مقالات

فرانسیس آسیزی

فرانسیس آسیزی Francis of Assisi

کلمات کلیدی:فرانسیس آسیزی ، عرفان ، فرانسیسکن ، فقر

نام نویسنده : محمد صادق احمدی

عرفان در اصطلاح یکی از روش های خدا شناسی در هر دینی است و به معنای شهود مستقیم یا تجربه بی واسطه خداوند است و عارف هم کسی است که کم و بیش چنین تجربه مستقیمی را دارد .

در جامعه مسیحی نیز عارف کسی است که نزد او ، خدا و مسیح صرفا متعلق به عقیده نیستند ، بلکه حقایق زنده ای هستند که از طریق تجربه ای مستقیم شناخته می شوند و عرفان نیز برای او نوعی زندگی است که بر اساس ارتباط آگاهانه با خدا شکل گرفته است.[۱]

در کلیسای مسیحی نیز عارفان بسیاری رشد و بروز کرده اند که برخی به انزوا و گوشه نشینی پرداختند ، اما برخی دیگر در زمانی که کلیسا رو به انحطاط بود به تربیت کلیسای مسیح پرداختند.

یکی از این عارفان بزرگ که زندگی خود را وقف مسیح کرد ، فرانسیس آسیزی است.

کلیسای قرن۱۲ سبب پیدایش عرفان جدید

 

با ایجاد رنسانس علمی و زندگی شهر نشینی این توقع در مردم عادی پیدا شد که بدون آنکه به کلیسا رفته و تعالیم آنرا بیاموزند کتاب مقدس خوانده و آنرا بفهمند!بنابراین نهضت های الحادی گسترده ای ایجاد شد که تا آن زمان سابقه نداشت.از این رو کلیسا در ستیزی سخت با مردم قرار گرفت.[۲]

یکی از آثار این جنگ کلیسا با مردم ظهور عرفان نوین و جدیدی بود که در قرن دوازدهم پدید آمد.برای اولین بار آثار عرفانی در خارج از کلیسا ، صومعه و دیرها نوشته شد و افراد تجربه های عرفانی خود را روی صفحات دفاتر آوردند.

اگرچه عرفان قدیمی و باستانی هرگز ناپدید نشد ، اما در عین حال این عرفان جدید بود که مستقل از هر نظام کلیسایی و صومعه ای به سرعت رشد می کرد و تجربه آن بویژه در میان مردم عادی بسیار زیاد بود.

فرانسیس آسیزی بنیان گذار فرقه فرانسیسکن نیز یکی از نمونه های این عرفان جدید به شمار می رود.

 

فقر بهتر است یا ثروت؟فرانسیس : فقر! [۳] [۴] [۵]

 

فرانسیس آسیزی در سال ۱۱۸۱در آسیز واقع در ایتالیا متولد شد.پدرش پیتر برناردونه به تجارت پارچه اشتغال داشت و در این زمینه موفق بود.او جوانی را به خوش گذرانی و تفریح می گذرانید و در جنگ میان شهری در اومباریا نیز شرکت جسته بود.

در دهه سوم زندگی طبق گزارشی برای او مکاشفه ای روی می دهد و فرانسیس را دگرگون می کند.از این پس زندگی فرانسیس در فقر و سرگردانی سپری شد .او غذایی ساده می خورد و لباس ساده خاکستری می پوشید و فقط به مقدار نیاز کار می کرد و اگر کاری برایش پیدا نمی شد برای گذران زندگی به گدایی متوسل می شد.فرانسیس برای فقرا و بیچاره ها موعظه می کرد و حتی برای دلجویی از جذامی ها صورت ایشان را می بوسید و گاهی که تنها می شد برای طبیعت موعظه می کرد.او طبیعت و همه مخلوقات را به سبب اینکه خدا آنها را خوب آفریده، خوب و زیبا می دانست.

در زمانه او این کارها معمول نبود ؛ بنابراین فرانسیس به سرعت مشهور و محبوب شد و به محض این که دوازده نفر شاگرد پیرامون او جمع شدند به تاسی از عیسی و حواریونش بشارت خود را آغاز کرد.

در همین دوره بود که فرقه والدوسیان که به سبک فرانسیسیان رشد کرده بودند و شباهت زیادی هم با ایشان داشتند به ظهور رسیدند ؛اما اقدامات نسنجیده ایشان باعث دشمنی کلیسا با ایشان شده بود.

فرانسیس برای اینکه گام در مسیر والدوسیان نگذاشته باشد ؛ نزد پاپ وقت،اینوکنتیوس سوم،رفت.پاپ ابتدا ایشان را تایید نکرد .اما بالاخره شفاهآ اجتماع مذهبی ایشان را تایید کرد.اندکی بعد دختر جوان و ثروتمندی از آسیز مجذوب تعالیم فرانسیس شد و همان تشکیلات او را برای بانوان فراهم کرد.

در این زمان هنوز جنگ های صلیبی مسیحیان ادامه داشت، از این رو فرانسیس برای موعظه سلطان مصر و به امید شهادت راهی جنگ شد ، اما پس از آنکه دید صلیبیان ، مسلمانان را می کشند و اموال آنان را غارت می کنند، به ایتالیا بازگشت. البته او به ملاقات پادشاه مصر که فرد حکیمی بود رفت و پادشاه او را به حضور پذیرفت و پس از این ملاقات و مشاهده مسلمانان از نزدیک در این سفر دریافت تنها مسیحیان نیستند که میتوانند انسان های خوبی باشند و کافران هم میتوانند انسان های نیکویی باشند. سفر وی به کشور اسلامی مصر که در حال جنگ با صلیبیون بود ، تغییرات شگفتی در روحیات وی به وجود آورد . پس از باز گشت از مصر و در اواخر عمر وقتی دید اعضای فرقه وی از وی سر پیچی میکنند از ریاست فرقه استعفا کرد و راه عزلت را پیش گرفت .

فرانسیس در همین احوال بود تا اینکه در سال ۱۲۲۶ و در سن ۴۵ سالگی چشم از جهان فرو بست.

 

اندیشه ها

 

۱- فرانسیس برای فقر اهمیت بسیاری قائل بود .به آن همچون یک هدف می نگریست نه وسیله.فرانسیس علاوه بر تاکید بر روش ساده در زندگی هر نوع مالکیت را نفی می کرد. [۶]در مکتب عرفانی وی دو نکته بسیار اهمیت داشت: ۱- گدایی ۲- خود زنی فرانسیس و پیروان اولیه‏اش، با طرد متاع دنیوی و در پیش گرفتن فقر مطلق، خود را تجسم بخش آن شکلی از زندگی می دانستند که عیسی در انجیل متی ۲۲ ـ ۱۶ : ۱۹ بدان توصیه کرده است. از نظر فرانسیسیان اولیه این زندگی مستلزم دوره گردی برای وعظ کردن و گذران زندگی تنها از طریق صدقات بود. فرانسیس همچنین احساس یکی بودن بارزی با تمامی موجودات داشت. این احساس یکی بودن، آنقدر کامل بود که گفته می‏ شد وی به طرز معجزه ‏آسایی جراحات مسیح، یا زخم های میخ را به عنوان نقطه اوج تجربه عرفانی اش پذیرا گشته بود.

 

۲-از فرانسیس مکاشفات و رویاهای بسیاری نقل شده است.این امر نشان گر آن است که مکاشفه گرایی و توجه به امور ماورائی در تشکیل این گروه نقش محوری دارد.

۳- فرانسیس به طبیعت توجه بسیار داشت ،تا جایی که برخی بر او نام عارف طبیعت گرا نهاده اند و پاپ ژان پل دوم نیز در سال ۱۹۸۰ اعلام کرد که فرانسیس حامی محیط زیست است.

۴-وی در کتاب اصول مقدماتی قوانینی را در مورد گروه کوچک و اولیه فرانسیسی ها تحریر کرد.پس از آن همین رویه را در کتاب قانون نخست ادامه داد.

۵- فرانسیس در سال۱۲۲۱« قاعده سوم ریاضت برای برادران وخواهران نادم » را پدید آورد تا کسانی که نمی توانستند خانه و خانواده را ترک کنند ، بدون دست شستن از دنیا و با بستن عهد دینی اصول و روش زندگی فرقه فرانسیسی را در پیش گیرند.

۶-رساله عهد که برای اجتماع فرانسیسی ها تحریر شده و برادر خورشید از دیگر آثار مشهور وی می باشند.

البته دعای قدیس فرانسیس که امروزه شهرت بسیاری دارد اثر او نیست و در قرن نوزده تالیف شده است.

 

گروه های فرانسیسی

امروز و پس از طی ۹ قرن از ایجاد فرقه ، سه سازمان از راهبان فرانسیسی وجود دارند:۱- راهبان کهتر(Obsevants)2- راهبان کهتر کاپوسن (Capuchin) 3-راهبان کهتر دیری (Conventual)

هر کدام از این گروه ها تفاوت مختصری با دیگر گروه ها در نحوه زندگی و دیدگاه ها نسبت به تعالیم دارند.

 

مکاشفات فرانسیس؟

در آخر باید گفت که در مورد تجربیات و مکاشفات عرفانی آسیزی نمی توان خیلی مطمئن بود؛ زیرا در آن واحد از او روایات مختلفی نقل شده است.مثلا در یک جا اولین مکاشفه او را در راه جنگ بین دو شهر بیان می کند و در جای دیگر و نویسنده ای دیگر مکاشفه ای دیگر را در یک کلیسای مخروبه روایت می کند.در متن سومی علت روی آوردن به عرفان را نه مکاشفه بلکه بی لیاقتی! در جمع مال و سرمایه عنوان می کند، به همین قیاس روایات مختلفی در شروع زندگی زاهدانه او وجود دارد و این تناقض در روایات تا حد زیادی اطمینان از صحت این روایات ماورائی را از خواننده سلب می کند.

باید دانست که این شبهه مساله تازه ای نیست ، زیرا تونی لین در شرح حال گریگوری کبیر ، آنجا که کتاب “گفتگو” را توصیف می کند می گوید: گریگوریوس در این اثر قادر نیست واقعیت ها و افسانه هایی را که در مورد زندگی مقدسین وجود دارد ، از یکدیگر تمییز دهد.[۷]

 

 

پی‌نوشت:

[۱]– اندر هیل ، اولین ؛عارفان مسیحی ، احمدرضا مویدی و حمید محمودیان ،قم ، دانشگاه ادیان و مذاهب ،۱۳۸۴ ، ص ۱۲

[۲] – فانینگ ، استیون ؛ عارفان مسیحی ،فرید الدین رادمهر ،تهران ، انتشارات نیلوفر ، ۱۳۸۴ ، ص ۱۷۴

[۳] – لین ، تونی ؛تاریخ تفکر مسیحی ، روبرت آسریان ،تهران ، نشر و پژوهش فرزان روز ، چاپ سوم ، ۱۳۸۶ ، ص ۱۹۸-۲۰۲

[۴] – وان وورست ،رابرت ای ؛ مسیحیت از لابلای متون ، جواد باغبانی و عباس رسول زاده ،قم ،موسسه امام خمینی ،۱۳۸۴ ص ۲۷۵

[۵] – ناس ،جان بی؛تاریخ جامع ادیان،علی اصغر حکمت، تهران،انتشارات علمی فرهنگی،۱۳۸۲،چاپ۱۳،صفحه ۶۵۵-۶۵۶

[۶] – جو ویور ، مری؛ در آمدی به جهان مسیحیت ، حسن قنبری ، قم ، دانشگاه ادیان و مذاهب ، ۱۳۸۱، ص ۳۷۵

[۷] -تاریخ تفکر مسیحی ، ص ۱۶۷

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن