مقالات

بلایی که انوشیروان بر سر خاقان چین و هپتالیان آورد …

روابط میان ساسانیان و دولت های همسایه، همواره مبحثی جالب توجه و قابل بررسی بوده و هست. در این بین روابط متقابل ساسانیان و هپتالیان نیز سزاوار بحث و بررسی است. پس از تازش قباد به سرزمین هپتالیان (هیاطله، هیتالیان) و ضعیف شدن این قوم، در عصر انوشیروان (که جانشین قباد بود) خاقانیان با ساسانیان متحد شده و دوباره به سرزمین هپتالیان تازیدند و پادشاهشان را کشته و آن جا را بین خود تقسیم کردند. و البته به گواهی تاریخ، انوشیروان حتی به خانواده ی پادشاه هپتالیان نیز رحم نکرد و همه را قتل عام نمود. [۱] در همین حوادث تاریخی مرزهای ایران تا رود جیحون گسترش یافت. پس از این کشورگشایی، انوشیروان براى تحکیم عهد صلح میان خود و خاقان ترک، با دختر خاقان ازدواج کرد. [۲] علاوه بر نابودی هپتالیان به دست انوشیروان، وی به خزرها نیز حمله کرد و سرزمین آنان را غارت نمود و هزاران تن از آنان را طعمه شمشیرها کرد. سپس انوشیروان دادگر به ارمنستان تازید و آن جا را به زور مطیع خود نمود. [۳] امّا بشنویم حکایت فریبکاری انوشیروان را در ماجرای صلح! در روایات مورخین شرقى به بعضى نکات برمى‏خوریم که نشانگر حیله گری انوشیروان است. برای مثال ماجرایی نقل می شود که  خسرو انوشیروان، خواهان دوستى با خاقان ترک « سینجیبو » بود و قرار براین شد که خسرو دختر او را به زنى بگیرد و خاقان دختر خسرو را، اما خسرو یکى از کنیزان را به‏ جاى دختر خویش براى خاقان فرستاد ! همچنین دو پادشاه به مناسبت دوستى خود ضیافتى برپا نمودند، اما خسرو انوشیروان به سربازان خود دستور داد که هنگام شب، خیمه‏ هاى ترکان را به آتش بکشند. و چون خاقان از این مسئله شکایت کرد، خسرو اظهار بى‏اطلاعى نمود. این کار را شب دیگر تکرار کردند و نتیجه همان شد. شب سوم خسرو خیمه خود را آتش زد. و به خاقان تهمت زد که این کار توست! چنانکه گویى او را مسبّب این واقعه مى‏دانست و چون خاقان قسم یاد کرد که از این واقعه باخبر نیست، انوشیروان به او پیشنهاد داد تا مرزهای دو سرزمین را مستحکم تر کنند. پس از مدتی چون خاقان ترک دریافت که خسرو او را فریب داده و همسرش نیز کنیزى بیش نیست دیگر قادر به انتقام گرفتن نبود. [۴] همین اتفاق با ذکر همین جزئیات در منابع مشرقی فراوانی ذکر شده است از جمله ابن اثیر جزری (قرن هفتم هجری) در تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران. [۵] آرتور کریستین سن، تاریخ پژوه و باستان شناس دانمارکی نیز در «تاریخ ایران در زمان ساسانیان» بر اساس منابع شرقی به این ماجرا اشاره کرده ، سپس گفت که ماجرای ازدواج خسرو انوشیروان با دختر یکى از شاهزادگان ترک، مطابق تاریخ است. این زن، دختر ایستمى خاگان (‏Istami Khagan) برادر کوچک سنجیبو می باشد و او مادر هرمزد چهارم است. و همچنین این روایت تاریخی نزد «ابن خرداذبه» نیز دیده می شود. ولى در آنجا شاه خرزان جاى خاقان ترک آمده است.[۶]

شنیدن این وقایع در شاهنامه فردوسی نیز خالی از لطف نیست. داستان از آن جایی آغاز می شود که خاقان پیامی به همراه هدایای بسیار به انوشیروان فرستاد و درخواست دوستی داد. در همان حین جنگ هایی میان هپتالیان (هیاطله) و خاقانیان رخ داده بود که هپتالیان شکست سختی خوردند و جمعی از آنان پس از شکست تصمیم گرفتند به سمت ایران رفته؛ پناهنده شوند. انوشیروان از جنگ خاقان چین و هیتالیان آگاه شد و فهمید که خاقان چگونه هیتالیان را در هم شکست. انوشیروان از اینکه هیتالیان با آن همه قدرتشان شکست خوردند، تعجب کرد و با خود چنین اندیشید که خاقان، گرچه به ما پیام دوستی داده، اما به دنبال حمله به ماست:

نشست خاقان بدین روی چاج

سرافراز با لشکر و گنج و تاج

زخویشان ارجاسپ و افراسیاب

به جز مرز ایران نبیند به خواب

بزرگان دربار هم سخن انوشیروان را تأیید کردند و به وی چنین گفتند:

زهیتال و از لشکر غاتفر

مکن یاد و تیمار ایشان مخور

زخویشان ارجاسپ و افراسیاب

زخاقان که بنشست از آن روی آب

بروشن روان کار ایشان بساز

تویی بر جهان شاه گردان فراز

انوشیروان لشکری به سوی سرزمین خاقان کشید. وقتی دو لشکر به هم رسیدند، برای هم رجز خواندند. هر دو لشکر از یکدیگر ترسیدند. سپس نامه نگاری هایی رخ داد و با نامه ی خاقان چین به انوشیروان پیشنهاد صلح داده شد. [۷] در نهایت خاقان چنین پیشنهاد داد که برای باقی ماندن قرارداد صلح، با یدیگر وصلت کنیم. خاقان هدایایی گرانمایه برای انوشیروان فرستاد و به نمایندگان خود سفارش کرد تا پیشنهاد وصلت انوشیروان وخاقان را مطرح کنند. :

شبستان او گر گهر بار میغ

برو هم ندارد ز کسری دریغ

یکی را زفرزانگان برگزین

که آید به نزدیک خاقان چین

که در پرده پوشیده رویان اوی

ز دیدار آن کس نپوشند روی

شهنشاه بشنید از ایشان سخن

برو تازه شد روزگار کهن

انوشیروان از شنیدن پیشنهاد ازدواج با یکی از پرده پوشان خاقان، جانش تازه شد و به گفته فردوسی « برو تازه شد روزگار کهن !! » و سپس انوشیروان، یکی از معتمدین خود به نام  «مهران ستاد» و صدهزار نفر را می فرستد تا دختر را تحویل بگیرند! در ادامه انوشیروان به وی توصیه می کند که موقع گرفتن آن دختر مراقب باش که مادرش خدمتکار نباشد، هرچند پدرش شاه باشد : « پس پرده ی او یکی دختر است، که با بر زبالا و با افسرست ؛ پرستار زاده نیاید به کار، اگر چند باشد پدر شهریار … » که همین نشانگر توجه انوشیروان به نظام طبقاتی و تبعیض و بی عدالتی در جامعه است. که حتی حاضر نیست با دختری که مادرش از طبقه اشراف نیست، ازدواج کند.

خاقان هم مهران را نزد خود گرفت و او رابه سمت محل نگهداری دختران راهنمایی کرد تا یکی را برگزیند. مهران هم بین دختران گشت و یکی را انتخاب کرد و آن گاه دختر را نزد انوشیروان بردند.

اکنون به هپتالیان بازگردیم ، نمونه ای از ضعیف کشی انوشیروان …

آرتور کریستین سن ، پژوهشگر دانمارکی در کتاب ” ایران در زمان ساسانیان ” می نویسد : « پس از ختم جنگ روم، در بین سالهاى ۵۶۱ – ۵۵۸ کسرى دولت هفتالیان را، که در اثر حمله یک قبیله ی ترک به سردارى سین‏جیبو (sindjibu)متزلزل شده بود، برانداخت. رود جیحون سرحد بین ایران و سرزمین خاقان ترک شناخته شد.» [۸] وی در جایی دیگر نیز به سرکوب هپتالیان توسط انوشیروان اشاره نمود. [۹] ناصر الدین بیضاوى در نظام التواریخ می نویسد : «‏ بعد از مدتى عزیمت روم کرد و ملک روم بگرفت و باز او را پادشاهى داد به تقریر آن‏که هرچند سال به درگاه آید، و از آنجا بازگشت و به ماوراء النهر رفت و با خاقان صلح کرد به شرط آن‏که تا فرغانه انوشیروان را باشد، و دختر از وى بخواست، و به اتفاق به محاربه هیاطله رفتند و ایشان را قهر کرد.» [۱۰]

در این میان ممکن است برخی هیاطله (هپتالیان) را به وحشی گری متهم کنند. گرچه این روش در ناسیونالیسم، عادی و رویه ای همیشگی است. وحشی پنداشتن دیگران و متمدن خواندن خود ! اما به هر روی باید دانست که رومیان نیز از طریق نوار شمالی دریای مازندران (Caspian Sea) با هپتالیان در حال نبرد بودند، لیکن پروکوپیوس (Procopius Caesarensis) مورّخ رومی که هم عصر انوشیروان بود، در کتاب « جنگ های ایران و روم » می گوید که هیاطله قومى هستند از نژاد هون ها، ولى چندان با اقوام دیگر آمیزش نکرده اند. سرزمین هیاطله در شمال ایران واقع است و شهر آنها موسوم به گورگور درست در مجاورت خط سرحدى ایرانی ها بنا گردیده و به همین جهت هم اغلب بر سر مسائل سرحدى میان این دو کشور نزاع و مشاجره برپاست. هیاطله مانند سایر طوایف هون چادرنشین و سیار نیستند و مدت هاست که در سرزمین حاصلخیزى اقامت دارند. در میان نژاد هون، تنها هپتالیان هستند که پوست سفید دارند و طریقه زندگانى و آداب و رسوم آنها با هم‏نژادان آنها اختلاف کلى دارد و مدتى است که از حال توحش بیرون آمده و به تمدن گرائیده‏ اند. [۱۱] روشن است که پروکوپیوس رومی با وجود دشمنی باهپتالیان، اما آنان را وحشی نمی داند، بلکه آنان را متمدّن می خواند.

پی‌نوشت :

[۱]. تاریخ طبرى ، ترجمه ابو القاسم پاینده ، نشر اساطیر ، تهران ، چاپ پنجم ۱۳۷۵ ، ج‏۲ ، ص ۶۵۰  و ایضاً احمد بن على ابن مسکویه ، تجارب الامم / ترجمه ابو القاسم امامى و على نقى منزوى‏، ناشر: سروش / توس‏ ،  تهران‏ ، ش ۱۳۶۹ / ۱۳۷۶ ش‏ ، چاپ اول‏ ج ۱ ص ۱۶۵ – ۱۶۶

[۲]. سرپرسى سایکس، تاریخ ایران، ترجمه سید محمد تقى فخر داعى گیلانى، ناشر: افسون‏، تهران، چاپ هفتم ۱۳۸۰ ، ‏‏ج ‏۱ ، ص ۶۲۵

[۳]. همان ، ج ۱ ص ۶۲۸

[۴]. مرتضى راوندى‏، تاریخ اجتماعى ایران‏، انتشارات نگاه‏، تهران‏، چاپ دوم ۱۳۸۲ ، ج‏۱ ص ۶۱۸

[۵]. ابن اثیر جزرى ، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران / ترجمه‏ عباس خلیلى، ابو القاسم حالت‏، ناشر: مؤسسه مطبوعات علمى‏، تهران‏ ۱۳۷۱ ، ج ‏۵ ص ۷۲

[۶]. آرتور کریستین سن ، ایران در زمان ساسانیان ، انتشارات دنیای کتاب ، تهران ، چاپ ششم ۱۳۶۸ ، ص ۵۰۳

[۷]. شاهنامه فردوسی ، ناشر : مؤسسه نور ، صفحه ۱۰۸۵ ، در فهرست : نامه خاقان چین به نزد انوشیروان و نامه خاقان درباره ی دادن دختر خویش را به نوشین روان ف از بیت ۳۹۳۵۲ به بعد …

[۸]. آرتور کریستین سن ، ایران در زمان ساسانیان ، انتشارات دنیای کتاب ، تهران ، چاپ ششم ۱۳۶۸ ، ص ۴۹۵

[۹]. همان ، ص ۱۰۵

[۱۰]. ناصر الدین بیضاوى ، نظام التواریخ‏ ، ناشر: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار ، تهران‏ ، چاپ اول ، ۱۳۸۲ ، ص ۴۸

[۱۱]. پرو کوپیوس ، جنگ‏هاى ایران و روم‏ ، ترجمه ی محمد سعیدى‏ ، انتشارات علمى و فرهنگى‏ ، تهران‏ ، چاپ چهارم ، ۱۳۸۲ ، ص ۲۰

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن