مقالات

اطاعت از حاکمان obey the government

اطاعت از حاکمان obey the government

برخی از آموزه‏ها در هر دینی یافت می‏شوند که بین تبیین شارع و رهبر دین و پیروان او در آنها اختلافات چشمگیر وجود دارد. به عنوان نمونه در اسلام پیامبر اسلام در زمان حیات خود امر به انجام ازدواج موقت نمود، اما خلیفه دوم عمربن خطاب این امر پیامبر را نسخ کرد و حکم به حرمت آن داد.
در کلیسای مسیح نیز نمونه این مساله مشاهده می‏شود. یکی از نویسندگان مسیحی در همین زمینه می‏نویسد: مردم مسیحیت را بسیار تحریف کرده‏اند و این تحریف ایشان را بدانجا رهنمون شده است که عملشان تناقض مستقیم با اصول اساسی آن دارد.
یکی از مواردی که در کلیسای مسیحی دچار این سردرگمی گشته و پس از عروج عیسی با تفسیری غیر از تفسیر او مواجه شده است، مساله اطاعت از حاکمان و یا سرپیچی از ایشان است. یعنی نظر دینی و شرعی عیسای مسیح در مورد اطاعت از حاکمان با نظر برخی از پیروان او در تعارض مستقیم قرار دارد. در ادامه این مساله تبیین خواهد شد.

اطاعت از حاکمان در کتاب مقدس
عیسای ناصری به عنوان بنیان‏گذار مسیحیت هنگامی که با حاکمان جور مواجه می‏شد اگر ظلم و ستمی از ایشان مشاهده می‏کرد به رویارویی با ایشان برمی‏خواست. انجیل‏ها دو رویارویی از عیسی با حاکمان را گزارش کرده‏اند. در یکی از گزارش‏ها متی روایت کرده که فریسیان برای به دام انداختن عیسی او را در مورد جزیه دادن به قیصر آزمودند:
پس فریسیان رفته شورا نمودند که چطور او را در گفتگو گرفتار سازند. و شاگردان خود را با هیرودیان نزد وی فرستاده گفتند: استادا می‏دانیم که صادق هستی و طریق خدا را به راستی تعلیم می‌نمایی و از کسی باک نداری زیرا که به ظاهر خلق نمی‌نگری. پس به ما بگو رای تو چیست. آیا جزیه دادن به قیصر رواست یا نه؟ عیسی شرارت ایشانرا درک کرده گفت: ای ریاکاران چرا مرا تجربه می‏کنید؟ سکه جزیه را به من بنمایید. ایشان دیناری نزد وی آوردند. بدیشان گفت: این صورت و رقم از آن کیست؟ بدو گفتند: از آن قیصر. بدیشان گفت: مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا! چون ایشان شنیدند متعجب شدند و او را واگذارده برفتند.
در اینجا انجیل روایت می‏کند که عیسی با درک نیت سوء ایشان جواب مبهمی داد؛ یعنی چیزی را برای قیصر ندانست، زیرا همه چیز از آن خداست. اما دومین برخورد عیسی با حاکمان را لوقا در انجیلش اینگونه روایت کرده است:
در همانروز چند نفر از فریسیان آمده به وی گفتند: دور شو و از اینجا برو زیرا که هیرودیس می‏خواهد تو را به قتل رساند. ایشانرا گفت: بروید و به آن روباه گویید اینک امروز و فردا دیوها را بیرون میکنم و مریضان را صحت می‌بخشم و در روز سو‌م کامل خواهم شد.
بنابر این روشن است که عیسی حاکم ظالم را برنتافته و به رویارویی با او می‏پردازد و حتی در هنگام مخاطب ساختن او وی را “روباه” می‏نامد. جالب اینجاست که در جایی عیسی به پیروان سفارش اکید می‏کند که برای مبارزه مسلحانه حتما شمشیر نیز تهیه کنند:
پس به ایشان گفت: لیکن الآن هرکه کیسه‌ دارد آنرا بردارد و همچنین توشه‌دان را و کسی که شمشیر ندارد جامه خود را فروخته آنرا بخرد.
اما پس از عیسی سیره او تغییر یافت و با نفوذ برخی از پیروانش و ابداع اندیشه‏های جدید این دستورات و سیره عیسی کاملا دگرگون شد.

پولس و اطاعت از حاکمان
پولس که بیشتر به افزون شدن تعداد پیروانش می‏اندیشید، تصمیمی بر خلاف تصمیم عیسی گرفت و با حاکمان از در دوستی درآمد. پولس بدون توجه به اینکه حاکم چه کسی است و چگونه حکومت می‏کند به مسیحیان دستور به اطاعت از حاکمان را داد، آنهم بدون قید و شرط. او در فرازی از پیامش به مسیحیان می‏گوید:
“هر شخص مطیع قدرت‏های برتر بشود زیرا که قدرتی جز از خدا نیست و آن‏هایی که هست از جانب خدا مرتب شده است. حتی هرکه با قدرت مقاومت نماید مقاومت با ترتیب خدا نموده باشد و هرکه مقاومت کند حکم بر خود آورد. زیرا از حکام عمل نیکو را خوفی نیست بلکه عمل بد را. پس اگر می‏خواهی که از آن قدرت ترسان نشوی نیکویی کن که از او تحسین خواهی یافت. زیرا خادم خداست برای تو به نیکویی لکن هرگاه بدی کنی بترس چونکه شمشیر را عبث برنمی‏دارد زیرا او خادم خداست و با غضب انتقام از بدکاران می‏کشد. لهذا لازم است که مطیع او شوی نه به سبب غضب فقط بلکه به سبب ضمیر خود نیز. زیرا که به این سبب باج نیز می‏دهید چونکه خد‌ام خدا و مواظب در همین امر هستند.”
بسیاری بر این باورند که اینگونه فرامین پولس بیشتر برای افزودن بر تعداد پیروان بوده است. همانگونه که با تغییر بسیاری از مفاهیم مسیحیت نزد مردم مشرک راه گرویدن ایشان به مسیحیت را هموار کرد.
جالب اینجاست که این رویکرد پولس در مغایرت کامل با عمل رسولان عیسی و در صدر ایشان پترس بود.

رسولان و اطاعت از حاکمان
با بازخوانی سیره و تاریخ زندگانی رسولان به روشنی همسویی دیدگاه ایشان با اندیشه‏های عیسی هویدا می‏شود. رسولان در همان زمان حضور عیسی بارها در برابر حاکمان ایستادگی کردند و حتی در شب دستگیری عیسی اناجیل روایت کرده‏اند که عیسی برای حفظ جان ایشان مانع از درگیری حواریون با سپاهیان شد. پس از عیسی نیز رسولان سر تسلیم در برابر حکام ظلم و جور خم نکردند.
این حکام جور که در زمان صدر مسیحیت گاه در لباس رومیان بودند و گاه در قامت متشرعین یهودی، نتواستند رسولان و یاران عیسی را تسلیم خود کنند و رسولان نیز در این مسیر هرگز عقب نشینی نکردند.
یکی از این موارد را لوقا اینگونه روایت کرده است:
“…رسولان را حاضر ساخته تازیانه زدند و قدغن نمودند که دیگر به نام عیسی حرف نزنند پس ایشانرا مرخص کردند.”
بنابراین همانگونه که مشاهده می‏شود، رسولان برخلاف پولس با سیره عیسی در رویارویی با حاکمان موافق بوده و از عیسای ناصری پیروی می‏کردند.
با وجود وضوح هرچه بیشتر تعالیم عیسی، اما این پولس بود که توانست اندیشه خود را بر کرسی بنشاند، زیرا پولس با سعی و تلاش بی‏حدی که از خود نشان داد توانست مسیحیت را با تفسیر خود به تمام جهان برساند، برخلاف حواریون که فقط در محیط زندگی بنی اسرائیل محدود شدند. دقیقا به همین سبب است که پولس را دومین موسس مسیحیت می‏دانند. یک نویسنده مسیحی در همین زمینه می‏نویسد:
پولس حواری را غالبا دومین موسس مسیحیت لقب داده‏اند، و مسلما او در راه جهاد بسیار کرد و فرقه طرفداران اصول و شرایع موسوی را مغلوب ساخت، بطوری که آنها اهمیت موقع و مقام خود را از کف دادند.”

کلیسا و اطاعت از حاکمان
صرف نظر از رویکرد مسیح و رسولان او از یکطرف پولس و پیروانش از طرف دیگر، عملکرد کلیسا نیز در نوع خود جالب توجه است. کلیسای پس از دوره رسولان در دوران حیات خود تا به امروز رویکردهای گوناگونی را بنا به اقتضائات برگزیده است. کلیسا تا اوایل قرن چهار از دو دسته تشکیل می‏شد که برخی از حکومت اطاعت کرده و در این مسیر حتی دین خود را نیز انکار کرده و تابع دین امپراتور می‏شدند که مرتد نام می‏گرفتند، برخی دیگر نیز با وجود تمام سختی‏ها و آزار و شکنجه از سوی رومیان ایمان خود را از دست ندادند و تسلیم و مطیع حکومت نشدند.
اما پس از قرن چهار و تسلط کلیسا بر حکومت شرایط کلیسا و حکومت همواره در نوسان بوده و با تغییر شرایط، چگونگی این رابطه نیز تغییر می‏کرد. یعنی در برخی موارد این کلیسا بود که حکومت را به زانو درمی‏آورد و در برخی موارد این حکومت بود که کلیسا را تسلیم و مطیع خود می‏کرد.
آخرین مورد جدی رابطه کلیسا و حکومت نیز به رابطه کلیسای کاتولیک با حکومت ایتالیا باز می‏گردد که طی آن در روز ۷ ژوئن سال ۱۹۲۹ میلادی براساس قانون اساسی، رسما دولت شهر واتیکان تاسیس شد که حاکمیت کامل آن به عهده پاپ، رهبر کاتولیک های جهان واگذار شد.
توافق‏های لاتران در ۱۱ فوریه سال ۱۹۲۹ میلادی میان کاردینال گاسپاری نماینده پاپ پیوس یازدهم و بنیتو موسولینی نخست وزیر ایتالیا به بحث و جدل میان کلیسا و دولت که سال‏های طولانی ادامه داشت، خاتمه دادند.
براساس این توافق‏ها دولت ایتالیا حاکمیت کامل پاپ بر کشور یا به عبارت بهتر بر دولت شهر واتیکان را به رسمیت شناخت و مذهب کاتولیک را به عنوان مذهب رسمی ایتالیا پذیرفت. در ازای آن، پاپ نیز از استقرار هرگونه کشور اسقف نشین در خاک ایتالیا صرف نظر کرد.
در انتها با بررسی عملکرد رهبران و پیروان مسیحی می‏توان دو رویکرد را در برخورد با حاکمان نتیجه گرفت: رویکرد نخست مربوط به عیسای مسیح و حواریون بود و رویکرد دوم مربوط به پولس بود. کلیسا نیز در برخی از مواقع از رسولان و عیسی و در برخی موارد از پولس پیروی کرده است.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن