خلافت ابوبکر را قبول نمي کنيد
يک مناظره
يک نفر از آنها به اينجانب به عنوان اعتراض گفت: مسلمانان بعد از رحلت رسول اللَّهصلي الله عليه وآله وسلم بر خلافت ابوبکر اتفاق و اجماع نمودند و او را به عنوان خليفه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم تعيين کردند و شما «شيعيان» با مسلمانان مخالفت ميکنيد و خلافت ابوبکر را قبول نميکنيد.
گفتم: عمر را چه کسي براي خلافت تعيين کرد؟
گفت: عمر را ابوبکر تعيين کرد و نگذاشت مسلمانان بدون رهبر و امام باشند، مبادا بين آنها اختلاف بوجود آيد.
گفتم: عجب، عقل ابوبکر بيش از عقل رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم ميرسيده و بهتر فهميده است.
گفت: چطور؟
گفتم: بقول شما، رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم براي خودش خليفه تعيين نکرد، براي مردم امام و رهبر تعيين نکرد و مسلمانان را بخود واگذاشت و آنها را باختلاف کشاند و حتي جنازهاش سه روز روي زمين ماند تا مسلمانان پس از تعيين خليفه، آن حضرت را دفن کردند، ولي ابوبکر عقلش رسيد و جانشين خود را تعيين کرد.
– در کتاب: «التاريخ القويم لمکة و بيت اللَّه الکريم» [1] آمده است:
وقتي رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم از دنيا رفت، مردم جنازه آن حضرت را رها کردند و به منظور تعيين خليفه در سقيفه بني ساعده جمع شدند و پس از سه روز که ابوبکر را به عنوان خليفه انتخاب و با او بيعت نمودند، متوجه تجهيز و دفن رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم شدند [بعد ميگويد:] و همين که انسان در اين قضيه دقت ميکند ميفهمد که امر تعيين خليفه مهمتر از سرگرم شدن و پرداختن به تجهيز و دفن رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم بوده است، زيرا که شيطان در صدد بدست آوردن فرصت جهت ايجاد شکاف ونفاق ونزاع بين مسلمانان بود و نزديک بود اختلاف و نزاع بر مسلمانان مستولي شود، لکن رحمت خداوند شامل حال مسلمانان شد و کيد و مکر شيطان را از آنان بر طرف کرد و آنها را برخلافت ابوبکر مجتمع و متحد نمود و پس از سه روز که عموم مسلمانان با خليفه بيعت کردند، در شب چهارم متوجه تجهيز وکفن ودفن رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم شدند…
آري، مردم ميدانستند که تعيين خليفه مهمتر از سرگرم شدن به تجهيز و دفن رسول اللَّهصلي الله عليه وآله وسلم است، مردم ميدانستند که اگر خليفه تعيين نشود شيطان از فرصت استفاده ميکند و بين مسلمانان اختلاف بوجود ميآورد، ابوبکر و عمر هم ميدانستند که بايد براي پس از مرگشان جانشين تعيين کنند و مردم را بدون رهبر و امام نگذارند، اما خداوند اين امر مهم را به رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم خبر نداد، رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم هم باندازه عموم مردم و در حدّ ابوبکر و عمر، اهميت تعيين خليفه و جانشين خويش را «العياذ بالله» نميدانست، «اِنَّ هذا لَشَيء عجابٌ».
خلاصه آن مرد سني گفت: من اينها را نميدانم و فقط ميدانم شما «شيعيان» خليفه رسول اللَّهصلي الله عليه وآله وسلم را قبول نداريد.
گفتم: خليفهاي که شما اهل تسنن قبول کرده و معتقد هستيد و مردم او را پذيرفتهاند رئيس و حاکم بر مسلمانان بعد از رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم بوده است و او هر که ميخواهد باشد و قبول داشتن يا نداشتن او و بحث درباره او مشکلي را حل نميکند و شب اول قبر از مسلمانان سؤال نميکنند که حاکم و رئيس، بعد از رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم چه کسي بود. بلکه ما بايد در اين جهت بحث و بررسي کنيم که وظيفه مسلمانان، بعد از رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم تا زمان ما، در عمل به احکام دين و اخذ اصول و فروع شريعت اسلام چيست؟ و آيا بايد به چه کسي رجوع کنند، فقه و اصول عقائد را از چه کسي فرا بگيرند؟
آيا بروند در خانه اهل بيت رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم يا بروند در خانه ديگران؟
گفت: بايد از اصحاب رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فرا بگيرند.
گفتم: طبق روايات دو کتاب صد در صد معتبر شما رسولاللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: به کتاب خدا و به اهل بيت من رجوع کنيد و باين دو تمسک کنيد و در اين دو کتاب – که اصل و ملاک ساير کتابهاي شما است – در جايي نفرموده: به اصحاب من رجوع کنيد، مضافاً بر اينکه علم و دانش نزد عليعليه السلام بود و اصحاب نيز در مسائل شرعي در خانه عليعليه السلام را ميزدند و به سراغ عليعليه السلام ميرفتند، حال شما ميگوييد مسلمانان بروند سراغ اصحاب؟ يا بروند سراغ ديگران؟
در اين موقع عدّهاي جمع شده گوش ميدادند، دستش را زد پشت من و گفت: ما همه مسلمان و برادر هستيم و نبايد براي اين مسائل با هم نزاع و کشمکش داشته باشيم و با لبخند خداحافظي کرد.