مقالات

دیدگاه حضرت محمد (ص) و موبدان زرتشتی درباره خلیج فارس

چند سالی است که دولت‌های عربیِ حاشیه‌ی خلیج فارس، داعیه‌دار نام «عربی» برای خلیج شده‌اند. این مسئله در جای خود، موجب بروز تنش‌های سیاسی در منطقه شد و از طرفی دیگر سبب شد تا برخی از آریاگرایان نژادپرست، همین امر را دست‌آویزی قرار داده؛ شعارهای نژادپرستانه علیه کلیّت ملت‌های عربی سر دهند. به هر روی اسناد و منابع فراوان تاریخی گویای این هستند که خلیج فارس در گذر زمان همواره به صورت «دریای پارس» و یا با عبارات مشابه خوانده می‌شد. حتی در احادیث و روایات اسلامی نیز نام خلیج فارس وجود دارد. برای نمونه در کتاب «مُسنَد ابی‌یعلی» تألیف احمد بن علی بن مثنی التمیمی الموصلی که از منابع حدیثی قرن سوم هجری است، بر اساس روایتی از حضرت محمد (ص) آمده است که ایشان از لفظ «بحر فارس» یا همان «دریای پارس» برای خلیج استفاده کردند.[۱]

اما در طرف مقابل شاهد هستیم که موبدان زرتشتی در عصر ساسانیان، از واژه‌ی «دریای عربی» برای خلیج استفاده می‌کردند. چنانکه در بند ۵۲ از متن پهلوی شهرستان‌های ایران، که به گفته پروفسور تورج دریایی رساله‌ی جغرافیایی ساسانیان بود،[۲] از دریای تازیان (خلیج عربی) و سرزمین‌های اطراف آن سخن به میان آمده است.[۳]

پروفسور تورج دریایی نیز تأیید می‌کند که در متون پهلوی عصر ساسانی، خلیج فارس به صورتِ دریای تازیان (خلیج عربی) ثبت شده است.[۳]

ممکن است برخی تشکیک کرده؛ بگویند که منظور از دریای عربی، خلیج عربی نیست! شاید منظور این متون، به خلیج یا دریایی دیگر باشد!

در پاسخ می‌گوییم که در نوشته‌های موبدان، در کنار عبارت «دریای تازیان» از مناطقی ساحلی آن هم نام برده شده است. از همین طریق مطمئن می‌شویم که منظور از دریای تازیان، همان خلیج فارس است، که متأسفانه و با کمال تعجب به صورت خلیج عربی ثبت شده است. از جمله مناطق ساحلی خلیج فارس که در این متن از آن نام برده شده است، واژه‌ی «اوشک هگر» است. اوشک به معنی فرماندار؛ و هگر (hagar) یا همان هَجَر نیز نام قدیم بحرین است. بلعمی (قرن ۳-۴ هجری) در تاریخ خود بارها هجر را ناحیه‌ای در بحرین (سواحل خلیج فارس) معرفی کرده؛[۴] می‌گوید: «هجر شهرى است بزرگ اندر بحرین که ملوک بحرین آنجا نشینند».[۵] طبری و بسیاری دیگر از تاریخ‌نگاران سده‌های نخستین هجری این امر را تأیید کرده‌اند. مارکوارت (Markwart) هم گفته است که هَگـَر نام قدیم بحرین است.[۶] پروفسور تورج دریایی نیز گفته‌اند که منظور از هَجَر همان سواحل غربی خلیج فراس، شامل کویت، قطر، و شرق عربستان سعودی است.[۷] دیگر واژه‌ای که وجود دارد، «دوسَر» است که به گفته‌ی مارکوارت (Markwart) نام دیگرش، گوندسَر (Gund-sar) می‌باشد.[۸] نیبرگ (S.H. Nyberg) می‌گوید که منظور از دوسَر، یکی از شاخه‌های نظامی منطقه‌ی حیره بود.[۹] روتشتاین (Rothstien) و کیستر (Kister) نیز تصریح می‌کنند که دوسَر همان سپاه حیره بود.[۱۰] دیگر واژه‌ای که وجود دارد نیز بورگیل (Bor-Gil) است. اینان نیز به گفته‌ی نیبرگ (S.H. Nyberg) و کیستر (Kister M.J) و… شاخه‌ای دیگر از نظامیان و جنگجویان حیره بودند.[۱۱] بر همگان روشن است که حیره سرزمینی در جنوب عراق امروزی و کویت کنونی بود که قلمروشان حوالی شمال غربی خلیج فارس (و در جنوب غربی ایران) بود.

محمد رسول الله (ص) خلیح را به نام «پارس» می‌خواند، ولی موبدان زرتشتی بر نام خلیج عربی اصرار می‌ورزیدند…

پی‌نوشت:

[۱]. احمد بن علی بن المثنى التمیمی الموصلی، مسند أبی یعلى، تحقیق : حسین سلیم أسد، دمشق: دار المأمون للتراث، ۱۹۸۴، ج ۴، ص ۱۱۹-۱۲۹- ۱۴۲

[۲]. تورج دریایی، ناگفته‌های امپراتوری ساسانیان، ترجمه آهنگ حقانی و محمود فاضلی بیرجندی، تهران، کتاب پارسه، ۱۳۹۲، ص ۱۶۷

[۳]. جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا، متون پهلوی، گزارش سعید عریان، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، ۱۳۷۱، ص ۶۸

[۴]. تاریخ بلعمی، تهران، سروش، ۱۳۷۸، ج ۳، ص ۴۱۱-۴۱۰ ؛ ج ۱، ص ۵۵۰

[۵]. همان، ج ۳، ص ۴۰۷

.[۶]Markwart, J.‎ Eranshahr nach der Geographie des Ps.Moses Xorenac’i, Berlin, 1901, pp.‎۱۰۳

[۷]. تورج دریایی، همان، ص ۱۶۷

[۸].. Markwart, J.‎ Eranshahr nach der Geographie des Ps.Moses Xorenac’i, Berlin, 1901, pp.‎۱۰۵

[۹].. nyberg S H.‎ S manual of Pahlavi.‎ Part II :glosary, Otto Harrassowitz, Wiesbaden, 1974, pp 65

[۱۰]. Rothstien, G.‎ dieDynastie de Lahmiden, in Al-Hira, Ein persischen Geschichte zur Zeit der Sasniden, Berlin.‎ ۱۸۹۹, pp 134-138

Kister, M.J,  “Al-Hira, some notes on its Relations with Arabia” , Arabica, Vol.‎ XI, Face.‎ ۲ , ۱۹۶۸, pp143-169

[۱۱].. nyberg S H.‎ S manual of Pahlavi.‎ Part II :glosary, Otto Harrassowitz, Wiesbaden, 1974, pp۴۸

Kister, M.J,  “Al-Hira, some notes on its Relations with Arabia” , Arabica, Vol.‎ XI, Face.‎ ۲ , ۱۹۶۸, pp 167

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن