نكات مهمي كه در حديث منقول در كتب مختلف اهل سنت از پيامبر اسلام(ص) كه مي فرمايد «ما پيامبران ارثي از خود به يادگار نمي گذاريم، و آنچه از ما بماند به عنوان صدقه در راه خدا مصرف شود.» وجود دارد، چيست؟

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #496
    adyanuniv
    سرپرست کل

    اين حديث از جهات مختلفي قابل نقد و بررسي است، ولي آنچه در حوصله اين مجال مي گنجد امور زير است:

    1 ـ اين حديث با متن قرآن سازگار نيست و طبق قواعد اصولي كه در دست داريم هر حديثي كه موافق «كتاب الله» نباشد از درجه اعتبار ساقط است و نمي توان به عنوان حديث پيامبر(ص) و يا ساير معصومين(ع) روي آن تكيه كرد.

    در آيات قرآن مي‎خوانيم سليمان از داود ارث برد، و ظاهر آيه مطلق است و اموال را نيز شامل مي شود و در مورد «يحيي» و «زكريا» مي خوانيم كه از خدا چنين تقاضا مي كند «فرزندي به من عنايت كن كه از من و از آل يعقوب ارث برد» مريم/6.

    مخصوصاً در مورد «زكريا» بسياري از مفسران روي جنبه هاي مالي تكيه كرده اند. بعلاوه ظاهر آيات «ارث» در قرآن مجيد عام است و همه را شامل مي شود.

    2 ـ روايت فوق معارض با روايات ديگري است كه نشان مي دهد ابوبكر تصميم گرفت «فدك» را به «فاطمه»(س) باز گرداند، ولي ديگران مانع شدند، چنانكه در «سيرة حلبي» مي خوانيم.

    «فاطمه دختر پيامبر(ص) نزد ابوبكر آمد در حالي كه او بر منبر بود. گفت اي ابوبكر آيا اين در كتاب خدا است كه دخترت از تو ارث ببرد و من از پدرم ارث نبرم، ابوبكر گريه كرد و اشكش جاري شد. سپس از منبر پايين آمد و نامه اي داير به واگذاري فدك به فاطمه(س) نوشت، در اين حال عمر وارد شد گفت اين چيست؟ گفت نامه اي نوشتم كه ميراث فاطمه(س) را از پدرش به او واگذارم، عمر گفت اگر اين كار را كني از كجا هزينه نبرد با دشمنان را فراهم مي سازي در حالي كه عرب بر ضد تو قيام كرده است؟ سپس عمر نامه را گرفت و پاره كرد!» (سيرة حلبي 3/361)

    چگونه ممكن است نهي صريحي از پيامبر(ص) باشد و ابوبكر به خود جرئت مخالفت را بدهد؟ و چرا عمر استناد به نيازهاي جنگي كرد و استناد به روايت پيامبر(ص) ننمود؟

    بررسي دقيق روايت فوق نشان مي دهد كه مسألة نهي پيامبر(ص) مطرح نبوده، مهم در اينجا مسائل سياسي روز بوده است، و همين ها است كه انسان را به ياد گفتار ابن ابي الحديد دانشمند معتزلي مي اندازد، مي گويد، از استادم «علي بن فارقي» پرسيدم آيا فاطمه(س) در ادعاي خود راست مي گفت؟ پاسخ داد آري گفتم پس چرا ابوبكر فدك را به او نداد، با اينكه وي را صادق و راستگو مي شمرد؟ استادم تبسم پر معنائي كرد و سخن لطيف و زيبائي گفت، با اينكه او عادت به مزاح و شوخي نداشت گفت «اگر امروز فدك را به ادعاي فاطمه(س) به او مي داد، فردا مي آمد و خلافت را براي همسرش ادعا مي كرد! و ابوبكر را از مقامش متزلزل مي ساخت و او نه عذري براي بازگو كردن داشت و نه امكان موافقت!» (شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 16/284).

    3 ـ روايت معروفي از پيامبر(ص) در بسياري از كتب اهل سنت و شيعه آمده است كه «اَلْعُلَماءُ ورثة الانبياء» [دانشمندان وارثان پيامبرانند] و نيز از پيبامبر گرامي اسلام(ص) نقل شده كه «اِن الانبياءَ لَمْ يُورِثُوا ديناراً وَ لا دِرْهَماً» [پيامبران درهم و ديناري از خود به يادگار نگذاردند.]

    از مجموع اين دو حديث چنين به نظر مي رسد كه هدف اصلي اين بوده كه روشن سازند افتخار انبياء و سرماية اصلي آنها علم و دانش بوده است، و مهمترين چيزي كه از خود به يادگار گذاشتند، برنامه هدايت بود و كساني كه سهم بيشتري از علم و دانش را بر گرفتند، وارثان اصلي پيامبرانند، بي آنكه نظر به اموالي داشته باشد كه از آنان به يادگار باقي مي ماند، بعداً اين حديث نقل به معني شده و سوء تعبير از آن گرديده و احتمالاً جملة «ما تركناه صدقه» يعني هرچه از ما بماند بايد به عنوان صدقه در راه خدا مصرف شود، كه استنباط بعضي، از روايت بوده است به آن افزوده اند.

    قصه هاي قرآن، حضرت آيت الله مكارم شيرازي

     

    به نقل از سايت تبيان

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
دکمه بازگشت به بالا
بستن