مواردي كه وهابيت از مهدويت اشكال مي گيرند چيست

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #498
    adyanuniv
    سرپرست کل

     

    مواردي كه وهابيت از مهدويت اشكال مي گيرند چيست و جواب اين نوع اشكالات چه مي باشد؟

    پيش از بيان پاسخ اين سوال مفصل،بايد بدانيم كه اعتقاد به مهدويت درميان مذاهب اسلامي مورداتفاق است تاجايي كه فرقه متعصّب وهّابيت نيز آن را پذيرفته و به تواتر احاديث آن اعتراف كرده اند.تمامي فرقه هاي اسلامي بدون استثنا ظهور مردي از دودمان پيامبر را در آخر الزمان به نام مهدي كه دنيا را پر از عدل و داد مي كند پذيرفته اند و روايت آن را در كتب خود از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده اند.

     

    كتاب هاي فراواني در اين زمينه به وسيلة دانشمندان اهل سنّت و علماي شيعه بر اساس روايات قطعي و متواتر نگاشته شده است. ابن قيّم جوزيه در المنار المنيف في الصحيح والضعيف، جلال الدين سيوطي و ابوالحسن محمّد بن حسين بن عاصم سحري در الحاوي للفتاوي، علامه مناوي درفيض القدير، حافظ ابن حجر عسقلاني در فتح الباري، قاضي شوكاني در ابراز الوهم المكنون، ابن حجر هيتمي در الصواعق المحرقة، تفتازاني درشرح مقاصد وشيخ ناصرالدين الباني بر تواتر آنها تاكيد كرده اند.

     

    بزرگان و نويسندگان سني مذهب چون: مبار كفوري، احمد بن محمّد بن صديق، سفاريني حنبلي، سيد محمّد صديق حسن، ابوالخطيب محمّد شمس الحق، عظيم آبادي، شيخ ابوالحسين آبري، برزنجي، شيخ محمّد خضر حسين، ابو الاعلي مودودي، احمد زيني دحلان، شيخ منصور علي ناصف، قرماني دمشقي بر تواتر احاديث مهدوي صحه گذاشته اند. حتّي متعصّب ترين فرقه هاي اسلامي يعني وهّابي ها نيز آن را پذيرفته و به متواتر بودن احاديث آن اعتراف كرده اند.

     

    شاهد اين مطلب بيانيه اي است كه چند سال قبل از طرف رابطة العالم الاسلامي كه شديداً زير نفوذ وهابي ها و دولت سعودي است،  در پاسخ به سؤالي كه از آن ها دربارة ظهور حضرت مهدي(ع) شده بود، صادر گرديد.

     

    اين بيانيه در پاسخ يكي از اهالي كنيا به نام ابومحمد گفته است: ابن تيميّه مؤسّس مذهب وهابيان احاديث مربوط به مهدي(ع) را نيز پذيرفته است… . به هنگام ظهور فساد در جهان و نشر كفر و ظلم، خداوند جهان را به وسيلة مهدي پر از عدل و داد مي كند، آن گونه كه از ظلم و جور پر شده است. او آخرين خليفة راشدين دوازده گانه است كه پيامبر طبق كتاب هاي صحاح از آن خبر داده است.

     

    در پايان اين بيانيه چنين نتيجه گيري مي شود: بنابراين اعتقاد به ظهور مهدي بر هر مسلماني واجب است و اين جزء عقايد اهل سنّت و جماعت است و هيچ كس جز افراد نادان و بي خبر يا بدعتگذار آن را انكار نمي كند.

    با اين حال وهابيت به علت دشمني شديد باشيعه در مواردي به مخالفت با اين اعتقاد پرداخته اند: گسترش شايعات در حوزه مهدويت، حمايت از مدعيان دروغين مهدويت، توهين به حضرت مهدي (عج) در كتا ب ها، ماهواره   ها  و سايت هاي اينترنتي، فتواي وهابيت به توهين به امام زمان (عج(، توهين و طعنه زدن به نواب اربعه، ايجاد شبهه در اعتقاد به چهار نايب خاص حضرت مهدي (عج) و بازي كردن با نشانه هاي حتمي ظهور و ايجاد شك در اذهان شيعيان از اقدامات وهابيون در مبارزه با مهدويت شيعه است.در اينجا بطور مختصر به بعضي از آنها اشاره مي شود:

     

    1. انتساب حضرت مهدي به امام مجتبي

    بسياري از منابع خود وهابيت بر حسيني بودن امام زمان (عج) دلالت دارد، ولي بزرگان وهابيت اصرار دارند و معتقدند امام زمان از فرزندان امام حسن مجتبي است.

    به رغم اينكه منابع متعدد نبوي و تاريخي بر حسيني بودن امام مهدي (عج) دلالت دارد، ابن تيميه در كتاب خود اصرار دارد امام مهدي از فرزندان امام حسن مجتبي است نه امام حسين (ع).

     

    بررسي هاي علمي در روايات وهابيان نشان مي دهد كه رواياتي كه بر حسيني بودن حضرت مهدي (عج) دلالت دارد، متواتر است و از آنجا كه در ديدگاه وهابيت هدف اساسي بررسي ديدگاه قرآن و روايات نيست و فقط هدف مبارزه با شيعيان است، آنها معتقدند پدر حضرت مهدي (عج) هم نام پدر پيامبر اعظم (ص) است؛ در حالي كه اسم پدر امام زمان (عج) امام حسن عسكري است.

     

     

    2.تولد امام مهدي

    بنابراعتقاد شيعه وبرخي از علماي اهل سنت، حضرت مهدي كه پيامبر اكرم از ظهورش خبر داده است ، هم اكنون موجود است ؛ از اولاد فاطمه (س) و از ذريه امام حسين (ع) است. مادرش نرگس و پدرش امام حسن عسكري (ع) است و اكنون حاضر است؛ در حالي كه اين شبهه را براي برخي به وجود آورده اند كه مهدي موعود هنوز زاده نشده و به هنگام آخرالزمان ظهور مي كند.

     

    ، در حالي كه بسياري از علماي مذاهب چهار گانه اهل سنت در كتب و نوشته هاي خود اعتراف كرده اند كه حضرت مهدي (عج )، هم اكنون نيز زنده است، وهابيون منكر تولد امام زمان هستند .

     

    اولين دليل وهابيون كه بيشتر مطرح مي شود استناد به تاريخ طبري است . طبري مورخ معروف تاريخ اسلام است كه همزمان با اوايل تولد امام زمان زنده بوده است و در سال 310 هجري (اوايل قرن چهارم هجري فوت كرده است ) . وهابيون معتقدند طبري ، مورخ معروف و تاريخ نگار قدرتمند جهان اسلام در تاريخش گفته است كه امام حسن عسكري فرزند دختر يا پسري نداشته است .

     

    دانشمندان و علمايي از وهابيون نظير: احسان ظهير اللهي(دانشمند پاكستاني ) ، محي الدين خطي ، عبد الجبار تونسي ( از صاحب نظران آفريقايي) ، محمد مال الله بحريني ، دكتر ناصر غفاري ( استاد دانشگاه مدينه )، دكتر رشاد (استاد دانشگاه محمد بن صعود در رياض ) ، همگي به اتفاق در آثار مكتوبشان به صراحت گفته اند : ان الحسن العسكري ليس له عقب من ذكر او انسي . كتاب هاي اين افراد موجود است و حتي در برخي از مراكز علمي و دانشگاهي تدريس مي شود.

    وي تأكيد و تصريح كتب تاريخي اهل سنت را مبني بر اين كه در تاريخ اشاره شده امام حسن عسكري فرزندي نداشته اند ، اصلي ترين دليل وهابيت در رد تولد و حضور امام زمان دانست و خاطر نشان كرد: تمام وهابي هاي عصر حاضر مطالبشان را در اين زمينه از كتاب منهاج السنة ابن طينيه نقل مي كنند و اين درحالي است كه در اين كتاب 9 جلدي بيش از 9با ر تصريح شده كه امام حسن عسكري فرزند دختر يا پسري نداشته از جمله جلد 4 صفحه 87 و تمام اين موارد به محمدابن جرير طبري در قرن سوم نسبت داده شده اما در اين ارجاع ، شماره مجلد و صفحه كتاب طبري ذكر نشده است .

     

    پاسخ اين شبهه در همان كتاب تاريخ طبري است ! يعني طبري هرگز اشاره نكرده كه امام حسن عسكري فرزندي نداشته است و اين استدلال ها به منبع كتاب طبري كاملا بي اساس است . تاريخ طبري در حال حاضر با انواع چاپ هاي مختلف موجود است و حتي سي دي آن هم وجود دارد ؛اما همه فكر مي كنند چون طبري تاريخ نويس بزرگي است كسي به سراغ بررسي كتاب وي نمي رود و همه با اشاره به نامش اين دليل رامي پذيرند در صورتي كه با بررسي دقيق تاريخ طبري درمي يابيم كه وي چنين مطلبي را در كتابش نياورده است .

     

    اصولادر تاريخ طبري نوشته نشده كه امام حسن عسكري فرزندي نداشته است.

     

    3.زندگي امام زمان در عصر حاضر

    وهابيون معتقدند ك چون ابن خلدون گفته درمورد امام مهدي ،هيچ حديث صحيحي نداريم ، پس او هنوز به دنيا نيامده است . ابن خلدون 23 روايت و حديث را راجع به حضرت مهدي جمع آوري كرده ، 19 مورد از آن ها را تضعيف نموده و گفته كه اين احاديث سند معتبر ندارند و آن ها را از حجت و حجيت انداخته ؛ در مورد 4 حديث باقي مانده هم سكوت كرده و هيچ سخني بيان نكرده است .

     

    بايد دانست تمام احاديث موجود درباره حضرت مهدي محدود به همين تعداد نيست كه با رد كردن آن ها توسط ابن خلدون بتوان گفت كه حديثي درمورد ولادت امام مهدي وجود ندارد . اين امر حكايت از قضاوت نابه جاي وهابيون دارد ، چون مسئله اي به اهميت و گستردگي وجود امام مهدي را نمي توان با رد 23 حديث توسط ابن خلدون انكار كرد، اين در حالي است كه فقط دركتب اهل سنت بيش از هزار حديث درباره حضرت مهدي آورده شده است .

     

    شيخ محسن عباد استاد دانشگاه مدينه اين شبهه را كه به ابن خلدون استناد مي كند ، در مجله الجامعة الاسلاميه المدينه شماره 46 رد كرده و آورده است كه ابن خلدون در شأن رد حديث نيست ، او مورخ بوده و به فلسفه تاريخ و جامعه مي پرداخته است؛ ولي محدث نبوده و حق نداشته در (جَرح ؟) و تعديل حديث وارد شود.

     

    از طرف ديگروهابيون ادعا مي كنند چون در دو كتاب مهم از صحاح سته يعني صحيح بخاري و صحيح مسلم اسم حضرت مهدي ذكر نشده ، پس او هنوز به دنيا نيامده است؛ اما مگر اين دو كتاب مرجع تمام احاديث جهان اسلام هستند در حالي كه در 4 كتاب ديگر اهل سنت اين موضوع آمده است.

    بخاري هم عصر امام زمان ، در قرن سوم و در زماني مي زيست و زماني كتابش را نوشت كه خفقان شديدي حاكم بود.در چنين اوضاعي كاملا طبيعي است كه بخاري نامي از امام مهدي در كتابش ذكر نكند . او نمي توانست علنا وجود ايشان را اعلام كنند ، چون در اين دوران بني عباس تأثير مستقيم سوء در زندگي ائمه دارندو بخاري در اين شرايط ونير به دليل اين كه كتابش از سوي حكومت متوقف يا سانسور نشود، هيچ اشاره اي به تولد امام مهدي ندارد .

    بخاري در صحيح خود اشاره مستقيمي به نام امام مهدي و تولد ايشان ندارد ، اما به توصيف ايشان پرداخته است . وي در حديثي ذكر مي كند : عيسي بن مريم مي آيد و پشت سر امام ٍ اميرٍ اقتدا مي كند . وي تعابير امام و امير به وصف امام مهدي پرداخته است ، هر چند كه مستقيم نام ايشان را نياورده است .

    شارحان صحيح بخاري از جمله : عمدة القاري ، فتح الباري ، ابن حجر، ارشادالساري ، همه در شرح اين كتاب نوشته اند كه منظور بخاري از اين تعبير امام مهدي است ، اما چون نمي توانسته به دليل شرايط نام صريح ايشان را ذكر كند ، به توصيف پرداخته است .

     

    به هر حال با كمي مطالعه و بررسي آشكار مي شود كه دلايل وهابيون از روي تعصب و بدون پايه هاي علمي و مستند ديني و روايي است كه هر فردي مي تواند به اين شبهات با دلايل قوي و محكم پاسخ دهد.

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
دکمه بازگشت به بالا
بستن