مقالات

توماس آکویناس

عنوان : توماس آکویناس Thomas Aquinas

نویسنده : محمد صادق احمدی

کلمات کلیدی : الهیات، کلیسای کاتولیک، الهی دان، حکمت مدرسی، منطق ارسطویی، عقل گرایی

منبع مقاله: سایت پژوهشکده باقر العلوم(علیه السلام)

 

مسیحیت همانند دیگر ادیان، تاریخ پر فراز و نشیبی را طی نموده است. در طول تاریخ مسیحیت، گاهی این دین در اوج و فراز و گاهی هم در عوالم ننگ و عار رشد کرده، در این بین، گاهی دانشمندانی خبره را به دنیا معرفی کرده که پاسدار فرهنگ و هویّت دینی خویش بوده‌اند. از این بین می‌توان به توماس آکویناس اشاره کرد.

توماس از آغاز تا انجام

توماس آکویناس به سال ۱۲۲۵ در قلعه‌ای در قصر روکاسکا در جنوب ایتالیا چشم به جهان گشود. وی کوچک‌ترین پسر کنت لاندولف آکوئینو بود و در رگ هایش خونی مرکب از دو نژاد رومی و آلمانی در جریان بود.

اگر بخواهیم بر اساس لقبش که “گاو نر زبان بسته”، است حکم کنیم باید بگوییم که او نسبتا فربه بوده است.[۱] ویل دورانت می‌گوید: دوستانش وی را گاو بزرگ زبان بسته سیسیل لقب داده بودند.

آکویناس در پنج سالگی به صومعه سنت بندیکت در مونته کاسینو داخل شد؛ در حالی‌که کشیش خانوادگی او امید بسیار داشت، که توماس نیز روزی کشیش شود. با این وصف، توماس در سال ۱۲۴۴ و در پایان دوران نوجوانی به فرقه دومینیکیان، که همچنین به فرقه واعظان معروف بوده و درحال گسترش بودند، روی آورد و تصمیم گرفت که به آنها بپیوندد.[۲]

اما پدر و مادر توماس با این تصمیم او به‌شدت مخالف بودند. آن‌ها آرزو داشتند که او یک بندیکتی و شاید سرانجام، بزرگ‌راهب مونته کاسینو شود؛ که یکی از معتبرترین موقعیت‌ها در کلیسای قرون وسطی بود.

از این‌رو برادرانش وی را به مدت یک‌سال (یا دوسال) در یکی از قصرهای خانوادگی زندانی کردند؛ تا شاید وی را از چنین فکری منصرف سازند؛ امّا آکویناس به‌رغم مخالفت شدید خانواده، راه خود را در پیش گرفت و سرانجام به یکی از متفکران برجسته دینی در قرون وسطی تبدیل شد. همچنان‌که از یکی از معلمانش نقل شده که «نعره این گاو در سراسر جهان شنیده خواهد شد.»

توماس مطالعاتش را در سال ۱۲۴۸در پاریس و پیش از سفر به کولونی آغاز کرد و در سال ۱۲۵۲برای مطالعه الهیّات دوباره به پاریس باز گشت و پس از چهار سال اجازه یافت تا به تدریس الهیات در دانشگاه‌های پاریس، رم، ناپل، ویتربو و بولونیا بپردازد. او در دسامبر سال ۱۲۷۳ و پس از بیست سال تدریس، اعلام کرد که دیگر قادر به نوشتن نیست. او(بنا به نقلی) پس از مکاشفه عرفانی‌ای که برایش رخ داد گفت: « به ‌نظرم چنین می‌رسد که تمامی آن‌چه را تاکنون نوشته‌ام در قیاس با واردی که بر من نازل شد، شبیه پر کاهی است که هیچ ارزشی ندارد.»

اما بنابه نظر عده‌ای دیگر محتمل است که دلیل این امر، نوعی از کار افتادگی به‌سبب کار زیاد باشد.[۳] آکویناس پس از این مساله، شروع به تفسیر یکی از متون عرفانی به نام غزل غزل‌ها کرد؛ اما دیری نپایید که در ۷ مارس ۱۲۷۴ درگذشت.

توماس درکلیسای قرن ۱۳

از زمان شارلمانی در قرن ۹، کلیسا توجه خاصی به ایجاد مدارسی برای آموزش جوانان کرده بود. علت این امر، رشد روز افزون مسلمانان در زمینه علمی بود که زیر سایه اسلام و عمدتا با برپایی کلاس‌های درس در مساجد صورت گرفته بود و کلیسا نیز با مشاهده این مسئله از همین روش استفاده کرد. معلمان این مدارس، به بحث از مسائل مختلف پرداختند و نه‌تنها کتاب‌های قدیم مثل وولگات و اعتقادنامه‌ها و آثار ارسطو و افلاطون و … را مطالعه کردند؛ بلکه خود نیز شروع به تصنیف کتب جدید نمودند.

همین‌که آموزگاری در اثر انتشار نوشته‌هایش شهرتی حاصل می‌کرد، جوانان مشتاق علم، از هرسو به مدرسه او روی می‌آوردند. مولود عقلانی این مدارس در قرون وسطی، یک شیوه علمی بود؛ که به حکمت مدرسی مشهور شد.[۴] حکمت مدرسی که در سال‌های ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ به اوج شکوفایی خود رسید، بر توجیه عقلانی اعتقادات و باورهای دینی و ارائه نظام‌مند این اعتقادات تاکید داشت.

در بطن نهضت مدرسی، نویسندگان بزرگ و معلمان والایی به ظهور رسیدند؛ که سرآمد ایشان توماس اکویناس است.

آراء آکویناس

از میان مطالب کلیدی آکویناس در باب الهیات، نکات زیر از اهمیت خاصی برخوردار است و شایسته است به طور خلاصه به آن اشاره شود:

  1. راه‌های پنج‌گانه اثبات وجود خدا؛
  2. پیوند میان ایمان و عقل؛
  3. اصل تمثیل که یک اصل الهیاتی در باب شناخت خدا بوسیله مخلوقات بدست می‌دهد.

گاو زبان بسته سیسل، در خلاصه الهیّات، پنج راه اثبات خدا رابیان می‌کند، که شالوده استدلال‌هایش در پی‌گیری سلسله علت‌ها تا سرمنشاء آن و یکی دانستن آن با خداست.

او در الهیات می‌گوید:« نخستین و بدیهی‌ترین راه، را برهان حرکت است …؛ زیرا محال است، چیزی از جهت واحد و به‌شیوه واحد هم محرّک باشد و هم متحرک. … از این‌رو باید به محرک اول پرداخت؛ که همه می‌دانند خداست.

دومین راه از علت تامّه می‌آید … امکان ندارد که چیزی علّت خودش باشد … از این‌رو باید به اولین علّت تامّه اعتراف کنیم، که همه آن را خدا می‌نامند.

راه سوم از امکان و وجوب وجود گرفته می‌شود … باید به موجودی اعتراف کنیم که وجوبش در خودش است … این موجود را خدا می‌نامند.

چهارمین راه از تدرّجی است، که در اشیاء یافت می‌شود …. باید چیزی باشد که علّت همه خوبی‌ها وکمالات باشد. ما این چیز را خدا می‌نامیم.

پنجمین راه از نظم جهان گرفته می‌شود … موجودی با شعور وجود دارد؛ که چیزهای طبیعی را به سوی غایتشان هدایت می‌کند و ما این موجود را خدا می‌نامیم.»[۵]

در بحث عقل و ایمان آنسلم، متاله بزرگ قرن ۱۱، معتقد بود که ایمان بر فهم مقدّم است و می‌گفت: «ایمان بیاور تا بفهمی!» امّا آکویناس در تحقیقات خود ثابت کرد که عقل غریزی و ایمان مراتب مختلف سرشتی هستند؛ که متمّم و مکمّل یکدیگرند. از نظر او عقل فقط می‌تواند به‌حقایقی مانند وجود خدا، مشیّت الهی و مانند این‌ها دست یابد؛ اما به‌حقایقی مانند تجسم خدا، تثلیث و مانند آن دسترسی ندارد و تنها از راه ایمان به وحی و کتاب مقدّس می‌توان به آن‌ها دست یافت![۶]

اساسی‌ترین اندیشه در باب سخن گفتن از خدا اصل تمثیل است. مثلا در جمله «خدا پدر ماست»، آکویناس معتقد است که این را باید بدان معنا دانست که خدا از پاره‌ای جهات شبیه پدر بشری است و از دیگر جهات چنین نیست.

با این‌همه، بسیاری از نظریات آکویناس رد شده و یا با تردید جدی مواجه شده‌اند؛ مثل این‌که از یک‌طرف او می‌گوید، هیچ چیز را که مورد قبول عقل نیست، نمی‌توان به‌وسیله ایمان قبول کرد،[۷] ولی در جای دیگر باورهایی مانند تثلیث و تجسّم را با این‌که مخالف عقل است، صرفا با ایمان می‌پذیرد؛ اما نباید از این نکته غافل شد که آکویناس، سعی بسیاری برای عقلانی کردن تثلیث از خود بروز داد و نخستین کسی بود که تثلیث را با عقل همراه ساخت. در مورد راه‌های پنج‌گانه اثبات خدا نیز بعضی از منتقدان وی در قرون وسطی، مثل دانز و آکمی، انتقاداتی را وارد کرده اند.[۸]

آثار توماس

آکویناس آثار بسیاری به نگارش درآورده است. آثار او شامل تفاسیری بر کتاب مقدس، مقالات فلسفی و الاهیاتی و تفاسیری بر آثار ارسطو می‌شوند؛ اما دو اثر از آثارش از اهمیت زیادی برخوردارند:

  1. مجموعه‌ای علیه کفار؛ این کتاب برای پیروان مکتب‌های غیر مسیحی به نگارش در آمده و براساس فلسفه و عقل است و به کتب مقدس هنگامی استناد می‌کند، که موضوع مورد بحث از پیش توسط عقل اثبات شده باشد. در همین راستا آکویناس خدا و صفات او را اثبات می‌کند و ثابت می‌کند که هرکس، ارسطو و منطقش را می‌پذیرد، باید به‌ مسیح ایمان بیاورد؛ زیرا منطق ارسطویی و الهیّات مسیحی به یک خانه دو طبقه شبیه است: فلسفه ارسطویی بنیان و طبقه نخست و الهیّات مسیحی طبقه دوم آن‌را می‌سازد.
  2. مدخل الهیات؛ او در این کتاب، که مهم‌ترین اثرش محسوب می‌شود، الهیّات آگوستینی را با مفاهیم و اصطلاحات فلسفه ارسطویی بیان می‌کند.[۹]

کلیسا پس از آکویناس

تأثیر توماس آکویناس بر تاریخ تفکر کلیسای کاتولیک را نباید دست کم گرفت.او با آراء منحصر به‌فرد خود توانست به‌خوبی در کلیسای کاتولیک جا باز کند. نفوذ و درخشندگی او در پیوند میان منطق و دین چنان بود، که در قرن نوزدهم، هنگامی که کلیسای کاتولیک روم، به‌دنبال پاسخ‌گویی به منتقدان جدید دین بود، لئوی سیزدهم(وفات۱۹۰۴)، احیای مطالعه آثار او را بهترین و مؤثرترین روشی دانست که الهیّات کاتولیک به‌وسیله آن می‌تواند از عهده مسائل دنیای جدید برآید.[۱۰]

از وی آثار مهمّ دیگری به‌جای مانده؛ که اکنون از بهترین تحریرات کلیسای کاتولیک روم می‌باشند. از جمله “کلیاتی در رد مشرکان” و “کلیات الهیات”. آکویناس در رساله اول، براهین مهمّی در تأیید ایمان مسیحی به‌سود مبلغانی که در میان یهودیان، مشغول تبلیغ بودند و در رساله دوم، تحقیقی مبسوط درباره ابعاد مهم الهیات مسیحی ارائه کرد.[۱۱]

هم‌اکنون از آکویناس به‌عنوان یکی از قدیسان کلیسای کاتولیک یاد می‌شود.

 

  1. مک‌گراث، آلیستر؛ درسنامه الهیات مسیحی، بهروز حدادی، قم، دانشگاه ادیان، ۱۳۸۴، ص۹۹٫

[۲]. فانینگ، استیون؛ عارفان مسیحی، فریدالدین رادمهر، تهران، نیلوفر، ۱۳۸۴، ص۱۹۰٫

[۳]. مک‌گراث، آلیستر؛ ص۱۰۰٫

[۴]. ناس، جان‌بی؛ تاریخ جامع ادیان، اصغر حکمت، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۲، چاپ۱۳،ص ۶۵۷-۶۵۸-۶۵۹٫

[۵]. ای. وان وورست، رابرت؛ مسیحیت از لابلای متون، عباس باغبانی و جواد رسول‌زاده، قم، مؤسسه امام خمینی، ۱۳۸۴، ص۲۵۵_۲۵۹٫

[۶]. گریدی، جوان؛ مسیحیت و بدعت‌ها، عبدالرحیم سلیمانی، مسیحیت، قم، انجمن معارف اسلامی ایران، ۱۳۸۴، چاپ دوم، ص۱۸۰٫

[۷]. ناس، جان‌بی؛ ص۶۶۰٫

[۸]. مک‌گراث، آلیستر؛ ص۴۷۴٫

[۹]. لین، تونی؛ تاریخ تفکر مسیحی، روبرت آسریان، تهران، فرزان روز، ۱۳۸۶، چاپ سوم، ص ۲۰۸ – ۲۰۹

[۱۰]. جو ویور، مری؛ درآمدی به مسیحیت، حسن قنبری، قم، دانشگاه ادیان، ۱۳۸۱، ص۱۵۲٫

[۱۱]. مک‌گراث، آلیستر؛ ص۱۰۰٫

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن