مقالات

ارتداد Apostasy

ارتداد Apostasy
واژه شناسی و تعریف:
ارتداد معادل کلمه انگلیسی Apostasy است که از واژه یونانی ἀποστασία (apostasia) گرفته شده که خود ترکیبی از واژگان ἀπό به معنای کناره و στάσις به معنای ایستادن است و در مجموع معنای کناره‌گیری، فرار، شورش و ارتداد را در خود نهفته است.
دانشمندان و نویسندگان مسیحی، آن را به شکل‌های مختلفی تعریف کرده‌اند که ماحصل آنها این است که ارتداد در مسیحیت، به معنای انکار کلی مسیح و آموزه‌های مسیحی توسط کسی است که پیشتر مسیحی بوده است.
در قاموس کتاب مقدس می‌خوانیم: «مرتد شدن به معنای جدا شدن از ارتباط نجات بخش با مسیح یا کناره‌گیری از اتحاد حیاتی و ایمان حقیقی به اوست. بنابراین ارتداد شخصی و فردی فقط برای کسانی امکان دارد که ابتدا نجات، تولد تازه و تازگی به واسطه روح القدس را تجربه کرده‌اند (لوقا ۸: ۱۳؛ عبرانیان ۶: ۴-۵) و فقط به معنای انکار آموزه‌های عهد جدید به وسیله بی‌ایمانانی که درون کلیسای مرئی وجود دارند، نیست. ارتداد شامل دو جنبه مجزا و مربوط به هم است: الف) ارتداد الهیاتی یعنی رد تمام یا قسمتی از تعالیم اصلی مسیح و رسولان (۱ تیمو ۴: ۱؛ ۲تیمو ۴: ۳) و ب) ارتداد اخلاقی یعنی ترک مسیح توسط ایماندار و در عوض دوباره برده گناه و اعمال غیراخلاقی گردیدن (اشعیا ۲۹: ۱۳؛ متی ۲۳: ۲۵-۲۸؛ روم ۶: ۱۵-۲۳؛ ۸: ۶-۱۳).»
تفاوت میان ارتداد و بدعت
یکی از اشتباهات بسیار رایج در میان مترجمان آثار مسیحی به فارسی این است که به تفاوت میان دو مفهوم ارتداد و بدعت توجه ندارند. نکته اینجاست که ارتداد در این معنای اصطلاحی، متفاوت از ارتدادی است که به طور عام به کار می‌رود. اما بسیاری از مترجمان، بدون توجه به این نکته، در بسیاری از موارد، واژه انگلیسی Heresy را که در اصطلاح به معنای بدعت می‌باشد، بر اساس فرهنگ‌های لغت، ارتداد معنا می‌کنند.
نباید از یاد برد که بدعت مفهومی خاص دارد و به معنای رد بخشی از آموزه‌های مسیحی (و نه همه آن) می‌باشد. ازاین‌رو یک بدعت‌گذار به هرحال مسیحی شمرده می‌شود؛ درحالی‌که ارتداد موجب خروج فرد مرتد از جامعه مسیحیان می‌شود. ازاین‌روست که معمولا بدعت‌گذاران می‌توانند در جامعه مسیحی، جوامع کوچک‌تری تشکیل دهند و پیروانی از میان مسیحیان جذب کنند؛ اما مرتدان به‌کلی از جامعه مسیحی طرد و رانده می‌شوند.
اکنون نیز محققان مسیحی در تعیین حدود ایمان مسیحی، به همین اکتفا می‌کنند که فرد، به عیسی مسیح به عنوان فرزند خدا، خداوندگار و نجات دهنده اعتقاد داشته باشد. یعنی انکار این مساوی با ارتداد، و انکار هرچه جز این، نوعی بدعت به شمار می‌آید.
تاریخچه
به لحاظ الهیاتی، شاید بتوان یهودای اسخریوطی را نخستین مرتد مسیحی دانست که به سی پاره نقره، عیسی مسیح را فروخت و تسلیم دشمنانش کرد. جالب است که بنابر کتاب مقدس، دومین شخصی که در مسیحیت متهم به ارتداد شد، پولس بود؛ زیرا یهودیان مسیحی‌شده نخستین، تاب سخنان او را درباره انکار شریعت موسی نداشتند. این طبقه از مسیحیت به‌زودی منقرض شد و مسیحیت جدید که بیشتر با دیدگاه‌های پولس هماهنگ بود، انتشار یافت. در قرون نخست میلادی که مسیحیان هنوز قدرتی نداشتند، مجازات مرتدان تنها طرد از جامعه مسیحی بود. اما با رسمی شدن آیین مسیحیت، ارتداد دیگر یک جرم سنگین و نوعی خیانت بر علیه حکومت و ملت تلقی می‌شد؛
در قرن ششم میلادی و زمان امپراطور ژوستینیان اول بود که با وضع مجموعه قوانین معروفش مقرر کرد که کیفر ارتداد از دین مسیحیت، مرگ باشد. این مجموعه قوانین از نظر کلیسا نیز موجه بود و همین، مسیر را برای اعمال خشونت بر ضد مخالفان و دگراندیشان باز کرد.
اینچنین بود که راه برای توجیه مجازات‌های بسیار سنگین بر ضد مرتدان هموار شد. طبیعی است در فضایی که مجازات بدعت، سوزاندن با آتش بود، کیفر ارتداد نمی‌توانست کمتر از این باشد.
البته نکته در خور توجه اینکه در تاریخ الهیات مسیحی، ارتداد همواره تحت‌الشعاع بدعت بوده است. یعنی با اهتمام و شدت عمل وحشتناکی که کلیسا در شناسایی و مجازات بدعت‌گذاران داشت، خودبه‌خود پدیده ارتداد در مسیحیت، اتفاق هم نمی‌افتاد تا اینکه بخواهد موضوع مباحث الهیاتی شود.
شاید ازاین‌روست که تنها بحثی که پیرامون ارتداد در منابع الهیاتی مسیحی به چشم می‌خورد، بحث «امکان ارتداد» است. دلیل آن هم این است که با پذیرفتن آموزه فیض و برگزیدگی، برخی بحث محال بودن ارتداد و خروج اختیاری از فیض را مطرح می‌کردند و همین موجب درگرفتن بحث پیرامون آن می‌شد.
به هر حال قرون وسطی و دادگاه‌های تفتیش عقاید سپری شد و در قرون جدید دیگر ارتداد آن مجازات‌های سنگین را از دست داد. در عصر حاضر مجازات ارتداد در متعصب‌ترین جوامع مسیحی، چیزی بیش از تکفیر و طرد از جامعه دینی نیست.
برخی از مشهورترین مرتدان تاریخ مسیحیت
– جولیان مرتد (۳۳۲-۳۶۲م.)، تنها امپراطور غیرمسیحی روم. او می‌کوشید نوعی فلسفه نوافلاطونی را جایگزین اندیشه مسیحیت کند.
– ابراهیم بن ابراهیم: بنابر روایت‌های یهودی، او از نجیب‌زادگان لهستانی بود که مسیحیت را ترک کرد و به یهودیت پیوست. در سال ۱۷۹۴ او را به جرم ارتداد در پای چوبه آتش سوزاندند.
– لورد جرج گوردن (۱۷۵۱-۱۷۹۳): از مسیحیان بسیار متعصب و مبارز بود؛ اما سرانجام از مسیحیت دست کشید و به یهودیت پیوست. او به جرم ارتداد از جامعه مسیحی طرد شد.

باسمه تعالی
مقاله عالی ارزیابی شد
نکات خوبی اشاره شده بود اما پیشنهاد میشود در صورتی که نویسنده مایل به تکمیل مقاله خود باشد
به نکات ذیل هم اشاره کند
ارتداد از منظر اندیشمندان مسیحی : در این بخش به گفتار افرادی مانند اگوستین و توماس اکویناس میتوان اشاره کرد
در بخش مرتدان به مرتدانی که اموزه هایی مانند تثلیث و یا فدا را انکار کردند اشاره بشود مانند میکاییل سروتوس
پشتوانه کتاب مقدسی ارتداد از عهد عتیق نیز متذکر بشود

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن