مقالات

آثار باستان گرایی در معماری پهلوی

در آغاز سده چهاردهم شمسی پدیده جهانی ناسیو نالیسم تاریخی، که جایگاهی مداوم در طول تاریخ داشت،ارائه دهد و بزرگ ترین ثمره اش جایگزین کردن علایق ملی و باستانی به جای آیین های قومی و دینی بود. این پدیده در آغاز سلطنت رضاشاه همراه با نوسازی،توسعه یافت و با دست اندازی به داشته های تاریخی،حرکتی را در تمام زمینه ها ایجاد کرد که یکی از تبعات آن  معماری با رویکرد باستان گرایی شدید بود. باستان گرایی به عنوان اصلی ترین محور فکری،همزمان ،دو محور دیگر همراه خود داشت:

* دین زدایی

* غرب گرایی

آرمان گرایی دوره پهلوی اول به گونه ای بود که هر چه از سال های اولیه دوره ۲۰ ساله گذشت سیاست تضعیف دین شدیدتر و گرایش به غرب بارزتر می شد و غرب گرایی تقویت می شد. در نتیجه؛ هنگامی که سال ۱۳۲۰ فرا رسید نهضت باستان گرایی- بیشتر از اینکه عقلانی باشد جنبه احساسی داشت – به خاموشی گرایید و جریان در عمل به برتری محور غرب گرایی انجامید. این دوره کوتاه ولی چشمگیر باستان گرایی در ابراز اندیشه ها و اهداف ناسیونالیستی خود سه دستاویز داشت :

۱: دین اسلام و حذف تدریجی آن از صحنه سیاست و جامعه و کنار گذاشتن نشانه های فکری و عملی و عملی دین که در آن دوره عقب ماندگی و مانع توسعه محسوب می شد.

۲: آیین زرتشت که تقویت آن نه به منظور جایگزین کردن و اشاعه دین باستانی،بلکه دست آویزی برای اقتدار باز یافته دوران پیش از اسلام بود.

۳: شاهنامه فردوسی  و دستاویز قرار دادن آن در مقام زبان و ادبیات جدید پهلوی و بهره برداری از آن در جهت احیاء دوباره تمدن باستانی. لزوم ساخت و سازهای تازه و متعدد در حکومت جدید، که بیشترین سهم را از این عمران و نوسازی،نهادها و سازمان های دولتی داشتند، زمینه بسیار مناسبی برای بیان باستان گرایی در معماری به وجود آورد.

حاصل این نگرش:

۱) در احیاء و بهره گیری آثار معماری باستانی تنها به عناصر ظاهری و نمایشی معماری توجه شد.ستون ها،سرستون ها پله ها و نقوش تزیینی ونظایر آن از دوره هخامنشی و ساسانی به وام گرفته شدبدون آنکه از عملکرد، نقشه و فضای معماری آن دوره به توان استفاده کرد. در واقع معماری غرب و عملکرد های تازه این خلاء را پر ساخت.

۲) معماران و هنرمندان در به کار گیری عناصر معماری باستان از یک طرف و بهره گیری از دیگر عناصر معماری غرب از طرف دیگر ، به نوعی انتخاب اجباری دچار شدند و دست کم تا زمانی که تب باستان شناسی و باستان گرایی فروکش نکرد ناچار بودند از این نشان های تاریخی- معماری استفاده کنند.بعدها بنا هایی ساخته شدندکه هرچند نشانه های باستانی در آن ملموس بود ولی تقلید صرف نبود.

۳) سیاست تضعیف مذهبی (که در آغاز با دین دوستی شروع و سپس مراحل دین گریزی و دین زدایی را در پی داشت)نیز در معماری این دوره نمایان شد. در دهه اول دوره ۲۰ ساله بناهای ساخته شدند که نشانه های معماری سنتی،اسلامی را در خود داشت اما این نگرش با روندی که گفته آمد،متوقف شد.

از سه محور باستان گرایی،دین زدایی و غرب گرایی، آن محوری که توانست برتری خود را در سال های ۱۳۲۰و بعد از آن نشان دهد، گرایش به غرب بود.در معماری این دوره نیز آنچه در نهایت به لحاظ سبک برتری پیدا کرد آثاری بود که با نگاه معماری مدرن و مدر نیسم پدید آمد.

پی نوشت:

خلاصه ای از مقاله تأثیرات باستانگرایی بر معماری دوره پهلوی اول نوشته دکتر مصطفی کیانی، تاریخ معاصر ایران، زمستان ۱۳۸۳ – شماره ۳۲

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن