مناظرات

توسل

مناظره مفصل

يک نفر از آنها به اينجانب گفت: شيعيان، رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم و ائمه ‏بقيع ‏عليه السلام را عبادت مي‏کنند و رو به‏ قبر آنها مي‏ايستند و دست به‏ دعا بلند مي‏کنند و از آنها حاجت مي‏طلبند، شفاي بيمارانشان رامي‏طلبند، و ساير حاجاتشان را از آنها مي‏خواهند.

گفتم: شيعيان مي‏گويند: «اِنَّ صلاتي و نسکي و محياي و مماتي للَّه رب العالمين»؛ «همانا نمازم و پرهيزگاري و عبادتم و زندگي و مرگم براي خداوند، پروردگار عالميان است.»

نيز شب‏هاي جمعه دعاي کميل مي‏خوانند و مي‏گويند «الهي و ربي من لي غيرک أسئله کشف ضريّ و النظر في أمري»؛ «اي خداي من و اي پروردگار من جز تو که را دارم که رفع گرفتاري و توجه در کارم را از او درخواست کنم.»

همچنين در ضمن دعاهايشان آيه شريفه «اَمّن يجيب المضطرّ إذا دعاه و يکشف السوء» [1]  مي‏خوانند [2] .

و تو چگونه چنين تهمتي را به شيعه مي‏زني؟ بيا ايران، خراسان و ملاحظه کن مسجد بزرگ گوهرشاد جلو مرقد امام رضاعليه السلام ساخته شده و در تمام اوقات نماز، هزاران زن و مرد، پير و جوان به نماز مي‏ايستند در حالي که قبر مقدس امام رضاعليه السلام پشت سر آنها قرار گرفته است.

هرگز شيعه امامان معصوم خود را عبادت نکرده و نمي‏کند و اينکه گاهي رو به قبر آنها دست به دعا بر مي‏دارند. اوّلاً در کتابهاي زيارتي آمده که مستحب است بعد از زيارت براي دعا رو به قبله کنند و دست به دعا بر دارند، ولي توجه ندارند، ثانياً در صورتي هم که رو به قبر ايستاده، دست به دعا بلند کنند، اين طور نيست که از صاحب قبر و از غير خدا حاجت بخواهند بلکه در همان حال نيز از خدا حاجات خود را مي‏طلبند و اگر هم از رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم يا از ائمه‏عليه السلام بخواهند، بعنوان واسطه و وسيله مي‏خواهند، يعني از آنها مي‏خواهند که آنها از خداوند متعال بخواهند دعايشان مستجاب و حاجاتشان را برآورد و هيچ يک از شيعيان و پيروان اهل بيت‏عليهم السلام معتقد نيستند که شخص رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله وسلم يا ائمه‏عليه السلام حاجتشان را برآورده مي‏کند يا بيمارشان را شفا مي‏دهد بلکه همگي معتقدند که شفا و نصرت و تمام امور و تمام خيرات بدست خداوند متعال است.

گفت: مشرکين نيز بتها را واسطه قرار مي‏دادند

و الَّذِينَ اتَّخَذوا مِنْ دُونه اَولياءَ ما نَعبدُهُم اِلّا لِيُقَرِّبُونا اِلي اللَّه زُلْفاً [3] .

آنانکه غير خدا را [چون بتان] بدوستي و پرستش گرفتند و گفتند ما آن بتان را نمي‏پرستيم مگر براي اينکه ما را هر چه بيشتر به درگاه خدا نزديک گرداند.

و شيعيان هم امامان خود را واسطه قرار مي‏دهند که آنان را بخدا نزديک کنند.

گفتم: جواب تو را خود آيه داده است و فرق آنها را با شيعه با جمله «وما نعبدهم» بيان فرموده است، زيرا آيه شريفه فرموده است: مشرکين بتها را پرستش و عبادت مي‏کرده‏اند. و شرک آنها بجهت عبادت کردن بتها بوده است ولي شيعيان هرگز غير خدا را عبادت و پرستش نمي‏کنند، و براي امامان خويش هرگز سجده نمي‏کنند، روزه نمي‏گيرند، نذر نمي‏کنند و….

بعد گفتم: اگر شما فقط يک کتاب فقهي يا يک رساله عملي فقهاي شيعه را مي‏ديدي هرگز چنين حرفي نمي‏زدي، زيرا در تمام کتابها و رساله‏هاي عملي شيعيان است که نماز بايد قربةً الي اللَّه ‏خوانده شود، و الا باطل است، روزه، حج، زکات، صدقات، نذر و ساير عبادات، بايد به قصد قربت وللَّه انجام شود و در غير اين صورت باطل است.

گفت: ما ظاهر برخي اعمال شيعه و گفته‏هاي آنها را مي‏بينيم و بما هم گفته‏اند، شيعيان بجاي يا اللَّه، يا علي مي‏گويند و بجاي اينکه از خدا مدد بطلبند از علي و حسين و ابوالفضل مدد مي‏طلبند.

گفتم: اوّلاً صدا زدن آنها هرگز عبادت کردن آنها نيست زيرا عبادت به معناي تذلّل و تعظيم در برابر غير است بقصد اينکه او ربّ و پروردگار و خالق و رازق است و شيعه هرگز در برابر غير خدا تذلل و تعظيم به اين قصد نمي‏کند و تو خود هم اين معنا را از اعمال و دعاهاي شيعيان مي‏فهمي، بعد گفتم: شب جمعه دعاي کميل مي‏خوانند، در ماه مبارک رمضان دعاي افتتاح و ابوحمزه مي‏خوانند، شبهاي قدر دعاي جوشن کبير مي‏خوانند که صد بند و در هر بند يک بار مي‏گويند:

«سبحانک يا لا اله الا انت، الغوث الغوث خلّصنا من النار يا رب» و اين دعاها در مفاتيح الجنان موجود است.

گفت: بما گفته‏اند شيعيان خلفاي راشدين را سب و لعن مي‏کنند، آيا اين حرف صحيح است؟

گفتم: اوّلاً در روايات شيعه از شتم و سبّ و لعن مؤمن نهي شده است و ائمه ما «شيعيان» فرموده‏اند: اگر کسي شخصي را لعن کند، آن لعن مي‏رود به سمت آن شخص، پس چنانچه لعن او بجا و بمورد بوده و او استحقاق لعن داشته است مانعي ندارد «صَدَر مِن اَهْلِهِ وَ وَقَعَ فِي مَحَلَّه» ولي اگر لعن آن شخص بجا نبوده و او استحقاق نداشته است، لعن بر مي‏گردد به خود لعن کننده [4]  و لذا اين مسائل موجب حکم خاص و اعتراض و چون و چرا نمي‏شود.

ثانياً بگو بدانم آيا علي بن ابيطالب ‏عليه السلام از خلفاي راشدين و از اهل بهشت هست يا خير؟

گفت: البته که او از اهل بهشت و از خلفاي راشدين است.

گفتم: پس چرا معاويه او را دشمن مي‏داشت، چرا با او جنگ کرد و چرا معاوية بن ابي سفيان مردم را بخاطر اينکه علي بن ابيطالب ‏صلي الله عليه وآله وسلم را سبّ نمي‏کردند مؤاخذه مي‏کرد و امر مي‏کرد که آن حضرت را سبّ کنند.

«قال: اَمَرَ معاوية بن ابي سفيان سعداً فقال: ما مَنَعک اَن تَسُّبَ اَبَا التراب؟» [5] .

همچنين چرا آل مروان که حاکم مدينه منوره شدند به صحابه رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم امر مي‏کردند که علي بن ابيطالب‏ عليه السلام را شتم و لعن کنند.

«اُستُعمل عَلي المدينة رجل من آل مروان: قال: فدعا سَهلَ بن سعد، فأمره أن يشتم علَيّاً، قال: فَأبي سَهْل. فقال له: اَمَّا اِذا اَبَيْتَ فَقُل: لَعَن اللَّه ‏اَبا التُرَّابِ. فقال سهل…» [6] .

آيا سبّ و لعن علي‏ عليه السلام از شرک و کفر بدتر است يا نيست؟

ثالثاً: آنچه مسلّم و قطعي است سبّ و لعن مؤمن و اهل بهشت حرام است و هيچ مسلماني حاضر به سبّ و لعن اهل بهشت نمي‏شود و لذا شيعه، معاويه و آل مروان را به همين جهت که سبّ و لعن علي‏عليه السلام را نمودند و با او دشمني کردند، قبول ندارد و نسبت به آنها بدبين است.

گفت: چنين روايتي نيامده که معاويه سبّ کرده باشد، يا آل مروان چنين امر و دستوري داده باشند.

گفتم: صحيح مسلم را مطالعه کن تا به تو ثابت شود.

گفت: نگاه مي‏کنم ولي صحت اين مطلب خيلي بعيد است. گفتم: در جايي که در بصره با آن حضرت جنگ کردند، در صفين با او جنگ کردند در نهروان با او جنگ کردند و سرانجام هم در مسجد او را شهيد کردند سبّ و لعن او بر آنها امري سهل و غير مستبعد است.

در اينجا سر به زير انداخت و گفت: من اين مسأله را حتماً پي‏گيري مي‏کنم.

گفت: در کتابي خواندم که شيعيان بُزِ زَرْد رنگي را مي‏آورند و دورش حلقه مي‏زنند و او را به عنوان امّ المؤمنين عايشه توهين و مسخره مي‏کنند، اين داستان تا چه اندازه صحت دارد؟

گفتم: يکي از تهمت‏هايي که به شيعيان زده و در کتابها نوشته‏اند همين مطلب است که من هم در کتابهاي ضدّ شيعه ديده‏ام ولي روح شيعه از چنين قضيه‏اي اطلاع ندارد و مي‏تواني از هر ايراني که اينجا هست سؤال کني و اين قضيه کذب است.

چون صحبت طولاني شده خسته شدم، اگر مطلب ديگري هست بماند براي فردا، گفت: بلي چند سؤال‏ ديگر دارم‏ که مايل هستم بدانم، گفتم: وعده ما و شما فردا بعد از نماز ظهر، در همين مکان و خداحافظي کرديم و رفتيم.

روز بعد با يک نفر آمد و گفت: اين آقا رفيق من است و او هم چند سؤال دارد، گفتم: مانعي ندارد، گفت: برويم گوشه‏اي از مسجد که رفت و آمد نباشد، رفتيم جاي خلوت و پس از احوال پرسي اولين سؤال آنها اين بود:

چرا شيعيان از خاک کربلا شفا مي‏طلبند و آنرا براي شفا به بيماران خود مي‏خورانند مگر ممکن است خاک شفابخش باشد و روي بيمار اثر بگذارد؟

گفتم: آيا در قدرت خداوند متعال شک داريد؟ آيا خداوند نمي‏تواند در خاک اثر بگذارد و آنرا دواي درد و موجب شفاي بيمار قرار دهد؟

گفتند: در قدرت خدا شک نداريم ولي قبول و اصلاً تصور چنين امري براي ما مشکل است.

گفتم: چه اشکالي دارد همان خدايي که در عسل شفا قرار داده است: يَخْرُجُ مِنْ بُطوُنِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ [7]  همان خدايي که در پيراهن حضرت يوسف‏عليه السلام اثر گذاشته و وي امر مي‏کند آنرا ببرند و روي چشمان پدرش بيندازند و خبر غيبي هم مي‏دهد که چشمان نابيناي پدرش حضرت يعقوب با انداختن پيراهن روي آنها، بينا مي‏شود: اِذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذا فَاَلقُوهُ عَلي وَجهِ اَبي يَأْتِ بَصِيراً [8]  فَلَمّا اَنْ جاءَ البَشِيرُ اَلقاهُ عَلي وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً [9]  همچنين آن خدايي که قادر است در قسمتي از گاو ذبح شده اثري بگذارد که وقتي به انسان کشته شده مي‏زنند زنده شود و قاتل خود را معرفي کند وَ اِذْ قال مُوسي لِقَومِهِ اِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُکُم اَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً [10]  و همان خدايي که در عصاي حضرت موسي‏عليه السلام اثر مي‏گذارد و… اين خداوند قدرت دارد در خاک کربلا اثر بگذارد و آنرا براي بيمار شفابخش قرار دهد.

سپس گفتم: و از شما تعجب است که اهل لسان هستيد و مرتب قرآن مي‏خوانيد در عين حال به اين قبيل آيات توجه نمي‏کنيد ودر نتيجه وقتي مي‏شنويد در تربت کربلاي حسين‏عليه السلام شفا است، برايتان مشکل مي‏شود و نمي‏توانيد باور کنيد.

البته وقتي اين آيات را مي‏خواندم و توضيح مي‏دادم، دهانشان بازمانده بود و گويا تا بحال اين آيات بگوششان هم نخورده بود لذا به گرمي استقبال کردند و پذيرفتند، بعد گفتند: ما شنيده‏ايم که شيعيان براي امامهايشان نذر مي‏کنند و مي‏گويند نذر امام حسين‏عليه السلام يا نذر امام رضاعليه السلام و حال اينکه نذر بايد براي خدا باشد.

گفتم: مقصودشان اين‏ است‏ که ثواب ‏آن عمل و کاري را که نذر کرده‏اند هديه به امام حسين‏عليه السلام يا هديه به امام رضاعليه السلام باشد و الا نذر بايد للَّه و براي خدا باشد و حتي صيغه نذر هم به‏عربي «للَّه عليّ ان افعل کذا» يا به فارسي «بر عهده من است که براي خدا چنين کاري را انجام‏ دهم» لازم ‏است‏ و الا نذر صحيح نيست.

صحبت به اينجا که رسيد مأمورين متوجه ما شدند و آنها فوراً خداحافظي کردند و رفتند و الحمدللَّه.

[1] سوره نمل / 62.

[2] پروردگارا کشف ضرّ و مسکنت و بي‏چارگي‏ام را بجز تو از که بخواهم.

مَن: استفهاميه است که سلب صلاحيت از ديگري مي‏کند.

ضرّ: ضرر و زيان نفساني و روحاني و جسماني و هموم و اندوه و بليات است. يعني بنده ناتوان عرضه مي‏دارد بار پروردگارا چه کسي غير از تو قادر است که‏ سؤال مرا پاسخ‏ دهد و دردهاي مرا درمان نمايد. و ضرر و بدبختي‏هاي مرا برطرف و مرتفع سازد؟ بديهي است جز تو خداي قادر هيچ کس قدرت بر دفع و رفع بيچارگي و گرفتاري‏ها را ندارد.

به همين معنا است آيه شريفه: «امن يجيب المضطر إذا دعاه…» (آيا کسي هست پاسخ دهد مضطر بيچاره را و بدي را از او مرتفع سازد؟) معلوم‏است هيچ‏ کس از پيش‏ خود چنين قدرتي را ندارد جز خداي جهان.

[3] سوره زمر / 2.

[4] عن الصادق‏ عليه السلام قال: انّ اللعنة إذا خرجت من صاحبها، ترددّت بينه و بين الذي يلعن فان وجدت مساغاً والّا رجعت الي صاحبها و کان احق بها فاحذروا ان تلعنوا مؤمناً فيحلّ بکم». وسائل الشيعة، ج8؛ کتاب الحج، ص613؛ أبواب أحکام العشرة، باب160، ح1 و 2.

[5] صحيح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب: من فضائل علي بن ابي طالب‏عليه السلام، صفحه 1042، ح 2404.

[6] صحيح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب: من فضائل علي بن ابي طالب‏ عليه السلام، صفحه 1044، ح 2409.

[7] سوره نحل / 69. ترجمه: «آنگاه از درون شکم آن شهدي که به رنگهاي گوناگون است بيرون مي‏آيد در آن براي مردم درماني است.».

[8] سوره يوسف / 93. ترجمه: «اين پيراهن مرا ببريد و آن را بر چهره پدرم بيفکنيد تا بينا شود.».

[9] سوره يوسف / 96. ترجمه: «پس چون مژده ‏رسان آمد آن پيراهن را بر چهره او انداخت پس بينا گرديد.».

[10] سوره بقره / 67.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن