مقالات

حضرت علی و ایرانیان

دوره پنج ساله ی حکومت حضرت علی علیه السلام، یک دوره ی استثنایی برای ایرانیان بود. علاوه بر قرابت و آمیختگی خونی خاندان علی با ایرانیان، نحوه ی برخورد امام با مردم ایران زمین، رسیدگی به اوضاع آنان و حتی امکان حضور مردم ایران در دارالخلافه و انتقاد صریح از برخی حاکمان و … همگی نشانگر این است که مردم ایران، علی بن ابی طالب را پناهگاه خود می دانستند. در ادامه برخی از نامه های مولایمان علی به فرمانداران و والیان نواحی مختلف ایران را بیان می کنیم.

نامه پنجم نهج البلاغه؛ به اشعث بن قیس، فرماندار آذربایجان : «همانا منصب فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نخواهد بود، بلکه امانتی است در گردن تو، باید از امامت اطاعت کنی و تو حق نداری نسبت به مردم استبداد ورزی و بدون دستور به کاری مهم اقدام نمایی، در دست تو اموالی از ثروت های خدای بزرگ و عزیز است، و تو خزانه‏ دار آنی تا به من بسپاری، امیدوارم برای تو بدترین زمامدار نباشم، بدرود.» [۱]

ابن ابی الحدید معتزلی (قرن هفتم هجری) نیز تأیید می کند که مخاطب این نامه اشعث بن قیس، فرماندار آذربایجان است.[۲] آنچه در این نامه بیش از هر چیز می درخشد، سخن امام درباره نهی از استبداد و ستمگری و همچنین امر به حفظ امانت و رعایت عدل است.

نامه بیست و ششم نهج البلاغه ؛ پیامی است که امام توسط پیک ویژه ی خود خطاب به فرماندار اصفهان فرمود: «او را به ترس از خدا در اسرار پنهانی، و اعمال مخفی سفارش می ‏کنم، آنجا که هیچ گواهی غیر از او و نماینده‏ ای جز خدا نیست، و سفارش می‏ کنم که مبادا در ظاهر خدا را اطاعت، و در خلوت نافرمانی کند، و اینکه آشکار و پنهانش، و گفتار و کردارش در تضاد نباشد، امانت الهی را اداء و عبادت را خالصانه انجام دهد. و به او سفارش می‏ کنم که با مردم تندخو نباشد، و به آنها دروغ نگوید، و با مردم به جهت اینکه بر آنها حکومت دارد بی ‏اعتنایی نکند، چه اینکه مردم برادران دینی، و یاری دهندگان در استخراج حقوق الهی ‏اند. بدان که برای تو در این زکاتی که جمع می‏ کنی سهمی معین، و حقی روشن است، و شریکانی از مستمندان و ضعیفان داری، همانگونه که ما حق تو را می‏ دهیم، تو هم باید نسبت به حقوق آنان وفادار باشی، اگر چنین نکنی در روز رستاخیز بیش از همه دشمن داری، و وای بر کسی که در پیشگاه خدا، فقرا و مساکین و درخواست کنندگان و آنان که از حقشان محرومند، و بدهکاران و ورشکستگان و در راه‏ ماندگان، دشمن او باشند و از او شکایت کنند. امانتداری کسی که امانت الهی را خوار شمارد، و دست به خیانت آلوده کند، و خود و دین خود را پاک نسازد، در های خواری را در دنیا به روی خود گشوده، و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود، و همانا بزرگترین خیانت، خیانت به مردم، و رسواترین دغلکاری، دغلبازی با امامان است، بدرود.» [۳]

و البته مورخین و دانشمندانی چون محدق نوری در مستدرک الوسائل [۴] و قاضی نعمان التمیمی در دعائم الاسلام [۵] و … معتقدند که مخاطب این نامه مِخنَف بن سلیم ازدی است که از سوی امام فرماندار اصفهان و نواحی داخی ایران بود. این مسئله را دانشمندان اهل تسنن همچون ابن عبدالبرّ (قرن پنجم هجری) در الاستیعاب [۶] و همچنین ابو اسحاق ابراهیم بن محمد ثقفى کوفى (قرن دوم و سوم هجری) در کتاب الغارات [۷] تأیید می کنند.

نامه بعدی، نامه امام علی علیه سلام به مأموران مالیات بود که به سوی ایران ، مصر و شام فرستاده شدند. نامه ۵۱ نهج البلاغه : «از بنده خدا علی امیر مومنان به کارگزاران جمع ‏آوری مالیات. پس از یاد خدا و درود، همانا کسی که از روز قیامت نترسد، زاد و توشه‏ ای از پیش نخواهد فرستاد. بدانید، مسوولیتی را که به عهده گرفته ‏اید اندک، اما پاداش آن فراوان است، در روابط خود با مردم انصاف داشته باشید، و در برآوردن نیازهایشان شکیبا باشید همانا شما خزانه ‏داران مردم، و نمایندگان ملت، و سفیران پیشوایان هستید، هرگز کسی را از نیازمندی او باز ندارید، و از خواسته ‏های مشروعی محروم نسازید، و برای گرفتن مالیات از مردم، لباسهای تابستانی یا زمستانی، و مرکب سواری، و برده کاری او را نفروشید، و برای گرفتن درهمی، کسی را با تازیانه نزنید، و دست‏ اندازی به مال کسی نکنید. چه نمازگزار باشد، یا حتی غیر مسلمانی که در پناه اسلام است. جز اسب یا اسلحه‏ ای که برای تجاوز به مسلمان ها بکار گرفته می‏ شود، زیرا برای مسلمان جایز نیست آنها را در اختیار دشمنان اسلام بگذارد، تا نیرومندتر از سپاه اسلام گردند. از پند دادن به نفس خویش هیچ‏گونه کوتاهی نداشته، و از خوش رفتاری با سپاهیان، و کمک به رعایا، و تقویت دین خدا، غفلت نکنید، و از آنچه در راه خدا بر شما واجب است انجام دهید، همانا خدای سبحان از ما و شما خواسته است که در شکرگزاری کوشا بوده، و با تمام قدرت او را یاری کنیم، و نیروئی جز قدرت خداوند نیست.» [۸]

نامه پنجاه و نهم نهج البلاغه ، نامه ی امام علی به اسود بن قطبه ؛ فرمانده حلوان ( کرمانشاه امروزی )

پس از یاد خداوند و درود، اگر رأی و اندیشه زمامدار دچار دگرگونی شود، او را از اجرای عدالت بسیار باز می‏ دارد، پس کار مردم در آنچه حق است نزد تو یکسان باشد. زیرا در ستمکاری بهایی برای عدالت یافت نمی ‏شود، از آنچه که همانند آن را بر دیگران نمی‏ پسندی پرهیز کن، و نفس خود را در آنچه خداوند بر تو واجب کرده است، وادار. در حالی که امیدوار به پاداش الهی بوده و از کیفر او هراسناک باشی. و بدان که دنیا سرای آزمایش است، و دنیاپرست ساعتی در آن نمی‏ آساید جز آنکه در روز قیامت از آن افسوس می‏ خورد، و هرگز چیزی تو را از حق بی ‏نیاز نمی‏ گرداند. و از جمله حقی که بر توست آن که نفس خویش را نگهبان باشی، و به اندازه توان در امور مردم تلاش کنی، زیرا آنچه در این راه نصیب تو می ‏شود، برتر از آن است که از نیروی بدنی خود از دست می‏ دهی، بدرود… [۹]

ابن ابی الحدید، دانشمند سنّی مذهب قرن هفتم هجری در شرح نهج البلاغه نقل می کند که روزی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بر فراز منبر مردم را موعظه می نمود. در آن حال مردی نزد حضرت رسید و آهسته در گوش امام سخنی گفت که آثار خشم در صورت آن حضرت پدیدار شد، آنگاه حضرت سکوت کرد. ناگاه اشعث بن قیس با سرعت خود را نزدیک منبر امام رساند و عرض کرد یا علی! این موالیان سرخر (ایرانیان) در مقابل روی شما بر ما چیره و غالب شدند. (علیه یکی از حکام محلّی که خراج گذار حکومت اسلامی بود، شورش کردند) ولی شما از آنها جلوگیری نمی کنید. در این هنگام صعصعه بن صوحان – یکی از یاران باوفای امام – با شنیدن این اهانت دست به پشت اشعث زد و گفت: «انا لله و انا الیه راجعون.» امام در حالیکه از گفتار اشعث سخت ناراحت شده بود به موعظه مردم ادامه داد و فرمود: «این شکم گنده ها – سران عربی – خود روزها در بستر نرم استراحت میی کنند و آنان (ایرانیان) در روزهایی گرم کوشش می نمایند و اکنون عرب از من می خواهد که آنها (ایرانیان) را از خود طرد کنم، تا از ستمکاران باشم. سوگند به ایزد متعال که دانه را شکافته و آدمی را آفریده از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود: «وَاللهِ لَضَرَبَنَّکُم عَلَی الدّینِ عَوداً کَمَا ضَرَبتُموهُم عَلَیهِ بَدء » بخدا قسم همچنان که در آغاز، شما بر سر ایرانی ها می کوبید، در آینده ایرانی ها بر سر شما می کوبند و شما را به اسلام بر می گردانند…[۱۰]

همچنین ابراهیم بن محمد ثقفى (قرن سوم هجری) در کتاب الغارات [۱۱] و نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی (از علمای سنّی مذهب قرن هشتم هجری) در کتاب “مجمع الزوائد ومنبع الفوائد” [۱۲] و جلال الدین سیوطی (از علمای سنّی مذهب قرن نهم هجری) در “جامع الأحادیث” این روایت را نوشته اند. [۱۳]

پی‌نوشت :

[۱]. نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره ، قم ، ص ۳۶۶ نامه ۵ ؛ و همچنین نهج البلاغه به ترجمه ی مرحوم محمد دشتی ، مؤسسه فرهنگی امیرالمؤمنین ؛ قم ، چاپ اول ۱۳۸۵ ؛ ص ۳۴۵

[۲]. ابن ابى الحدید معتزلى، شرح نهج البلاغه، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى قم، ۱۴۰۴ هجرى قمری ، ج ۱۴ ص ۳۳

[۳]. نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره ، قم ، ص ۳۸۳ ؛ و همچنین نهج البلاغه به ترجمه ی مرحوم محمد دشتی ، مؤسسه فرهنگی امیرالمؤمنین ؛ قم ، چاپ اول ۱۳۸۵ ؛ ص ۳۶۱

[۴]. محدث نوری ، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت قم، ۱۴۰۸ هجرى قمری ج ۷ ص ۷۰ – ۷۱

[۵]. نعمان بن محمد تمیمى مغربى، دعائم الإسلام، دار المعارف مصر ، ۱۳۸۵ هجرى قمرى‏ ، ج ۱ ص ۲۵۲

[۶]. أبوعمر یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب فى معرفه الأصحاب، الناشر : دار الجیل بیروت، الطبعه الأولى، ۱۴۱۲/۱۹۹۲ ، ج‏۴ ص ۱۴۶۷

[۷]. ابو اسحاق ابراهیم بن محمد ثقفى کوفى ، الغارات و شرح حال اعلام آن ،ترجمه عزیز الله عطاردى، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش ، ص ۵۶۲

[۸]. نهج البلاغه ، ترجمه ی مرحوم محمد دشتی ، مؤسسه فرهنگی امیرالمؤمنین ؛ قم ، چاپ اول ۱۳۸۵ ؛ ص ۴۰۱

[۹]. همان ، ص ۴۲۵

[۱۰]. ابن أبی الحدید المعتزلی، شرح نهج البلاغه، ناشر: دار احیاء الکتب العربیه بیروت، ج ۲۰ ص ۲۸۴ و همچنین: انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى قم، ۱۴۰۴ هجرى قمرى، ج ۱۹ ص ۱۲۴

[۱۱]. ابراهیم بن محمد ثقفى، الغارات، مؤسسه دارالکتاب قم، ۱۴۱۰ هجرى قمری ، ج ۲ ص ۳۴۱

[۱۲]. نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، الناشر : دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۲ هـ ، ج ۷ ص ۴۷۶

[۱۳]. جلال الدین السیوطی ، جامع الأحادیث ، ج ۳۰ ص ۴۹۴ روایت شماره ۳۳۶۲۲

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن