مقالات

کورش در روایت حذیفه

ایرانیان در گذر تاریخ، همواره پاسبان معنویت الهی بوده‌اند و بر اساس همین روحیه‌یِ متعالی همواره حق را بر باطل ترجیح می‌دانند. اگر در تاریخ نیک بنگریم، درخواهیم یافت که فرهیختگان ایرانی بیشترین تلاش را برای ترویج اسلام حقیقی صورت داده اند و خدمات متقابل اسلام و ایران، امری روشن و مبرهن است.

از دیگر سوی، در تواریخ ایرانی (اعم از مکتوب و شفاهی، و حتی منابع پیش از اسلام)، نامی از کورش به عنوان شاه ایران وجود ندارد. حتی حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه (که زندگی شاهانِ ایران باستان است) ابداً نامی از کورش نمی‌آورد. با اینکه از جزئیات زندگانی دیگر شاهان سخن‌های بسیار گفته است.[۱]

چند مدتی است که برخی روایت از منابع تفسیری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که در آن از قول حُذَیفه (رضی الله عنه) صحابی بزرگوار پیامبر به نقل از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) نقل شده که کورش شاه پارس، شخصیتی مؤمن بود! این روایت که در چندین منبع نقل شده است،[۲] از جمله ابوالفتوح رازی در «روض الجنان» چنین گفته است:[۳]

حذیفه بن الیمان گفت… که رسول (صلّى الله علیه و آله) گفت: چون بنى اسرایل تعدّى و ظلم از حد ببردند و پیغامبران را کشتن گرفتند، خداى تعالى ملک پارس بخت نصّر را بر ایشان مسلّط کرد و ملک و پادشاهى او هفتصد سال بود، بیامد با لشکرى بسیار در بیت المقدس فرو آمد و بگشاد و هفتاد هزار مرد را بر خون یحیى زکریّا بکشت و اهل بیت المقدّس را برده کرد و آن شهر به غارت داد… حذیفه گفت، من گفتم: یا رسول الله بیت المقدس همانا جایى بزرگوار بوده است. گفت: اصل آن را سلیمان بن داود بنا کرد از درّ و یاقوت و زبرجد و ملاطش زر بود از آن مال‌ها که خداى داده بود سلیمان را و شیاطین مسخّر او بودند تا آنچه او خواست مى‌‏آوردند از اقصاى عالم، بخت نصّر این همه مال‌ها ببرد و به بابل آمد و اسیران بنى اسرایل را با خود به آن جا برد و ایشان در دست او صد سال بماندند. ایشان را به بندگى می‏داشت و بخت نصّر و لشکرش گبرکان بودند و در میان این بنى اسرایل بعضى صالحان و پیغامبر زادگان بودند خداى تعالى بر زبان بعضى پیغامبران امر کرد پادشاهى را از پادشاهان پارس نام او کورش و او مردى مؤمن بود که برو و بنى اسرایل را از دست بخت نصر بستان. او برفت با بخت نصّر کارزار کرد و بنى اسرایل را از دست او بستد و بنى اسرایل پس از آن صد سال بر طاعت و استقامت بایستادند. باز دیگر باره با سر معصیت شدند…

نقد بر این گفتار:

– اشکال در سند روایت: این روایت، سلسله سند ندارد و از سوی اهل بیت نیز نقل نشده است و اگر به متن روایت دقت کنیم درمی‌یابیم که این مطلب به طرز عجیبی شباهت به داستان‌پردازی‌های کاهنان یهود دارد. چنین روایاتی برای شیعه ارزشی ندارد. چون به دلایلی که در ادامه گفته می‌شود به روشنی جزو جعلیات عصر بنی امیه و بنی عباس است که به دروغ به حذیفه و پیامبر نسبت دادند. حتی اهل سنت هم دیگر به چنین روایاتی اهمیتی نمی‌دهند. چه اینکه ابن حجر عسقلانی از قول احمد بن حنبل می‌گوید: «ثلاثه کتب لیس لها أصول وهو المغازی والتفسیر والملاحم.[۴] سه دسته کتاب‌ها هستند که هیچ مبنای (صحیحی) ندارند. کُتُب مغازی (که حاوی حوادث جنگ‌ها هستند)، کتب تفسیر و کتب ملاحم (یعنی کتاب‌هایی که حاوی توضیح پیرامون فتنه‌ها هستند)». در ادامه نیز می‌گوید که این کتاب‌ها پر از اسرائیلیات و روایات جعلی هستند که افراد نفوذی در منابع اسلامی وارد کردند.

– اشکال در محتوای روایت: ایراداتی در محتوای این روایت وجود دارد که جعلی بودن آن را کاملاً روشن می‌سازد. برای مثال آمده است که بخت‌نصر (نبوکدنسر) پادشاه سرزمین پارس بود! این در حالی است که ابداً چنین چیزی صحیح نیست. همچنین آمده است که یهوه (خدای یهود) نبوکدنصر را فرستاد تا به انتقام خون یحیی بن زکریا، هفتادهزار یهودی را بکشد! و کورش هم صدسال بعد برای آزادی این یهودیان قیام کرد! این در حالی است که یحیی بن زکریا (علیهما السلام) حداقل ۵۰۰-۶۰۰ سال پس از نبوکدنصر و کورش متولد شد. یعنی در آن زمان اصلاً یحیی (علیه السلام) متولد نشده بود که کشته شود و خدا به انتقام خون او نبوکدنصر را بر یهودیان مسلط کند! این مسئله به روشنی نشان می‌دهد که این روایت جعلی است.

دیگر ایراد محتوایی این روایت این است که گفته شد معبد سلیمان در بیت المقدس (اورشلیم) از یاقوت و طلا ساخته شد! روشن است که برای ساخت بنایی با آن عظمت و وسعت، به هزاران تُن خشت و مصالِح نیاز بود و محال است که این مواد از طلا و جواهر بوده باشد، و امروزه نیز هیچ نشانی از آن نیست. همانطور که وجود چنین چیزی در ۲۵۰۰ سال پیش نیز امری محال بود.

– اشکال بر مؤمن بودن کورش! در این باره نیز اسناد و مدارک و یافته‌های باستان‌شناسی آنقدر فراوان است که یکتاپرست بودن کورش را نقض می‌کند.

پی‌نوشت:

[۱]. برخی از باستانگرایان کوشیدند که در اقدامی عجیب و کودکانه، شخصیت‌های شاهنامه از جمله کیخسرو و فریدون را به کورش تطبیق دهند! لیکن چنین دیدگاهی واقعاً نابخردانه بوده و غلط بودنش روشن است. بنگرید به: «سخن اوستا و ناکامی باستانگرایان در تطبیق اسطوره‌ها با کورش».

[۲]. ابواسحاق احمد بن ابراهیم ثعلبى نیشابورى، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ه.ق، ج ۶، ص ۶۹-۷۰

جلال الدین ‏سیوطى، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم‏: کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى‏، ۱۴۰۴ ه.ق، ج ۴، ص ۱۶۵

[۳]. ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن‏، مشهد: بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‏، ۱۴۰۸ ه.ق، ج ۱۲، ص ۱۶۳-۱۶۴

[۴]. ابن حجر العسقلانی، لسان المیزان، ج ۱، ص ۱۲، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت.

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن