مقالات

ترفندهای وهابیت در مناظره

ترجمه بیانات حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ علی آل محسن (زید عزه) با موضوع «شناخت ترفندهای وهابیت در مناظره»

شیخ علی آل‌محسن در سال 1377ق در شهر سیهات از استان قطیف در عربستان به دنیا آمد و دروس کلاسیک را تا دانشگاه ادامه داد و در دانشگاه در رشته پزشکی مشغول به تحصیل شد. اما در سال 1398ق دانشگاه را برای تحصیل در علوم دینی ترک کرد و به شهر مقدس قم هجرت نمودند و پس از گذراندن سطوح علمی حوزه به قطیف بازگشت. وی برای فراگیری دروس خارج فقه و اصول در سال 1416ق به نجف هجرت کردند . ایشان علاوه بر تدریس و تربیت طلاب، تألیفاتی نیز در علوم دینی دارند. خوانندگان محترم می­توانند با مراجعه به سامانه اینترنتی ایشان به‌طور مفصل با مقالات و مؤلفات ایشان آشنایی یابند.

 

آنچه پیش رو دارید ترجمه بیانات حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ علی آل‌محسن(زید عزه) با موضوع «شناخت ترفندهای وهابیت در مناظره» است که در تاریخ 1391/10/5ش در مرکز امامت در شهر مقدس قم برگزار گردید و در انتها به سؤالات حاضرین پاسخ داده شد.

 

همان‌طور که می­دانید، مناظرات از زمان­های قدیم برقرار بوده است و علمای شیعه(قدس الله اسرارهم) کتاب­هایی در اين زمینه جمع­آوری و نگاشته­ اند که از مشهورترین أنها کتاب احتجاج است و همچنین مناظرات دیگری به­ طور متفرقه در کتب شیعه مانند کتاب­های شیخ مفید(قدس الله نفسه)، کتاب بحارالانوار و کتاب­های دیگر شیعه نقل شده است.

 

اما در عصر حاضر شاهد انقلابی رسانه­ای در عرصه ارتباطات هستیم، به­گونه­ای­که ارتباط شیعیان با وهابیان و غیر آنها به آسانی به وسیله اینترنت و شبکه ­های ماهواره­ای صورت می­گیرد. این فناوری­ها مناظرات را بیشتر و آسان­تر ساخت و شیعیان و وهابيان را به مناظره با يکدیگر برانگیخت.

 

قبل از این انقلاب رسانه­ای وهابیان به ­حسب معلوماتی که در دسترس آنان قرار داشت، گمان می­کردند که مذهب شیعه مذهبی ضعیف است و دیدار و مناظره یک وهابی با یک شیعه بسیار آسان است و خیلی زود می­توان او را شکست داد؛ زیرا وهابیان در محاسبات خود گمان می­کردند شیعه معتقد به تحریف قرآن است و هرکس معتقد به تحریف باشد، دلیل و حجتش سست است. می­پنداشتند شیعه به ألوهیت ائمه: اعتقاد دارد و هرکس معتقد به الوهیت ائمه: باشد، حجتش سست است. گمان می­کردند شیعه کسی است که بر سر و سینه می­زند و هرکس چنین کند، حجت و دلیلش سست است و از همین قبیل اطلاعات ساده در اختیار آنان بود که اغلب آن اطلاعات تحریف­شده و ناقص بود و بنابر همین اطلاعات گمان می­کردند به آسانی می­توانند در مناظرات، شیعیان را شکست دهند و رو­سیاه کنند.

 

زمانی که اینترنت وارد عربستان سعودی شد، بحث­ها و مناظرات بسیار زیادی بین شیعیان و وهابیان صورت گرفت، اما در آن زمان مناظرات به صورت مکتوب و در انجمن­های گفتگوی اینترنتی انجام می­شد. در واقع وهابیان غافل­گیر شدند. با دیدن قدرت شیعیان غافل­گیر شدند؛ زیرا معلومات آنان درباره شیعه، نادرست و تحریف­شده بود. در مناظرات، این شیعیان بودند که بر وهابیان ضربه وارد می­آوردند و آنان را روسیاه می­کردند. وهابیان بعد از تحمل شکست­های مکرر بر این شدند که روش خویش را در مناظره با شیعیان تغییر دهند.

 

روش­های وهابیان در مناظره

آنان روش­هایی را اتخاذ کردند که به آن طریق بتوانند به مواجهه با شیعیان بپردازند و بر آنان فائق آیند. این روش‌ها بر چند امر استوار است:

 

  1. به­ کارگیری چهره های گمنام وهابی در مقابل بزرگان شیعه

وهابیان سعی می­کنند که با مشاهیر از علما و فضلای شیعه مناظره کنند؛ زیرا تضعیف کردن و شکست‌خورده جلوه دادن یکی از علمای مشهور شیعه، در واقع شکست شیعیان محسوب می­شود. به همین جهت دائماً می­گویند: ما فلانی را به مناظره دعوت می­کنیم، ما فلان مرجع را به مبارزه می­طلبیم ـ به اصطلاح، تحدی می‌کنند ـ و اسامی بعضی از مراجع شیعه را می­گویند. اما در مقابل اگر یکی از مناظره‌کنندگان مشهور و معروف شیعه بخواهد با آنان مناظره کند، چه کسی را برای مناظره با او می­فرستند؟ شخصی را که در میان مردم ناشناخته و غیر معروف باشد؛ مثلاً طرف مناظره­ من شخصی به نام دکتر محمد البرّاک بود که شخص ناشناخته ­ای نزد مردم بود. او چنان­که خود را معرفی کرد؛ یکی از استادان دانشگاه امّ القری در مکه مکرمه بود، اما منصبش چه بود؟ چیزی جز اینکه وی یک استاد دانشگاه است، یافت نمی­شد. مؤلفاتش چه بود؟ من هیچ کتابی از او ندیده بودم و از جایگاه مردمی در عربستان نیز برخوردار نبود تا شکست او اثری در محافل اهل سنت و وهابیان داشته باشد. این روش اول بود.

 

بنابراین اگر خواستیم با وهابیت به مناظره بپردازیم، باید بین دو طرف مناظره از لحاظ شهرت برابری باشد. اگر مناظره با شخص مشهوری را می­خواهید، ما نیز در مقابل او شخصی مشهور را می­طلبیم. من بعد از تجربه مناظره با شیخ محمد البرّاک، چند بار دعوت به مناظره شدم که گفتم من فقط با دو شخص مناظره می­کنم یا باید مشهور باشد که به دلیل شهرتش با او مناظره کنم یا عالم باشد که به جهت علمش با او مناظره کنم و اگر نه مشهور باشد و نه عالم، پس برای چه وقت خود را برای مناظره با او تلف کنم؟

 

  1. مناظره با شیعیان کم اطلاع

آنها تلاش می­کنند با شیعه­ای مناظره کنند که او یا از افراد جاهل و غیر متخصص باشد، یا از معمّم­هایی که به روش­های مناظره تسلط نداشته باشد. آنها در بسیاری از موارد با اشخاص غیرمشهور و غیرعالم مناظره می­کنند، اما می­گویند بنگرید این فرد یکی از علمای شیعه است. در حالی که فقط یک شخص معمّم است. شما اینجا در حوزه می­دانید که هر معمّمی عالم نیست. آنها سعی می­کنند افرادی را انتخاب کنند که معمّم باشند و غیر عالم؛ اما آنان را چگونه معرفی می­کنند؟ می­گویند این فلان بن فلان آیت الله یا فلان علّامه شیعه است؛ در حالی که او فقط یک طلبه معمّم است که شاید فقط مقدّمات را خوانده باشد. یا برخی اوقات با اشخاص معروفی مناظره می­کنند که مهارتی در مناظره با وهابیان ندارد و در این حال او در موقعیت بد و ضعیفی قرار می­گیرد. شخصی که می­خواهد با وهابیان مناظره کند، باید با روش­های آنان آشنایی داشته باشد و بداند که آنان بیش از اینکه بر مناظره و گفتگوی علمی تکیه داشته باشند، وابسته به حیله و فریب هستند.

 

  1. داشتن حالت تهاجمی در مناظره

وهابیان وقتی بخواهند مناظره کنند، موضوعاتی را انتخاب می­کنند که طرف شیعی در آن موضوع مسئول و محکوم باشد، مورد محاکمه و حساب قرار گیرد و موضع تدافعی داشته باشد. آنها سؤال می­کنند و شیعی باید پاسخ دهد، آنها هجوم می ­آورند و شیعه در مقابل این حملات باید از خود دفاع کند. یکی از این موضوعات، تحریف قرآن است. «شما شیعیان قائل به تحریف هستید. فلانی قائل است فلانی قائل است…، حالا دفاع کن». طرف شیعه در موضع دفاع قرار می­گیرد. طرف شیعه از دو حالت خارج نیست، یا می­تواند در مقابل این تهاجمات ایستادگی کند که در این حال پیروز نیست؛ زیرا فقط مانع از هجوم شده است، یا نمی­تواند در مقابل هجوم این سؤالات بایستد که در این حال طرف شیعه شکست خورده است. پس انتخاب موضوعات به­گونه­ای است که طرف شیعی یا شکست می­خورد و یا نه شکست می­خورد و نه پیروز می­شود؛ مثلاً در مورد ازدواج موقت می­گویند: شما قائل به متعه هستید، شما متعه می­کنید، علمایتان متعه می­کنند. حالا تو بیا و دفاع کن؛ مثلاً عصمت أئمه:. ثابت کن أئمه:، معصوم هستند. طبیعتاً آنها نیز روایاتی می‌آورند که ظاهرش بر خلاف عصمت أئمه: باشد. یا می‌توانی عصمت ائمه: را اثبات کنی که پیروز نیستی، یا نمی­توانی اثبات کنی و شکست می­خوری. حتی در قضایای تاریخی مانند هجوم به خانه حضرت زهرا(س) اثبات کن که پهلوی زهرا شکست. برای چه؟ برای اینکه آنها موضوعاتی را انتخاب می­کنند که شیعه نمی­تواند به‌آسانی در مورد آن سخن بگوید؛ مثلاً عقیده شیعه در مورد ابوبکر و عمر چیست؟ شیعه نمی­تواند به­آسانی و آزادانه سخن بگوید و اگر چیزی بگوید، می­گویند ببینید! شیعیان به خلفا ناسزا می­گویند و موضوعاتی از این قبیل.

 

پس کسی که می­خواهد با وهابیان مناظره کند، باید موضوعاتی را انتخاب کند که آنان را به سختی بیندازد و در موضع انفعال قرار دهد، نه موضوعی که شیعه در آن باید مدافع باشد. وقتی او می­گوید در مورد متعه بحث کنیم، ما می­گوییم متعه مسئله­ای فقهی است و قبل از اینکه بخواهیم وارد مسائل فقهی شویم، لازم است به اصول بپردازیم؛ مثلاً به توحید. آنان از بحث در موضوع توحید فراری هستند؛ زیرا این موضوع آنان را دچار مشکل می­کند. مجسمه بودن و مشبّهه بودن آنان را آشکار می­کند و این امری است که شیعه و اهل سنت در آن با وهابیت مخالف­اند. همچنین ما در مورد عدالت صحابه بحث می­کنیم. آیا تمام صحابه عادل بودند یا نه؟ اخیراً مناظره حسن فرحان مالکی را با ابراهیم فارس در مورد صحابه شنیدید. چقدر مالکی قوی بود و تا چه اندازه ضعف ابراهیم فارس آشکار گشت! عدالت صحابه موضوعی است که آنها نمی­توانند اثبات کنند. همچنین باید موضوعاتی را انتخاب کنیم که به مصلحت ماست، نه موضوعاتی که به صلاح آنان است.

 

  1. برگزاری مناظره در شبکه­­ های تلویزیونی و ماهواره­ای وهابی

وهابیان همواره تعمد دارند که مناظرات را در شبکه­های خودشان برگزار کنند. ملاحظه کردید مناظره حسن الفرحان در شبکه وصال بود که متعلق به آنان است. یا در شبکه­ هایی که همسو با آنان است مانند المستقلة،  و مجری مناظره را شخصی قرار می­دهند که از خود آنها باشد یا به آنان تمایل داشته باشد. بنابراین آنان با چند وسیله با مناظره­کننده شیعه مقابله می­کنند: اولاً، مناظره در شبکه خودشان صورت می­گیرد و آنها هستند که وقت را مشخص می­کنند؛ یعنی چه زمانی مناظره را قطع و به زمانی دیگر موکول کنند یا اصلاً آن را الغا کنند و این امری است که در دست آنهاست و به همین جهت مناظره شیخ حسن فرحان المالکی را الغا کردند؛ چون شبکه متعلق به آنان بود. ثانیاً، مجری مناظره از آنان است: مجری کسی است که می­تواند کلام طرف شیعه را قطع کند و مثلاً بگوید الآن یک تماس داریم از فلان بن فلان. مجری است که قدرت دارد وقت مناظره را تنظیم کند و وقتی را که به طرف شیعه تعلق دارد، مدیریت کند؛ همچنان­که اگر در شبکه المستقلة دیده باشید، هنگامی­که طرف شیعه سخن می­گوید، مجری کلام او را قطع می­کند اما وقتی­که طرف وهابی سخن می­گوید، اجازه می­دهد تا آخر سخن بگوید. هنگامی که طرف شیعه سخن می­گوید، مجری مناظره به او ایراد می­گیرد و می­گوید نه، این صحیح نیست، این کلام خارج از موضوع است. چه کسی باید این جملات را بگوید؟ قاعدتاً باید طرف دیگر مناظره بگوید، اما این مجری مناظره است که اشکال می­کند. در واقع طرف شیعه با دو نفر مناظره می­کند، هم با شخص وهابی، و هم با مجری. بیشتر اوقات مجری مناظره بدتر و سخت­تر از طرف وهابی است؛ زیرا وقت در اختیار او است و می­تواند در هر زمانی شروع به سخن گفتن کند.

 

ثالثاً، اگر شخصی برای اظهار نظر درباره مناظره با آن شبکه تماس بگیرد، ابتدا از او می­پرسند تو کدام طرف را تأیید می­کنی؛ همچنان­که در شبکه المستقلة اتفاق افتاد. زمانی که مناظره سید حسن بن علی سقّاف برگزار شد، سید حسن سقّاف گفت: عده­ای از مردم با من تماس گرفتند و گفتند ما برای مشارکت و اظهار نظر با شبکه المستقله تماس گرفتیم، اما از ما می­پرسیدند که شما با چه کسی هستی؟ چه کسی را تأیید می­کنی؟ سقّاف را تأیید می­کنی یا عرعور را؟ اگر می­گفتیم، سقّاف را تأیید می­کنیم، مکالمه را قطع می­کردند. فقط به کسی که طرف وهابی را تأیید می­کرد، مجال می­دادند. از این رو اگر خواستیم با وهابیان مناظره کنیم، نباید در شبکه­های آنان باشد و مجری مناظره نیز باید شخصی بی­طرف باشد.

 

  1. فرار از اصول مناظره

وهابیان از قرار دادن مبانی، چهارچوب­ها و قواعدی برای مناظره فرار می­کنند. هنگامی که می­خواهی ضوابطی را برای مناظره قرار دهی، قبول نمی­کنند؛ زیرا به مصلحت آنان نیست. آنان مناظره­ای همراه با هرج و مرج و هوچی­گری می­خواهند که در هر موضوعی سخن بگویند، از موضوع اصلی خارج شوند، به هر چیزی استناد کنند و هر کلام و سخنی را حجّت قرار دهند؛ اگرچه آن سخن از یک فرد معمّم ناشناخته از شیعه باشد. از این رو قواعدی که برای مناظره وضع می­کنیم، آنان را دچار مشکل می­کند. هنگامی که مناظره با آقای محمد البرّاک برگزار شد، من قواعدی را برای مناظره قرار دادم؛ مثلاً از اموری که بر آن توافق کردیم، این بود که احتجاج نکنیم، مگر با حدیث صحیح. لکن طبیعتاً او در عمل این شرط را زیر پا می­نهاد و به احادیث غیر صحیح استناد می­کرد و من می­توانستم به او بگویم این حدیث صحیح نیست و یا صحتش را اثبات کن. ضابطه دیگر این بود که اگر حدیثی تصحیح شده بود، مورد قبول باشد؛ یعنی اگر حدیثی را یکی از علمای شیعه تصحیح کرده بود، من قبول کنم و اگر روایتی را یکی از علمای اهل سنت تصحیح کرده بود، او باید بپذیرد. لکن این قاعده را نیز زیر پا گذاشت؛ زیرا من روایاتی آوردم که بعضی از علمایشان تصحیح کرده بودند، اما او آن روایات را رد کرد. قاعده دیگر این بود که به گفته­ های اشخاص استناد نشود؛ زیرا به قول او «أقوال الرجال یُحتَجُّ لها و لا یُحتَجُّ بها»؛ یعنی گفته­ های اشخاص نیاز به دلیلی دارند که صحتشان را اثبات کند، نه اینکه به­عنوان دلیل أخذ شوند؛ زیرا تنها قول یک شخص عالم است و حجیّتی ندارد. لکن او در این قاعده نیز عملاً مخالفت کرد و در مقابل من با اقوال علما دلیل می­ آورد که کاشف الغطاء در کتاب أصل الشیعه و أصولها این­گونه گفته است، یا فلانی آن­گونه گفته است. من به او گفتم اینها گفته ­های اشخاص است و تو گفتی: أقوالُ الرِّجالِ یُحتَجُّ لَها وَ لایُحتَجُّ بِها. پس چگونه با گفته­ های اشخاص با من احتجاج می­کنی؛ بنابر این من نیز می­توانم با اقوال علمایتان با تو احتجاج کنم.

 

پس ناچاریم قواعدی برای مناظره قرار دهیم؛ ضوابطی که بتوانیم در هنگام اختلاف به آنها رجوع کنیم و آنها معمولاً از پذیرفتن چنین قواعدی امتناع می­کنند.

 

  1. جوّسازی علیه شیعه

وهابیان از مناظرات برای جوّسازی علیه شیعیان بهره­برداری می­کنند. آنها در هر مناظره­ای سعی می­کنند خشم مردم را علیه شیعه برانگیزند؛ مثلاً هنگامی که مناظره را شروع می­کنیم، می­گویند: شما شیعیان صحابه را تکفیر می­کنید، شما شیعیان اصحاب پیامبر را مورد سبّ و ناسزا قرار می­دهید، شما شیعیان، اهل سنت را تکفیر می­کنید. حتی بحث تحریف قرآن را برای این مطرح می­سازند که احساسات مسلمانان دیگر را علیه شیعه برانگیزند. همچنین می­گویند شما شیعیان دشمنان اهل سنت هستید، شما برای کشتار اهل سنت تلاش می‌کنید و امثال اینها. در این حالت باید طرف شیعی نیز همین­گونه از مناظرات به ره­برداری کند، اما ما نمی­خواهیم که احساسات را علیه آنان برانگیخته سازیم، بلکه قصد داریم واقعیت را آشکار کنیم؛ یعنی زمانی که او می­گوید شما مسلمانان و اهل سنت را می­کشید، شما به او بگویید برعکس ما نه­تنها دست به کشتار اهل سنت نمی­زنیم، بلکه علما و مراجع ما نیز ما را از این مسائل نهی می­کنند. اما چه کسی است که اهل سنت را در عراق ترور می­کند؟ چه کسی است که در بازارهای عراق بمب­گذاری می­کند؟ شما تکفیری­ها هستید. شمایید که خون مسلمانان را در هر مکان حلال می­شمارید؛ یعنی ما در قدم اول، خود را از اتهامات وهابیت مبرّا می­سازیم و سپس واقعیت را آشکار می­کنیم؛ چون در واقع این آنها هستند که کشتار می­کنند و متأسفانه انگشت اتهام را به سمت شیعیان می­گیرند.

 

  1. تمسک به سخنان شاذّ

همان­طورکه گفته شد، وهابیان در مناظرات از مبانی و اساس علمی پیروی نمی­کنند. به هر گفتار یا نوشتاری از علما و فضلا و نویسندگان شیعه احتجاج می­کنند. چه بسا برای شما کتابی از شخصی می ­آورند که اصلاً او را نمی­شناسید. بعضی از نویسندگان شیعه از طریق وهابیان کسب شهرت کردند. قبل از مناظرات با وهابیان ما این نویسندگان را نمی­شناختیم، مثلاً خطیبی که در میان شیعیان گمنام بود، در بعضی از کتاب­هایش بعضی مقولات اشتباه را آورده است. وهابیان به همان تمسک می­کنند و می‌گویند فلانی این­گونه گفته است… تا آن شخص به شهرت می­رسد. باید توجه داشته باشیم و بگوییم که هر گفتاری از هر شخص شیعه سندیت و قابلیت احتجاج ندارد. باید به آنان گوشزد کرد شما با سخنان مراجع عظام ما احتجاج کنید یا با آنچه بین شیعه مشهور است، با ما احتجاج کنید؛ ما قبول می‌کنیم. اما اگر با گفتارهای شاذ و نادر که مخالف نظر علمای شیعه است، احتجاج کنید، چگونه می­توانیم بپذیریم؟

 

  1. طرح اشکالات تکراری

وهابیان اشکالاتی را که قبلاً از جانب شیعیان پاسخ آن را دریافت کرده‌اند، تکرار می‌کنند. الآن وقتی مناظراتی صورت می­گیرد، چه اشکالاتی را مطرح می­کنند؟ اشکالات معروفی مانند: تحریف قرآن، متعه، سبّ صحابه و تکفیر صحابه (ارتدّ الناس بعد رسول الله إلّا ثلاثة أو أربعة) که علما پاسخ اینها را داده­ اند. آنان کتابی در پاسخ به شیعیان ندارند، مگر بسیار کم. به اغلب کتاب ­هایی که از جانب آنان منتشر می‌شود، شیعیان به آنها پاسخ داده و رد کرده‌اند، اما بسیاری از کتاب­های مهم شیعه که باعث استبصار و شیعه شدن عده زیادی از اهل سنت شده است، هنوز از جانب آنها رد نشده است و نتوانسته­اند پاسخی در مقابلش بیاورند؛ مانند المراجعات. آیا تا به­ حال ردّی علمی برای المراجعات یافته ­اید؟ نه. این در حالی است که کتاب المراجعات حدود هشتاد سال پیش منتشر شده است. آیا ردّی بر کتاب الغدیر نوشته­اند؟ پاسخی از جانب آنها یافت نشده است؛ زیرا توانایی پاسخ­گویی ندارند. اما علمای شیعه به هر مسئله‌ای که مخالفین بر آن اشکال گرفته ­اند، پاسخ داده­اند. آنان جواب شیعه را نقض نمی­کنند، بلکه همان اشکال را تکرار می­کنند؛ مثلاً ما را متهم به تحریف قرآن می‌کنند، جوابشان را می­دهیم. دوباره شخص دیگرشان همین اشکال را می­گیرد.

 

برادران من! هدف، توهین به شیعیان و بی‌اعتبار جلوه دادن شیعیان است. هدف این نیست که به پاسخ دست یابند؛ زیرا جواب­ها موجود است. هدف آنان بد و زشت است، هدفشان خوب و نیکو نیست، هدفشان علمی نیست؛ بنابراین باید متوجه هدف آنان باشیم.

 

  1. تعصب ولج‌بازی

یکی از روش­های آنان در مناظره، تعصب و لج‌بازی است. اگر خواستی با یک وهابی مناظره کنی، بدان که او متعصّب و معاند است و هدفت قانع کردن او نباشد؛ چرا که هر دلیلی برای او بیاوری، قانع نخواهد شد. پس هدفت چه باشد؟ هدفت ضعفای شیعه باشد که با شبهات او فریب نخورند. همچنین هدفت مخالف­های معتدل باشد؛ مخالفان منصفی که وقتی سخنان و دلایل تو را می­شنوند، آن را قبول می­کنند. این باید هدف تو باشد؛ زیرا کسی که تو با او مناظره می­کنی، هیچ دلیل و حجتی را قبول نمی­کند و تسلیم تو نمی­شود. من در تمام مناظراتم کسی از آنان را ندیدم که تسلیم شود، با اینکه من ده­ها مناظره نوشتاری و صوتی داشته‌ام. فقط توانستم یک نفر را در یک مسئله تسلیم کنم، آن هم به این طریق بود که ابتدا او را قانع کردم که پذیرفتن قول من در این مطلب، ضرری به مذهب تو نمی­رساند. او می­گفت: نزد شیعه هیچ حدیث متواتری در فضایل امام علی ­بن ­ابی­طالب(ع) وجود ندارد. از شیعه می­خواهم یک حدیث متواتر در فضایل علی­ بن ابی­طالب(ع) از طرق خودشان ارائه کنند. من بیست فضیلت را که نزد شیعه و سنی متواتر بود، برایش آوردم. گفت: نه، من می­خواهم حدیثی با اسانید بیاوری و با سند ثابت کنی که متواتر است، آن‌هم از طرق شیعه. من حدیث «من کنت مولاه» را برایش با سندهایش آوردم که هم از طرق اهل سنت متواتر است و هم از طرق شیعه. گفت: نه این حدیث­ها متواتر نیست؛ چون سند تمام آن­ به امام صادق(ع) منتهی می­شود و اگر به یک نفر منتهی شود، متواتر نیست. گفتم: تو  می­گویی از طرق شیعه؛ پس باید به یکی از امامان شیعه منتهی شود. گفت: نه، من می­خواهم سندش به پیامبر برسد. روایاتی را بدین ترتیب برایش آوردم که: عن أبی ­عبدالله عن آبائه عن أمیرالمؤمنین عن رسول الله. گفت: نه، اینها نیز همه به امیرالمؤمنین(ع) ختم می­شود و وقتی به یک نفر ختم شود، غیر متواتر است. برایش روایاتی آوردم از صحابه. تقریباً ده نفر از صحابه از رسول خدا روایت کرده بودند. از فلان صحابی از رسول خدا. گفت: نه، قبول نمی­کنم. گفتم اینها که متواتر هستند. گفت: تو در این روایات از ابوهریره و ابوسعید خدری نیز روایت کردی، در حالی که شما این دو را قبول ندارید. گفتم: بفهم که در تواتر وثاقت شرط نیست، بلکه تنها شرط در تواتر این است که یقین کنی این عده راویان مجتمع بر دروغ نمی­شوند. می­گفت: نه، شما این­گونه قائل نیستید. تا اینکه به او گفتم: ببین اگر تو در این مسئله، تسلیم دلایل من شوی، ضرری به مذهبت نمی­رسد؛ یعنی شیعه که فلان حدیث را به طور متواتر نقل کرده، ضرری به مذهب اهل سنت نمی­زند. آن­گاه بعد از کمی گفتگو قبول کرد و تسلیم شد.

 

  1. عوام فریبی

آنان برای طرف خودشان جشن می­گیرند و هیاهو می­کنند، اگرچه شکست خورده باشد؛ دائماً این­گونه است. طرف آنها ضعیف است و در بدترین حالت قرار دارد، اما بعد از مناظره همه‌جا اعلام می­کنند: الحمدلله فلانی پیروز شد و رافضی را شکست داد؛ برای اینکه به عوام این‌گونه القا شود که طرف وهابی پیروز شده است. یک فرد عامی پیش خودش می­گوید: آن‌طور که من دیدم، طرف ما ضعیف بود، اما شاید من مناظره را نفهمیده ­ام. این­ چنین مردم را فریب می­دهند. اما بدانید که این ضرری به ما نمی­رساند. انسان نباید به آنچه آنان می­گویند، اعتنا کند؛ زیرا آنان در حقیقت، نزد خودشان می­دانند که شکست خورده­اند.

 

  1. نیمه‌کاره رها کردن مناظره

آنان هنگامی که ببینند در مناظره موقعیت بدی دارند و مناظره به نفع آنها نیست، از راه­های مختلف سعی می­کنند مناظره را متوقف کنند. همان­طور که اخیراً برای شیخ حسن الفرحان پیش آمد؛ صاحب شبکه تلویزیونی، ادامه یافتن مناظره را رد کرد و گفت ادامه این مناظره با سیاست­های این شبکه سازگاری ندارد. من در یکی از مناظرات دیدم که یک شیخ سنی در دفاع از شیعه مناظره می­کرد و خوب دفاع می­کرد، اما در خلال مناظره طرف مقابل او گفت: پیامی از مدیر شبکه به من رسید که مناظره باید متوقف شود و این مناظره با سیاست­ها و اهداف شبکه در تناقض است؛ زیرا این شبکه برای دفاع از شیعه ساخته نشده.

 

راه دیگرشان این است که درخواست مباهله می­کنند؛ آن‌چنان که در مناظره­ام با شیخ برّاک پیش آمد. مباهله برای چه منظور؟ قطع مناظره. یا اینکه عمداً شروطی را وضع می­کنند که شیعه آنها را نپذیرد و مناظره قطع شود. پس هنگامی که در مناظره خودشان را در موضع ضعف ببینند، از هر راهی که بتوانند، مناظره را متوقف می­کنند.

 

  1. سوءاستفاده از آیات قرآن

وهابیان همواره سعی می­کنند که با کثرت نقل آیات قرآن، ضعف خودشان را بپوشانند؛ قال الله کذا، قال الله کذا … . و آیات بسیاری را می‌آورند تا همه خیال کنند دلیل او محکم است و بیشتر به قرآن استناد دارد؛ مثلاً در مناظره با شیخ برّاک می­گفتند ببینید! شیخ برّاک همواره به قرآن استناد و احتجاج می­کند، اما شیخ علی آل محسن حتی یک آیه هم نیاورد. ما چون می­­خواهیم دلیل واضح باشد، به قرآن کمتر احتجاج می­کنیم، زیرا قرآن وجوه مختلف دارد؛ مثلاً اگر من در موضوع خلافت به آیه ولایت احتجاج کنم که: ( إِنَّمَا وَلِيکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ)[1] طبیعی است که کلام در این باب طولانی می­شود باید بررسی شود که که «الذین آمنوا» چه کسانی هستند؟ معنای «و هم راکعون» چیست؟ با این اوصاف چرا به قرآن احتجاج کنم؟ به سفارش امیرالمومنین علی7 عمل می­کنم که به ابن‌عباس که می­خواست به مناظره با خوارج برود، فرمودند: «با سنّت بر آنان دلیل بیاور و به­وسیله قرآن با آنان احتجاج نکن؛ زیرا قرآن حامل وجوه مختلفی است». خوارج نیز به قرآن احتجاج می­کردند و می­گفتند: لا حکم الّا لله. قدری­ها با قرآن دلیل می­آورند. قائلین به جسمیت برای خدا و خود وهابیان با قرآن دلیل می­آورند. قرآن شامل محکم و متشابه است. به هر حال آنان با توسل به نقل آیات سعی می­کنند تا ضعف خویش را بپوشانند و به مردم القا کنند من به قرآن استناد می­کنم، اما طرف مقابل من به قرآن استناد نمی‌کند.

 

پاسخ به سؤالات

سؤال: آیا صلاح است که وهابیان را به مناظره بخوانیم و به اصطلاح با آنان تحدّی کنیم، یا بهتر این است که خودشان ما را به مناظره بخوانند؟

 

جواب: بنا بر آنچه من از روش اهل بیت: می­فهمم، آنان هیچ‌گاه دشمنانشان را به مبارزه دعوت نمی­کردند، بلکه وقتی مخالف و دشمن می­آمد و آنان را به مبارزه می­طلبید، به مصاف او می­رفتند، مناظره می­کردند و پاسخش را می­دادند. اما اگر کسی تحدّی نمی‌کرد، دعوت­های اهل­بیت: دائماً در مسیر تقریب، الفت و دوستی بوده است، نه قرار دادن راهی برای تشنج، هیاهو و تقابل. از طرفی در بعضی روایات آمده است اگر کسی به دیگری تجاوز کند و شروع کننده باشد، خداوند او را یاری نمی­کند. از این رو در جنگ­ها نیز هیچ‌کدام از ائمه و حتی هیچ شخصی از جانب امام و رسول خدا به میدان نمی­آمد تا مبارزه‌طلبی کند و هل من مبارز بگوید. آنان این­گونه با دشمن برخورد نمی‌کردند، بلکه او را به مسالمت و برگشت دعوت می­کردند، اما اگر کسی آنان را به مبارزه می­طلبید، به مصاف او می­رفتند.

 

سؤال: شما فرمودید که در مناظره از موضوعاتی استفاده کنیم که آنها را به چالش بکشانیم؛ مانند موضوع توحید. اگر امکان دارد موضوعات دیگری را در این باب نام ببرید.

 

جواب: مثلاً عدالت صحابه موضوع مهمی است. در مورد تجسیم به ­ویژه در مسائل توحید مانند اینکه آیا خدا دو دست و دو پا دارد؟ مثلاً تمسّک به اهل‌بیت: موضوعی است که آنان را به چالش می­کشاند. زمانی که ما حدیث ثقلین را می­آوریم، دیگر جوابی ندارند. یا مثلاً تبعیت از عموم صحابه. آیا دلیلی وجود دارد که تبعیت از صحابه واجب است یا نه؟ یکی دیگر از موضوعات مناظرات این است که با قطع نظر از اینکه آیا تبعیت از صحابه درست است یا تبعیت از اهل‌بیت: آیا اهل سنت و وهابیان از صحابه تبعیت می­کنند یا این صرف ادعاست و در واقع چنین چیزی نیست؟ یا مثلاً بگوییم دلیل لزوم تبعیت از مذاهب چهارگانه چیست؟ یا اینکه امام عصر کیست؟ روایتی در اینجا داریم که هر کس بمیرد در حالی که بیعتی ـ با امام زمانش ـ بر گردنش نباشد، در حال جاهلیت مرده است. ما در این عصر با چه کسی باید بیعت کنیم؟  طبیعتاً عربستانی‌ها می­گویند با پادشاه عربستان و اهل مصر می­گویند با رئیس مصر باید بیعت کرد. حالا سؤال این است که مسلمانانی که در آمریکا به دنیا می­آیند، با چه کسی بیعت کنند؟ با اوباما؟ مسلمانانی که از بدو تولد در انگلستان هستند با چه کسی بیعت کنند؟

 

سؤال: آیا هم اکنون در عربستان یا خارج از آن جمعیت­ها یا اشخاص و علمای اهل سنت و غیر شیعه وجود دارند که در مقابل وهابیت باشند؟

 

جواب: بله، در عربستان علمایی هستند که از اهل سنت‌اند، ولی وهابی نیستند. شافعی ­ها در مکه حضور دارند. شخصی به نام محمد علوی مالکی بود که چند سال قبل درگذشت و الآن شخصی با نام عبدالله فدعق هست که اینها وهابی نیستند. همچنین در حجاز، برخی از علمای مالکی و شافعی هستند که ضد وهابیت‌اند و وهابی­ها هم ضدشان هستند؛ درحالی‌که رسانه­های وهابیت اینها را مخفی کرده است. اگر کسی به حجاز برود، خواهد دید که اینها در میلاد پیامبر اکرم(ص) مراسم جشن برگزار می­کنند. بعضی از طلاب قطیفی که به آنجا رفته­اند، نقل می‌کنند که در یکی از مجالسشان حاضر شدم و دیدم که اشعاری در مدح پیامبر اکرم(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س)، امام حسن و امام حسین(ع)می­خوانند. دوازده امام: را مدح می­کنند و به اهل بیت:عشق می­ورزند. در آنجا حتی حنبلی­هایی هستند که با روش وهابیت مخالف‌اند؛ زیرا وهابی­ها خیلی خشن هستند و هرکس غیر خودشان را قلع و قمع می­کنند. به همین جهت در سال­های اخیر عده زیادی از جوانان تحصیل‌کرده در عربستان گروه بزرگی را تشکیل داده­اند که به آنان اصطلاحاً «علمانیین» گفته می­شود؛ یعنی کسانی که لائیک و بی‌دین هستند؛ زیرا آنان دیدند دینی که وهابیت داعیه­دار آن است، دینی است سخت، خشک، جفاکار و بدخلق. آن را قبول نکردند. با دین دیگری نیز آشنایی ندارند. چهره تشیع را نیز رسانه­های عربستان به شدت تخریب کرده­اند. البته در کشورهای دیگر نیز از غیر شیعیان هستند که در مقابل وهابیت قرار دارند؛ مانند شیخ الازهر که ضد وهابیت است. مفتی مصر دکتر علی جمعه، صدیق غماری در مغرب، سید حسن سقّاف در اردن و در عربستان شیخ حسن فرحان مالکی، عبدالله فدعق و غیر آنان و در یمن حبیب جفری، اینها همه ضد وهابیت‌اند.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن