تصوف؛ مخلوطی ازاعتقادات فرقهها و ادیان

بر همه انسانها واجب است از اسلام، که آخرین و کاملترین دین در بین تمام ادیان و آخرین پیامبر که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) است، پیروی کنند، بنابراین تمام ادیان و فرقهها، خصوصاً فرقههایی که تحت نام اسلام، با انحرافات و اعتقادات نادرست، ادعای مسلمانی و حتی شیعه بودن هم میکنند، از اساس باطل بوده و پیروی از آنان حرام است.
یکی از این فرقههایی که با ادعای مسلمانی از اسلام سوء استفاده کرده، فرقهی صوفیه سلطان علیشاهی است، چون تفکرات و اعتقاداتی که در این فرقه وجود دارد، در واقع مخلوطی از تفکرات و اعتقادات فرقهها و ادیان مختلف از قبیل بودایی، زردشتی، مانوی، مسیحی، یهود، اسلام و … است. آیا فرقهای که اعتقادات خود را از چند دین و فرقه گرفته، میتوان آن را کامل دانست؟ آیا فرقهای که با تفسیر به رأی اقطاب و برداشتهای شخصی سران آنان، اداره میشود، میتوان آن را اسلامی دانست؟
بهعنوان نمونه مواردی از اعتقادات این فرقه را که مخلوطی از تفکرات و اعتقادات دیگر فرقهها و ادیان است، یادآوری میشود.
مسائلی همچون «فقر، خرقه¬پوشی، ریاضت¬های طولانی و طاقت فرسا از آداب هندوهاست.»[۱] که به گفتهی مؤسس فرقهی صوفیهی سلطان علیشاهی، زمانی که در ایران، صوفی و صوفیگری، رونق نداشت، معصوم علیشاه از دکن هندوستان وارد ایران شد و صوفیگری را رونق بخشید. « قریب هفتاد سال کشور ایران از فقر خالی بود ، و اسم طریقت گوش کسی نشنیده و چشم احدی اهل فقر ندیده…. اسم طریقت در ایران مانند سیمرغ و کیمیا گشته بود تا آنکه مجدّد سلسله علّیه و مبرهن، سیّد معصوم علیشاه دکنی به اشاره شاه علیرضا ولی از اقالیم دکن به ایران تشریف آوردند و فیض علیشاه و نور علیشاه را تلقین کرد و تربیت نمود.»[۲] از آداب و اعتقاداتی که صوفیان از مسیحیان گرفتند رهبانیت و غسل تعمید است، که از شرایط تشرف پیداکردن به تصوف و صوفی شدن، انجام این غسل است. این غسل، شبیه به غسل تعمید مسیحیان است که اگر کسی بخواهد داخل مسیحیت شود باید غسل تعمید را به جای آورد.
غسل تعمید در لغت به معنای شستشوی کامل و مستغرق ساختن جسمی درون یک مایع است، ولی در اصطلاح از تعمید به عنوان شستن گناهان یاد میشود. در انجیل میخوانیم: «حال منتظر چه هستی برخیز و تعمید بگیر و نام او را خوانده از گناهانت پاک شو.»[۳] از دیگر اعتقاداتی که صوفیان از ادیان دیگر وارد مسلک تصوف کردند، مسئلهی ذکر و تجسم صورت پیر و مرشد است، که از آیین زردشت وارد تصوف شده است. در آیین زردشت آمده که باید پیکر پیر را به دل گیرند و چنان داند که حاضر و ناظر است و از فکر پیر غایب نگردد.[۴] این موضوع صراحتاً در مسلک تصوف وارد شده و صوفیان باید در عبادات خود، صورت مرشد و قطب خود را در نظر آورده و تجسم کنند. چنان¬که ملا علی گنابادی، فرزند ملا سلطان مشهور به نور علی شاه ثانی میگوید: مقلد ناچار است که در وقت عبادت مرشد را در نظر آورد.[۵] با توجه به مواردی که ذکر شد و موارد دیگری که در منابع مختلف آمده، این نکتهی مهم بدست میآید که تصوف زاییدهی ادیان و فرقههای دیگری است که مخلوطی از تفکرات و اعتقادات آنان را در خود جمع کرده و اینچنین فرقهای بهنام صوفیه را تشکیل دادند.
پینوشت:
[۱]. ابوریحان بیرونی، محمد، ماللهند، نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۹۱، ج۱، ص۲۵٫
[۲]. گنابادی سلطان محمد (سلطان علیشاه)، بشاره المؤمنین، حقیقت، تهران،۱۳۸۷، ص ۳۲۰٫
[۳]. کتاب مقدس، عهد جدید، اعمال رسولان، باب ۲۲، آیه ۱۶٫
[۴]. شیروانی، زینالعابدین، ریاض السیاحه، بهتصحیح اصغر حامدی ربانی، تهران، نشر سعدی، ص ۱۸۱٫
[۵]. گنابادی، ملاعلی، صالحیه، تهران، انتشارات حقیقت، ص ۳۳۴٫
منبع:http://www.adyannet.com