مستبصرین

محمد شریف زاهدی

ره یافته به مکتب تشیع

 

نوشتار زیر متن مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین محمد شریف زاهدی است از مولوی های اهل سنت بوده و چند سالی است که به تشیع گرویده است. در این گفتگو وی دلایل خویش برای گرویدن به تشیع و همچنین مشاهدات خویش راجع به فعالیتهای وهابیت در زاهدان را بیان می کند.

وقتی درخواست گفتگو با وی را کردیم به گرمی ما را پذیرفت. روحانی نو شیعه زاهدانی که بیش از ده سالی است که به تشیع گرویده است، پیش از این به عنوان یکی از مولوی های اهل سنت در کسوت امامت جماعت مساجد اهل سنت حضور داشته است. وی در این گفتگوی صمیمانه از چرایی گرودین خود به تشیع سخن گفته و مشاهدات خویش از تکاپوی وهابیت در منطقه زیست خود را گزارش می کند.

به عنوان اولین سوال، آیا افراط گرایی دینی را از نزدیک در محیطی که در آن رشد کرده اید حس نموده اید؟

بله، متأسفانه در حوزه های مختلفی با این افراط گرایی از سوی گروه های شیعی و سنی مواجه شدم که نتیجه آن فراهم شدن فضا برای فتنه انگیزی گروه های افراطی بالاخص وهابیت است.

به عنوان مثال، در بدو انقلاب که بنده و عده ای از جوانان اهل سنت وارد حوزه های اهل تسنن شدیم و در 11 سال تحصیل در این حوزه ها، گاهی مطالب مختلفی توسط برخی اساتید ما بر ضد شیعیان مطرح می شد و از همان اوایل انقلاب یک تفکر ضد شیعی در استان ترویج یافت، که محوریت آن ضدیت با حاکمیت شیعه بود؛ فتواهایی مانند حرام بودن تماشای تلویزیون حرام بودن ازدواج با شیعیان و… که البته هیچ پشتیوانه علمی نیز نداشتند زمینه را برای هر چه دورتر شدن اهل تسنن از شیعیان فراهم می کرد. در میان شیعیان نیز برخی با درک نادرست از باورهای اهل سنت و یا با تحریک احساسات آنان کدورت ها را افزایش می دادند.

می توانم درخواست کنم مختصری پیرامون نحوه تشرف خود به تشیع را بیان بفرمایید؟

یکی از اساتیدم «مولوی عیسی ملازه ی» امام جماعت مسجد محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بود گاهی که برایشان مشکلی ایجاد می شد و نمی توانست به مسجد برود، بنده را به جای خود می فرستاد تا نماز جماعت را اقامه کنم. شب عاشورای سال 1375 بود و من به جای استادم به مسجد رفتم و نماز عشاء را خواندم. همه مردم از مسجد بیرون رفتند. من آخرین نفری بودم از مسجد بیرون آمدم و درب مسجد را قفل کردم. می خواستم به مدرسه برگردم که صدای سخنرانی از حسینیه شیعیان مهاجر چابهار که در فاصله پنجاه متری مسجد بود، توجه م را جلب کرد.

کنجکاو شدم تا بدانم سخنران چه می گوید؛ زیرا به ما گفته بودند که هر چه روحانیون شیعه می گویند، دروغ است. به این نیت رفتم که ببینم چه دروغ هایی می گوید. نزدیک حسینیه شدم. می خواستم وارد حسینیه شوم ولی خجالت کشیدم؛ چون لباس مولوی ها بر تن من بود.

آهسته کنار پنجره نشستم و به صحبت های روحانی شیعه گوش دادم. سخرانی او درباره شخصیت امام حسین علیه السلام بود. می گفت: «در کتاب مسند احمد حنبل و سنن ترمذی و چند کتاب دیگر، این روایت آمده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:«إن الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه» امام حسن و امام حسین سرور جوانان بهشت هستند و همین طور از کتاب های اهل سنت مطالبی به همراه آدرس هایشان بیان می کرد.»

این سؤال به ذهنم آمد که این روحاین شیعه، چگونه کتاب های اهل سنت را مطالعه کرده است؟؛ زیرا به ما گفته بودند که کتاب های شیعه را نخوانید؛ گمراه کننده است! چرا آنها ـ شیعیان ـ نمی گویند کتاب های اهل سنت را نخوانید که گمراه می شوید؟، فقط علمای ما چنین می گویند؟

سخرانی اش تمام شد و روضه خواندن را شروع کرد. روضه قتلگاه امام حسین(ع) را خواند که روضه جانسوزی بود؛ به طوری که اشک های من ملای سنی که تا آن لحظه، حتی یک قطره اشک هم برای مظلومیت امام حسین(ع) نریخته بودم، سرازیر شد و بسیار گریه کردم.

قبل از آن که روضه تمام شود، بلند شدم و به مدرسه برگشتم. به اتاقم رفتم و خواستم بخوابم؛ ولی سخنان روحانی شیعه فکرم را به خود مشغول کرده بود. طاقت نیاوردم به کتابخانه حوزه رفتم تا آن روایت را پیدا کنم.

البته قبلا روایت «سیدا شباب» را در کتاب «مسند احمد» دیده بودم؛ ولی برای آن که دلم آرام شود، به سراغ روایت و سند آن رفتم. آن را پیدا کردم و پس از آن، کتاب «حیات الصحابه» را برداشتم و با کمال تعجب دیدم که آنچه روحانی شیعه نقل کرده، صحیح است. به خودم گفتم: اینها، مطالبی است که از کتاب های ما نقل می کنند، پس معلوم است که خیلی از کتاب های ما را مطالعه کرده اند و مطالب زیادی از ما می دانند.

آن شب، شب عجیبی بود. سؤالاتی وجود مرا فرا گرفته بود و هر چه فکر می کردم نمی توانستم خودم را قانع کنم از خود سؤال می کردم:«آیا شیعیان آنچه که وهابیان تبلیغ می کنند، واقعا مشرکند؟!» لحظه ای با خود فکر کردم، عجیب است! آن طور که در آیات قرآن و روایات آمده است، مشرکان مخالف خدا و پیامبرند و مخالف با دین مبین اسلام هستند پس اینها ـ شیعیان ـ چه نوع مشرکانی هستند که خداوند و پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را قبول دارند و حتی به اهل بیت پیامبر محبت می ورزند و بر منبر هایشان نیز از پیامبر اسلام مدح وتعریف و بر مصائبشان گریه می کنند؟! به دلم افتاد که امکان ندارد اینها مشرک باشند.

بعد از این بود که تحقیق درباره تشیع را آغاز کردم و اولین بار با مطالعه کتاب شبهای پیشاور نوشته «مرحوم سلطان الواعظین شیرازی» بسیاری از حقایق برایم روشن شد و می دیدم بسیاری از مطالبی که از منابع اهل سنت در این کتاب ذکر شده مورد تأیید همه فرق اهل سنت است و این برایم خیلی جالب بود.

سپس تحقیقات خود را ادامه دادم و کتاب های بیشتری مطالعه کردم تا به این نتیجه رسیدم که تشیع حق است و از سال 79 به صورت تقیه و پنهانی شیعه شدم و در سال 82 تصمیم گرفتم که این مطلب را آشکار کنم و رسماً آن را اعلام کردم.»

اما برگردیم بر سر مشکلات بین دو مذهب که احتمالاً شما بهتر آنها را لمس کرده اید؛ مسئله افراطی گری یکی از معضلات پابرجای جوامع اسلامی می باشد، شما علت آن را چه می دانید؟ بالاخص در بحث وهابیت؟

به نظربنده ریشه مشکل در عدم شناخت دو طرف از همدیگر است، نه سنی شیعه را درست می شناسد و نه شیعه سنی را؛ نتیجه واضح است چیزی به نام فتنه. ضلع جدیدی که بی شک جای خود را باز می کند توطئه بدخواهان است. وهابیت این ضلع سوم است که علاوه بر آن که باید به زادگاه آن توجه شود، باید به یافتن حفره ای که در میان امت اسلامی بود و این فرقه ضاله از آن استفاده کرد نیز پرداخته شود. آنان با ارایه تصویری مخدوش از شیعه موجب می شوند اهل سنت به شیعه به عنوان یک دشمن و رقیب نگاه کنند. نه مبلغان اهل تسنن و نه مبلغان شیعه با وهابیت آشنایی لازم را ندارند و جولان دشمن در این میان دور از انتظار نیست! در این کشور هم اهل تسنن زندگی می کنند و هم شیعیان؛ چه راهی بهتر از این که برای حل مسئله از افرادی کمک بگیریم که در دو جبهه بوده اند.

روش هایی که وهابیت برای تبلیغ استفاده می کند را می توانید مختصراً بیان کنید؟

  1. متحد بودن در کلام و تبلیغ: هر آنچه بدان اعتقاد دارند و تبلیغ می کنند را خودشان انجام می دهند. به عنوان مثال وقتی پیرامون مسواک زدن پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و اینکه ایشان همیشه چوب مسواک به همراه داشتند به تبلیغ می پردازند، در جیب خود یک چوب مسواک را به نحوی قرار می دهند که مخاطبین به راحتی آنرا مشاهده کنند و لذا اثر سخنان آنها بسیار بیشتر خواهد شد. هم چنین وقتی از خصوصیات لباس پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) صحبت می کنند خودشان هم هماهنگونه لباس می پوشند.
  2. مردم شناسی: وهابیت به تبلیغ عملی خیلی بها می دهند و بر روی مردم شناسی کار کرده اند و بسیار عوام فریبی استفاده می کنند. سلایق و علایق مردم را درک کرده اند و رفتار خود را با آن تطبیق می دهند. آنها قبل از اقدام به تبلیغ، منطقه مربوطه را کاملاً رصد کرده و متناسب با شرایط حاکم بر منطقه به تبلیغ می پردازد.

موفقیت آنها در رسیدن به اهداف خود را چگونه ارزیابی می کنید؟

از آنجا که اشتراک ها اهل تسنن با وهابیت بیشتر است بنابراین استقبال از سوی اهل تسنن در مجموع بیشتر خواهد بود. از نکات قابل توجه این است که علی رغم اختلافات بنیادین وهابیت با بدنه اهل سنت که به تکفیر و طرد اکثر علما و تراث آنان در گذشته انجامیده است، وهابیت به خوبی بر روی اشتراکات سرمایه گذاری نموده است.

آنچه چای تأسف دارد این است که متأسفانه تشیع از اشتراکات خود با اهل سنت استفاده لازم را نبرده و نتوانسته است بر روی این اشتراکات سرمایه گذاری نموده و اهل سنت را به سمت خود جذب نماید. وهابیت از این غفلت به خوبی بهره برده و خود را نزدیک تر و دارای اشتراکات بیشتر با اهل سنت جلوه داده است می بایست با برجسته سازی باورها و اعتقادات مشترک شیعه و سنی، اجازه نداد فاصله اهل سنت با وهابیت هر روز کمتر و فاصله تشیع و تسنن بیشتر شود. شیعیان باید به اشتراکات برای تبلیغ استفاده کنند و البته افق دید خود را نیز باید وسیعتر کنند و به فرداهای دورتر نیز بیاندیشند، حتما باید در این آینده پژوهی جایگاه وهابیت به درستی ترسیم شود، چرا که به نظر من، این فرقه هدفی به غیر از تیشه به ریشه اسلام زدن ندارد.

چه آسیب های دیگری در نحوه مواجهه با وهابیت وجود دارد؟

متأسفانه به مستبصرین آنچنان که باید شخصیت ندادیم و با کرامت بخشی در آنها احساس افتخار از تشرف به تشیع را تقویت نکردیم. صرفاً این باورها و اعتقادات مستحکم آنهاست که موجب شده مشکلات عدیده ای که برای خود آنها و خانواده آنها از جمله طلاق همسر و قطع ارتباط خویشاوندان را تحمل کنند. شدت فشارهای وارد بر مستبصرین از سوی جامعه ای که در آن رشد کرده اند می طلبد که مورد حمایت های عاطفی و معنوی بیشتری قرار بگیرند. اهمیت این مطلب زمانی که به شدت حمایت های عاطفی و مادی وهابیت از گرویدگان به این فرقه نظاره شود بیشتر درک می شود. البته اخیراً اقدامات مثبتی از جمله همین گردهمایی مستبصرین که توسط دفتر تبلیغات برگزار شد تمهید شده است که جای تشکر دارد. هم چنین بعضاً مبلغینی که به استان ما می آیند هیچ گونه مشورتی با طلاب، روحانیون و مطلعین بومی منطقه ندارند و بعضا اقداماتی انجام می دهند که آثار نامطلوبی بر جای می گذارد.

راهکارهای مقابله با وهابیت را در چه می دانید؟

به نظر من اولاً تقویت مبلغین بومی، ثانیاً تقویت اتاق فکر و کار گروهی که منطقه را به درستی بشناسد و با حضور اندیشمندان و مطلعین بومی و صاحب نظران تشکیل شده باشد. ثالثاً شناسایی علمای اهل تسنن که نسبت به شیعه خوش بین هستند در راه تبلیغ مکتب تشیع بسیار حائز اهمیت می باشد و می توان از آنها در جهت خنثی سازی توطئه های وهابیت بهره برد.

باید با حمایت از روحانیون و فضلای بومی شیعه، قدر و منزلت آنان را در میان عوام جامعه بالا برد و زمینه پذیرش سخنان آنان را فراهم نمود. چرا که بطور مثال یکی از روش های علمای وهابی برای ایجاد تصویر یک شخص عالم و فرهیخته در ذهن مخاطب، نگارش کتاب های متعدد است. مخاطب با دیدن انبوه این کتاب، ناخودگاه تصویر یک فرد اندیشمند در ذهنش از آن فرد نقش می بندد. حال آنکه این کتب فاقد محتوا و ارزش علمی قابل اعتنایی است. در مقابل این شیوه می توان زمینه ای برای نگارش و انتشار کتب طلاب بومی ایجاد نمود.

اگر در جمع بندی این مباحث مطلب دیگری باقی مانده بفرمایید.

واقعیت این است که ما هنوز نتوانسته ایم متناسب با اصول، مبانی و روش های تبلیغی وهابیت، برنامه های عملیاتی منسجم در مقابل آن طرح ریزی کنیم. به طور نمونه، وفقیت شیوه تبلیغی جماعت تبلیغ نشان دهنده تناسب آن با سلایق اهل سنت است. مناسب است ما نیز با ساماندهی حرکت های مردمی، بصورت عملیاتی شیوه ای متناسب با اقدامات آنها داشته باشیم. ما در تجربه ای مردمی که در یکی از شهر های جنوب کشور و با حمایت یکی از مراجع معظم تقلید داشتیم، موفقیت های قابل توجهی را کسب کردیم که قابل تعمیم دادن است.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن