مناظرات

متعه

مناظره
اينجانب در مدينه منوره کراراً با پرسش از مسأله متعه مواجه بوده‏ام. يک نفر از آنها گفت: چگونه اسلام اجازه بدهد مردي زني را به مدت کوتاهي متعه کند و او را رها کند و برود؟
گفتم: آيا اسلام اجازه داده است مردي زني را به عقد دائم خود در آورد و نيت مرد و زن اين باشد که پس از مدتي کوتاه او را طلاق دهد و از هم جدا شوند؟ فکري کرد و گفت: بلي شرعاً اشکالي ندارد و صحيح است.
گفتم: آيا اين ازدواج دائم با اين نيت، واقعاً همان موقت نيست جز اينکه اگر متعه بود در پايان مدت، خود بخود از هم جدا مي‏شدند اما اگر عقد دائم باشد در پايان مدتي که نيت کرده و تصميم بر جدا شدن مي‏گيرند بايد با طلاق – صيغه طلاق و با شرايط خاصّي – از هم جدا شوند.
گفت: بلي نتيجه يکي است اما اگر متعه کرد و بچه پيدا کردند، آن بچه تکليفش چيست؟
گفتم: فرقي بين بچه‏اي که از متعه پيدا مي‏شود با بچه‏اي که از عقد دائم پيدا مي‏شود نيست و پدر بايد تمام نيازهاي بچه را تأمين کند و از حيث مسکن، لباس، نفقات، توارث و جميع احکام، با طفلي که از زن دائم پيدا مي‏کنند، مساوي هستند.
بعلاوه مي‏توانند در عقد متعه بطوري رفتار کنند که موجب حمل زن و بچه دار شدن نشوند، مي‏توانند شرط عدم دخول يا انزال مني کنند.
گفت: شما حاضر هستي خواهرت را به عقد موقت مردي در آوري؟
گفتم: اوّلاً اختيار او با من نيست و اگر براي او ضرورت پيش آمد و حاضر شد من حق منع کردن او را ندارم، شرع اسلام هم او را منع نکرده و خود مختار است.
ثانياً بر فرض اينکه من مايل نباشم و حتي بدم بيايد، اين دليل عدم جواز و عدم صحت عقد موقت نمي‏شود، زيرا انسان طبعاً از امور موقتي مانند اجاره نشيني ناراحت است، از ماشين اجاره‏اي، مغازه اجاره‏اي بي زار است اما اگر ناچار شد چه بسا يک اطاق يا منزل يا مغازه اجاره مي‏کند تا خود صاحب منزل ملکي و دائمي شود و اين ناراحتي در نظاير اين امور، امري است طبيعي.
بعد رو کردم به اطرافم، مردي سالمند و سياه چهره و کريه المنظر را ديدم، به او گفتم: شما حاضر هستي خواهرت را به عقد دائم اين مرد در آوري؟ در حالي که قرآن و سنت رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم بر عقد و ازدواج دائم تأکيد کرده و مهر او را من تقبل مي‏کنم. سمت ديگرم جواني بنگلادشي و سياه و کثيف و بد قيافه بود، گفتم: حاضري خواهرت را بعقد دائم اين جوان در آوري؟ اين جوان مسلمان و غريب و بي زن است و اسلام تأکيد بر ازدواج دارد.
در اينجا چهره‏اش را در هم کشيد و نگاهي به آنها کرد و گفت: خير نه من حاضرم نه خواهرم، نه فاميلم.
گفتم: چرا؟ مگر اين خلاف شرع است؟
گفت: خير، ولي طبع ما چنين ازدواجي را نمي‏پذيرد.
گفتم: خوب طبع ما هم ازدواج موقت را نمي‏پذيرد، اما اين دليل عدم جواز آن نمي‏شود.
حرف شيعه اين است که ازدواج موقت در موارد ضرورت و به منظور جلوگيري از مفاسد و گناه اشکال شرعي ندارد و چنانچه کسي ناچار شد و بهر جهت چه زن، چه مرد، به آن اقدام نمود خلاف شرع مرتکب نشده و تعزير و عقاب ندارد و صرفاً جنبه پيشگيري دارد.
او ضمن تشکر گفت: من در اين مسأله به کتابهايمان مراجعه و بيشتر فکر مي‏کنم و خداحافظي کرديم. و الحمد للَّه.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن