مقالات

ولفهارت پانن برگ

عنوان : ولفهارت پانن برگ Wolfhart Pannenberg

نویسنده : محمد صادق احمدی

کلمات کلیدی : پانن برگ، الهیات تاریخی، رستاخیز و تجسد

منبع:سایت پژوهشکده باقرالعلوم

از نقد تاریخی تا الهیات تاریخی

برای نهضت اصلاحی که در قرن شانزده به اوج رسید عواملی شمرده می‌شود. مثلا هانس کونگ در یکی از کتاب‌هایش به حدود ده مورد از خطاهای کلیسا که مقدمه نهضت بودند اشاره می‌کند. اما یکی از عوامل اصلی نهضت اصلاح دینی را می‌توان در انحصارگرایی کلیسا دانست؛ زیرا کلیسای کاتولیک بسیاری از امور را برای مردم عادی و غیر روحانی جایز نمی‌دانست و عملا مردم را از بسیاری از امور دینی دور کرده بود.

این مساله عواقب بدی برای کلیسای کاتولیک و در کل دنیای مسیحیت داشت؛ زیرا موجب شده بود که خود آگاهی روز افزون علوم دانشگاهی در واقع به منزله قدرت و مرجعی انتقادی در برابر کلیسا تبدیل شود. [۱]

همین رویکرد بود که در عصر روشنگری و خردگرایی که قرن هفده آغاز آن بود تمام امور دینی و ماورائی را به آزمایشگاه‌های تجربی برد و مورد مو شکافی دقیق قرار داد و هر آنچه را که مطابق با معیار‌های عقلی و این جهانی نبود اسطوره و خرافه دانست.

نپذیرفتن باورهای سنتی ماورائی از جمله تجسد، رستاخیز و… که با عقل بشر سازگاری نداشتند به اینجا ختم نشد و به جایی رسید که اومانیست‌های قرن بیست اساسا وجود شخصی بنام عیسی را مورد تردید قرار دادند و هر چه می‌گذشت این حملات سنگین‌تر می‌شدند.

الهیات و تاریخ مسیحی پس از تحمل این ناملایمات، بار دیگر در نیمه دوم قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یک به سمتی حرکت کرد که تمامی آنچه را از دست داده بود باز یابد.

در این مسیر الهی‌دانانی ظهور کردند که گرچه بسیاری از انتقادات تاریخی و الهیاتی را وارد می‌دانست اما ایمان به باورهای سنتی را برای مسیحی بودن ناگزیر می‌دانستند. بنابر این سعی در تصحیح نقدهای پیشین کردند.

یکی از سرشناس‌ترین این اندیشمندان ولفهارت پانن برگ است.

ظهور پانن برگ و بازسازی الهیات و تاریخ[۲]

ولفهارت پانن برگ در سال ۱۹۲۸ در استتین (Stettin) دیده به جهان گشود. قرن نوزده و بیست دوره آزادی علمی در آلمان بود و پانن برگ نیز با رشد در چنین فضایی که تفکر غیر دینی بسیار رایج بود، به ایمان مسیحی روی آورد.

او پس از جنگ جهانی در دانشگاه‌های برلین و گوتینگن تحصیل کرد و در سال ۱۹۵۰ به بازل رفت تا زیر نظر کارل بارت به تحصیل الهیات بپردازد. پس از این مرحله ولفهارت برای تحقیق و پژوهش به هیدلبرگ رفت.

حلقه پانن برگ

در دانشگاه هیدلبرگ ولفهارت عضو گروهی شد که مشغول تحقیق و پژوهش بودند که البته بعدها نام این گروه “حلقه پانن برگ” شد. مطالعات و پژوهش‌های این گروه در اثری بنام “مکاشفه به مثابه تاریخ” در سال ۱۹۶۱ منتشر شد. این گروه تا سال ۱۹۶۹ با هم همکاری داشتند تا اینکه در مورد تاریخ‌مندی و عدم تاریخ‌مندی رستاخیز عیسی اختلاف عقیده پیدا کردند و این مساله باعث شد که اعضای گروه نتوانند رویکرد مشترکی داشته باشند و از یکدیگر جدا شدند.

استاد الهیات نظام مند

پانن برگ به تحقیقات خود در زمینه الهیات ادامه داد تا اینکه در سال ۱۹۵۵ به عنوان استادی الهیات دانشگاه هیدلبرگ دست یافت. او در سال ۱۹۵۸ در دانشکده الهیاتی و پرتال به تدریس الهیات نظام‌مند پرداخت. در سال ۱۹۶۱ به عنوان استاد دانشگاه ماینز (Mainz) به تدریس الهیات پرداخت و بعد از آن در سال ۱۹۶۸ در دانشگاه مونیخ در سمت استاد الهیات نظام‌مند مشغول تدریس شد و از آن زمان تاکنون در مونیخ ساکن است.

اندیشه‌های پانن برگ

با توجه به این نکته که پانن برگ در فضای آزاد اندیشی در آلمان رشد کرد و بدون توجه به انتقادهای جدی به الهیات، راه دیگری در پیش گرفت و به دفاع از الهیات و تلفیق آن با تاریخ پرداخت بنابراین اندیشه‌های نوین و قابل توجهی دارد. اینک به برخی از مهم‌ترین این آراء اشاره می‌شود:

۱-الهیات تاریخی: [۳]

پیش از پانن برگ الهی دانانی مثل بارت که بدنبال راست دینی بودند با توجه به اینکه نقدهای منتقدین را بر پیکره الهیات وارد می‌دانستند بنابراین ایمان و مکاشفه را از تاریخ جدا کردند و برای هر کدام ساحتی مجزا قائل شدند.

اما پانن برگ اینگونه نمی‌اندیشد. او مکاشفه خدا را در رخداد‌های تاریخی و خصوصا در شخصیت عیسی مسیح و در عالی‌ترین شکل آن در رستاخیز وی از مردگان می‌داند.

پانن برگ رویکرد بارت را که تلاش برای تاریخ مند کردن رستاخیز مسیح را باور نداشت و حقیقت آن را فقط برای مومنان قابل درک می‌دانست مخالف بود. او معتقد بود که با این نظر بارت الهیات به نظریه‌ای خصوصی و باطنی برای اشخاص ایمان‌دار تبدیل می‌شود.

پانن برگ بر خلاف جریانی که چند قرن رایج بود در پی مستند سازی رستاخیز مسیح بود و معتقد بود که شواهد و مدارک تاریخی به روشنی بر رستاخیز مسیح از مردگان دلالت دارد.

۲- جمع بین نقادی تاریخی و ایمان مسیحی:

این فراز که به صورت جداگانه ذکر شد در واقع تابع و زیر مجموعه نظر پیشین پانن برگ است اما اهمیت بسزایی دارد. پانن برگ حقایق ایمانی را با نتیجه کنکاش تاریخی اینگونه جمع می‌کند که محققان تاریخ باید از عقل خویش به شکلی صحیح استفاده کنند تا حقیقت را به درستی دریابند.

او برای روشن شدن این مساله مثالی می‌زند. مثال مشهور پانن برگ این است که انسان بر اساس حساب احتمالات، خیانت همسرش به او را احتمال می‌دهد. ولی این احتمال با اعتماد و اعتقاد او به وفاداری همسرش سازگار است.

در ایمان مسیحی و تحقیق تاریخی نیز همین طور است. یعنی ایمان دینی با درجه‌ای از عدم یقین که جزء ذاتی معرفت تاریخی و هرگونه معرفت متناهی بشری است سازگار است. [۴]

۳-مسیح شناس مبتنی بر عالم خاکی:[۵]

در مورد مسیح شناسی دو نوع رویکرد وجود دارد. یک رویکرد مسیح شناسی مبتنی بر عالم اعلی است که از پسر الهی خدا آغاز می‌شود و این سوال را مطرح می‌سازد که چگونه و به چه طریقی او انسان شد. رویکرد دوم مسیح شناسی مبتنی بر عالم خاکی است که از عیسای ناصری به عنوان یک انسان آغاز می‌شود و این سوال را مطرح می‌کند که چگونه وی خدا بود.

پانن برگ رویکرد دوم را می‌پذیرد. زیرا مسیح شناسی مبتنی بر عالم اعلی الوهیت مسیح را به عنوان اصلی مسلم می‌پذیرد؛ در حالی که مهم ترین وظیفه مسیح شناسی دقیقا این است که الوهیت او را به تصویر بکشد.

پانن برگ پس از این رستاخیز مسیح را امری حتمی می‌انگارد با پذیرش آن نتیجه می‌گیرد که پس عیسی با پدر آسمانی خود متحد است و در نتیجه همه ادعاهای ایمانی ثابت می‌شوند.

اما اگر رستاخیز ثابت نشود تمامی ادعاهای ایمانی گفتارهایی پوچ و توخالی محسوب می‌شوند.

۴- اثبات تجسد؛ هدف مسیح شناسی:[۶]

پانن برگ با روندی که در الهیات تاریخی پیموده سعی در این مساله دارد که انسان شدن عیسی را اثبات کند. چون تجسد نیاز به ثابت شدن و باور پذیر شدن دارد و الهیات مسیحی باید تلاش کند تا تجسد را که نقطه غایی مسیح شناسی است روشن کند.

۵- مخالفت با اسطوره انگاری: [۷]

پانن برگ به شدت با اسطوره انگاری مخالف است. در واقع او در همان حال که با اسطوره مخالفت می‌کند در همان حال نیز بسیاری از مسائلی که دیگران اسطوره می‌دانند اسطوره نمی‌پندارد. او در انتقادی آشکار از جان هیک که تجسد را اسطوره می‌داند می‌گوید: «متاسفانه جان هیک این را که مسیح پسر مجسد خداست اسطوره می‌داند.»

وجه تمایز او با نقادان معاصرش نیز در واقع در همین نهفته است که او مواردی را که دیگران اسطوره پنداشته‌اند مسائلی تاریخی و غیر اسطوره‌ای می‌داند. [۸]

۶- نجات خارج از مسیحیت: [۹]

یکی از جملات کتاب مقدس این است: «نجات تنها در عیسی مسیح یافت می‌شود» بسیاری از اندیشمندان مسیح از این جمله انحصار نجات در مسیحیت را برداشت کردند اما پانن برگ در روندی برخلاف ایشان معتقد بود که این جمله نه تنها دال بر انحصارگرایی نیست بلکه شمول‌گرایی را می‌رساند. بنابراین پیروان دیگر ادیان هم ممکن است نجات یابند اما با اینکه عیسی را نمی‌شناسند نجاتشان بواسطه اوست.

پانن برگ نظریه‌های دیگری نیز در باب الهیات مسیحی دارد که تقریبا تقلید از الهیات سنتی است و نکته جدیدی ندارد.

آثار پانن برگ

از پانن برگ آثار زیادی موجود است و برخی از آنها به خاطر انعکاس نظریات نوین او از اهمیت بیشتری برخوردارند که عبارتند از:

۱- عیسی، خدا و انسان:

این کتاب که مهم‌ترین اثر الهیاتی پانن برگ به شمار می‌رود در سال ۱۹۶۴ تالیف شده است و بیشتر به آموزه عیسی مسیح یا مسیح شناسی پرداخته است و در مورد رستاخیز و تجسد و دیگر آموزه ها با توجه به تاریخ و الهیات بحث کرده است.

۲-مکاشفه به مثابه تاریخ: [۱۰]

پانن برگ در این کتاب این عقیده خود را بیان می‌دارد که الهیات مسیحی بر تحلیلی از تاریخی جهانی و عموما قابل دسترسی استوار است نه بر ذهنیت درونی وجود شخصی بشر یا تفسیری خاص از آن تاریخ. در واقع تاریخ خودش مکاشفه است.

او برای اینکه مکاشفه را با تاریخ ادغام کند هفت تز بیان می‌کند که پنج تز نخست از اهمیت زیادی برخوردارند که پنجمین تز و نتیجه تز‌های پیشین این است: «حادثه مسیح را نمی‌توان مکاشفه خدا در انزوا دانست. این مکاشفه در متن تاریخ تعاملات خدا با اسرائیل قرار دارد.»

بنابراین پانن برگ می‌خواهد به رستاخیز مسیح به مثابه عمل اساسی مکاشفه الوهی در تاریخ استدلال کند.

۳-درآمدی به الهیات نظام‌مند:

پانن برگ در این کتاب به تشریح دیدگاه‌های خود در مورد تجسد و مسیح شناسی و مخالفت با اندیشه تیلیخ (که تجسد خدا را غیر ممکن می‌دانست) و خلقت و چالش‌های علمی فرا روی آن و موضوعاتی از این دست می‌پردازد و در نهایت با اشاره به عرضه الهیات نظام‌مند پیش از و برتری الهیات او با توجه به تثلیث، پرداخته است.

از پانن برگ آثار مشهور دیگری نیز در دست است که بررسی مفصلی را طلب می‌کند.

کلیسا و پانن برگ

با توجه به اینکه پانن برگ الهیات مسیحی را رونقی دوباره بخشید و آن را از چنگال نقادی عصر روشنگری که تا دوره مدرن و الهی‌دانان معاصر او مثل تیلیخ و بولتمان ادامه داشت، نجات داده است بنابراین مورد قبول کلیساست و از این جهت کلیسای کاتولیک هم باید از او سپاسگزار باشد.

 

[۱] – کونگ،هانس ؛ متفکران بزرگ مسیحی،گروه مترجمان،قم، دانشگاه ادیان، ۱۳۸۶، ص ۱۶۱ – ۱۶۲

[۲] – لین، تونی؛ تاریخ تفکر مسیحی، ترجمه روبرت آسریان، تهران، نشروپژوهش فرزان روز،۱۳۸۶، چاپ سوم،ص۴۷۷

[۳] – تاریخ تفکر مسیحی، ص ۴۷۸

[۴] – گالوی، آلن داگلاس ؛ پانن برگ: الهیات تاریخی، ترجمه مراد فرهاد پور، تهران، موسسه فرهنگی صراط، ۱۳۷۶، ص ۲

[۵] – تاریخ تفکر مسیحی، ص ۴۸۰

[۶] – همان،ص ۴۸۰

[۷] – هیک، جان؛ اسطوره تجسد خدا، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی و حسن محمدی مظفر، قم، دانشگاه ادیان، ۱۳۸۶، ص ۲۴

[۸] -همغان، ص ۲۹۱

[۹] – پانن برگ، ولفهارت ؛ درآمدی به الهیات نظام مند، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، دانشگاه ادیان، ۱۳۸۶، ص۴۱

[۱۰] – مک گراث، آلیستر ؛درس نامه الهیات مسیحی، ترجمه بهروز حدادی، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴، ص ۳۹۹ – ۴۰۱

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن