یادداشت

ابوالقاسم گورکانی، علمدار مخالفت با شیعیان

یکی از اقطاب دراویش موسوم به نعمت اللهی که به شیخ ابوالقاسم گورکانی معروف است، دارای آراء و نظراتی بس شگفت است! گورکانی از اعلام و بزرگان صوفیه است که نسبت طریقتى او با سه واسطه از ابو عثمان مغربی، ابو علی کاتب و ابو علی رودباری، به جنید بغدادی مى‌رسد. او از نزدیکان ابوسعید ابوالخیر نیز بوده و از خانقاه‌ داران طوس هم به شمار می‌رود که به درجه‌ی شیخ المشایخی متصوفه رسیده بود.
احمد غزالی، صوفی معروف و واعظ درباری سلجوقیان[۱] گورکانی را می‌ستاید و با چشمی ظاهربین و به زعم باطل خود وی را از اولیاء بزرگ خدا معرفی می‌کند و از دنیاداران و دنیاطلبان دور می‌داند؛ غافل از اینکه این گونه نیست که هرکه از دنیا دور شد، لاجرم به خدا نزدیک تر شده باشد. گورکانی ضمن آنکه در عصر خود علَم مخالفت و آزار شیعیان دوازده امامی را بلند کرده و برای خوش‌خدمتی سلطان جائر عصر خود، باور به امامت ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) را مردود دانسته و قائلان به این باور محکم و اصیل را رافضی می‌نامید؛ با بزرگان شیعه نیز حتی پس از فوت و رحلتشان به مخالفت می‌پرداخت. از جمله ماجرای دفن پیکر حکیم ابوالقاسم فردوسی، که گورکانی از دفن آن شخصیت فرزانه در قبرستان مسلمین ممانعت به عمل آورده و وی را رافضی خطاب کرده بود. یعنی تنها به جرم شیعه بودن، پیکر او را از هم‌جواری با سایر اموات مسلمین محروم ساخته است.
گورکانی همان قطبی است که شیطان رجیم را به واسطه‌ی سجده نکردن بر حضرت آدم (علیه السلام) و در اصل سرپیچی از امر خداوند شایسته‌ی تحسین و تقدیر دانسته بود. او با تعبیراتی چون خواجه‌ی خواجگان و سرور مهجوران در وصف ابلیس[۲]، کار شیطان را این‌گونه توجیه می‌کند و می‌گوید؛ وی به این دلیل از دستور سرپیچی کرد که غیر خدا را شایسته‌ی سجده نمی‌دانست و این از شدت اعتقاد به توحیدِ شیطان بوده است. کتاب وحی استدلال سراسر باطل گورکانی را مشخص می‌سازد و می‌فرماید: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَهِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ.[بقره/ ۳۴] و (به یاد آور) هنگامى که به فرشتگان گفتیم: به آدم سجده کنید و خضوع نمایید. همه سجده کردند، جز ابلیس که سرباز زد و تکبّر ورزید و او از کافران بود (که کفر خود را پنهان مى‏‌داشت)». صراحت کلام الهی، شیطان را کافر معرفی می‌کند ولی اقطاب صوفیه وی را موحّد می‌دانند. این عقیده‌ی باطل سبب شد تا افرادی چون شیخ احمد غزالی و عین القضات همدانی نیز به آن تمسک جسته و آن را بسط دهند. علی بن عثمان بن علی جلابی هُجویری غَزنَوی صاحب کتاب کشف المحجوب که از کتب اربعه‌ی تصوف به شمار می‌آید نیز گورکانی را می‌ستاید و او را تحسین می‌کند.[۳] مخالفت با نص قرآن اقدامی است که باعث فاسدالرأی شدن افرادی چون ابوالقاسم گورکانی می‌شود. وی در این جرگه تنها نیست و بسیاری دیگر از بزرگان تصوف نیز در فساد عقیده و اخلاق او را همراهی می‌کنند.
پی‌نوشت:
[۱]. ابن ‌جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۷، ص۲۳۷، چاپ محمدعبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲
ازجمله مجالس مشهور غزالی، مجلس وعظ وی نزد سلطان محمود سلجوقی بود که در ازای آن سلطان به او هزار دینار داد.
[۲]. عبدالله بن محمد عین القضاه، نامه‌های عبدالله بن محمد عین القضاه، ج۱، ص۹۷، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۴۸ـ۱۳۵۰
[۳]. علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، تصحیح عابدی، ص ۱۹

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن