مقالات

یوحنای دمشقی

عنوان : یوحنا دمشقیJohn Damascene

نویسنده : محمد صادق احمدی

کلمات کلیدی : یوحنا، تمثال، نیقیه، هیریا، ارتدکس

منبع:سایت پژوهشکده باقرالعلوم

ضرورت بحث از آباء کلیسا وقتی روشن می­شود که بدانیم سخن پیرامون آراء و اندیشه­های ایشان سخن از سیر تدوین الهیات کلیساست. این نکته با مطالعه تاریخ کلیسا روشن می­شود. زیرا همان طور که جان ناس می­گوید: دین مسیحی که پیروان عیسی روی شالوده ایمان به او بنا نهادند غالبا در صورت و معنا با تعلیم آن معلم فرق بسیار دارد.[۱] بنابراین با شناخت از شخصیت ایشان و فضای فکری که ایشان در آن رشد کرده­اند و تقابل اندیشه­های آباء می­توان به برداشت صحیحی از مسیحیت راستین دست یافت.

در یک دسته بندی آباء کلیسا را می­توان به آباء غرب و شمال آفریقا و یونان تقسیم کرد. یکی از آخرین پدران کلیسای شرق که در شرق یونان می­زیست و سبب تحولاتی در الهیات کلیسا شد یوحنا دمشقی است.

یوحنا در حکومت اسلامی

یوحنا در اواخر قرن چهارم میلادی در دمشقی که در حکومت مسلمانان بود متولد شد و پس از گذر از دوره جوانی همچون پدرش برای حکومت مشغول به کار شد.

اما بعد از مدتی به الهیات علاقه مند شد و چون کلیسا را به طور روز افزونی آلوده به دنیا می­دید به سلک رهبانیت درآمد. در این زمان بود که در اثر نزدیکی مسلمانان با شرق یونان، نزاع­هایی عقیدتی میان مسیحیان شرق و غرب پدیدار شد و یوحنا در این میان نقشی اساسی ایفا کرد. او به خاطر موضع­گیری هایش در جریان تماثیل، گاهی ملعون خوانده می­شد و البته گاهی نیز اوضاع بر وفق مرادش بود.

مهم­ترین فعّالیت یوحنا نیز پرداختن آثارش به الهیات مسیحی و مخصوصا بحث در مورد مشیت الهی و چگونگی وقوع آن در خارج بود.[۲] یوحنا همچنین خطابه­هایی در دفاع از تماثیل ایراد کرد. سرانجام یوحنا در اواسط قرن هشتم میلادی در حالی­که هنوز مطرود بود درگذشت.[۳]

تمثال شکنی

اواسط قرن هشتم و با قدرت گرفتن مسلمانان، مبادی فکری ایشان تا درون جامعه مسیحی گسترش یافت و در برخی موارد که با تفکر جامعه مسیحی همخوانی نداشت باعث ایجاد اختلافاتی درون متفکران مسیحی می­شد.

یکی از این موارد بحث بر سر تماثیل بود و اینکه آیا احترام به تماثیل قدیسان و مسیح و… جایز است یا نوعی بت­ پرستی محسوب می شود. زیرا در این مورد خاص علاوه بر مسلمانان، یهودیان و برخی مسیحیان نیز که به کتاب مقدس آگاهی داشتند به یاد آیه ۴و۵ از باب ۲۰ کتاب خروج می­افتادند که می­گوید: «هیچ صورت تراشیده و تمثالی از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پایین در زمین است و از آنچه در آب زیر زمین است برای خود مساز. نزد آنها سجده مکن و آنها را عبادت منما»[۴]

بنابراین در سال ۷۲۶ امپراتور لئوی سوم برای رفع اتهام بت پرستی از سوی مسلمانان، یهودیان و تعداد زیادی از مسیحیان، زانو زدن در مقابل تصاویر و پرستش تمثال­ها را ممنوع کرد و در سال ۷۳۰ دستور داد که به جز سلیب هرگونه تصویر و مجسمه­ای را از کلیسا خارج کنند. [۵]

اما یوحنا به طرفداری از تماثیل برخاست و گفت: بحث در صور مقدس از وظایف سینودها می­باشد و قیصر حق مداخله در آن را ندارد. چیزهای نامرئی خدا از آغاز آفرینش جهان با کمک تماثیل مرئی می­شوند… مثلا تابوت شهادت نمایشگر تابوت بانوی ما؛ مادر خداست[۶] …

ولی از آنجا که همه مردم سواد خواندن یا نوشتن ندارند پدران مصلحت دانستند!! که این حوادث مانند اعمال قهرمانی با تمثال­هایی وصف شوند تا یاد آور کوتاهی از آن حوادث باشند… با دیدن تصویر مسیح نه به تمثال بلکه به صاحب آن تعظیم می­کنیم؛ همانطور که نه به انجیل و صلیب، بلکه به چیزی که اینها نشانه آن هستند تعظیم می­کنیم…[۷]

بنابراین در سال ۷۵۴ شورای هیریا تشکیل شد و حکم به نابودی تمثال­ها داده و یوحنا را ملعون خواند. وان وورست در متنی مربوط به این شورا گزارش می­دهد:

شیطان مردم را گمراه کرد بگونه­ای که آنان مخلوق را به جای خالق پرستیدند. شریعت موسی و انبیاء برای نابودی این فساد دست به دست هم دادند… شرارت پیشگان مذکور چشم دیدن این زینت را نداشتند و به تدریج بت پرستی را با نام مسیحیت برگرداندند… پس از مراجعه به کتاب مقدس درباره ظاهر فریبنده تصاویر که روح آدمی را از عشق متعالی به خدا تا عشق پست و مادی به مخلوق پایین می­آورد…[۸]

در این مناقشه استدلال هایی علیه یوحنا مطرح شد:

۱- دومین حکم از احکام ده­گانه مبارزه با بت پرستی بود و تمثال هم، بت محسوب می­شد.

۲- سنت مسیحیان اولیه نیز با تمثال پرستی با هر عنوانی مخالف بود.

۳-تمثال شکنان بر این باور بودند که اشخاص عامی و بی­سواد نمی­توانستند بین پرستشی که نثار یک تمثال می­شد و پرستشی که نثار خود خدا می­شد، تمایز قائل شوند.

۴- هر دو گروهی که در این مناقشه با هم درگیر بودند سعی می­کردند طرف مقابل را به بدعت­کار بودن در این مورد متهم کنند؛ مخصوصا تمثال شکنان، تمثال پرستان را متهم می­کردند که تا قرون قبل، کلیسای مسیحی با هرگونه بازنمایی خدا یا عیسی مسیح مخالف بود. اما با کم شدن اهمیت بت پرستی به عنوان رقیب مسیحیت، مسیحیان تمثال پرست از برخی آیین­های بت پرستان تاثیر گرفتند و برخی از استدلال­های ایشان را در مورد تمثال­ها پذیرفتند.[۹]

یوحنا و پیروانش هم چنان ملعون خوانده می­شدند تا اینکه در سال ۷۸۷ و پس از سپری شدن حکومت لئوی سوم و پسرش، با آمدن امپراتور بعدی شورای جدیدی در نیقیه تشکیل شد و احکام مخالف شورای قبلی تصویب شد. در قسمتی از این اعتقادنامه آمده است:

…با اطمینان و دقت تمام تصمیم گرفته­ایم تماثیل محترم و مقدس یعنی صورت عیسی مسیح و بانوی بی­عیب و فرشتگان مکرم و همه قدیسان و همه انسان­های پارسا، چه در نقاشی یا موزاییک و سایر مواد مناسب، درست مانند صورت صلیب، باید در کلیساهای مقدس خدا و… قرار داده شود…[۱۰]

پس از شورای نیقیه

شورای سال۷۸۷ نیقیه هفتمین شورای جهانی کلیسا محسوب می­شود. پس از این شورا نیز کشاکش و تغییر موضع در مورد این مساله ادامه یافت اما در نهایت در سال ۸۴۳ تمثال پرستان بر تمثال شکنان غلبه کردند.

امروزه نیز در اولین یکشنبه ایام روزه بزرگ کلیسای ارتدکس این واقعه به عنوان پیروزی راست دینی جشن گرفته می­شود.

پس از آگاهی از این جریان سوالی که ذهن هر خواننده آزاد اندیشی را به خود مشغول می­کند این است که:

اگر استدلالهای شورای هیریا درست و مطابق با عقل بودند پس چرا شورایی دیگر تشکیل شد و آن استدلالها را نادیده گرفت؟

اگر عهد عتیق به عنوان کتاب مقدس قداست دارد و مسیح برای تکمیل آن آمده پس چرا دستور دوم از ده دستور در شورای نیقیه نادیده انگاشته شد؟

و در نهایت این سوال گریدی که با توجه به اینکه چنین تعلیماتی در بسیاری از مکاتب فکری اولیه وارد شد حال اگر این عقاید بدعت آمیز! درست باشد در این صورت مسیحیت آنگونه که گسترش یافته، ممکن است کاملا از آن منبع اصلی منحرف شده باشد و اگر این گونه باشد آیا این انحراف اتفاقی است یا از روی طرح و نقشه؟[۱۱]

دمشقی و پیامبر اسلام ص

جان دمشقی(یوحنای دمشقی) مدعی شده بود که محمد به وسیله بدعت گذاران مشکوک مسیحی اغوا شد و از آن پس خود به اغواگر اعراب جاهل تبدیل گردید… دیدگاه جان دمشقی برای دوره­ای طولانی در اروپای قرون وسطی رواج یافت… به نظر جان دمشقی ازدواج پیامبر با خدیجه برنامه­ریزی شده بود و حملات صریح خود را تحت عنوان وحی پنهان می­کرد و این چنین خود را پیام آور جدید خداوند مطرح نمود… عشق و علاقه فراوان وی به جنگ… و میل جنسی ارضا ناشدنی… از دیگر اتهامات دمشقی به پیامبر بود… نویسندگان قرون وسطی تمامی توجه و تأکید خود را بر حیات جنسی پیامبر و … معطوف ساختند.[۱۲]

 

[۱] – بایر ناس، جان ؛ تاریخ جامع ادیان ، علی اصغر حکمت ، تهران ، چاپ ۱۳ ، ۱۳۸۲ ، ص ۶۰۸

[۲] – برانتل ،جورج ؛ آیین کاتولیک ،حسن قنبری ،قم ،مرکز ادیان و مذاهب ،۱۳۸۴ ، ص ۵۸-۵۹

[۳] – لین ، تونی ؛تاریخ تفکر مسیحی ، روبرت آسریان ،تهران ، نشر و پژوهش فرزان روز ، چاپ سوم ، ص ۱۲۴-۱۲۷

[۴] – همان ،ص ۱۲۸

[۵] -سلیمانی اردستانی ، عبدالرحیم ؛ درسنامه ادیان ابراهیمی ، قم ، انجمن علمی ادیان و مذاهب ، ۱۳۸۶ ، ص ۱۵۰

[۶] – وان وورست ،رابرت ای ؛ مسیحیت از لابلای متون ، جواد باغبانی و عباس رسول زاده ،قم ،موسسه امام خمینی ،۱۳۸۴ ص ۲۳۷

[۷] – پیترز ، اف ای ؛ یهودیت ، مسیحیت و اسلام ، حسین توفیقی ، قم ف دانشگاه ادیان و مذاهب ، ۱۳۸۴ ، ج۳ ، ص ۱۱۶

[۸] – مسیحیت از لابلای متون ، ص ۲۳۹-۲۴۱

[۹] – تاریخ تفکر مسیحی ، ص ۱۲۹-۱۳۱

[۱۰] – مسیحیت از لابلای متون ، ص ۲۴۱

[۱۱] – گریدی،جوان ا؛مسیحیت و بدعتها ،سلیمانی اردستانی،قم ،موسسه طه ،۱۳۸۴،چاپ دوم،ص ۸۷

[۱۲] – صمیمی، مینو؛ محمد در اروپا، عباس مهرپویا، ، تهران ، انتشارات اطلاعات ، ۱۳۸۲ش ، ص ۱۸۳

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن