رفتار حضرت علی (ع) با زن عرب و زن ایرانی
در متون روایی شیعه، روایتی میخوانیم از قضاوت حضرت علی (علیه السلام)، دربارهی اختلاف یک زن عرب و یک زن ایرانی، بدین صورت که:
رَوَى أَبُو إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِیُّ أَنَّ امْرَأَتَیْنِ أَتَتَا عَلِیّاً ع إِحْدَاهُمَا مِنَ الْعَرَبِ وَ الْأُخْرَى مِنَ الْمَوَالِی فَسَأَلَتَاهُ فَدَفَعَ إِلَیْهِمَا دَرَاهِمَ وَ طَعَاماً بِالسَّوَاءِ فَقَالَتْ إِحْدَاهُمَا إِنِّی امْرَأَهٌ مِنَ الْعَرَبِ وَ هَذِهِ مِنَ الْعَجَمِ فَقَالَ إِنِّی وَ اللَّهِ لَا أَجِدُ لِبَنِی إِسْمَاعِیلَ فِی هَذَا الْفَیْءِ فَضْلًا عَلَى بَنِی إِسْحَاقَ
ابو اسحاق همدانی روایت کرد که دو زن نزد علی (علیه السلام) آمدند که یکی عرب و دیگری از موالی (ایرانیان) بود. پس آن دو زن از حضرت چیزی خواستند. حضرت نیز به هر کدام، مقداری مساوی پول و طعام دادند. پس زن عرب گفت که من از عرب هستم و او ایرانی است! (چرا به آن زن ایرانی به اندازهی من کمک کردی و چرا ما را با هم یکسان دانستی؟) پس حضرت پاسخ دادند که من بین فرزندان اسماعیل و اسحاق فرقی نمیبینم[۱]. بنابر برخی روایات، امام دو مشت خاک در دست گرفتند و فرمودند که من فرقی بین این دو نمیبینم.
منظور از «بنی اسحق» همان ایرانیان هستند. چه اینکه آنان -ایرانیان- به برادران و خواهرانِ اهل بیت -بنی اسماعیل- تشبیه شدهاند. از آنجایی که اسماعیل و اسحاق برادر یکدیگر و فرزند ابراهیم (علیه السلام) بودند. همچنین در تعابیری متعدد در احادیث شیعه، مردم فارس (ایرانیان) به صراحت با صفت بنیاسحاق خطاب شدهاند[۲]. این رفتارهای حضرت علی (علیه السلام) در مواجهه با ایرانیان، سبب میشد تا سران عرب همواره سخنانی همچون سخن مغیره به زبان آورند! مغیره میگفت:
کان علی أمیل إلى الموالی و ألطف بهم و کان عمر أشد تباعدا منهم.
یعنی «علی بیشتر به موالی (ایرانیان) تمایل داشت و با آنان مهربانتر بود. اما عمر به شدت از آنان بیزاری میجست»[۳]. چنین رفتارهایی را در نامههای امام علی (علیه الاسلام) به فرمانداران آذربایجان و اصفهان و… نیز شاهد هستیم[۴]. امام علی (علیه السلام) به خاطر چنین عملکردی حمایت بسیاری از سران عرب را از دست داد. اما هیچگاه حاضر به بیعدالتی در حق مردم غیرِ عرب نشد[۵]. ایشان برخلاف مدعیانِ امروز انسانیت، ابداً شیوهی نژادپرستی را پیش نگرفتند. باشد تا جاهلانی که در نژادپرستی و آریاییگرایی غوطهورند، عبرت گیرند.
پینوشت:
[۱]. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ ه ق. ج ۱۵، ص ۱۰۷ابن ابى الحدید معتزلى، شرح نهج البلاغه، قم: انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى، ۱۴۰۴ ه ق. ج ۲، ص ۲۰۱-۲۰۰
[۲]. أبو نعیم الأصبهانی، أخبار أصبهان، موقع جامع الحدیث، ج ۱، ص ۴۷، حدیث ۴۶علامه علاء الدین علی المتقى بن حسام الدین الهندی، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۹۸۹. ج ۱۲، ص ۳۰۳، حدیث ۳۵۱۲۴
[۳]. ابراهیم بن محمد ثقفى، الغارات، قم: مؤسسه دارالکتاب، ۱۴۱۰ ه ق. ج ۲، ص ۳۴۱ [۴]. بنگرید به «نامه ها و سخنان حضرت علی (ع) درباره ی مردم ایران» [۵]. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ ه ق. ج ۱۵، ص ۱۰۷