مقالات

مسلمان شدن آل شَنسَب

غوریان (آل شنسَب) خاندانی ایرانی بودند که از عصر باستان در نواحى کوهستانى هرات و غزنه سکونت داشتند. علت نامیده شدن این سلسله به «آل شنسب» این است که جد اعلای آنان، شَنسَب نام داشت که در صدر اسلام به محضر على بن ابی‌‌طالب (علیه السلام) رسید و در اثر این ملاقات، علاقه‌مند به ایشان شده، و از روی اختیار اسلام آورد. وی پس از بازگشت به سرزمین خود به تبلیغ و ترویج اسلامِ علوی پرداخت. بعدها نوادگان وی در نواحی غورستان و تخارستان (در شرق فلات ایران) و حتی در هندوستان به حکومت رسیدند. سلسله آل‌ شنسب، در عصر بنی‌امیه بارها علیه حکومت اموی قیام کردند و با همکاری ابومسلم خراسانی، امویان را از این سرزمین بیرون راندند[۱]. اسلام آوردن شنسب به دست امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از واضحات و یقینیات تاریخی است و کسی در آن تردید ندارد[۲]. برکت این مسلمانی و جذبه‌ی نور اسلام علوی چنان تابیدن گرفت که همین خاندان کوچک محلی در برهه‌ای از تاریخ موفق گردیدند، اسلام را در بخش وسیعی از هندوستان بزرگ(هند و پاکستان) و افغانستان امروزی منتشر کنند[۳]. ایشان با تهییج روحیه جهاد در ایرانیان مسلمان شده، شرق ایران را از شرّ حملات ختائیان بت‌پرست نجات دادند[۴] و در حد توانشان از دانشمندان و فرهیختگان پشتیبانی نمودند[۵]. گرچه این خاندان پس از مدتی در اثر اختلافات داخلی و فشارهای خارجی ضعیف شده و حکومت را از دست دادند، اما نتیجه‌ی تلاش‌های این خاندان ایرانی در راه نشر و ترویج اسلام علوی همچنان پربرکت مانده است، به گونه‌ای که امروزه بخشی عظیم از صدها میلیون مسلمانان در هند و پاکستان و افغانستان در اثر مجاهدت‌های آنان بانگ توحید سر می‌دهند.

نکته‌ی دیگر اینکه برخی تلاش کرده‌اند که غوریان را از نسل «ضحاک ماردوش» معرفی کنند. در پاسخ باید گفت که اولاً ضحاک شخصیتی افسانه‌ای و اسطوره‌ای است، نه حقیقی! در حالیکه خاندان شنسب، سلسله‌ای حقیقی هستند، نه افسانه‌ای. از طرفی همان گونه که آریاییان از استپ‌های روسیه به فلات ایران آمده، ساکن و مالک این سرزمین شدند، خاندان شنسب هم از هزار سال پیش از زمان فریدون اسطوره‌ای، در ایران سکونت یافتند. پس خاندان شنسب از آریاییان نیز قدیمی‌تر و ایرانی‌تر هستند. گذشته از اینکه ضحاک، شخصیتی حقیقی نیست. پژوهشگران نیز آل شنسب را از ساکنین کهن شرق ایران معرفی کرده‌اند، و هیچ دلیل عقلانی و تاریخی برای انتساب این خاندان به این شخصیت‌ افسانه‌ای وجود ندارد. چنانکه عباس اقبال آشتیانى نیز در انتسابات اسطوره‌ای پیرامون آل شنسب اشکال وارد کرده است[۶]. مخصوصاً اینکه ضحاک (اژی دهاگ) که فریدون با او مبارزه کرد، نه یک انسان، بلکه هیولایی عجیب و غریب، با سه کله و شش چشم بوده است[۷].

پی‌نوشت:

[۱]. ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران‏، تهران: انتشارات فردوس‏، ۱۳۷۸. ج‏۲، ص۵۰

و منهــــاج‌الدین سراج جوزجـانى، طبقــــات ناصرى‏، تصحیـــح: عبدالحـىّ حبیبـــى، تهــــران: انتشارات ‏دنیــاى کتــــاب، ۱۳۶۳. ‏ج‏۱، ص ۳۲۴

[۲]. حسن پیرنـــیا و عباس اقبال آشتیــــانى‏، تاریـــخ ایــران از آغاز تا انقراض سلســـله قاجاریه‏، تهران: انتشارات خیــــام‏، ۱۳۸۰. ص۲۹۰

و عباس قدیانى‏، فرهنگ جامع تاریخ ایران، تهران: انتشارات آرون‏، ۱۳۸۷. ج‏۱، ص ۳۸

و ذبیح الله صفا، همان، ج‏۲، ص۵۰

[۳]. ذبیح الله صفا، همان، ج‏۲، ص۵۲

و منهاج الدین سراج جوزجانى، همان، ج‏۱، ص ۳۲۳، در فهرست: “الطبقه السابعه عشر: السلاطین الشنسبانیه و ملوک غور”

[۴]. ابن اثیر جزرى، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه: عباس خلیلى، ابو القاسم حالت‏، تهران: مؤسسه مطبوعات علمى، ۱۳۷۱. ج‏۳۰، ص ۱۷۸

[۵]. منهاج الدین سراج جوزجانى، همان، ج‏۲، ص ۲۳۷

[۶]. حسن پیرنـــیا و عباس اقبال آشتیــــانى‏، تاریـــخ ایــران از آغاز تا انقراض سلســـله قاجاریه‏، تهران: انتشارات خیــــام‏، ۱۳۸۰. ص۲۹۰

[۷]. اوستا: آبان یشت، بند ۳۳-۳۴

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن