پرسش و پاسخ

چرا صوفیه بر خلاف فتوای فقهای اسلامی که بلند کردن سبیل را جایز نمی‌دانند سبیل های خود را بلند می‌کنند، مگر آن ها مکتب فقهی جداگانه‌ای دارند؟

واژه صوفی یا تصوف بنابر اظهر احتمالات از واژه صوف به معنای پشم گرفته شده و از لغات مستحدثه معنای پشمینه پوشی است، صوفی را از آن جهت صوفی نامیده اند که لباس پشمینه می پوشیدند.[۱] تصوف بزرگترین آفت و بدعت دینی بود که در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم پدید آمده[۲] و از آغاز پیدایش تا کنون همواره تحت تأثیر فرهنگ های بیگانه قرار گرفته است. اولین کسی که نام صوفی بر او اطلاق شده، ابوهاشم کوفی است، امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره او فرمود: ابوهاشم جداً فاسدالعقیده است، او به بدعت، مذهبی اختراع کرد که به آن تصوف گفته می شد، و آن را قرارگاه، برای عقیده ناپاک خود ساخته است…[۳]

از این روایت استفاده می شود که وی مخالف ائمه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بوده است، با قاطعیت می توان گفت که مرشدان نخستین تصوف و بنیان گزاران این مسلک هیچ کدام شیعه نبوده اند، و تا قرن هشتم در میان شیعیان از تصوف و صوفی گری خبری نبوده است، تا این که سید حیدر آملی (متوفای ۷۹۴ هـ) به فکر تلفیق بین تشیع و تصوف افتاد، تا از طریق این پیوند، به عنوان یک امام علوی حکومتی ایجاد کند، اگر چه وی به تشکیل حکومت توفیق نیافت، و به عقیده خود، تصوف و تشیع را تلفیق داد و بدین وسیله شیعه صوفی پدید آمد، در دوران صفویه این مسئله جدی تر شد و دو عنصر (تشیع و تصوف) پایگاه حکومت صفوی گردید هر چند بعد از آن که به قدرت رسیدند به مبارزه با تصوف پرداختند.
با توجه به این که مشایخ و سران نخستین صوفیه عموماً از اهل سنت بوده اند، و همه سلسله ها هم به آن ها منتهی می شوند، چگونه می توان ادعای بعضی از صوفیان نسل حاضر را در مورد شیعه بودنشان پذیرفت؟ زیرا ممکن نیست کسی شیعه باشد، ولی سلسله ارشادش به اقطاب سنی برسد، اگر ائمه را مدح کرده و اقرار به ولایت علی کنند برای آن است که ولایت خود را بعد از ولایت او بیاورند، و مرشدان دیگر را به ولایت رسانند، اگر صرف مدح کافی بود می بایست غالیان شیعه خالص باشند، زیرا آنان علی ـ علیه السلام ـ را بیشتر مدح می کنند، بنابر این به جرئت می توان گفت تمام فرقه های صوفیه در ضلالت و گمراهی یکسان هستند، چنان که امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ فرمود: همه صوفیه از مخالفان ما هستند و طریقه ایشان با طریقه ما مخالفت دارد، آنان نیستند مگر نصاری و مجوس این امت.[۴] بعد از این مقده کوتاه لازم به ذکر است که همه فرقه های صوفیه سبیل شان را بلند نمی گذارند برخی از آنان مثل فرقه گنابادیه و نیز اهل حقی ها که صوفی نیستند دارای این نماد می باشند. و چون سئوال از دو بخش تشکیل یافته است، پس هر بخش پاسخ جداگانه ی می طلبد: برای روشن شدن پاسخ بخش اول توجه به مطالب زیر لازم است:
۱٫ صوفیه مدعی هستند که در هنگام غسل پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ توسط علی ـ علیه السلام ـ مقداری آب در ناف آن حضرت جمع شده بود، و علی آن آب را نوشید، و چون سبیل حضرت به ناف پیامبر برخورد نمود از آن لحظه حضرت سبیل طولانی داشت.[۵] ۲٫ چون اهل سنت سبیل خود را می تراشند ما بخاطر مخالفت با آنان سبیل را طولانی می کنیم.[۶] ۳٫ حاج ملا سلطان می گوید: از آن جا که صوفی رو به دل خود که بیت الله است، می رود، بمنزله حاجی احرام بسته است، و باید چهار چیز را حرام بشمارد و به جا نیاورد، که یکی از آن ها چیدن موی سر و صورت است، پس صوفی همواره این حرام را ترک می کند، برای این که معلوم شود که محرم کعبه حضور خدا است[۷] اما پاسخ بخش دوم: که آیا صوفیه مکتب فقهی جداگانه دارند؟ برای روشن شدن پاسخ این بخش، عنایت و دقت به مطالب زیر لازم است:
اقطاب صوفیه از یک طرف برای خود ولایت جزئیه قائلند، چنان چه سلطان حسین تابنده می گوید: ولایت دو قسم است، ۱٫ ولایت کلیه، که صاحب آن در این زمان حضرت حجت است. ۲٫ ولایت جزئیه، که بزرگان فرقه نعمت اللهی در زمان غیبت از آن برخوردارند.[۸] از این تصریح به خوبی معلوم است، که اقطاب صوفیه خود را نائب امام می دانند، بلکه بالاتر سلطان محمد، اقطاب را همانند امام معصوم، محدث ـ یعنی کسی که صدای ملک را می شنود، اما خودش را نمی بیند ـ دانسته می گوید: در حضور و غیاب زبان سرد را از اعتراض برگرفته و فعل ببندد که آن چه او کند، به تحدیث ملک و الهام دل کند.[۹] روی همین مقام مرتبت است که کیوان قزوینی می نویسد: در تصوف، صحت اعمال و عبادات و معارف، موقوف است به اجازه قطب و الا باطل است.[۱۰] بر اساس همین مقام و مرتبت، اقطاب صوفیه به عنوان نائب امام و مرتبط با وی، بر کرسی فتوا قرار گرفته، و در مسائل شرعیه فرعیه بر خلاف فقها و مراجع شیعه، فتوا می دهند، که ذیلا به برخی از فتاوی آن ها به عنوان نمونه اشاره می شود:
صالح علی شاه می گوید: در اجتماع فقری اگر امام جماعت مأذونی بود، نماز جماعت خوانده شود، بر اساس این فتوا، اقطاب به افراد صوفیه اجازه امامت نمی دهند، مگر این که از طرف آن ها مأذون باشد.
سلطان حسین تابنده در مورد (عشر) این گونه فتوا می دهد: در طریقت علیه علویه رضویه نعمت اللهی، به همین مقدار که یک، عشر، از ارباح مکاسب و از زراعات داده شود، مغنی از زکات زکوی و از خمس خواهد بود.[۱۱] همو در مورد تعدد زوجات می گوید: تعدد زوجات جایز نیست، مگر در موارد ضرورت و نادره که به علل شرعیه، ناچار از تعدد گردد.[۱۲] سلطان علی شاه در مورد سبیل می گوید: شارب هم رسما نمی گذاریم، تشریعی نیست، مستحب است.[۱۳] از سوی دیگر همین آقایان، پیروی از احکام شریعت را ادعا می کنند، و مدعی هستند که افراد باید احکام شرعی را از علمای اسلام بگیرند، مثلا صالح علی شاه در پاسخ خبرنگار خارجی که از او می پرسد، آیا شما علمای شیعه را قبول دارید؟ این گونه ادعا می کند: علمای شیعه، دستور آداب و احکام ظاهری را می دهند و ما دستور پاکیزگی دل و اصلاح باطن را می گوییم، هر کدام می بایست دستور خود را از دیگری بگیرد.[۱۴] نتیجه و پاسخ: از دقت و تعمق در آن دو مطلبی که ذکر شده و از جمع بین آنها، ظاهراً به این نتیجه می رسیم که آن ها مکتب فقهی جداگانه ای دارند، ادعای تقلید از فقها و مراجع شیعه را، فرارگاه برای عقاید ناپاک خود و فریب دادن شیعیان قرار داده اند.

پی نوشت ها:
[۱]. ابو نصر سراج عبدالله بن علی، اللمع فی التصوف ، تهران، انتشارات جهان، ص ۲۷٫
[۲]. جامی عبدالرحمن، نفحات الانس، کتاب فروشی محمودی، ص۳۱٫
[۳]. محمد بن حسن حر عاملی، الاثنا عشریه، قم، دار الکتب العلمیه، ص۳۳٫
[۴]. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، بیروت، موسسه الوفاء، ج۲، ص ۵۸٫
[۵]. مصاحبه با خیر الله مردانی، درباره صوفیه از جمله فرقه گنابادیه قم، ص ۱۰٫
[۶]. همان.
[۷]. حسن بیگی، علی، گنابادیه عقاید و تاریخ، انتشارات سبط النبی، ص۲۲۳٫
[۸]. تابنده، سلطان حسین، نابغه علم و عرفان، چپ تابان، ۱۳۹۰ق، ص۱۰۸٫
[۹]. سلطان محمد، سعادت نامه، چاپخانه میرزا محمد اسماعیل، ۱۳۰۸ق، ص۱۶۵٫
[۱۰]. کیوان قزوینی، عباس، استوار نامه، چاپ و نشر ندارد، ص۱۲۹٫
[۱۱]. نابغه علم و عرفان، همان، ص۲۴۲٫
[۱۲]. همان، ص ۲۲۴٫
[۱۳]. صالح علی شاه، محمد حسن، یاد نامه صالح، تهران، کتابخانه حسینیه امیر سلیمانی، ۱۳۶۷ش، ص۴۳۰٫
[۱۴]. همان، ص ۸۲٫
منبع:https://www.andisheqom.com

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن