یادداشت

مختصری در مورد فرقه اویسیه

از جمله فرقه های ضاله که در اسلام بوجود آمده است فرقه صوفی وصوفیگری است که به ادعای محققین صوفیه از قرن دوم به بعد وارد اسلام شده است و به نظر بعضی پیدایش این کلمه در اسلام موقعه ای بود که مسلمین شروع به یادگرفتن علوم از یونان نموده و ضمنا کلمات یونانی را هم به صورت عربی در می آوردند[۱]. و به مرور زمان خود تصوف هم به مکتبهای متعددی درآمد و خود را بهترین امت و از جمله کسانی که از یاد خدا غافل نمی شوند میداند. از جمله ان مکتبها مکتب اویسیه است که دراین مقاله مورد بررسی واقع میشود.

صوفی کیست؟
صوفی درلغت: صوف، پیرو طریقت تصوف، پشمینه پوش.[۲] صوفی در اصطلاح همانند معنای لغوی را دارد بنابر این کلمه صوفی و تصوف عبارت از لباس پشمینه پوشیدن می باشد عده ای معتقدند صوفیه برای پشمینه پوشی تاسٌی به حضرت داود و یحیی و موسی و عیسی علیهم السلام  و خلاصه حضرت رسول اکرم(ص) کرده اند و به همین دلیل چون صوف را لباس پیامبران می دانند و میخواهند به راه آنان روند پوشیده اند به همین دلیل صوفیه دوره نخستین خرقه از پشم خشن تهیه می کردند و بر دوش می افکندند یا می پوشیدند[۳].(برای اطلاعات بیشتر به مقالات تصوف رجوع شود.)

مکتب اویسیه
اویسیه عده ای از صوفیه اند که حدودا قریب به یک قرن است که پیدا شده اند برخلاف روش و سیره ی مخصوص صوفیه، اویسیه را که دارای فرقه نبوده اند منسوب به حضرت اویس قرنی (ع) و فرقه ای را تاسیس کرده اند[۴]. که اویسی سالکی را گویند که  مراد و پیری ندارد و از روحانیت رسول اکرم یا یکی از بزرگان طریقت کسب فیض می کند.
چون اویس بدون آنکه  به دیدار پیامبر اکرم(ص) نایل آید به آن حضرت ایمان آورد و از جانب آن حضرت بشارتی در حق او داده شد صوفیان به کسانی که بدون رسیدن به حضور مرشدی از روحانیت او کسب فیض کنند اویسی گویند.[۵] بنابر قول بزرگان تصوف چون هجویری و عطار و جامی اویسی به کسی گویند که  از روحانیت یکی از مشایخ گذشته استفاده برده و تحت تربیت او قرار گیرد و قول آن مورد تایید تمام سلسله¬های تصوف می باشد[۶] مانند شیخ ابوالحسن خرقانی که ایشان در سلوک از روحانیت ابویزید بهره ور می شد.[۷] و عده¬ای بر این باورند که حضرت رسول اویسیان را بی¬واسطه غیری در تحت تربیت خود قرار می دهد[۸] اویسی نام طریقت ندارد تظاهر به درویشی نمی¬کند اهل خانقاه نیست پیر دلیل و پیر طریقت ندارد و خود هیچگاه گرد داعیه ارشاد نمی گردد. چنانکه می نویسند،
قومی باشند که ایشان را اویسیان گویند ایشان را به پیر نیازی نیست، ایشان را نبوت در حجر  خود پرورش دهد بی واسطه غیری چنانکه اویس را داد اگر چه به ظاهر خواجه انبیا را ندید اما پرورش از او می¬یافت[۹]

اویس قرنی کیست؟
اویس بن عامر قرنی از بزرگان  تابعین و از جمله چهار نفر زهٌاد پرهیزگاری است که از امیرمومنان (ع) پیروی نموده اند او با اینکه در زمان رسول اکرم(ص) می زیست ولی به دیدار آن حضرت نایل نشد. آنگاه که از یمن برای دیدار رسول خدا(ص) به مدینه آمد و سعادت زیارت رسول اکرم(ص) نصیبش نگشت و مراجعت نمود پیامبر اکرم(ص) در حق او فرموند (انی لاجد  نفس الرحمن إنی لأجد نفس الرحمن یأتینی من قبل الیمن)[۱۰] نسیم رحمت را میابم نسیم رحمت را میابم که از جانب یمن به من می آید.
در شرف او همین بس که رسول خدا(ص) او را ندیده سلامش رسانیده.
ومی¬فرمود: تَفُوحُ رَوَائِحُ الْجَنَّهِ مِنْ قِبَلِ قَرَنٍ وَا شَوْقَاهْ إِلَیْکَ یَا أُوَیْسُ الْقَرَنِیُّ أَلَا وَ مَنْ لَقِیَهُ فَلْیُقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ أُوَیْسٌ الْقَرَنِیُّ فَقَالَ ص إِنْ غَابَ عَنْکُمْ لَمْ تَفْتَقِدُوهُ وَ إِنْ ظَهَرَ لَکُمْ لَمْ تَکْتَرِثُوا بِهِ یَدْخُلُ الْجَنَّهَ فِی شَفَاعَتِهِ مِثْلُ رَبِیعَهَ وَ مُضَرَ یُؤْمِنُ بِی وَ لَا یَرَانِی وَ یُقْتَلُ بَیْنَ یَدَیْ خَلِیفَتِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فِی صِفِّینَ[۱۱] (بوی بهشت را از جانب یمن استشمام میشود چه قدر به تو اشتیاق دارم ای اویس قرنی،اگاه باشید باشید هرکسی از شما آن را دید سلام مرا به او برساند، گفته شد یا رسول الله اویس قرنی کیست فرمودند اگر از شما غایب شود او را نمی یابید و اگر برشما ظاهر شود به او مشقت و سختی نرسانید و طائفه ای مثل ربیعه و مضر بوسیله شفاعتش داخل بهشت می شود او بدون اینکه مرا ببیند به من ایمان آورده و در محضر جانشین من حضرت علی(ع) در صفین به شهادت می رسد.)[۱۲] صوفیان می گویند: اویس وقتی شنید که در یکی از جنگها یکی از دندانهای پیامبر شکسته است ، یکی از دندانهای خود را شکست[۱۳]. (که صحت این قصه معلوم نیست). گویند که اویسیان افغانستان دندانها خود را بالکل در می آوردند و برخی از اویسیان بنا به تبعیت اویس قرنی یک دندان خود را در می آوردند این عده را بدین جهت اویسی می گویند که اویس قرن بدون انکه به حضور پیامبر اکرم شرفیاب شود تحت تربیت روحی او بود و سرانجام در جنگ صفین در رکاب مولای متقیان شربت شهادت نوشید.[۱۴] اویس در غزوه صفین خدمت حضرت علی(ع) آمد و گفت دستت را دراز کن  تا بیعت کنم حضرت علی(ع) پرسید بر چه اصولی بیعت خواهی کرد گفت بر آن که از تو اطاعت کنم و تا روز مرگ در راه تو جهاد کنم و پس از این بیعت به جهاد رفت و به شهادت رسید.[۱۵]

آیا اویس قرنی صوفی بود؟
اساسا اویس قرنی از پارسایان تابعین بوده و افکارش با اصول تصوف توام نبوده است، چه بسا در زمان او از تصوف به معنای امروزی اثری نبوده است[۱۶] و حتی بنابر قول عده ای در آن زمان نامی از  تصوف و صوفیگری نبوده و کسانی که به دین بسیار علاقه نشان می دادند عباد و زاهد نامیدند[۱۷] پس اینکه برخی از شیفتگان تصوف برای اصالت دادن به آن تلاش می¬کنند تا برای تصوف، پیشینه و قدمتی به بلندای تاریخ اسلام بیابند، تلاش بی ثمری است زیرا عقائد صوفیه یا صوفیان به اصطلاح مسلمان تفاوتهای بسیار و اختلاف آشکاری است و حتی سران صوفیه هم به اویس قرنی طریقه خاص نسبت نداده اند و اینکه عده¬ای از مشاهیر صوفیه مانند محمود بن عثمان و مستعلیشاه شیروانی و صاحب طرائق الحقائق شجره ای را نسبت به اویس قرنی داده اند، این شحره همانطور که صوفیه معتقدند شجره صحبت است نه ارشاد زیرا اویس قرنی  قبل از حضرت امیرالمومنین علی شهید شده است و از نظر غیر صوفیه هم مدرکی که دال بر تاسیس فرقه از ناحیه علی باشد نه اویس قرنی، بلکه به هیچ کدام از صحابه داده نشده است.[۱۸] چنانکه بعضی ها می گویند: نشر سلسله از اویس معلوم نیست و بعضی اسناد خود را در طریقت بوی نسبت داده اند که این اسناد اشتباه می باشد، یقین جمعی بفیض او رسیده اند ولیکن دلیل نمی شود که تعیین نموده باشد کسی را که بعد از او دستگیری نماید.[۱۹] پس از نظر صوفیه، فرقه ای به نام اویسیه وجود ندارد ولیکن اخیرا طایفه عنقا برخلاف سیره صوفیه به تاسیس آن اقدام کرده و خود مدعی ریاست آن شده اند.

مؤسس مکتب اویسیه کیست؟
جلال الدین علی میرزا ابوالفضل بن مولا علی بن هاشم طالقانی قزوینی متخلص به عنقا(پرنده ای بزرگی است که او را عنقا می نامند به خاطر دراز بودن گردنش، و عنقا مغرب هم پرنده ای است مجهول الجسم که یافت نشده است.)[۲۰] متولد(۱۲۶۶ق) و درسال ۱۳۲۳ قمری درگذشت و در ابن بابویه مدفون گردید و محمد ابن عنقا هم در جوار پدر مدفون گشته و بوسیله صادق عنقا مقبره آئینه کاری گردیده.  جلال الدین مرید سید حسین قریشی قزوینی گردید و بعد دست ارادت به سید حسین دزفولی از مشایخ ذهبیه داد و در لباس روحانی بود و داعیه ارشاد داشت ولی اذکار سلسله ذهبیه ملاک سلوک او بود و داعیه ارشاد و سیادت و پیر اویسی را ابداع نمود و تالیفاتی دارد که نوعا به وسیله پسرش صادق عنقا به طبع رسیده است.
محمد عنقا پسر جلال الدین در سال ۱۲۶۶ شمسی ریس کتابخانه مجلس بود و به تمام سلسله صوفیه رو آورد و مدت زیادی با انجمن روحی تهران مراوده داشت طبق گفته خود در عالم رویا تحت تربیت پدرش قرار گرفته و مدعی قطبیت شد و پسرش علی عنقا را به مریدی پذیرفت و در سال ۱۳۴۱شمسی در گذشت و اغلب کتابهای او درباره تصوف و علوم غریبه است.
صادق عنقا با برادر بزرگ خود بر سر جانشینی پدرش به نزاع پرداخت و خود را سید و اولاد سلاطین صفوی و قطب سلسله اویسی معرفی کرد و داعیه رجعت مسیح  و مهدی موعود نمود و لقب طریقت شاه مقصود برخود نام نهاد و از اول هم پسرش صلاح الدین علی نادر عنقا را به جانشینی خود برگزید و آرم مخصوص که دو هلال سر تبرزین که مقابل هم قرار گرفته است، برای خود انتخاب نمود او آرم سیادت را عمامه سفید دانسته است و اجداد خود را جزء اقطاب اویسی و مجاز از سلاسل ذهبی و نعمه اللهی ذکر کرده است، ولی علی عنقا طبق نامه ای ادعاهای صادق عنقا را انکار کرده.[۲۱] قطب فعلی اویسیه : قطب فعلی انها صلاح الدین علی نادر عنقا است که پدرش شاه مقصود محمد صادق عنقا او را در زمان حیاتش به جانشینی انتخاب کرد[۲۲] او در اوایل انقلاب به امریگا فرار کرد و هم اکنون در  امریکا و اروپا و عده ای از شهرهای ایران فعالیت دارند. خود صلاح الدین علی نادر عنقا کتابهایی هم به چاپ رسانده است که از جمله انها صلح ، سر سلوک و رازنامه است.

________________________________________
[۱] – واحدی، مولانا سید تقی، درکوی صوفیان،تهران، انتشارات  نخل دانش، ۱۳۸۴، چاپ چهارم،ص۵۱۵۲
[۲] – دهخداعلی اکبر،لغت نامه دهخدا، تهران، مجلسی، ۱۳۳۳ش،ج ص و ضییم، ص ۳۷۲
[۳] – واحدی، مولانا سید تقی، در کوی صوفیان، پیشین، ص ۳۰
[۴] -واحدی سید تقی،  ازکوی صوفیان تا حضور عارفان، مصحح محمد مهدی خلیفه،مولف، طبع سوم، ۱۳۷۷،ص۲۴۳
[۵] – کلپنپارلی عبدالباقی، تصوف در یکصد پرسش و پاسخ، ترجمه توفیق سبحانی، تهران، نشر دریا، بیتا،ص۱۱۷
[۶] – الهامی، داود، فرقه¬های دهبیه ؛ اویسیه و خاکساریه،قم،ناشرموسسه دفاع از حریم اسلام،۱۳۸۰،ص۵۹
[۷] -جامی، عبدالرحمن، نفخات الانس،تصحیح و مقدمه و پبوست مهدی توحیدی پور، بی جا، بیتا، انشارات کتاب فروشی محمودی، ص۲۹۸
[۸] – مدرسی چهار دهی، نورالدین، سیری در تصوف، تهران، ۱۳۶۱، انتشارات اشراقی،ص۴۲۸
[۹] -عطار نیشابوری، ابوبکر ابراهیم فریدالدین، تذکره الاولیا، تصحیح میرزا محمد خان قزوینی، بیجا، ۱۳۳۶،چاپ سوم،ص ۳۳
[۱۰] – ابن ابى جمهور احسائى، عوالی اللآلی، قم، انتشارات سید الشهداء (ع)، ۴ جلد، ۱۴۰۵ ه، چاپ اول ،ج۱، ص۵۱
[۱۱] –  علامه مجلسى، بحار الأنوار، ۱۱۰ جلد، بیروت‏،مؤسسه الوفاء ، ۱۴۰۴ هجرى قمرى‏،ج ۴۲ص ۱۵۵
[۱۲] – آملى سید حیدر، جامع الأسرار و منبع الأنوار،بیتا، انتشارات علمى و فرهنگى وزارت فرهنگ و آموزش عالى، چاپ اول، ۱۳۶۸ هجرى شمسى،ص۲۶‏
[۱۳] – شیرازی محمد معصوم،طرائق الاحقایق، تصحیح محمد جعفر محجوب، تهران، ناشر کتابخانه بارانی، بیتا ،ج ۲،ص۵۵
[۱۴] – مدرسی چهار دهی، نورالدین، سیری در تصوف،پیشین
[۱۵] – علامه مجلسى، بحار الأنوار، پیشین، ج۴۱،ص۳۰۰
[۱۶]- خاوری دکتر اسدالله، ذهبیه تصوف علمی- اثارادبی، تهران، انتشار دانشگاه تهران، ۱۳۶۲،ص۱۹۳
[۱۷] -واحدی، مولانا سید تقی، درکوی صوفیان، پیشین، ص۵۰
[۱۸] – الهامی، داود، فرقه¬های دهبیه ؛ اویسیه و خاکساریه،پیشین،۶۲و۶۳
[۱۹] – شیرازی محمد معصوم،طرائق الاحقایق،پشین،ص۵۱و۵۲
[۲۰] – درویش محیى الدین،‏اعراب القرآن و بیانه‏ ،سوریه، دارالارشاد، سال چاپ: ۱۴۱۵ ق،‏ چاپ: چهارم،ج۷،ص۱۳
[۲۱] – مدرسی چهار دهی، نورالدین، سیری در تصوف ،پیشین، ص ۴۳۲الی ۴۳۶
[۲۲] – مدرسی چهار دهی، نورالدین، سیری در تصوف، تهران، اشراقی- صفار، چاپ سوم،۱۳۹۰، ص۳۱۵

http://313muslims.blog.irمنبع:

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن