حکایت اسلام سامانیان
سامانیان، از طوایف ایرانی بودند که بین سالهای ۲۷۹-۳۸۹ هجری (قرن ۱۰ میلادی) به مدت حدود یک قرن، در بخشی وسیع از فلات ایران حکومت میکردند.[۱] قلمرو سامانیان:
اینان نسب خود را به بهرام چوبین(از سرداران و اشراف عصر ساسانی) میرساندند.[۲] اجداد سامانیان، همگی از بزرگان زرتشتی در شمال شرق ایران -ماوراء النهر- بودند. سامانخُدات-سامانخُذاه- جدّ سامانیان، از بزرگان بود و در اثر محبت والی خراسان به وی، در اواخر عصر بنیامیه، از روی اختیار مسلمان شد، در حالی که هیچ کس او را مجبور به پذیرش اسلام نکرده بود. ابىبکر محمد بن جعفر نرشخى، متوفای ۳۴۸ هجری، نگارندهی کتاب تاریخ بخارا مینویسد: «چون اسد بن عبداللّه القسرى، امیر خراسان شد و همان جا بود تا از دنیا برفت، در سال صد و شصت و شش. آوردهاند که مردى نیکوکار بود و جوانمرد، و دل او بدان جانب نگران که خاندانهاى بزرگ قدیم را تیمار کردى، و مردمان اصیل را نیکو داشتى، هم از عرب و هم از عجم. و چون سامانخدات که جدّ ایشان [سامانیان] بود، از بلخ بگریخت، و به نزدیک (وى) آمد، به مَرو، وی را اکرام کرد، و حمایت کرد، و دشمنان او را قهر کرد، و بلخ را باز به وى داد، سامانخدات به دست وى ایمان آورد».[۳] برخی منابع تاریخی گویای این هستند که نیاکان سامانیان، خود از مغان زرتشتی بودهاند که به آیین اسلام درآمدند.[۴] در ماجرای اسلام آوردن سامانخدات، روشن است که وی در حالی مورد اکرام و محبت والی خراسان قرار گرفت، که زرتشتی بود. لذا بر همین اساس و از روی اختیار و علاقه مسلمان شد. منابع بسیاری از تاریخ گویای این امر است.[۵]
دیگر نکتهی قابل توجه این است که سامانیان وقتی به قدرت رسیدند که حکومت بنیعباس، در ضعف و تزلزل فرو رفته بود، به این معنا که سامانیان بسیار قویتر از خلفای بنیعباس بودند و نیز چنان قدرتی یافته بودند که همسایگان و سرزمینهای دوردست به سامانیان باج و خراج میدادند و بسیاری نیز با دادن هدیه خود را از خشم سامانیان در امان نگه میداشتند. این به معنای قدرت سرشار سامانیان در عصر طلایی حکومتشان است.[۶] با این وجود، سامانیان هرچند برای احیای زبان فارسی تلاش بسیاری کردند،[۷] اما هیچ تلاشی برای بازگشت به سنتهای زرتشتی انجام ندادند. حتی در منابع تاریخی آمده است که سلاطین سامانی، به طرزی جدی، محکم و همه جانبه از علمای اسلامی (مخصوصاً مفسرین و محدثین) حمایت میکردند.[۸] شاهان و اشراف سامانی با این که خود از نسل ساسانیان بودند، اما هیچ علاقهای به اسامی ایرانی و باستانی نداشتند، بلکه همواره فرزندان خود را به نامهای اسلامی نامگذاری میکردند.[۹] آنان سمرقند و بخارا و … را به عنوان مراکز مهم فرهنگی احیاء کردند،[۱۰] و این شهرها تحت حمایت بزرگان سامانی، مرکزی برای تقویت علوم حدیث، فقه اسلامی و تفسیر قرآن گردید. تأکید میشود که حمایت سامانیان از اسلام و تلاش آنان برای ترویج اسلام، در زمانی صورت میگرفت که خلافت عباسیان به شدت ضعیف شده بود، سامانیان نیز در پایان نه به دست عرب، بلکه به دست ترکان آسیای میانه از بین رفتند.[۱۱] ترویج اسلام و گرایش محکم سامانیان به آیین مسلمانی را به وضوح میتوان در سکههای ضرب شده توسط آنان مشاهده نمود. چند نمونه از این سکههای مربوط به حکومت سامانی که منقوش به عبارت «لا اله الّا الله» و «محمد رسول الله» است [۱۲]:
پینوشت:
[۱]. عزیزالله بیات، تاریخ تطبیقى ایران با کشورهاى جهان، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۴، ص۲۲۳ [۲]. ابىبکر محمد بن جعفر نرشخى، تاریخ بخارا، تهران، انتشارات توس، ۱۳۶۳، ص۸۲ و ۲۶۳محمد میرک بن مسعود منشى، ریاض الفردوس خانی، به تصحیح: ایرج افشار و فرشته صرافان، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۵، ص۲۱۱
مجمل التواریخ و القصص، به تصحیح ملکالشعراء بهار، تهران، نشر کلاله خاور، چاپ دوم، ص۳۸۶
ابىسعید گردیزى (متوفای ۴۳۳ هـ)، زین الاخبار، تهران، انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۳، ص۳۲۰-۳۱۹
ابوریحان بیرونى، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، تهران، مرکز نشر میراث مکتوب، ۱۴۲۲ هـ ق، ص۴۶
شهابالدین نویرى، نهایه الأرب فی فنون الأدب، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیه، ۱۴۲۳ هـ ق، ج۲۵، ص۳۳۱
[۳]. ابىبکر محمد بن جعفر نرشخى، تاریخ بخارا، تهران، انتشارات توس، ۱۳۶۳، ص۸۱ [۴]. ابىسعید گردیزى (متوفای ۴۳۳ هـ)، زین الاخبار، تهران، انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۳، ص۳۲۰ [۵]. ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، انتشارات فردوس، ۱۲۷۸، ج۱ ص۲۰۴ [۶]. أبوعبدالله محمد بن أحمد مقدسى (قرن ۴)، أحسن التقاسیم فى معرفه الأقالیم، ترجمه ع.منزوى، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۱، ج۲، ص۴۹۲ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، انتشارات فردوس، ۱۲۷۸، ج۱، ص۲۰۷
[۷]. ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، انتشارات فردوس، ۱۲۷۸، ج۱ ص۲۰۶ [۸]. تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، ۱۳۶۳، ج۲ ص۴۸۴ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ هـ ق، ج۵۲ ص۲۵۱
یاقوت حموی، معجم الادباء، ترجمه عبدالمحمد آیتى، تهران، انتشارات سروش، ۱۴۲۳ هـ ق، ج۱، ص۳۹۸-۳۹۹
[۹]. عزیزالله بیات، تاریخ تطبیقى ایران با کشورهاى جهان، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۴، ص۲۲۹ [۱۰]. یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ترجمه: عیسى شهابى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۸۱، ص۲۰۶ [۱۱]. عزالدین على بن اثیر (متوفای ۶۳۰ هـ)، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ۱۳۷۱، ج۲۲ ص۱۸۲ ؛ ج۲۱ ص۲۶۱ [۱۲]. بنگرید به کلکسیون davidmus ، کلیک کنید.http://www.davidmus.dk/en/collections/islamic/dynasties/samanids/coins?page=2