مقالات

انطاکیه

عنوان : انطاکیه Antioch

نویسنده : سید محمد رضا موسوی

کلمات کلیدی : انطاکیه، اورشلیم، پولس، طهارت، پطرس

منبع:سایت پژوهشکده باقرالعلوم (علیه السلام)

 

انطاکیه در ۳۰۰ ق­م در کنار نهرالعاصی (واقع در سوریه) بنیاد نهاده شد. پس از سفر تبلیغی پولس و برنابا به اورشلیم بود که کلیسای اورشلیم برنابا را به کلیسای انطاکیه فرستاد تا کار آنجا را رهبری کند. پس از مدتی برنابا، پولس را نیز به انطاکیه دعوت کرد تا در امر پیشوایی کلیسا او را یاری دهد.[۱]در این مکان بود که دیانتش را بنیان نهاد و برای اولین بار تعبیر مشهور Christian ( مسیحی) به­کار رفت.[۲] در دهه‌های بعد قبرس و بخش مرکزی آسیای صغیر و قیروان در شمال آفریقا از سوی انطاکیه به مسیحیت فراخوانده شدند.[۳]

کلیسای انطاکیه به سبب موقعیت جغرافیایی ویژه و دسترسی مناسبش به سمت غرب و همچنین وجود نوایمانان غیر یهود، به­تدریج بدل به مهم­ترین پایگاه انتشار مسیحیت در میان غیر ­یهودیان گردید و بر اهمیت آن، در قیاس با کلیسای اورشلیم افزوده شد. در حالی­که رشد کلیسایی در مناطق یهودی­نشین با کندی و سختی به پیش می­رفت و حداکثرِ احتیاط برای عدم تحریک یهودیان صورت می­گرفت، اما در شهرهای غیر­یهودی از شتاب و رشد بیشتری برخوردار بود؛ به طوری که از نامه­های پولس[۴] چنین بر می­آید که همزمان، با بیش از ده کلیسا در ارتباط بوده است. نامه­ای از “اگناتیوس قدیس” اهل انطاکیه در پایان قرن اول مؤیدی بر این مطلب است. در واقع کلیسای انطاکیه که جزء چهار پاتریک[۵]­نشین قدیمی کلیسای ارتودکس یعنی قسطنطنیه، اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم بود [۶] نقشی اساسی در تأسیس یک سازمان صاحب­منصبان کلیسا، که وظیفه­اش اداره امور کلیسای محلی و آموزش مردم بود، داشته است.[۷]

مناقشه در کلیسای انطاکیه

پولس اعمال شریعت یهود (همچون ختنه، دستورات مربوط به طهارت و غذا و روز سبت) را از دوش مسیحیان غیریهودی برداشت و آن را اساساً امری مربوط به مسیحیان یهودی دانست. او معتقد بود که روح، انسان را زنده می‏کند و شریعت مکتوب آن را می‏میراند.[۸]

معروف‏ترین مناقشه در کلیسای اولیه در انطاکیه، دومین مرکز بزرگ رسالت مسیحی خارج از اورشلیم، به‏خصوص درباره احکام مربوط به طهارت و به ویژه در­باره غذای پاک بود. این مسئله بین پولس، که مسئول تبلیغ غیریهودیان بود و پطرس، که مسئول تبلیغ یهودیان بود، باعث نزاع شد؛ تا این‏که در شورای رسولان اورشلیم برطرف گردید.[۹]

این اختلاف را زمانی می­توان به درستی فهمید که معنای طهارت را در نظر یهود در آن زمان دریابیم. شریعت یهود اهمیت فوق­العاده­ای نسبت به فرائض طهارت قائل بوده است.[۱۰] پطرس شخصا برای تبلیغ غیریهودیان آزاد بود. او نخست همانند پولس، در انطاکیه با غیریهودیان بر سر یک سفره غذا می‏خورد؛ اما بعدها از این رویه دست کشید و رعایت غذای پاک را مقرر کرد.[۱۱]

پولس از آزادی مسیحیان غیریهودی، به‏ویژه در مورد غذا خوردن با یکدیگر، به شدت حمایت می‏کرد. گزارشی که او در رساله به غلاطیان ارائه می‏کند، احتمالاً جانب‏دارانه است. اما یک چیز مسلّم است و آن این‏که، پولس «رو در رو، با پطرس مخالفت کرد.»[۱۲]

به نظر وی، این امر قابل فهم بود: او با جداسازی سفره غذا و آئین عشای ربّانی[۱۳]، که در واقع سازش یهودیان و غیر یهودیان را در جامعه واحد عیسی مسیح از بین برده بود، به شدّت مخالف بود. گرچه او به خاطر جامعه مرکب از یهودیان و غیریهودیان انتظار نداشت که مسیحیان یهودی، تورات موسی را انکار کنند، اما در این مورد به‏خصوص از آنان انتظار داشت که با این حکم مخالفت کنند؛ زیرا کسانی که به مسیح ایمان آورده بودند، آن را نه مطابق شریعت مکتوب، بلکه مطابق روح تفسیر می‏کردند.

کسانی مثل هانس کونگ معتقدند که پولس در نقادی‏اش از شریعت، نگرش عیسی را نیز باز می‏تاباند. در موارد بسیار خاصّی ـ مثل سبت، قوانین مربوط به غذا و طهارت ـ عیسی نیز به صراحت سخن گفت و به جای طهارت مربوط به مراسم و مناسک دینی (شستن دست‏ها)، به طهارت دل که به لحاظ اخلاقی متعین است، دعوت کرد.[۱۴]

مکتب فکری انطاکیه

از قرن سوم میلادی سه مرکز مهم سراسقفی[۱۵]روم، اسکندریه و انطاکیه در امپراطوری بیزانس موجود بود. اسقف­نشین روم در قبال مناقشات الهیاتی که در امپراطوری اتفاق می­افتاد، به خاطر نقش مرکزیت و رهبری کلیسا، برخوردی صرفاً آمرانه داشت. اسکندریه از قدیم به عنوان یک مرکز بین­المللی علمی مشهور بود و متفکران اسکندرانی به تمرکز بر الوهیت مسیح تمایل داشتند.

انطاکیه، که سومین اسقف­نشین مهم و مراکز اصلی سراسقفی آن در سوریه و لبنان واقع و عرب‏زبان بود،[۱۶]در امر دیگری شهرت داشت. این شهر از روزگاری که تغییر کیش داد، در معرض تأثیر اندیشه­هایی بود که بیشتر سامی Semti بودند. در آنجا سردمداران کلیسا بیشتر مایل به تأکید بر تعلیمات اخلاقی بودند تا تحقیقات متافیزیکی؛ هدف آنها این بود که وجود یک مسیح تاریخی را در رأس تعالیم خود قرار دهند. تفسیر آنها از کتاب مقدس به لفظی بودن تمایل داشت. روشن است که همه شهرها کاملاً مانند هم فکر نمی­کنند؛ اما نامهای اسکندرانی و انطاکیه­ای به خاطر گرایشهای عمومی رهبران کلیسای آنها، عناوینی برای دو مکتب فکری مختلف بوده­اند. عنوان اول کسانی را توصیف می­کند که بر خدا بودن مسیح تمرکز داشته­اند؛ و عنوان دوم کسانی را می­شناساند که بالاتر از هر چیز، مسیح را وجود انسانی تاریخی می­­دیده­اند.[۱۷] فهم سنت مسیح­شناسانه انطاکیه مبتنی بر تمایز بین دو ذات مسیح است. بدین معنا که او “از دو ذات”[۱۸] است، نه اینکه “با دو ذات”[۱۹] و از “یک ذات متجسد خدای کلمه”[۲۰] باشد.[۲۱]

بسیاری از آثار این مکتب از طریق انجمن آموزگاران انطاکیه که سنتِ متمایزِ انطاکیه‏ای در تفسیر کتاب‏مقدس بنا نهادند و در میان آنان بدعتگذارانی چون آریوس و نسطوریوس نیز وجود داشتند، از میان رفت. از آنچه بر جای مانده، می‏توانیم به خوبی دریابیم که در این مکتب، کتاب‏مقدس به عنوان سندی ارزشمند و تاریخی به همراه معنای روحانی آن، جایگاه ویژه‏ای داشته است. مفسران انطاکیه‏ای در زمان‏ها و اوضاع و احوال یک کتاب خاص از کتاب‏مقدس دقت می‏کردند. برای مثال، تئودور اهل موپسوستیا[۲۲]کوشید تا مزامیر کتاب‏مقدس را طبق ترتیب تاریخی‏شان که آن را از سرنخ‏های درونی و بیرونی و به­ویژه از عنوان‏ها استخراج کرده بود، مرتب کند.[۲۳]

مکتب الاهیات انطاکیه مشخصاً به اندیشه‌ی ارسطو وابسته بود؛ متن­های کتاب مقدس را از لحاظ تاریخی و در معنای ظاهری تفسیر می­کرد و بر یکتایی خدا و انسانیت عیسی تأکید داشت. در واقع، مکتب الاهیاتی کلیسای ایران نیز پیرو مکتب الاهیات انطاکیه بود. این مکتب تا ۴۸۹م. در الرُها یا اِدِسای بین‌النهرین رونق داشت و در ۴۵۷م. به دو نحله تقسیم شد و الاهیدانان انطاکیه تحت رهبری نرسَی Narsai شاعر (فت ۵۰۳) در خارج از امپراتوری رُم در نصیبین استقرار یافتند. [۲۴]  

 

[۱]. پالما، آنتونی، بررسی رساله­های پولس به غلاطیان و رومیان، ترجمه آرمان رشیدی، کلیسای جماعت ربانی، ۱۹۹۴، ص ۱۵-۱۶

[۲]. شبلی، احمد، المسیحیه، قاهره، مکتبه النهضه المصریه، ۱۹۹۳، چاپ دهم، ص ۸۲

[۳]. المسکین، متی، القدیس بولس الرسول، قاهره، دیر القدیس أنبا مقار، ۱۹۹۲، چاپ اول ، ص ۶۲۲

و هینلز، جان. آر، فرهنگ ادیان جهان، مترجم ع. پاشایی، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۷۸، چاپ اول، ص ۵۵۱

[۳]. غلاطیان ۵: ۱۳

[۴]. تیطوس ۱:۵

[۵]. پاتریک لقبی است که بر رهبران پنچ مرکز قدیمی مسیحیت یعنی مراکز فوق به­علاوه رم، اطلاق می­گردد و بدین معناست که این رهبران بر کلیساهای همجوار سلطه دارند.

[۶]. میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، انتشارات دانشکاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۷، چاپ سوم،ص ۱۶۱-۱۶۲

[۷]. اُگریدی، جوان­. اُ، مسیحیت و بدعتها، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، کتاب طه، پائیز ۱۳۸۴، ص ۱۹۶

[۸]. اعمال ۱۸:۱۱

[۹]. اعمال ۱۸:۱۸ـ۲۳؛ ر.ک: غلاطیان ۵۴:۱۳

[۱۰]. الفغالی، خوری بولس، رساله القدیس بولس الی اهل غلاطیه، بیروت، الرابطه الکتابیه، ۱۹۹۶، چاپ اول، ص ۹۱

[۱۱]. برخی ترس را عامل دست کشیدن پطرس از عقیده­اش ذکر کرده­اند اما احتمالات دیگری نیز ذکر شده است.

[۱۲]. دوم قرنتیان ۱۳:۱

[۱۳].Divine Liturgy

[۱۴]. کونگ، هانس، پولس و گسترش مسیحیت، ترجمه احمد رضا مفتاح، مجله هفت آسمان، زمستان ۱۳۸۱، شماره ۱۶، ص ۹۳- ۹۵

[۱۵]. patriarchates

[۱۶]. وبر، کالیستوس، مسیحیت شرقی، کلیساها، آموزها و آیین­های مقدس، ، ترجمه حمید بخشنده، مجله هفت آسمان، بهار ۱۳۸۴، شماره ۲۵، ص ۹۶

[۱۷]. همان، ص ۱۶۲- ۱۶۳

[۱۸]. ek duo

[۱۹]. en duo

[۲۰]. one incarnate nature of God the Word

[۲۱]. Eliade Mircea, The Encyclopedia of Religion, Macmilan P.C., New York, 1987, Vol. 4, Ps. 561-562

[۲۲]. Theodore of Mopsuestia

[۲۳]. الکساندر، فیلیپ، تاریخ تفسیر کتاب مقدس، ، ترجمه حامد فیاضی، مجله هفت آسمان، تابستان ۱۳۸۶، شماره ۳۴، ص ۱۷

[۲۴]. هینلز، جان. آر، پیشین، ص ۵۵۱

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن