مقالات

Arius آریوس

نام نویسنده : محمد صادق احمدی***

مسیحیت همانند دیگر ادیان، تاریخ پر فراز و نشیبی را طی نموده است . در طول تاریخ مسیحیت ، گاهی این دین در اوج و فراز و گاهی هم در عوالم ننگ و عار بوده است و هر زمان که این دین در مسیر ترقی گام برداشته همواره دانشمندانی خبره را به دنیا معرفی کرده که پاسدار فرهنگ و هویت دینی خویش بوده اند.از این بین می توان به آریوس اشاره کرد.

آریوس کیست ؟

آریوس کشیشی بلند بالا و باریک بود، نگاهی اندوهناک داشت و آثار ریاضت و خشکی از ظاهرش هویدا بود. به طوری که از لباسش برمی‌آمد ـ قبای کوتاه بی‌آستین، شالی به منزله روپوش ـ از جمله زهاد بود. طرز حرف زدنش شیرین و سخنانش اقناع کننده بود. دوشیزگان تارک دنیا، که در اسکندریه زیاد بودند، احترام فراوانی به او می‌گذاشتند و در میان روحانیون عالیمقام هواخواهان وفادار بسیاری داشت. او چون اوریگن بر این باور بود که پدر از پسر برتر بوده و پسر نیز بزرگ‌تر از روح‌القدس است. اما بر خلاف اوریگن، سلسله مراتب میان موجودات الهی را باور نداشت. او بر این باور بود که فقط پدر خدا است، و بدین‌سان یکتاپرستی را بر نظام اوریگن افزود.
برای مطالعه نقش آریوس در تاریخ مسیحیت ابتدا باید بررسی کرد که آریوس در چه زمانه ای می زیست و چرا در زمانی که مسیحیت دین رسمی امپراتوری شده بود، آریوس که درجات ترقی را می پیمود ، نا گهان توسط کلیسا طرد شده ،سقوط کرد؟!
مسیحیت وامپراتوری
مسیحیت تا زمان رسمی شدن این دین همواره زیر فشار و شکنجه یهودیان متعصب بود و در تمام این مدت حکومت امپراتوری روم نیز رسما مخالف آیین نوین عیسوی بود. تا اینکه در سال ۳۱۳ قسطنطین به اتفاق یکی از شرکای خود حکم آزادی مذهب را در سرتا سر امپراتوری روم صادر کرد که به اعلامیه میلان شهرت یافت.
در همین زمان بخش شرقی امپراتور روم مرکز اصلی بحث های الهیاتی بود. علت این مساله این بود که یونانی ها وقتی مسیحیت را پذیرفتند ، به دنبال خدایی بودند که در جسم انسانی تجسد یافته باشد.
زیرا ایشان به رغم ورود به دین جدید ، هنوز برخی رسوم وعقاید خرافی قدیم را حفظ کرده بودند ؛ مثل اعتقاد به سه خدا ،خدای جسمانی،و ویژگی تقدس امپراتور که از دوران قبل از مسیحیت تا درون دوره مسیحیت ادامه یافته بود.

مناقشات درون مسیحیت

به لحاظ مذهبی اصول و کلیات کلامی دین کاتولیک هم چنان رو به توسعه بود و روحانیون بزرگ مانند ترتولیانوس و کوپریانوس در شمال آفریقا ، کلمنس و اوریگن در اسکندریه دراصول دین تحقیقاتی جدید را آغاز کردند و در روابط بین «پدر، پسر و روح القدس » که ازمسائل اصولی دین مسیح است مباحثات بسیار آغاز کردند. در این بین اکثر الهی دانان طرف دار بساطت و یگانگی خدا بودند و اقلیتی که متاثر از باورهای توده مردم بودند و می خواستند مسیحیت را مورد پسند مردم نوکیش قرار دهند ، با عقیده اکثریت به مخالفت بر خاستند
اما بین این دانشمندان از لحاظ دینی نه تنها توافق حاصل نشد، بلکه کار به مجادلات و مناظرات تلخ کشید.

آغاز جدال

نزاع از اینجا شروع شد که الکساندر ،اسقف اسکندریه،برای کشیشان خود در مورد «سر تثلیث در توحید»موعظه می کرد.کشیش آریوس اعتراض کرد وگفت : این سخن سر از چند خدایی در می آورد. زیرا اسقف گفته بود: «خدا همیشه هست ، پسر همیشه هست و پسر بدون تولد در پدر حضور دارد.»
هدف آریوس اثبات بسیط بودن و یگانگی خدایی بود که چون روح محض بود ، نمی توانست با جهان مادی ارتباط مستقیم داشته باشد. بنابر این طبق نظر آریوس وجود یک واسطه ضروری بود .این واسطه همان پسر بود که هرچند قبل از شروع زمان به وجود آمده بود ، ولی یک مخلوق بود وموجودی واسطه و جدای از پدر بود.
آریوس معتقد بود که : «خدا از خلقت جداست . پس ممکن نیست مسیحی را که به زمین آمده و چون انسان تولد یافته است با خدایی که نمی شود شناخت، یکی بشماریم. همان ورطه ای که انسان را از خالق خود جدا می نماید ، ما بین خدا و پسر وی عیسی مسیح نیز موجود است. پدر ، پسر را تولید نمود؛ یعنی پیش از هر چیز پسر از پدر ،از نیستی خلق گردید. پس مخلوق است و از ذات خود پدر نیست و به تمام معنا وی را خدا نتوان خواند.»

آزار و اذیت آریوس و طرفدارانش

اما الکساندر آرام ننشست و آریوس را از شهر اخراج کرد.آریوس خود در نامه ای طولانی و گلایه آمیز از ستم های کلیسا می گوید : …اسقف سر و صدای زیادی درباره ما به راه می اندازد و به سختی ما را آزار می دهد…یوسبیوس ،برادر شما در قیصریه ،تئودتوس ،آیتیوس و همه اسقفان شرق ، اناتیما(ملعون)اعلام شده اند؛ زیرا ایشان می گویند : خدا بدون آغاز در پسرش وجود داشته است …ما مورد آزار قرار می گیریم چون میگوییم پسر آغازی داشت اما خدا بدون آغاز است. این واقعا علت آزار ماست ؛همچنین به سبب اینکه می گوییم او از عدم پدید آمده است …….
مشاجره بین آریوس والکساندر از اسکندریه خارج شد ودر تمام کلیساهای مشرق مورد بحث قرار گرفت بدین سان تمام امپراتوری به آشوب کشیده شد . قسطنطین از این تفرقه بیمناک شد و با بیان اینکه هر دو اندیشه یکسان صحیح هستند ، سعی کرد گروه ها را متحد کند .

نامه قسطنطین

قسطنطین ابتدا نامه ای به الکساندر و آریوس نوشت که به روایت دورانت حاکی از این است که او چندان به الهیات پای بند نیست بلکه بیشتر در پی اهداف سیاسی و یکپارچه کردن حکومت خویش است حتی نظریه مشهور جهان مسیحیت این است که بدن او را پس از مرگش تعمید دادند( گرچه برخی سعی می کنند که تعمید او را به آخرین روزهای حیاتش منسوب کنند). بنابر این پر واضح است که قسطنطین هنگام رهبری شورا کافر بوده است .
نامه از این قرار است :
من فرض را بر آن گذاشته بودم که اندیشه هایی را که همه مردم از خدایان دارند به شکل واحد باز گردانم ؛زیرا قویا حس می کردم اگر بتوانم مردم را متقاعد سازم که در این باره متحد شوند اداره امور عامه بطور قابل ملاحظه ای آسان خواهد شد. اما افسوس ! اطلاع می یابم که در میان شما بیش از آنچه اخیرا در آفریقا مجادله بوده است ،نزاع جریان دارد . ظاهرا علت این مجادلات ، پوچ به نظر می رسد ودر خور چنین معارضات تند نیست. تو ،الکساندر، اگر می خواستی بدانی کشیشانت درباره یک مساله حقوقی یا حتی درباره مساله ای جزئی که هیچ اهمیتی ندارد چگونه فکر می کنند؛وتو، آریوس، اگر چنین افکاری داشتی ، می بایست سکوت می کردی….لزومی نداشت که این مسائل را به میان مردم بکشانید…اینها مسائلی هستند که فقط بی کاری محرک آنهاست و جز برای حدت ذهن فایده ای ندارد…..کارهایی است احمقانه و در خور کودکان بی تجربه ، نه شایسته کشیش ها یا افراد معقول. »

بنابر این چنان که روشن شد در ریشه یابی این بحث دو نکته حائز اهمیت است :
۱-از یک سو با ورود یونایان به دین مسیحیت ، بحث های جدیدی وارد مسیحیت شد که قبل از این در آموزه هایی که مسیح آورده بود ، وجود نداشت .
۲-از سوی دیگر حکومت و امپراتور در حل و فصل اختلافات نقش تعیین کننده داشت
که این مساله از نامه قسطنطین پیش وپس از شورا بوضوح مشاهده می شود.

اوج گیری نزاع

در سال ۳۲۱ که این جدال الهیاتی به اوج خود رسید قسطنطین مجبور شد که به هر شکل ممکن به آن پایان بخشد. پس تصمیم گرفت که از نمایندگان کلیساهای مختلف شورایی تشکیل دهد.
او به این منظور در تابستان سال ۳۲۵ شورای بزرگی را که نخستین شورای جهانی بود جمع کرد و گروهی متشکل از سیصد نفر را برای تشکیل این شورا به نیقیه فرا خواند .
امپراتور شخصا برخی از نشست های شورا را ریاست می کرد و تمام هزینه ها را می پرداخت. به گفته نویسنده ای مسیحی : «این نخستین بار بود که کلیسا خود را تحت سلطه و ریاست رهبر سیاسی حکومت می دید . مساله رابطه کلیسا و حکومت که مساله ای مزمن و ریشه دار است ، به طور مشخص از همین جا شروع شد.»

متن اعتقاد نامه

در نهایت اعتقاد نامه ای تصویب شد که متن آن چنین است :
« من به خدای واحد ،پدر قادر مطلق ، خالق آسمان و زمین و همه امور محسوس ونا محسوس ایمان دارم . به خداوند عیسی مسیح ، تنها پسر مولود خدا ایمان دارم . او قبل از همه ی زمان ها از پدر متولد شد ، خدا از خدا ، نور از نور ، خدای حقیقی از خدای حقیقی که مولود است نه مخلوق ،هم ذات پدر است و همه چیز به واسطه او آفریده شد . او برای ما انسان ها و برای نجات ما از اسمان نازل شد . از طریق مریم باکره توسط روح القدس تجسد یافت و انسان شد . همچنین به خاطر ما به صلیب کشیده شد و از جانب پنطس پیلاطس متحمل درد و رنج شد و دفن شد . بر اساس متون مقدس در روز سوم بر خاست و به آسمان عروج کرد .
او در سمت راست پدر نشست ودوباره با جلال و عظمت برای داوری بر زندگان و مردگان خواهد آمد وسلطنت او پایان نخواهد داشت . و من به روح القدس خداوند و حیات بخش ایمان دارم . او که از پدر و پسر نشات گرفت . او که همراه پدر و پسر ستایش و تجلیل می شود . او که به واسطه رسولان سخن گفت .من به یک کلیسای رسولی مقدس واحد ایمان دارم . اعتراف می کنم که یک تعمیدبرای آمرزش گناهان کافی است و در انتظار رستاخیز مردگان هستم و حیات جهان خواهد آمد.آمین.

لعنت نامه !

اعتقاد نامه نیقیه یک کلام فرعی نیز دارد که به آن متصل است و آن متضمن لعنت نامه ای است از این قرار : لعنت باد بر کسانی که می گویند زمانی بود که عیسی وجود نداشت یا قبل از آن که به وجود بیاید نبود ، یا آنکه از نیستی به هستی آمد . لعنت باد بر کسانی که اقرار می کنند پسر خدا از ذات یا جنس دیگری است ویا انکه پسر خدا مخلوق و یا قابل تغییر و تبدیل است.
اکثر نزدیک به اتفاق اعضای شورا این بیانیه را امضا کردند . در ابتدا فقط پنج اسقف و سرانجام فقط دو تن از امضای این بیانیه خود داری کردند . این دو همراه با آریوس تکفیر شده به دستور امپراتور تبعید شدند . طی یک فرمان امپراتوری مقرر شد که همه کتاب های آریوس سوزانده شود و مجازات پنهان نگاه داشتن آنها اعدام باشد .

آتاناسیوس

مهم ترین فردی که در این شورا یاور الکساندر و سر سخت ترین مخالف آریوس بود ، شخصی الهیدان به نام آتاناسیوس بود که به شدت از تعلیماتش دفاع می کرد.
آتاناسیوس شاید در همان دهه دوم زندگی که رساله خود را زیر عنوان «درباره تجسد کلمه»نوشت ، از این اندیشه دفاعی نیرومند کرد که خدا ماهیت بشری را در شخص عیسی قرار داد . این موضوع عملا دارای اهمیتی اساسی در مناقشات آریانی بود که آتاناسیوس نقشی عمده در آن داشت .
آتاناسیوس خاطر نشان می کرد که اگر آنگونه که آریوس معتقد بود ، مسیح کاملا خدا نبود ، رشته ای از پیامد های ویران گر به دنبال آن پدید می آمد .
نخست : محال بود که خدا بشر را رهایی بخشد ، همان کونه که هیچ مخلوقی نمی تواند برای دیگری چنین کند .
دوم : لازمه این مطلب آن است که کلیسای مسیح به سبب بت پرستی مقصر باشد، زیرا مسیحیان به طور معمول برای مسیح عبادت کرده و او را می پرستیدند سرانجام این استدلال ها به بار نشست و به نفی مذهب آریوس انجامید.

سر انجام آریانیزم

اما اکثر روحانیون ،خصوصا در شرق ، از پذیرفتن اعتقاد نامه سرباز زدند و صدور اعتقاد نامه پایان کار آریوس و آریانیزم نبود . قسطنطین سه سال پس از پذیرش احکام شورای نیقیه ، نظرش تغییر کرد و آریوس را از تبعید فرا خواند وتا پایان دورانش از گروه مخالف شورای نیقیه حمایت کرد . امپراتوران بعدی ، دیدگاه های متفاوتی داشتند و نظرات متفاوت آنها بر زندگی کلیسا تاثیر می گذاشت ولی بیشتر آنها اریوسی یا نیمه اریوسی بودند .
با این همه مسیحیتی که در نیقیه تصویب شد ، دین رسمی امپراتوری روم گردید پس از این تصویب ؛ طرفداران آریوس توسط کلیسا در معرض جریمه قرار گرفتند . تمام اشکال آریانیزم مطرود گردید وآریوس نیز پس از مرگش به دلیل انکار الوهیت کامل کلمه (مسیح) محکوم شد . آریانیزم بدعتی بود که در شرق ریشه کن شد ؛اما در مغرب به عنوان شکلی از مسیحیت که از کاتولیک متمایز بود چهار صد سال به حیات خود ادامه داد ؛ به ویژه در میان گات ها و دیگر اقوام ژرمنی رشد سریعی نمود .
در نهایت برخی از کلیساهای پروتستان که پس از اصلاحات تشکیل شدند با مبادی آریوسی بنا شدند ودر نتیجه مخالف تثلیث بودند.
مثل « میکائیل سروتوس» اسپانیایی که با مطالعه کتاب های عهد جدید ملاحظه کرد که مساله تثلیث ؛که طبق اعتقاد نامه نیقیه برای مسیحیان امری مسجل شده بود؛در این کتاب ها وجود ندارد و این عقیده کفر محض است . اما کلیسا او را محکوم کرده ودر سال ۱۵۵۳ زنده طعمه آتش ساخت .
اما امروزه این نهضت نیز طرفدارانی در میان پروتستان ها برای خود پیدا کرده مثل گروه شاهدان یهوه که از جمعیت قابل توجهی برخوردارند. در کلیساهای کاتولیک روم نیز بعضی پاپ ها گاهی گرایش به تفکرات آریوسی داشته اند مثل پاپ پیوس دوازدهم .ولی کلیساهای انگلیکن و ارتدکس به عنوان یک نهضت راست کیشی به آن نمی نگرند.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن