علم و دانش در ایران باستان!
با نیم نگاهی به منابع باستانیِ به جای مانده از ایران باستان، در می یابیم که نام هزاران، بلکه ده ها هزار نفر از جنگجویان و دشنه داران و «گرز به دست داران» به همراه ستایش و تقدیر به جای مانده است، اما نامی از دانشمندان و هنرمندان به میان نیست، مگر تعدادی انگشت شمار. به راستی ریشه ی این عدم توازن در کجاست؟ مبنای این بدسلیقگی در چیست؟ برای دریافتن پاسخ به منابع باستانی مراجعه می کنیم.
در رام یَشتِ اوستا میخوانیم که تهمورث (به اوستایی: taxmô urupa ، از پادشاهان پیشدادی تاریخ ایران از ایزد اهورایی چنین میخواهد که وی را کامیابی عطا فرماید تا بر اهریمن و یارانش (دیوها و جادوان و پریان) پیروز شود. میخواهد که وی را این کامیابی ارزانی دارد که اهریمن را به پیکر اسبی درآورده ؛ سی سال سوار بر او تا دو کرانهی زمین تاخت آورد. ایزد اهورایی نیز وی را کامیاب ساخت.[۱] این گفتار در همین اندازه در اوستای امروزی آمده و بیش از این به جزئیات اشارهای نشده است. لیکن شاهنامه به شگفتیهای این حوادث اشاره میکند:
تهمورس با دیوان اهریمنی و جادوگران نبرد آغاز کرد و به زودى توانست دو گروه از ایشان را با افسون در بند کند و دیگران را نیز با گرز نابود ساخت. بدین سان دیوان را در بند، به خوارى و ذلت کشیدند. دیوان که چنین دیدند، به جان خود زینهار خواستند و تهمورس را گفتند: «ما را مکُش تا تو را هنرى نو بیاموزیم که به کارَت آید.» تهمورس ایشان را آزاد ساخت و آن دیوان، نوشتنِ را به تهمورس تعلیم دادند و دلش را به فروغ دانش روشن ساختند.[۲] در شاهنامه آمده است که دیوان پس از در بند شدن، چنین گفتند:
که ما را مکش تا یکى نو هنر بیاموزى از ما کِت آید بِبَر
در ادامه نیز چنین شد:
کى نامور دادشان زینهار بدان تا نهانى کنند آشکار
چو آزاد گشتند از بند او بجستند ناچار پیوند او
نبشتن بخسرو بیاموختند دلش را بدانش بر افروختند [۳]
این نشان میدهد که علم و دانش و کتابت (نوشتن) از نگاه اسطورههای ایرانی، موضوعی اهریمنی شمرده میشود. در یسنای اوستا نیز آمده است که باید مطلقاً از پندار و گفتار و کردار دیوان دوری نمود: «از دیوان تباهکار زشت نااَشَوَنِ بدسرشت آفریده، از آن آفریدگان دروج، آفریدگان تباه، آفریدگان زشت، پیوند میگسلم. از دیوان و دیوپرستان دوری میگزینم. از آن آفریدگان گزندآور، دوری میگزینم: دوری از اندیشهی آنان، دوری از گفتار آنان، دوری از کردار آنان و دوری از هرآنچه از آنان سر زند.» [۴] راندن و برانداختن اهریمن و آفریدگان او یکی ازآرزوی های زرتشت بود.[۵] روشن است که انگره مینو یا همان مینوی شر یا همان اهریمن [۶]، مطلقاً با مینوی خیر در تضاد و تناقض است. چه اینکه در گاتها میخوانیم: «اکنون درباره ی دو مینو یا دو گوهری که در آغاز زندگانی وجود داشته اند سخن خواهم گفت. ازاین دو گوهر آن یکی که پاک و مقدس بود، به همزاد خویش (گوهر پلید) چنین گفت: هیچگاه اندیشه و آموزش و اراده و ایمان و گفتار و کردار و و جدان ما با یکدیگر سازش نداشته و از هم جدا هستند.» [۷] البته در این تقابل و تضادِ مطلق، دیوان مخلوق اهریمن هستند. [۸] حال که تضاد ذاتی و مطلق میان سپنتامینو و انگره مینو را دانستیم، آشکار است که خط و کتابت در کنار دانش، موضوعاتی اهریمنی هستند و کردار زشت شمرده میگردیدند. بر همین اساس مری بویس (Mary Boyce) رئیس اسبق بنیاد مطالعات ایرانی در دانشگاه لندن و عضو انجمن خاورشناسان امریکا، درکتاب «زرتشتیان، باورها و آداب دینی آنها» مینویسد که مادها و پارسها به خط و کتابت به عنوان هنری بیگانه مینگریستند. چه اینکه بر مبنای حماسهی ایرانی (شاهنامه) ابداع خط به دیوها نسبت داده شده است. گرچه بعدها نگارش برای امور سیاسی و اجتماعی پذیرفته شد، اما موبدان از پذیرش خط به عنوان ابزار نگارش متون مقدس سر باز زدند. (چون موبدان خط و نگارش را اهریمنی میدانستند، لذا حاضر نشدند که متون مقدس را به وسیله ی آن ثبت کنند.) به همین دلیل اوستا صدها و هزاران سال سینه به سینه منتقل میشد، نه به صورت مکتوب. [۹]
پینوشت :
[۱]. اوستا، پژوهش دکتر ج.دوستخواه، انتشارات مروارید، چاپ شانزدهم، تهران ۱۳۹۱، ج ۱ ، ص ۴۴۹ ،و نیز بنگرید:James Darmesteter, The Zend Avesta, part II, oxford, clarendon press 1883. from sacred books of the east, by various oriental scholars, Vol XXIII, Pp 252
[۲]. میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، نشر روزگار، تهران، ج ۱ ، ص ۶۷ – ۶۶ [۳]. شاهنامه (بر اساس چاپ مسکو) ص ۱۲ ، بیت ۳۷۰ – ۳۷۳ ، انتشارات موسسه نور ، تهران [۴]. اوستا، ترجمه دکتر ج.دوستخواه، انتشارات مروارید، چاپ شانزدهم، تهران ۱۳۹۱، ج ۱ ، ص ۱۵۶ : یسنا ۱۲ : ۴ [۵]. همان، ج۱ ، ص ۲۳۸ : یسنا ۶۱ : ۲ [۶]. موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه ی مزدیسنا، نشر مرکز، چاپ پنجم، تهران ۱۳۸۹، ص ۱۳۴ [۷]. گاتها، ترجمه موبد فیروز آذرگشسب، انتشارات فروهر، تهران، چاپ دوم ۱۳۷۹، ص ۷۵- ۷۶ : هات ۴۵ : ۲ [۸]. فرنبغ دادگی، بندهش، پژوهش مهرداد بهار، انتشارات توس، چاپ چهارم، تهران ۱۳۹۰، ص ۳۶ [۹]. مری بویس ، زرتشتیان, باورها و آداب دینی آنها ، ترجمه ع. بهرامی ، انتشارات ققنوس ، تهران ، چاپ دوازدهم ۱۳۹۱ ، ص ۷۷