خدا| برای اداره‌ی جامعه‌ی مسلمانان را داشته باشد و هر روز به طریقی بر مسلمانان حکومت نماید؛ بلکه خلافت و ولایت در اسلام از پیکره و کالبد اصلی آن است و از دیدگاه اسلام ولی، خلیفه و امام در جامعه، پاسبان اصلی تعالیم اساسی و اصول مسلم اسلام است.
در انواع حکومت‌ها اعم از دیکتاتوری، طبقاتی، دموکراسی محض انسانی و… تمام سلطه‌ها، قدرت‌ها، قانون‌ها و تصمیم سازی آنان با یک یا چند نفر از مردم بوده، طبق قوانین و حدود الاهی عمل نمی‌کنند. اما در اسلام نوع حکومت و اساس آن اعتقادات دینی است. تمامی دانشمندان و عالمان اسلامی معتقدند: «در حکومت دینی منشأ قدرت و سلطه، خداوند متعال است و حاکمان با واسطه یا بدون واسطه، مشروعیت سلطه‌ی خود را از خداوند متعال أخذ نموده‌اند». احمد عطیهًْ الله: القاموس السیاسی و عبدالوهاب کیالی؛([۷])
در حکومت اسلامی، امام مأمور است تا طبق قوانین و حدود الاهی عمل کند و مبنای حکم او عدالت الاهی باشد. خداوند متعال به پیامبرش می‌فرماید: {وَأنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أنْزَلَ اللهُ}([۸]) «حکم کن به چیزی که خداوند نازل کرده است». آیا حاکمان اسلامی در دوران خلفا همه خود را در برابر قانون الاهی و احکام اسلامی مسئول و موظف می‌دیدند و به قوانین ثابت الاهی عمل می‌نمودند؟ آیا مسلمانان از تجربه‌ی تلخ حکومت عثمان و خلفای بنی امیه عبرت نگرفته‌اند تا به ضرورت وجود امام به معنای واقعی کلمه بر منصب رهبری امت اسلام پی ببرند؟
در زمان خلافت عثمان کار از داد خواهی به عصیان کشید؛ مسلمانان و اکثر اصحاب رسول خدا| که سرخورده و ناراضی از بی‌عدالتی حاکم، جان بر لبشان رسیده بود، دست از جان شسته، چهل شبانه روز خانه‌ی وی را محاصره کردند، او را کشتند و… .
اساس حکومت در اسلام بر مبنای علم الاهی، تقوا و معنویت، ایثار جان و مال در راه خدا و حکم بر مبنای قرآن و سنت رسول خدا| است. میزان و معیار در انتخاب حاکم اسلامی، قانون اسلام از جمله کلام خدا و رسول اوست؛ (در مبحث ادله‌ی نقلی ضرورت وجود امام به بیان آیات و روایات مرتبط خواهیم پرداخت) در غیر این صورت {وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أنْزَلَ اللهُ فَأولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ}([۹]) «و هر کس طبق آنچه خداوند نازل کرده حکم نکند، پس آنان همان کافرانند».
بنابراین حکومت، زمانی اسلامی است که امام و رهبر آن، طبق آنچه خداوند نازل کرده عمل نماید، عدالت را به پا دارد، حق را گسترش دهد و نابود کننده‌ی باطل باشد.
عبدالله بن عباس می‌گوید: در محل «ربذه» به حضور امیرالمومنین امام علی× رسیدم؛ امام کفشش را پینه می‌زد. فرمود: این پای افزار چند می‌ارزد؟ گفتم: ارزشی ندارد، گفت: با همین وضع چه مقدار می‌ارزد؟ گفتم: از یک درهم کمتر، گفت به خدا سوگند، این دو لنگه کفش کهنه را از حکومت بر شما بیشتر دوست می‌دارم، مگر بدین دل خوشم که حقی را به پا دارم و یا باطلی را نابود سازم… آنگاه به سوی مردم ایستاد و فرمود: روش من امروز نیز بر طبق دستور پیامبر| انجام می‌گیرد. به خدا سوگند پرده‌ی سیاه باطل را می‌درم تا آفتاب حق را آشکار سازم.([۱۰])
بنابراین چه کسی می‌تواند عادلی دادگستر، عالمی دارای بینش و علم الاهی، مجاهدی فی سبیل الله و میزان و معیار او در حکومت و رهبری مادی و معنوی جامعه‌، قانون اسلام بوده و طبق دستور خدا و رسول| رهبری جامعه را عهده‌دار باشد؟ صد البته ناگفته پیداست که به حکم عقل تنها وجود مقدس امام معصوم× است که می‌تواند بدون کمترین انحراف و لغزش امامت و رهبری امت اسلام را بر عهده گرفته، خلیفه و جانشین حقیقی خدا و رسول| گردد… {یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللهِ وَلایَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ}([۱۱])؛ «در راه خدا می‌کوشند و از سرزنش سرزنشگران نمی‌هراسند».
۷٫ وجود امامت، اتمام حجت الاهی
هفتمین دلیل از ادله‌ی عقلی ضرورت وجود امام را به صورت اجمال بیان می‌نماییم: هدایت الاهی در دو بُعد تکوینی و تشریعی انجام می‌پذیرد. در نوع هدایت تکوینی، اختیار جایگاهی نداشته و آفرینش به گونه‌ای است که ناگزیر باید تن در داد و عدول از آن امکان‌پذیر نیست، مثل رشد و نمو، جوانی و پیری، که هیچ کس نمی‌تواند تقاضای همیشه جوان ماندن را بکند. نعمت هدایت تکوینی موجودات را قرآن نیز تأیید فرموده است:
{قالَ رَبُّنَا الَّذی أعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی}.([۱۲])
پروردگار ما کسی است که هر چیز را آفرید و آن را به سوی غایت وجودیش هدایت نموده است.
اما در هدایت تشریعی و رسیدن به کمالات معنوی و سیر و سلوک الاهی، خداوند به انسان قدرت انتخاب داده است، تا به هر طریق ممکن خود در ارتقاء و کمال نفسانی خویش سهیم باشد. در هدایت تشریعی، خواست، جدیت، پشتکار، اطاعت محض و تقوای الاهی فوق العاده تأثیر گذار هستند و انسان خود مخیر است، در مسیر سعادت و یا راه مخوف ضلالت گام بردارد؛ البته خداوند متعال، پیامبران و کتاب‌های آسمانی فرستاده و راه را از بی‌راهه نشان داده است. این انسان که در نوع هدایت تشریعی به او اختیار داده شده است، می‌تواند در مسیر خیر و نیکی، حرکت نموده، به تکامل معنوی و اوج کمال برسد و بالعکس. {إِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمّا شاکِراً وَإِمّا کَفُوراً}([۱۳]) با مطالعه‌ی دقیق در معارف اصیل اسلامی به ویژه قرآن مجید، در می‌یابیم که یکی از دلایل و اهداف بعثت پیامبران، اتمام حجت از طرف خداوند متعال است. در نوع هدایت تشریعی چون به انسان اختیار داده شده است، او در مقابل افعال و اعمال خود مسئول است و باید پاسخگو باشد، اما ممکن است در قیامت و هنگام حسابرسی انسان بگوید: «اگر کسی را می‌فرستاد و راه هدایت را از راه ضلالت برای ما تبیین می‌کرد و نشان می‌داد، ما به راه هدایت می‌رفتیم». خداوند متعال به وسیله‌ی فرستادن پیامبران، اتمام حجت می‌کند:
{رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَمُنْذِرینَ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}.([۱۴])
پیامبرانی فرستادیم بشارت دهنده و بیم کننده تا مردمان پس از آن حجتی نداشته باشند.
«همین هدایت عمومی و اتمام حجت خداوند که فرستادن پیامبران را ایجاب می‌کند، عیناً اقتضا می‌کند که پس از درگذشت پیامبر خاتم الانبیاء| کسی که در اوصاف کمال، مانند او باشد، به جای وی گماشته شود، تا مردم معارف دین را از او گرفته و در موارد حیرت و اختلاف، به او مراجعه نمایند؛ در غیر این صورت، لازم است که خداوند مردمان را پس از پیامبر| به حال خود رها کند و آنان را از نعمت هدایت محروم، و از وجود حجت، بی‌بهره سازد».([۱۵])
اگر گفته شود، این لطف و حجت الاهی، چرا اکنون ظاهر نیست و اِعمال امامت نمی‌کند؟ جواب آن است که مشکل از خود ماست.
علامه حلی می‌نویسد: لطف بودن امامت، منوط به تمام بودن امور سه‌گانه‌ی زیر است:
۱٫ خلق امام و مجهز نمودن وی به قدرت، علم و نصّ بر اسم و نصب آن؛
۲٫ قبول امامت و تحمل آن از طرف امام؛
۳٫ نصرت و یاری کردن امام و دفاع از حریم امامت و قبول نمودن امر و نهی امام، از طرف امت و بندگان.
امر نخست بر خداوند لازم است و انجام شده است، دومی بر امام واجب است و انجام شده است، سومی بر امت واجب است که متأسفانه برخی زیر بار مسئولیت پذیرش و دفاع از امام× نرفته‌اند. بنابراین انجام نشدن تصرف در امور و اِعمال امامت به صورت علنی و صریح، نه به خاطر قصور خداوند و امام، بلکه به علت تقصیر امت است.([۱۶])
همان‌طور که خداوند برای اتمام حجت بر خلایق، پیامبران را فرستاد و بشر را از وجود حجت الاهی، بی‌بهره نفرمود، اقتضای حکمت و مشیت الاهی این است که پس از پیامبران نیز، هادیانی که همچون پیامبر| حافظ دین و رهبر حقیقی مردم باشند، بفرستد؛ کسانی که همانند انبیاء‌، عالم و داناترین خلق در عصر خویش باشند؛ کسانی که در تمام عمر، هیچ گونه لغزش و گناهی نداشته، تا بتوانند الگو و حجت باشند، کسانی که دارای فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی باشند، از قدرت، شجاعت، زهد و تقوای برخوردار بوده و از اوصاف و اخلاق ناپسند و زشت به دور باشند، به گونه‌ای که همچون پیامبر، بتوانند هدایت عمومی را عهده‌دار بوده و در قیامت نیز حجت بر اعمال بندگان باشند.
چنین کسانی نیست، مگر وجود مقدس امامان معصوم^، که می‌توانند بشر را از حیرت و ضلالت و گمراهی نجات بخشند، هدایتگر به سعادت دنیا و آخرت و حجت الاهی بر بندگان باشند…
بیان شد که شیعه در اثبات ضرورت وجود امام برای جامعه، از طریق براهین عقلی و هم از طریق دلایل معتبر شرعی قادر به اثبات ضرورت وجود امام است.
۸٫ امامت مکمل و جایگزین خاتمیت
خاتمیت پیامبر گرامی اسلام| از ضروریات و بدیهیات در نظر امت اسلام است. در اینکه حضرت محمد| آخرین پیامبر الاهی و سلسلۀ نبوت (۱۲۴۰۰۰ پیامبر) به او ختم شده است؛ کمترین اختلاف نظری در بین تمامی فرقه‌های اسلامی وجود ندارد. خداوند حکیم در قرآن کریم می‌فرماید:
{ما کانَ مُحَمَّدٌ أبا أحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَلکِنْ رَسُولَ اللهِ وَخاتَمَ النَّبِیِّینَ}.([۱۷])
حضرت ختمی مرتبت خود نیز چنین می‌فرماید:
أنا خاتم النبیین والمرسلین.
نکته قابل تأمل و سؤال‌برانگیز آن است که همه می‌دانیم جامعه، پیوسته در حال تغییر و تحول است. این دگرگونی، نیازها و خواسته‌های جدیدی را پیش روی انسان‌ها می‌گذارد. چگونه می‌توان با قوانین ثابت و بدون تغییر، پاسخ‌گوی همۀ نیازهای جدید جامعه در ادوار مختلف تاریخ بود؟
آیا انسان‌های بعد از «خاتم الانبیاء|» دیگر نیازمند هدایت و رهبری نیستند؟
انسان عاقل و هوشمند تأمل می‌کند که چه گزینه‌ای در دیگر ادیان نبوده و در اسلام وجود داشته که به خاتمیت، مشروعیت بخشیده است.
عقل سلیم حکم می‌کند که باید شخصی با اوصاف و ویژگی‌های خاص پیامبر| موجود باشد تا بتواند همچون او به ادامه و هدایت آیین و رسالت او پرداخته و با رهبری او سعادت و رستگاری جاودان را به ارمغان آورد.
با بررسی دقیق درمی‌یابیم که، تمامی ادیان الاهی، پیام‌آور و آموزنده توحید، نبوت، عدل و معاد بوده‌اند، اما ویژگی منحصر به فرد در مکتب اسلام خاتمیت نبوت و استمرار حرکت انبیاء توسط امامت است.
صد البته شخصیتی با اوصاف نبوت یافت نمی‌شود، مگر وجود مقدس «امام» که می‌تواند همچون پیامبران^ به هدایت جامعه اقدام نماید.
مقام و عظمت امامت تنها در رهبری سیاسی امت اسلام خلاصه نشده؛ بلکه امامت دنبالۀ نبوت و کامل‌کنندۀ رسالت در ادوار مختلف تاریخ و آیندۀ بشریت است.
امام، نه تنها شأنیت و لیاقت کامل تفسیر و معنا نمودن دین (کتاب و سنت) را دارد؛ بلکه اوست که بعد از نبوت، حافظ دین و حجت خدا بر بندگان است.
عقل سالم حکم می‌کند که خداوند هرگز پس از خاتمیت، انسان‌ها را بدون رهبر الاهی و حجت شرعی رها نمی‌سازد.
مسلم آن است که پس از خاتمیت، بدون وجود امام و بلکه بدون شناخت و تمسک به امام در عقاید دینی، گسست و انحراف به وجود می‌آید. چرا که  از یک طرف انسان دستخوش لغزش، خطا، عصیان و نسیان است و از طرف دیگر، ارسال سلسلۀ نبوت، خاتمیت پذیرفته است.
بنابراین تنها رشته اتصال مطلوب خالق و مخلوق و تنها راه قطعی و مسلم به دست آوردن هدایت و سعادت از طریق امام امکان پذیر خواهد بود. در غیر این صورت هدف و فلسفه وجودی آفرینش انبیاء محقق نشده و زمین برای بشریت خالی از حجت خواهد ماند.
در نتیجه، امامت مکمل و جایگزین خاتمیت و مشروعیت خاتمیت به مقبولیت امامت و ولایت است.
تاکنون، هشت دلیل از دلایل عقلی ضرورت وجود امام در جامعه از دیدگاه تشیع، مورد بررسی قرار گرفت. اکنون دلیل و برهان دیگری از ادله عقلی لزوم امام را بیان می‌نماییم.
۹٫ «امامت مفسر شریعت» (نیاز شرع به مفسر)
برهان «لزوم مفسر» از دیگر دلایل عقلی ضرورت وجود امام در جامعه است. از موضوعات اجماعی بین تمامی اندیشمندان امت اسلام، آن است که شرع مقدس اسلام (قرآن و سنت) به قطع و یقین نیاز به مفسر واقع بین و حق شناس دارد. از مسلمات است که، دریافت حقایق واقعی قرآن کریم، بدون توضیح و تفسیر امکان‌پذیر نخواهد بود؛ چه اینکه یکی از مهمترین وظایف پیامبر اعظم| همین توضیح و تفسیر آیات مبارکه قرآن بوده است. اگر گفته شود که برای تفسیر و تبیین قرآن و سنت پیامبر اسلام|، هر کسی که دارای نیروی اجتهاد و استنباط باشد، می‌تواند به عمق احکام و معارف اسلامی پی برده و تفسیر و تبیین کاملی از آیات قرآن و سنت پیامبر| بدست آورد؛ در جواب می‌گوییم وجود اختلاف فراوان در مبانی شرعی و حتی در اصول اعتقادی و تقسیم جامعه اسلامی به فرقه‌های مختلف که باعث پیدایش مذاهب متعدد گردیده، همگی نشانگر آن است که در امت اسلام، پس از رسول اکرم| اجتهادی که بتواند بدون تکیه بر علوم اهل بیت^ و امام معصوم مفسر واقعی شریعت و دیدگاه پیامبر اسلام| باشد وجود نداشته است. با وجود اصحاب پیامبر| و شخصیت‌های برجسته فراوانی که در تاریخ اسلام و در ادوار مختلف تاریخی قدرت اجتهاد داشته‌اند، همچنان اختلاف در مبانی، اصول و فروع معارف اسلام، به قوت خود باقی است. در حقیقت این همه اختلاف و افتراق نتیجه همان عدم تمسک به ثقلین یعنی قرآن و امامان معصوم^ است.
مقام امامت برخوردار از الهامات، اشراقات ربانی و بهره‌مند از مواهب رفیع خداوندی و متصل به منبع علم الاهی است. بنابراین تبدیل شناخت ظاهری و سطحی از قرآن به شناختی همه جانبه، تفسیر صحیح، تطبیق مصادیق، بیان دقیق زوایای گوناگون و شرح بطون متعدد آن، نیازمند علم و عرفان خارق العاده و لدّنی وجود مقدس امام و وصی به حق رسول اعظم| است.
قرآن قلیل اللفظ و کثیرالمعانی، موجز اما در اوج کمال، شامل بر ناسخ و منسوخ، منقطع و مستمر، تنزیل و تأویل، محکم و متشابه، ظاهر و باطن، عام و خاص، مطلق و مقید، و… است. با تکیه بر ازدحام دلایل، فحص غالب و ضرس قاطع می‌توان گفت: استیلا بر حدود و صغور، رمز و رازهای سر به مهر، بطون متعدد باطنی، حقیقت واقعی اعجاز آن و علم به ضمیر واقعی وحی در انحصار فهم نبی|، وصی× و امامان معصوم^ است.
قرآن کریم معجزه پیامبر اسلام| و مهم‌ترین برنامه و دستور امت اسلام برای همیشه تاریخ و نیازمند توضیح و تفسیر صحیح است. از طرفی دیگر، تبیین و توضیح سیره و سنت رسول الله| و تفسیر کامل قرآن به گونه‌ای که مسلمانان پس از دوران رسالت را از وجود رهبر و هدایتگری پیامبر‌گونه بی‌نیاز کند انجام نشده است. در نتیجه جهان اسلام نیازمند شخص و مرجعی است که بتواند، همچون پیامبر| به تفسیر و تبیین قرآن و معارف اسلام بپردازد تا مسلمین در سایه هدایت و رهبری آن، راه سعادت و جاودانگی را بپیمایند. به همین دلیل عقلای‌ متشرع، نصب و تعیین امام× را از طرف خداوند حکیم لازم دانسته و معتقدند، با وجود مقام مقدس امام× تفسیر صحیح و کامل از دین و شریعت اسلام امکان‌پذیر می‌گردد. با عنایت به اینکه مجال تحریر بر تفصیل نیست به این مقدار از ادله‌ی عقلی ضرورت وجود امام، بسنده می‌نماییم.

منابع
[۱]) بقره / ۱۲۴٫
[۲]) بقره / ۱۲۴٫
[۳]) ملاحسن فیض کاشانی، علم الیقین، ج ۱، ص ۳۷۵٫
[۴]) حق الیقین، ص ۲۸٫
[۵]) علامه حلی، مناهج الیقین، ص ۴۳۹؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبهًْ، ص ۴؛ علامه کاشف الغطاء، اصل الشیعه و اصولها، ص ۱۷۹؛ محمد رضا مظفر، عقائد الامامیه، ص ۶۵٫
[۶]) مائده / ۴۶٫
[۷]) موسوعهًْ السیاسهًْ، ج ۱، ص ۱۴۷٫
[۸]) مائده / ۴۹٫
[۹]) مائده / ۴۴٫
[۱۰]) ارشاد مفید، ص ۱۱۹٫
[۱۱]) مائده / ۵۴٫
[۱۲]) طه / ۵۰٫
[۱۳]) انسان / ۳٫
[۱۴]) نساء / ۱۶۵٫
[۱۵]) معارف اسلامی، ج ۲، ص ۹۸٫
[۱۶]) علامه حلی، الالفین، ص ۴۸؛ مناهج الیقین، ص ۴۴۶؛ ملاصدرا، شرح اصول کافی، ج ۲، ص ۴۷۵٫
[۱۷]) احزاب / ۴۰٫

اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن