مناظرات

علّت تخریب ساختمان قبرها؟!!

علّت تخریب ساختمان قبرها؟!!

اشاره:

در مدینه بودم، قبرهای شریف بزرگان اسلام مانند امام حسن مجتبی (ع)، امام سجّاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق (ع) و.. را خاك‌آلود و مساوی با زمین دیدم، متأثّر شدم، با اینكه این قبور شریف، دارای قبّه و بارگاه بودند، ولی وهّابیان به بهانه شرك و حرام بودن ساختمان بر روی قبر، آنها را (در حدود سال 1344 ه‍ . ق) ویران نمودند، در این رابطه یكی از دانشمندان شیعه با یكی از وهّابیان در این مورد، مناظره زیر را انجام داده است:

دانشمند شیعی: چرا این ساختمانها را ویران می‌كنید؟ چرا اهانت و بی‌احترامی می‌نمائید؟

وهّابی: آیا شما حضرت علی (ع) را قبول دارید؟

دانشمند شیعی: البتّه، او امام اوّل ما، و خلیفه بلافصل پیامبر اسلام (ص) است.

وهّابی: دركتابهای معتبر ما[1] چنین نقل شده:

حدّثنا یحیی بن یحیی، و ابوبكر ابی شَیبه و زُهیربن حربٍ قال:

یحیی اخبرنا، و قال الآخران، حدّثنا: وَ كیعُ عن سفیانَ عن حبیب بن اَبی ثابت عن ابی الهیّاج الاسَْدی قال لی علیّ بن ابیطالب: اَلا اَبْعُثُكَ علی ما بَعَثنی علیه رسولُ الله (ص) اَن لا تَدَعَ تِمْثالاً اِلاّ طَمَسْتَهُ وَ لا قَبْراً مُشرِفاً الّا سَوَّیْتَه: « سه نفر به نامهای یحیی و ابوبكر و زهیر و … نقل می‌كنند كه وكیع از سفیان، و او از حبیب، و او از ابی وائل، و او از ابی الهِیّاج اسدی نقل نمود كه علی(ع) به ابی الهیاج فرمود: «آیا ترا به كاری برانگیزم كه پیامبر خدا (ص) مرا به آن كار، برانگیخت؛ تصویری را ترك مكن مگر اینكه آن را محو كنی، و قبر بلندی را ترك مكن مگر آن را مساوی و برابر زمین سازی»

دانشمند شیعی: این حدیث، هم از نظر سند و هم از نظر دلالت، مخدوش و مردود است. امّا از نظرسند: افرادی مانند:

1ـ وَكیع 2ـ سُفیان 3ـ حبیب بن ابی ثابت 4ـ ابی وائل وجود دارند كه حدیث شناسان، آنها را مورد اطمینان نمی‌دانند. مثلاً از احمد حنبل درباره «وَكیع» نقل شده كه: «وی در پانصد حدیث، خطا كرده است»[2] و درباره «سفیان ثوری»، از ابن مبارك نقل شده كه: «سفیان حدیث می‌گفت، و تدلیس می‌‌كرد، وقتی مرا دید خجالت كشید»[3]. «تدلیس» یعنی ناحق را به صورت حق جلوه دادن. درباره «حبیب بن ابی ثابت»، از ابوحیّان نقل شده كه او در حدیث، تدلیس می‌كرد[4] و درباره «ابی وائل» می‌گوید: «وی از نواصب واز منحرفان از امام علی (ع) بود»[5].

قابل توجّه اینكه: تمام كتب صحاح ششگانه اهل تسنّن، از «ابوالهیاج» همین یك حدیث را نقل نموده‌اند، و همین مطلب حاكی است كه وی اهل حدیث نبوده و قابل اعتماد نیست، پس حدیث فوق، از نظر سند، قابل اعتماد نخواهد بود.

و امّا از نظر دلالت و محتوا:

الف: واژه «مُشْرف» كه در حدیث فوق آمده، از نظر لغت، یعنی مكان بلندی كه بر مكان دیگر، بلند و مسلّط است، پس شامل هرگونه بلندی نخواهد شد.

ب: واژه «سَوَّیْتَه» در لغت به معنی مساوی قرار دادن، و راست كردن چیز كج است. بنابراین، معنی حدیث این نیست كه هرگونه قبر بلند را ویران كن. وانگهی، برابری قبر با زمین، بر خلاف سنّت اسلامی است، زیرا همه فقهای اسلامی به استحباب بلندی قبر از زمین به اندازه یك وجب، فتوا داد‌ه‌اند.[6] احتمال دیگر این است كه منظور از «سوَّیْتَهُ» این است كه بالای قبر را یك سطح و مساوی قرار بده، نه مثل پشت ماهی و كوهان شتر. چنانكه علمای بزرگ اهل تسنّن، مانند مسلم در صحیح خود، و ترمذی و نسائی در سنن‌های خود، همین معنی را از حدیث فوق فهمیده‌اند .

نتیجه اینكه: از سه احتمال (1ـ ویرانی بنای قبر 2ـ برابر قرار دادن قبر با زمین مجاورش 3ـ هم سطح و یكنواخت قرار دادن بالای قبر) احتمال اوّل و دوّم، ناصحیح است، و احتمال سوّم، درست است.بنابراین، حدیث فوق، از نظر دلالت، هرگز دلیل لزوم ویران نمودن بنای قبرها نیست.[7] دراینجا می‌افزائیم كه: اگر امام علی (ع) ویران كردن ساختمان و بنای قبور را لازم می‌دانست، پس چرا درعصر خلافت خود، بنای قبور اولیاء خدا و پیامبران (ع) را در بیت المقدّس و … ویران نكرده، و در تاریخ چنین شاهدی دیده نشده است؟! و در عصر حاضر، اگر وهّابیان، بنای قبور را لازم می‌دانند، پس چرا بنای با عظمت قبر شریف پیامبر (ص)، و قبر ابوبكر و عمر را ویران نكرده‌اند؟!

وهّابی: خراب نكردن بنای قبر پیامبر و عمر و ابوبكر، از این‌رو است كه: دیواری بین آن قبور و مردم نمازگزار باشد، تا نمازگزاران، آن قبور را قبله خود قرار ندهند و بر آن قبور سجده ننمایند.

دانشمند شیعی: این كار با یك دیوار و یا حائل دیگر، امكان‌پذیر بود، و دیگر نیاز به گنبد سبز عظیم نداشت، و در كنارش نیاز به گلدسته نبود.

وهّابی: من از شما یك سؤال می‌كنم، آیا ما در قرآن دلیلی، داریم كه برای قبرهای اولیای خدا، ساختمان مجلّل و ضریح، درست كنید؟

دانشمند شیعی: اولاً: بنا نیست كه همه چیز، حتّی مستحبّات در قرآن ذكر گردد، وگرنه قرآن صدها برابر حجم كنونی خود را پیدا می‌كرد. و ثانیاً: در قرآن، اشاراتی به این موضوع شده است، مثلاً در آیه 32 سوره حجّ می‌خوانیم: «وَ مَنْ یُعَظِّمَ شَعائِرَ الله فَاِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ»؛«هر كس شعائر الهی را تعظیم و احترام كند، چنین كاری نشانه تقوای دلها است». واژه «شعائر» جمع «شعیره» به معنی نشانه است، منظور در این آیه نشانه وجود خدا نیست، زیرا همه جهان، نشانه وجود خدا است، بلكه منظور «نشانه‌های دین خدا» است.[8] هر چیزی كه نشانه دین خدا باشد، احترام به آن موجب تقرّب به خدا است، اینك می‌گوئیم: پیامبران و امامان و اولیاء خدا (علیهم السّلام)، دعوت كننده مردم به سوی خدا بودند، قبر آنها نشانه‌ای از دین خدا خواهد بود، حال اگر ما قبر آنها را به گونه عالی بسازیم، و بنای ساختمان روی قبر را مجلّل نمائیم، به نشانه دین خدا احترام نموده‌ایم، بنابراین كاری كه محبوب خدا در قرآن است انجام داده‌ایم.

و در آیه 23 شوری، مودّت نزدیكان پیامبر(ص) به عنوان مزد رسالت بیان شده است.[9] آیا ما به عنوان ابراز دوستی به خویشان پیامبر(ص)، قبور شریف آنها را تمیز و آبرومندانه و مجلّل كنیم، كار خلافی انجام داده‌ایم؟ مسلماً پاسخ، منفی است.

فی المثل، آیا اگر یك جلد قرآن مجید، در جای نامناسب، روی خاك، در برابر باد و بوران باشد، توهین به قرآن نیست؟ و اگر فرضاً توهین نباشد، اگر آن را در میان قاب ظریف، و در جای آبرومند، دور از گردو‌غبار و دستهای آلوده قراردهیم، بهتر نیست؟!

وهّابی: اینها كه می‌گوئید، گفتار عرف‌پسند خوبی است، ولی قرآن صراحتی در این معنی ندارد.

دانشمند شیعی: در قرآن، در مورد اصحاب كهف آمده: هنگامی كه آنها به غاری پناهنده شدند و در همانجا به خواب عمیق و بیدار نشدنی فرو رفتند، مردم آنجا را پیدا كرده و كنار آن غار آمدند، در مورد اینكه آن مكان را به چه صورتی درآورند، نزاع كردند، گروهی گفتند: اِبْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً : «بنائی بر آن بسازید». ولی گروه دیگر كه در این كار (و آگاهی از رازآنها) پیروز شده بودند، گفتند:

لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً: «ما مسجدی در كنار مدفن آنها می‌سازیم» (كهف ـ 21). قرآن هر دو نظر را نقل كرده، بی‌آنكه انتقاد كند، اگر این دو نظر، یا یكی از آن‌دو، ناصحیح و یا حرام بود، قرآن قطعاً از آن انتقاد می‌نمود، به هر حال هر یك از این دو نظر، بیانگر یكنوع احترام به قبور اولیای خداست، و سه آیه مذكور (1ـ آیه تعظیم شعائر 2ـ آیه مودّت 3ـ دو نظریّه مردم درباره قبور اصحاب كهف)، نشانگر جواز، بلكه استحباب مجلّل نمودن قبور اولیای خدا است.[10]

آخرین سخن آنكه: آنچه در بعضی از تواریخ و روایات، دیده شده از ساختمانسازی قبور، نهی می‌شد، به خاطر آن بوده كه خود قبر اولیای خدا را، عبادتگاه وسجده‌گاه نگردد، ولی اگر مؤمن یكتاپرستی، با كمال خلوص، در كنار قبر مجلّل بندگان صالح الهی، تنها خدا بپرستد، و انتخاب آن مكان به خاطر شرافتش باشد و آن شرافت بر اثر قبر بنده صالح و یكتاپرستی، به دست آمده باشد، نه تنها بوی شرك نمی‌دهد، بلكه بر توحید و خلوص یكتاپرستی، می‌افزاید و تأكید می‌كند.

——————————————————————————–

[1] . صحیح مسلم، ج 3،ص 61ـ سنن ترمذی، ج2، ص 256ـ سنن نسائی، ج4، ص 88.

[2] . تهذیب التّهذیب، ج 11، ص 125.

[3] . همان، ج4، ص115.

[4] . همان، ج3، ص179.

[5] . شرح نهج حدیدی، ج9، ص99.

[6] .الفقه علی المذاهب الاریعه، ج1، ص420.

[7] . اقتباس و تلخیص از «آئین وهّابیّت»، ص56 تا64.

[8] . مجمع البیان، ج4، ص 83 (معالم دین الله).

[9] . قُلْ لا اَسْئلُكُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی.

[10] . اقتباس از آئین وهّابیّت، ص43 تا 46.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن