مقالات

اکهارتEUKHRT

نویسنده : محمد صادق احمدی***

واژه عرفان در ریشه یونانی اش به معنای دریافت اسرار موجود نامرئی از طریق مراقبه و رسیدن به آرامش درون است . از نظر پولس راز یا اسرار بر حکمت نهفته خداوند و کنه ذات او و اموری که قابل دیدن و شنیدن نیست و فراتر از ذهن بشری است و تنها از طریق روح خدا قابل دریافت است ، دلالت می کند.(اول قرنطیان ۶:۲-۱۶)
عرفان در اصطلاح یکی از روش های خدا شناسی در هر دینی است و به معنای شهود مستقیم یا تجربه بی واسطه خداوند است و عارف هم کسی است که کم و بیش چنین تجربه مستقیمی را دارد .
در جامعه مسیحی نیز عارف کسی است که نزد او ، خدا و مسیح صرفا متعلق به عقیده نیستند ، بلکه حقایق زنده ای هستند که از طریق تجربه ای مستقیم شناخته می شوند و عرفان نیز برای او نوعی زندگی است که بر اساس ارتباط آگاهانه با خدا شکل گرفته است.
در کلیسای مسیحی نیز عارفان بسیاری رشد و بروز کرده اند که برخی به انزوا و گوشه نشینی پرداختند ، اما برخی دیگر در زمانی که کلیسا رو به انحطاط بود به تربیت کلیسای مسیح پرداختند.
از سرامدان گروه دوم می توان از یوهانس اکهارت نام برد.

شکوفایی پدر عرفان آلمان

یوهانس اکهارت در سال ۱۲۶۰ در شهر تورینجینا در آلمان متولد شد و در جوانی ، هنگامی که ۱۵ساله بود وارد فرقه دومینیکن گردید و در شهر کلن و پاریس، در مدارس الهیاتی که در آن تاثیر و نفوذ استادان بزرگ دومینیکن مثل آلبرتوس کبیر و شاگردش توماس آکویناس بسیار زیاد بود ، به تحصیل پرداخت. او مطالب بسیاری را از این منابع فرا گرفت و از این رو غالبا در نوشته های خود از آثار قدیس آکویناس نقل می کند.اما واقعیت تاثیر گذار در شکل گیری تفکرات اکهارت ، مواجهه او با فلسفه نوافلاطونی بود که با ذهن شدیدا دینی و در عین حال باریک اندیش و پژوهشگر وی سازگار بود.
پس از اینکه اکهارت به عنوان استاد الهیات و کلام فارغ التحصیل شد ، به لقب معروف مایستر یا استاد دست یافت. او در تشکیلات فرقه دومینیکن در آلمان بسیار فعال بود تا اینکه پس از مدتی به عنوان سرپرست صومعه و خانقاه زنان مشغول به کار شد.
اکهارت در زندگی کشیشی خود یک واعظ فعال بود و یک مدیر روحانی نیز به شمار می رفت و دارای رسائل و خطابات بسیار به زبان آلمانی و لاتین بود.او در زندگی عرفانی خود نیز سبب ایجاد تفکرات مهمی شد که معضلاتی نظیر مکاشفه ، رویا ، کرامت و … را برای محققان امروزی حل کرده است.
سرانجام یوهانس اکهارت در سال ۸/۱۳۲۷ و پس از انتشار اندیشه های عرفانی اش دار فانی را وداع گفت.

آراء اکهارت

از مهم ترین نظریات اکهارت می توان به این موارد اشاره کرد :
۱- وحدت وجود:اکهارت وحدت نوع انسان با خداوند که در مفاهیم افلاطونی نیز آمده است را به معنای نفی خویشتن و خالی شدن از تصورات اشتباه در مورد خدا برای اتحاد با او می داند.
۲-رمز آلود بودن خدا : وجود خداوند متعالی تر از هر چیزی است و خدا ورای هر درک و معرفتی است.یک تعلیم و آموزه از اکهارت وجود دارد که هر مسیحی را تکان می دهد که بر طبق آن ، او استدلال می کند که خدا ورای الوهیت مندرج در تثلیث است . اکهارت می گوید :خدا فراتر از هر وصف و اسم و ذاتی است ولی خدایان تثلیث دارای اوصاف و اسمائی هستند که او را محدود می سازند.
از او نظرات دیگری در میان رسالات و خطابه هایش به جا مانده که در این مختصر مجال پرداخت به آنها نیست.

کلیسای قرن ۱۳

کلیسای قرن ۱۳ به اذعان نویسندگان مسیحی کلیسایی شکنجه گر بود . استیون فانینگ می نویسد : «تفتیش عقاید که در دهه ۱۲۳۰ شروع شده بود ، به صورت حربه ای بسیار قوی و مناسب در دست روحانیون بود که آن را علیه کسانی به کار می گرفتند که نمی خواستند به راحتی از کلیسا تمکین کنند.
ایجاد تفتیش عقائد فقط یکی از علائمی بود که نشان می داد کلیسا با گسترش اقتدار روز افزون خود تمرکز گرا شده و به تشکیلاتی بدل گشته که از جامعه و مرمش فاصله بسیاری گرفته است.»
جان ناس ، مورخ مسیحی ، نیز درباره علت پیدایش عارفی چون اکهارت می نویسد :«اکهارت از جریان قشری مآبی و آداب صوری کلیسای کاتولیکی به ستوه آمده بود …»

اکهارت و کلیسای حاضر

درباره بدعتی که توسط پاپ به اکهارت منسوب گشت دیدگاه اندیشمندان کاتولیک و پروتستان متمایز است.مثلا استیون فانینگ پروتستان با محکوم کردن پاپ می نویسد : «این محکومیت معلول خصومت و کینه ای شخصی بود که بر ضد اکهارت معمول می شد» ولی در طرف مقابل ،اولین اندرهیل که کاتولیک متعصبی است می نویسد : قضاوت پاپ در مورد اکهارت که «او بیش از آنچه باید بداند ، می خواهد بداند» مولود صرف کهنه پرستی و تهجر نیست، بلکه مورد قبول عرف است!!
در هر صورت در نتیجه محکومیت های مزبور نقل قول آشکاری از اکهارت شنیده نمی شد ولی مریدانش افکار و معتقدات او را رواج دادند تا اینکه آثار او پس از قرن نوزده منتشر شد ، یعنی محکومیت پاپ سبب انزوای پانصد ساله نظرات او شد.
شاگردان اکهارت

در نتیجه اندیشه های عرفانی ، فلسفی و کلامی اکهارت در قرن ۱۴ عارفان صاحب نامی پدیدار شدند که بسیار متاثر از اندیشه های او بودند. از این میان می توان به تاولر و زوزو اشاره کرد که حتی بدون دیدن اکهارت به ستایش بی حد استاد بزرگ خود پرداخته و در نظریات تابع او بودند.
از نظر زوزو ،الهیات اکهارت آمیزه ای است از سنت راهبانه و خلسه ای که از ذهنی فوق العاده پرشور و نجیب می گذرد .تاولر نیز یک شخصیت اصلاحگر بود که همان الهیات اکهارت را به سوی مقاصد خود جهت داد.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن