مقالات

پنداری نیک به نام “نژادپرستی”

نژاد هیچ یک از ابناء بشر تحت اختیار وی نیست. از همین روی تفاخر، خودستایی و برتربینیِ نژادی (Racism) هیج مبنای عقلانی و منصفانه ای ندارد. لیکن در متن اَوِستا و متون پهلوی بارها و بارها نژاد خودی، ستوده شده و نژاد مخالفین و دیگران مورد تحقیر قرار گرفته است. این امر موجب بروز فجایعی جدّی در تاریخ ایران زمین شد. اما به راستی، کدام یک از آموزه های اوستا نشانگر خودبرتربینیِ نژادی و تحقیرِ نژاد دیگر ملت ها و امت ها است؟ در ادامه به مواردی اشاره خواهیم کرد.

در اردیبهشت یشتِ خرده اوستا، به ترجمه موبد اردشیر آذرگشسب، که یکی از بخش های مقدّس برای زرتشتیان است، آمده است: «و از برکت آن، ناخوشی دور می شود، مرگ دور می شود، دیوها دور می شوند، پتیاره ها دور می شوند، مردمان دورو و کینه ور دور می شوند، مردم آزار دفع می شود، اژدهانژادان دفع می شوند، گرگ نژادان دفع می شوند، بدکاران دوپا دور می شوند.» و در ادامه آمده است : « اردیبهشت امشاسپند، به وسیله نماز ائیریه من، می کُشَد اژدهانژادان و دیوان را هزاران هزار و بیوران بیور.» [۱] روشن است که مخالفینِ مزدَیَسنا؛ مردمانی از نژادِ اژدها و گرگ نامیده شدند. این نیست مگر به واسطه تحقیر و توهین به نژاد دیگر مردمان، گذشته از اینکه آنان بدکاران دوپا نیز نامیده شدند! در آتش بهرام نیایش، بند پنجم چنین آمده است: «ای آذر اهورامزدا، فرّ و پاداش مزدا آفریده، فرّ ایرانیِ مزدا آفریده، فرّ کیانی مزدا آفریده … [را می ستایم]…» [۲] چرا باید از میان ملّت ها، فرّ ایران به گونه ای ویژه ستایش شود ؟ گذشته از  اینکه روشن است، زادگاه زرتشت بنا به عقیده باستان شناسان و اوستاپژوهان ناحیه ای در حوالی شمال قزاقستان امروزی است، نه درون مرزهای کنونی ایران.[۳] آری، ایریَنَم وَئِجَه (Airianem Vaejo , Iryanam Vaeja) زادگاه اساطیری ایرانیان [۴] هیچ ارتباطی با محدوده سیاسی ایرانِ امروز ندارد. لیکن به نظر می رسد، با مهاجرت آریاییان به نواحی داخلی فلات ایران، رهبران ملّی و مذهبی، احساسات نژادپرستانه را توشه ی سفر خود ساخته، به همراه خویش به مقصد آوردند! چه اینکه بنا بر پژوهش های مؤسسات علمی و معتبر جهانی، متأسفانه ایران و هند که پیشینه باستانی و فرهنگی مشترکی دارند، جزو نژادپرست ترین کشورهای جهان محسوب می گردند. از جمله نتیجه تحقیقات پژوهشگران که نشریه The Washingtonpost  ارائه نموده است. جالب است که در دین زرتشتی، علاوه بر اهمیت نژاد مردمان، نژاد ایزدان نیز برای اوستا از اهمیتی فوق العاده برخوردار است. در کرده ی شانزدهمِ ویسپرد، بند یکم، ایزدانی که از نژاد آذر (ایزد آتش) هستند، ستوده شدند. گویی ارزش این ایزدان به نژادشان است. پس از آن راست کردارانِ آذرنژاد را نیز می ستاید. [۵]

در آبان یشتِ اوستا، بند پنجاه و هفت – پنجاه و هشت، آمده است که پسران دلیر خاندان ویسَه به اردویسور آناهیتا نیاز پیشکش نمودند تا به آنان کامیابی عطا کند که بر توسِ پهلوان و سرزمین های ایرانی پیروز گردند. اما ایزد اردویسور آنان را کامیابی نبخشید. لیکن در بند پنجاه و چهارم ، پنجاه و پنجم آمده است که توس، پهلوانِ ایرانی از اردویسور خواستار شد که بر پسران دلیر خاندان ویسه پیروز شود و بتواند سرزمین های تورانی را براندازد. و ده هزار و صدها هزار را نیست و نابود کند. اردیسور به او کامیابی بخشید. به راستی چرا ایزد اهورایی به ایرانیان کامیابی بخشید و به تورانیان خیر ؟ چرا نژاد ایرانی از نگاه ایزدان برتر از تورانیان شمرده می شود ؟ [۶] به راستی چرا ایزدان به ایرانیان اجازه می دهند تا تورانیان را نیست و نابود کنند ؟ اما به تورانیان اجازه اقدامی متقابل نمی دهند؟ در همین یشت از اوستا، کرده هفدهم، بند شصت و نهم و بسیاری دیگر قسمت های اوستا، اهورامزدا و ایزدان، ایرانیان را کامیابی بخشیدند. علیه تورانیان و دیگر ملت ها… و در تیر یشت اوستا، کرده هشتم، بند سی وششم، برکت برای سرزمین های ایرانی به گونه ای خاص و برتر از دیگر سرزمینها و ملت ها خواسته شده است. [۷] همین گفتار در مهریشت، کرده اول، بند چهارم [۸] و همچنین در فروردین یشت، کرده یکم ، بند دهم ، [۹] و ایضاً در کرده ی بیستم، بند شصت و دوم، آمده است که قریب به یکصد هزار فرَوَشی از نژادِ زرتشت محافظ می کنند. [۱۰] و در اشتاد یشت اوستا، بند هفتم آمده است: «درود به ستاره تشتر رایومند فرّه مند. درود به باد زبردست مزدا آفریده. درود به فرّ ایرانی.» [۱۱] آن هنگام که فرّ ایرانی در کنار ایزدان ستوده می گردد، می بایستی انتظار نژادپرستی و خودبرتربینی را از رهبران زرتشتی گری داشت. همچنین و در بند یکم از همین یشت آمده است: «اهورامزدا به سپیتمان زرتشت گفت: من فرّ ایرانی را بیافریدم که از ستور برخوردار، خوب رمه، توانگر و فره مند است. خرد نیک آفریده و دارای خوبِ فراهم آمده بخشد… » [۱۲] همچنین در کیان یشتِ (زامیاد یشت) اوستا، کرده هشتم، بند پنجاه و شش ، پنجاه و هفت، تیره های ایرانی را صاحب فرّی بزرگ و مهم می شمارد که دشمنان در پی دست یابی به آن بوند، لیکن موفق نگشتند. [۱۳] و در همین یشت، کرده نهم، بند شصت و هشت، شصت و نهم آمده است که فرّ کیانی پناه تیره های ایرانی است و در هنگام لزوم، انیرانیان (نژادهای غیر ایرانی) را به وسیله تشنگی و گرسنگی و سرما و گرما، نیست و نابود می کند. [۱۴] در گاتها نیز آثار نژادپرستی به روشنی قابل رؤیت است. در هات سی و دوم، بند سوم، به ترجمه پروفسور شوشتری، سراینده به ناپاکیِ نژادِ دشمنان اشاره می کند: «اما شما ای دیو (یسن ها) همه از نژاد روان ناپاک هستید…» [۱۵] در ترجمه دوم پورداود: «ایدون شما ای دیوها همه از نژاد منش زشت هستید. و همچنان آن کسی که شما را بسی می پرستد از دروغ و خودستایی است…» [۱۶] و همین گونه در ترجمه کریستین بارتولومه. [۱۷] و در ترجمه موبد فیروز آذرگشسب: «ای گمراهان بت پرست، شما همه از تبار و نژاد سیه دلان و کژمنشانید، کسانی که از شما پیروی کرده و به شما زیاده از حد احترام گذارند، نیز از تبه کاران به شمار آیند.» [۱۸] در توضیح این بند از گاتها که نشانگر راسیسم سراینده ی آن است، باید گفت (Chithram) یا (chithra) به معنی نژاد، تخمه و (aka) به معنی زشت و پلید است. معادل پهلوی واژه chithra، توخمک است به همین معنی نژاد، و در کتیبه ها و آثار باقی مانده هخامنشی نیز به همین معنی به کار رفته است. و مؤیّد این ترجمه، نام منوچهر (Manush-Cithra) نیز به معنی «از نژاد منوش» است.

علاوه بر متن اوستا، کتاب دینکرت که به راستی دانشنامه ی بزرگ آیین زرتشتی است، و کتابت آن توسط آذرفرنبغ فرخزادان، یکی از بزرگترین موبدان تاریخ زرتشتی گری در قرن نهم میلادی به اتمام رسید، نیز به ترویج نژادپرستی و تحقیر نژادِ ملل گوناگون غیرایرانی پرداخته است. از باب نمونه، در ابتدای کرده یا فصل یکصد و چهلم، از کتاب سوم دینکرد، تحت عنوانِ «یگانگی و جدایی» یا communion & severance چنین دستوری آمده است: «باید یگانه شد با ایرانیان تا خوی ایرانی ایشان را طلب کرد و باید بیگانه و جدا شد از اَنیرانیان [ملل غیر ایرانی] تا از خوی اَنیرانی [غیر ایرانی] ایشان در امان بود.» [۱۹] و نیز در کتاب پنجمِ دینکرد، عنوان صریحِ کرده ی چهارم چنین است: «در برگزیدگی و برتری نژاد [= تخمه ی] ایرانیان» که در این فصل، تصریح شده است که نژاد ایرانیان در عقلانیت و فرهنگ و خرد زندگانی و… نژادی برگزیده و کامل است. همچنین تأکید شده است به اینکه این برتریِ نژادی از ایرانیان جداشدنی نیست و پیوسته با آنها خواهد بود. به ویژه بندهای ششم و هفتم که نشانگر این امر هستند. [۲۰]

همچنین در یکی از کتیبه های عهد ساسانی خطوطى به زبان یونانى و پهلوىِ ساسانى بر اسب اردشیر پاپگان حک شده است، که می گوید: «این سوار، پرستنده ی مزدا، اردشیر شاهنشاه‏ ایران و از نژاد ایزدان، پسر پاپگ شاه است…» [۲۱] روشن است که پادشاهان زرتشتی نیز به نژاد خود افتخار می کردند و آن را در کنار مزداپرستی افتخاری برای خود می پنداشتند. و در کتیبه ى حاجی آباد، القاب شاهپور اول، از این قرار است: «مزدَیَسنَه، بغ شاهپور، شاهان شاه ایران و انیران، از نژاد ایزدان.» [۲۲] و البته این رسم دائمی و دیرینه شاهان ساسانی بود که خود را از شخصیتی مقدّس (بغ) و از نژاد خدایان (ایزدان) می نامیدند. [۲۳]

 

در سایر منابع شرقی از جمله سخن ابوالفداء آمده است که پادشاهان ایران هیچ کارى از کارهاى مدیریتی را به مردم “پست نژاد” نمى‏سپردند. این سخن ابوالفداء مؤید رفتار انوشیروان دادگر است. فردوسى در شاهنامه حکایتى نقل کرد که حاکى از همین ممنوعیت عوام الناس از تحصیل علم و رسیدن به مقامات و مراتبِ مدیریتی است. در زمانى که انوشیروان به روم حمله کرد، بات کسری بودجه مواجه شد. دهقانی به انوشیروان عرضه داشت که حاضرم دارایی خود را ببخشم و فرزندم دبیر گردد. لیکن انوشیروان حاضر به پذیرش این معامله نگردید و گفت :

هنر یابد ار مرد موزه ‏فروش‏

سپارد بدو چشم بینا و گوش‏

بدستِ خردمندِ مردِ نژاد

نماند جز از حسرت و سرد باد

یعنی که اگر فرزندان طبقه ی پایین جامعه هنر یاد بگیرند، از فرزندان اشراف و صاحبِ نژاد چیزی جز حسرت و آه باقی نخواهد ماند… ! حتی در متن اوستا، وندیداد، فرگرد هفتم، بند سی و شش- سی و هفت، آمده است که اگر کسی می خواهد در پزشکی مهارت یابد، می بایستی آغاز فعالیت خود را به صورت آزمایشی بر روی غیرزرتشتیان آغاز کند. و اگر توانست آنان را مداوا کند، بدین معنی است که توانایی مداوای زرتشتیان را نیز دارد. یعنی در متن اوستا علناً غیرزرتشتیان، عنوانی بهتر از «موش های آزمایشگاهی» ندارند… [۲۴]

مری بویس در کتاب “زردشتیان، باورها و آداب دینی آنها” می گوید که مبلغان زردشتی گرچه زمینه را برای تبلیغ دین زرتشتی فراهم می دیدند، اما نکته ای در این میان وجود داشت و آن هم این که «از نگاه ایرانی، غیر ایرانی یا همان انیرانی موجودی مستحق تحقیر بود و به حساب نمی آمد. درست همانطور که بربرها در نظر یونانیان بودند.» همچنین: «همین که گروه های کثیری از اقوام ایرانی اندک اندک آموزه های زردشت را پذیرا شدند، این آموزه ها را جزو ماترک نژاد خویش انگاشتند که باید نگاه داشت و نه به عنوان پیامی جهانی برای رستگاری کلّ بشر.» [۲۵] یعنی دین زرتشتی در نگاه زرتشتیان تنها یک میراث نژادی بود نه رسالتی جهانی.

به این ترتیب روشن است که رهبران جامعه زرتشتی، سخنی برای بشریت ندارند. بلکه خود در زندان نژادگرایی گرفتارند. عادت نژادپرستی و خوی خودپرستی و خیال خود برتربینی و عقده ی غرور ملی و تفاخر زرتشتی و زرتشتی مآبان، از امور مسلّم نزد اغلب مورّخان است. شواهد ما بر نژادپرستانه بودن آئین زرتشت، آن همه مدیحه گویی درباره سرزمین ایران و بزرگ نمایی نژاد ایرانی و اغراق و مبالغه در این گونه خیالات و موهومات است. که همچنان مشاهده می شود.

پی‌نوشت :

[۱]. موبد اردشیر آذرگشسب، خرده اوستا ، اردیبهشت یشت ، ص ۷۸ – ۷۹

[۲]. اوستا، پژوهش و ترجمه دکتر ج. دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران، چاپ شانزدهم ۱۳۹۱ ، ج ۲  ، ص ۶۰۶

[۳]. مری بویس ، زرتشتیان, باورها و آداب دینی آنها ، ترجمه ع. بهرامی ، انتشارات ققنوس ، تهران ، چاپ دوازدهم ۱۳۹۱ ، ص ۱۷

[۴]. همان ، ص ۶۶

[۵]. اوستا، پژوهش و ترجمه دکتر ج. دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران، چاپ شانزدهم ۱۳۹۱ ، ج ۲ ، ص ۵۵۷

[۶]. همان ، ج ۱ ، ص ۳۰۷ – ۳۰۸

[۷]. همان ، ج ۱ ، ص ۳۳۷ – ۳۳۸

[۸]. همان ، ج ۱ ، ص ۳۵۴

[۹]. همان ، ج ۱ ، ص ۴۰۶

[۱۰]. همان ، ج ۱ ، ص ۴۱۸

[۱۱]. همان ، ج ۱ ، ص ۴۸۲

[۱۲]. همان ، ج ۱ ، ص ۴۸۱

[۱۳]. همان ، ج ۱ ، ص ۴۹۵

[۱۴]. همان ، ج ۱ ، ص ۴۹۸

[۱۵]. پروفسور عباس شوشتری ، گاتها سروده های زرتشت ، انتشارات فروهر ، چاپ دوم ۱۳۷۹ ، ص ۷۴

[۱۶]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ دوم ۱۳۸۴ ، ص ۴۷۲

[۱۷]. همان  ص ۱۶۱

[۱۸]. موبد فیروز آذرگشسب ، گاتها سروده های آسمانی ، انتشارات فروهر ، تهران , چاپ دوم ۱۳۷۹ ، ص ۴۸

[۱۹]. کتاب سوم دینکرد، ترجمه و پژوهش: فریدون فضیلت، انتشارات مهر آیین، تهران ۱۳۸۴، ص ۱۰۳ و ۱۰۴

در متن برگردان انگلیسی:

Denkard , Book III , Ch 140 , by Joseph H.‎ Peterson , Edited by Peshotun Dastoor Behramjee Sanjana , 1881

[۲۰]. کتاب پنجم دینکرد، ترجمه و پژوهش: احمد تفضلی، ژاله آموزگار، انتشارات معین، تهران ۱۳۸۵، ص ۳۶ – ۳۷

در متن برگردان انگلیسی:

Denkard , Book 5 , Ch 4 , Translated by E.‎ W.‎ West, from Sacred Books of the East, volume 5, Oxford University Press, 1897

[۲۱]. آرتور کرستین سن ، ایران در زمان ساسانیان‏، ترجمه: رشید یاسمى‏، ناشر: دنیاى کتاب‏، تهران‏، چاپ ششم ۱۳۶۸ ، ص ۱۴۲

[۲۲]. همان ، ص ۳۳۱ – ۳۳۲

[۲۳]. همان ، ص ۳۵۶ – ۳۵۷

[۲۴]. جیمز دارمستتر ، وندیداد ، ناشر : دنیای کتاب ، تهران ۱۳۸۴ ، ص ۱۴۹ – ۱۵۰

[۲۵]. مری بویس ، زرتشتیان, باورها و آداب دینی آنها ، ترجمه ع. بهرامی ، انتشارات ققنوس ، تهران ، چاپ دوازدهم ۱۳۹۱ ، ص ۷۳

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن