مقالات

سرنوشت مزدک و پیروانش

خسرو انوشیروان‏ در عصر پادشاهی خود(۵۳۱-۵۷۹ میلادی)، بسیاری از نهضت‌های مردمی را سرکوب نمود. از آن جمله می‌توان به قتل عام مردم بلوچستان و نیز کشتار مردم گیلان و دیلمان اشاره کرد[۱]. مزدک پسر بامداد نیز از جمله کسانی بود که نهضتی اجتماعی علیه حکومت قباد(پدر انوشیروان) به راه انداخته بود و با اعتراض به نظام ظالمانه‌ی طبقاتی در عصر ساسانیان، طرفداران بسیاری در ایران یافت و در نهایت وی و پیراونش به دست انوشیروان سرکوب شدند. چه اینکه انوشیروان خود از مروّجین و تثبیت‌کنندگان نظام طبقاتی در ایران بود[۲]. داستان کشتار بی‌رحمانه‌ی مزدک و مزدکیان به دست انوشیروان، در منابع ایرانی، عربی و رومی آمده است. در شاهنامه می‌خوانیم که قباد ابتدا به مزدک علاقه‌مند بود، اما در ادامه از عقائد وی متنفر شد، لذا مزدک را در اختیار انوشیروان قرار داد تا او و پیروانش را از صفحه روزگار محو کند[۳]. منابع تاریخی گویای این هستند که تنها در نیمی از روز بیش از هشتاد هزار مزدکی(که زندیق نامیده می‌شدند)، قتل عام شدند و مزدک نیز پوست کنده شد[۴]. منابع متعدد تاریخی، تعداد مزدکیانی که به دست انوشیروان کشته شدند را تا یکصدهزار تن نیز بیان کرده‌اند[۵]. برخی منابع تاریخی نیز تعداد ایرانیانی که به جرم پیروی از مزدک کشته شدند، را با عباراتی همچون «بیشمار» «بسیار» و … بیان نمودند[۶]. شاهنامه نیز آمار مزدکیان کشته شده‌ را بیش از صدهزار نفر می‌داند[۷].

 

بدو گفت هر کو برین دین اوست

مبادا یکى را بِتَن مغز و پوست‏

 

بدان راه بد نامور صدهزار

بفرزند گفت آن زمان شهریار

 

که با این سران هرچ خواهى بکن

ازین پس ز مزدک مگردان سخن

 

بدرگاه کسرى یکى باغ بود

که دیوار او برتر از راغ بود

 

پس از اینکه مردمان مزدکی را در باغی گرد آوردند؛ همه را قتل عام نمودند:

 

بکشتندشان هم بسان درخت

ز بر پاى و زیرش سر آگنده سخت

 

در ادمه سرنوشت مزدک را بیان می‌کند:

 

نگون بخت را زنده بر دار کرد

سر مرد بى‏‌دین نگون سار کرد

 

ازآن پس بکشتش بباران تیر

تو گر باهشى راه مزدک مگیر

 

جالب است بدانیم که نام اصلی انوشیروان، خسرو بود. وی پس از قتل عام و سرکوب مزدکیان، به پاس خدمت به موبدان و اشراف، از سوی آنان «انوشگ‌روان» یعنی روان جاوید نامیده شد. این همان لقبی است که امروزه به صورت انوشیروان تلفظ می‌شود[۸]. دیگر نکته قابل توجه این است که بنا بر متون تاریخی پس از قتل عام مزدکیان، موبدان زرتشتی کتاب‌ها و کتابخانه‌های مزدکی را نیز به آتش کشیدند، تا هرگونه آگاهی و دانشی که به مزدک و آیین وی مربوط بوده نابود گردد[۹]. موبدان پس از این کتاب سوزی، هر چه توانستند در تحریف و ناپسند جلوه دادن آموزه‌های مزدک کوشیدند. ناگفته نماند که منابع رومی نیز از سرکوب و کشتار مزدکیان به دست انوشیروان خبر داده‌اند. چنانکه بازانس مسیحی صحنه قتل پیروان مزدک را از نزدیک و عیناً دیده و ثبت نمود[۱۰].

پی‌نوشت:

[۱].بنگرید به مقاله «قتل عام مردم گیلان و دیلمان به دستور انوشیروان» و «قتل عام مردم بلوچستان به دست انوشیروان»

[۲]. بنگرید به مقاله «حکومتِ انوشیروان ، بر پایه تبعیض و اختلاف طبقاتی» و «جزئیاتی از نظام طبقاتی ایران باستان، آنچه نمی‌خواهند ما بدانیم !» و «گاتها و ترویج نظام ظالمانه‌ی طبقاتی» و «نظام طبقاتی و ترویج برده‌داری در ایران باستان»

[۳]. شاهنامه، بر اساس نسخـــه‌ی چاپ مســـکو، بیــت ۳۷۴۸۰ به بعد…، در فهرست: “آویختـــن خســـرو، مـزدک را و کشتــــــــن وی”

[۴]. ابوسعید گردیزى‏، زین الاخبار، ترجمه و تصحیح عبدالحى حبیبى‏، تهران: دنیاى کتاب‏، ۱۳۶۳. ص۸۴

[۵]. سرپرسى سایـــکس، تاریخ ایــران‏، ترجمه: سید محمدتقى فخر داعى گیلانى، تهــــــــران: انتشارات افســـــــــــون، ۱۳۸۰. ج‏۱، ص ۶۱۸

و حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۷۵. ج‏۴، ص۲۷۸۴

ابن اثیر جزرى، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه: عباس خلیلى، ابو القاسم حالت، تهران: مؤسسه مطبوعات علمى، ۱۳۷۱. ‏ ج‏۵، ص۵۱

میترا مهرآبادی، شاهنامه فردوسی به نثر پارسی، تهران: نشر روزگار، ۱۳۷۹. ج۳، ص ۲۲۴ به بعد…

[۶]. احمد بن على ابن مسکویه، تجارب الامم، تهران: سروش، ۱۳۶۹. ج‏۱، ص۱۶۲-۱۶۹-۱۷۰

و احمد بن على ابن مسکویه، تجارب الامم، تهران: توس، ۱۳۷۶. ج‏۱، ص۱۶۲-۱۶۹-۱۷۰

محمد بن جریر طبرى، تاریخ طبری، ترجمه: ابو القاسم پاینده، تهران: نشر اساطیر، ۱۳۷۵. ج‏۲، ص ۶۴۶

ابوحنیفه دینورى، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوى دامغانى‏، تهران: نشر نی، ۱۳۸۳. ص ۹۶

مجمل التواریخ و القصص، به تصحیح ملک‏الشعراء بهار، تهران: کلاله خاور، ص ۷۴

[۷]. شاهنامــــــه، بر اساس نسخـــــه‌ی چاپ مســـــکو، بیت ۳۷۴۲۶-۳۷۴۸۳، در فهرست: “آویختـــــــن خســــــــرو، مــــزدک را و کشتــــــن وی”

[۸]. سرپرســـــــى سایـــــــکس، تاریخ ایـــــــران‏، ترجمــــــه: سید محــــــــمدتقى فخر داعى گیلانى، تهــــــــران: انتشارات افســـــــــــون، ۱۳۸۰. ج‏۱، ص ۶۱۸

و مرتضى راوندى‏، تاریخ اجتماعى ایران‏، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۸۲. ج‏۱، ص۶۸۸

[۹]. مرتضى راوندى‏، تاریخ اجتماعى ایران‏، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۸۲. ج‏۱، ص۶۵۴

و آرتور کرستین‌سن، ایران در زمان ساسانیان‏، ترجمه: رشید یاسمى‏، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۸. ص۴۸۱-۴۸۰

[۱۰]. مرتضى راوندى‏، تاریخ اجتماعى ایران‏، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۸۲. ج‏۱، ص۶۵۴

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن