مناظرات

مناظره ای به فاصله یک چایی اما به اهمیت کل تاریخ

 

برخی مباحث را میشود به یک استدلال تمام کرد و برخی دیگر از پیچیدگی بیشتری برخوردارند و باید سعی بیشتری در اثبات آن نمود.

 

از آن طرف موضوعاتی هستند که با اهمیت بسیار فوق العاده ای که دارند به راحتی قابل اثبات هستند اما یک نکته بسیار ظریف در مباحثات و مناظرات قابل تامل است و آن اینکه مناظره اثبات حق است نه اثبات حقانیت …

 

قصد ندارم توی این خلاصه وارد مباحث فنی و تخصصی بشوم.

 

حرف را به اینجا کشاندم تا خاطره ای را بیان کنم که تلنگر بزرگی را به دوست حق جویی وارد کرد

 

این خاطره که حکایت از مناظره ای دارد ،موضوعی بسیار با اهمیتی را با زبان عامیانه بیان میکند  ،و اما ماجرا….

 

شیعه نبود و با برادرم برای کاری به قم آمده بود شب که شد با وسیله ای که داشتند به سمت کوه خضر حرکت کردیم و با محموله چایی و وسائل راحتی از کوه بالا رفتیم و روبروی شهر قم که چراغهایش مانند ستارگان از آن بالا میدرخشید اطراق کردیم و بساط چایی را پهن .

 

سر صحبت توی جمع چند نفریمون باز شد تا بحث به حقانیت مذهب  دو طرف رسید هرچی گفتیم و هر چی گفت  قانع نشدیم و بحث طولانی تر شد .

 

تا اینکه دور شدن از منزل و نور چراغهای ستاره ای شهر سوالی به ذهنم انداخت بهش گفتم یه سوال ازت دارم ،گفت بفرما:

 

در حالی که با دستم به یکی از دورترین نقطه شهر که  ده کیلومتر بیشتر نمیشد اشاره میکردم گفتم :اون فاصله طولانی رو میبینی ، خونه ما تقریبا اونجاست !

 

اگر من بهت زنگ میزدم و میگفتم پاشو بیا کار واجبت دارم ،

 

تو هم از زندگیت و خانوادت و راحتیت میزدی

 

و ده کیلومتر راه  پیاده میومدی و خودتو میرسوندی این بالا (کوه خضر)

 

تا کارمو بهت بگم ،من هم در مقابل این همه مشقت که برای رسیدن به خودت دادی بهت میگفتم کارم این بود که فقط میخواستم بگم دوستت دارم

 

چی کار باهام میکردی؟!

 

طرف همینطوری که توی چشمام زل زده بود با اطمینان خاطر گفت مطمئنا یه سیلی محکم میزدم توصورتت و کلی هم باهات دعوا میکردم و…

 

تا اینو گفت ،پریدم بین حرفشو گفتم :

 

سه روز طول کشید …

 

پیغام دادند رفته ها برگردند و عقب مونده ها خودشونو برسونند…

 

توی اون گرما و حرارت …

 

برخی این جمعیت رو بالغ بر۱۲۰ هزار نفر دانسته اند … (۱)

 

ماجرای غدیر رو میگم …

 

این همه اتفاق افتاد فقط برای اینکه  پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) به مردم بگویند من علی (علیه السلام )را دوست دارم!

 

کدام عاقلی قبول میکند که این همه ماجرا توی غدیر فقط  برای  اعلام محبت بوده باشه؟

 

شما که برای ده کیلومتر راه که بخواهی تا اینجا بیایی ، حاضری منو تا دم مرگ بزنی !

 

برخی از تازه مسلمونها چه حسی بهشون دست میداد؟

 

چطور میشه از شخص پیامبر با خصوصیات بزرگ اخلاق الهی چنین مطلبی را انتظار داشت ؟

 

اگر قضیه غدیر فقط بحث اعلام محبت باشد این عین مردم آزاری است که از پیامبر سرزده (نعوذ بالله)و هیچ جای توجیهی ندارد!

 

اگر بحث محبت بود چرا این همه توقف کردند تا با حضرت علی علیه السلام بیعت کنند ؟

 

و . . .

 

حرفهام که تموم شد بدون هیچ حرکتی توی چشمام نگاهش متوقف شده بود ،انگار که یه شوک بزرگی بهش وارد شده باشه ،یه خورده که گذشت سرشو انداخت پایین و چاییشو برداشت و شروع کرد نوشیدن  و دیگه حرفی نزد.

 

بعد چند وقت فهمیدم در مورد  حقانیت شیعه داره تحقیق میکنه.

 

آره عزیز دلم قضیه  غدیر هم از اون موضوعاتیه که  اظهر من الشمس است منتهی چشم حق بین میخواد و  یه استکان چایی با تفکر.

 

(۱) گزارشى از ابن ‏جوزى است كه جمعيت حاضر در غدير را ۱۲۰ هزار نفر دانسته است(سبط ابن‏ جوزى، تذكرة الخواص، ج ۱، ص ۲۶۶. وى می‏نويسد: و جمع الصحابه و هم كانوا مئه و عشرين الفا.)

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن