تقیه نوعی نفاق است؟!+سند
علمای اهل سنت، میگویند شیعه، معتقد به تقیه است و تقیه هم نوعی نفاق است. آیا این صحیح است؟ آیا اهل سنت معتقد به تقیه نیست؟
تقیه از نظر شیعه:
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
إن التقیه من دینی و دین آبائی و لا دین لمن لا تقیه له.
تقیه، دین من و دین آباء من است و هر کس تقیه نداشته باشد، ایمان ندارد.
(الکافی للشیخ الکلینی، ج۲، ص۲۲۴)
در روایت دیگر هم که از امام صادق (علیه السلام) است، ۹۰٪ دین در تقیه خلاصه میشود.
(الکافی للشیخ الکلینی، ج۲، ص۲۱۸)
تقیه در کتب اهل سنت:
البته موارد بسیار در «بخش تقیه» در سایت سنت آمده است ،با این حال خلاصه وار نمونه هایی ذکر می گردد:
کسی که تقیه نمیکند، ایمان ندارد:
ابن أبی شیبه، استاد بخاری در المصنف به نقل از محمد حنفیه فرزند امیر المؤمنین علیه السلام مینویسد:
۳۳۰۴۵ – حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، عَنْ إِسْرَائِیلَ، عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى، عَنِ ابْنِ الْحَنَفِیَّهِ، قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا تَقِیَّهَ لَهُ»
از محمد بن حنفیه شنیدم که میگفت: کسی که تقیه ندارد ایمان ندارد!!!
(إبن أبی شیبه الکوفی، أبو بکر عبد الله بن محمد (متوفای۲۳۵ هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج ۶، ص ۴۷۴، ح ۳۳۰۴۵، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبه الرشد – الریاض، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۹هـ .)
کسی که تقیه نمیکند، دین ندارد:
جلال الدین سیوطی در جامع الأحادیث مینویسد:
قَالَ النَّبِیُّ: لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ تَقِیَّهَ لَهُ.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: کسی که تقیه ندارد دین ندارد.
جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر) ج ۱۶، ص ۳۹۰، ح ۱۷۰۸۱ المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر، جلال الدین السیوطی (المتوفى: ۹۱۱هـ)، ضبط نصوصه وخرج أحادیثه: فریق من الباحثین بإشراف د على جمعه (مفتی الدیار المصریه)، طبع على نفقه: د حسن عباس زکى، عدد الأجزاء: ۱۳
عزیزان اهل سنت که می گویند تقیه از نفاق است، یعنی شما نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را هم متهم به نفاق میکنید؟!
دیلمی همدانی نیز به نقل از امیر المؤمنین علیه السلام مینویسد:
لا دین لمن لا تقیه له.
کسی که تقیه ندارد دین ندارد.
الفردوس بمأثور الخطاب، ج ۵، ص ۱۸۶، ح۷۹۰۹، و ج ۵، ص۲۱۰، ح۷۹۷۶،الدیلمی الهمذانی، أبو شجاع شیرویه بن شهردار بن شیرویه الملقب إلکیا (متوفای۵۰۹ هـ) تحقیق: السعید بن بسیونی زغلول، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۶ هـ – ۱۹۸۶م؛کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج ۳، ص ۴۳، ح۵۶۶۵، الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای۹۷۵هـ)، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۹هـ – ۱۹۹۸م.
صحیح بخاری از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تقیه را نقل میکند. ناقل آن هم عایشه است که میگوید:
۶۰۵۴ – حَدَّثَنَا صَدَقَهُ بْنُ الفَضْلِ، أَخْبَرَنَا ابْنُ عُیَیْنَهَ، سَمِعْتُ ابْنَ المُنْکَدِرِ، سَمِعَ عُرْوَهَ بْنَ الزُّبَیْرِ: أَنَّ عَائِشَهَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا أَخْبَرَتْهُ قَالَتْ: اسْتَأْذَنَ رَجُلٌ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «ائْذَنُوا لَهُ، بِئْسَ أَخُو العَشِیرَهِ، أَوِ ابْنُ العَشِیرَهِ» فَلَمَّا دَخَلَ أَلاَنَ لَهُ الکَلاَمَ، قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، قُلْتَ الَّذِی قُلْتَ، ثُمَّ أَلَنْتَ لَهُ الکَلاَمَ؟ قَالَ: «أَیْ عَائِشَهُ، إِنَّ شَرَّ النَّاسِ مَنْ تَرَکَهُ النَّاسُ، أَوْ وَدَعَهُ النَّاسُ، اتِّقَاءَ فُحْشِهِ»
صحیح البخاری ج۸ ص۱۷ المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاه (مصوره عن السلطانیه بإضافه ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)، الطبعه: الأولى، ۱۴۲۲هـ، عدد الأجزاء: ۹٫
مردی آمد خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اجازه گرفت که وارد شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اجازه بدهید تا بیاید. او، فامیل خیلی بد و زشت و قبیحی است. وقتی آن مرد داخل شد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با او با ملایمت و با محبت برخورد کرد. عایشه میگوید که گفتم: یا رسول الله! قبل از اینکه وارد شود، گفتی که آدم بدی است، ولی وقتی وارد شد، خیلی با محبت با او برخورد کردی! حضرت فرمود: بدترین مردم کسی است که مردم به خاطر بد زبانی آنها، از آنها میبُرند.
ببینید، نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از طرفی او را بدگوئی میکند و وقتی وارد میشود، با او با محبت برخورد میکند، به طوری که تعجب عایشه هم برانگیخته میشود.
از ابوهریره نقل میکنند که میگوید:
من از ترس خلیفه دوم، تقیه میکردم و از ترس او، روایت نقل نمیکردم.
۱۲۰ – حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَخِی، عَنِ ابْنِ أَبِی ذِئْبٍ، عَنْ سَعِیدٍ المَقْبُرِیِّ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: ” حَفِظْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وِعَاءَیْنِ: فَأَمَّا أَحَدُهُمَا فَبَثَثْتُهُ، وَأَمَّا الآخَرُ فَلَوْ بَثَثْتُهُ قُطِعَ هَذَا البُلْعُومُ ”
من دو ظرف بزرگ، پُر از حدیث کرده بودم و درب یکی را باز کردم و برای مردم منتشر کردم و اگر درب ظرف دیگر را باز میکردم، گردن و حنجرهام قطع میشد.
صحیح البخاری ج۱ ص۳۵ المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاه (مصوره عن السلطانیه بإضافه ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)، الطبعه: الأولى، ۱۴۲۲هـ، عدد الأجزاء: ۹٫
ذهبی از ابوهریره نقل میکند:
مَا کُنَّا نَسْتَطِیْعُ أَنْ نَقُوْلَ: قَالَ رَسُوْلُ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- حَتَّى قُبِضَ عُمَرُ -رَضِیَ اللهُ عَنْهُ- کُنَّا نَخَافُ السِّیَاطَ
سیر أعلام النبلاء للذهبی، ج۲، ص۶۰۲ المؤلف : شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایْماز الذهبی (المتوفى : ۷۴۸هـ)، المحقق : مجموعه من المحققین بإشراف الشیخ شعیب الأرناؤوط، الناشر : مؤسسه الرساله، الطبعه : الثالثه ، ۱۴۰۵ هـ / ۱۹۸۵ م، عدد الأجزاء : ۲۵ (۲۳ ومجلدان فهارس)
ما نمیتوانستیم از ترس عمر بن خطاب، حدیث بگوییم تا اینکه عمر از دنیا رفت و ما راحت شدیم.
حذیفه – از صحابی جلیل القدر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) – وقتی وارد میشود پیش عثمان – خلیفه سوم -، عثمان میگوید:
۳۳۰۵۰ – حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَیْرٍ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ مَیْسَرَهَ، عَنِ النَّزَّالِ بْنِ سَبْرَهَ، قَالَ: ” دَخَلَ ابْنُ مَسْعُودٍ وَحُذَیْفَهُ عَلَى عُثْمَانَ، فَقَالَ عُثْمَانُ لِحُذَیْفَهَ: ” بَلَغَنِی أَنَّکَ قُلْتُ کَذَا وَکَذَا؟ قَالَ: لَا وَاللَّهِ مَا قُلْتُهُ، فَلَمَّا خَرَجَ قَالَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ: «مَا لَکَ فَلِمَ تَقُولُهُ مَا سَمِعْتُکَ تَقُولُ؟» قَالَ: «إِنِّی أَشْتَرِی دِینِی بَعْضَهُ بِبَعْضٍ مَخَافَهَ أَنْ یَذْهَبَ کُلُّهُ»
شنیدهام که پشت سر من اینچنین حرفهایی زدهای! حذیفه گفت: به خدا سوگند! من پشت سر تو این حرفها را نگفتم. وقتی حذیفه از نزد عثمان بیرون آمد، عبد الله بن مسعود به او گفت: از طرفی این همه بدگوئی میکنی و بعد میروی نزد عثمان و سوگند میخوری که از عثمان بدگوئی نکردی! حذیفه گفت: من برخی از دینم را با برخی دیگرش میخرم. چون اگر اینچنین نزد عثمان میگفتم که بدگوئی کردهام، عثمان مرا نابود میکرد.
المصنف لإبن أبی شیبه الکوفی، ج۶، ص۴۷۴ المؤلف: أبو بکر بن أبی شیبه، عبد الله بن محمد بن إبراهیم بن عثمان بن خواستی العبسی (المتوفى: ۲۳۵هـ)، المحقق: کمال یوسف الحوت، الناشر: مکتبه الرشد – الریاض، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۹، عدد الأجزاء: ۷ .
سرخسی – از استوانههای علمی و فقهی احناف – به صورت قاطعانه مطرح میکند:
کَانَ حُذَیْفَهُ – رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ – مِمَّنْ یَسْتَعْمِلُ التَّقِیَّهَ عَلَى مَا رُوِیَ أَنَّهُ یُدَارِی رَجُلًا، فَقِیلَ لَهُ: إنَّک مُنَافِقٌ، فَقَالَ لَا، وَلَکِنِّی أَشْتَرِی دِینِی بَعْضَهُ بِبَعْضٍ مَخَافَهَ أَنْ یَذْهَبَ کُلُّهُ
حذیفه به تقیه عمل میکرده است. به او گفتند: تو منافق هستی، چون به تقیه عمل میکنی. حذیفه گفت: نه، من منافق نیستم؛ ولی من برخی از دینم را با برخی دیگرش میخرم تا اینکه همهاش از بین نرود.
المبسوط للسرخسی، ج۲۴، ص۴۶ المؤلف: محمد بن أحمد بن أبی سهل شمس الأئمه السرخسی (المتوفى: ۴۸۳هـ)، الناشر: دار المعرفه – بیروت، الطبعه: بدون طبعه، تاریخ النشر: ۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳م، عدد الأجزاء: ۳۰٫
ای کسانی که شیعه را متهم به تقیه و نفاق میکنید! نمیدانم گوش شنوائی هست یا خیر؟
آقایان اهل سنت و وهابیت، شیعه را متهم میکنند. آیا این مطالب، خواندن دارد یا نه؟
http://www.sonnat.net/article.asp?id=3207&cat=83