مقالات

جان دانز اسکوتس

عنوان : جان دانز اسکوتس duns scouts

نویسنده : محمد صادق احمدی

کلمات کلیدی : اسکوتس، الهیات، لقاح مطهر، اصالت اراده، کلیسا

منبع:سایت پژوهشکده باقرالعلوم

قرون وسطی از حدود سال پانصد میلادی با سقوط امپراتوری روم آغاز شد و تا حدود سال ۱۵۰۰ که رنسانس آغاز گردید ادامه یافت. یکی از مهم­ترین و حساس­ترین ویژگی­های تفکر دینی در قرون وسطی رشد مکتب­های الهیاتی است. همانگونه که قرن بیستم شاهد رشد مکتب­های فروید و آدلر در زمینه روانکاوی و نیز مکتب بارت در زمینه الهیات بود قرون وسطی نیز شاهد ظهور شماری از مکتب­های فکری الهیاتی بسیار معروف بود که در حال تثبیت خود بودند.

از میان این مکاتب، دو مورد را که از اهمیت بسزایی برخوردارند می­توان ذکر کرد:

۱- مکتب تومایی که بر نوشته­ها و آثار توماس آکویناس پی­ریزی شده بود.

۲- مکتب اسکوتی که مبتنی بر اندیشه­های نسبتا متفاوتی بود که در آثار جان دانز اسکوتس یافت می­شد.[۱]

نکته جالبی که اینجا رخ می­نماید این است که این مکاتب موثر در تاریخ کلیسا، زمانی شکوفا شده که کلیسا در اوج قدرت بود. برای روشن شدن این مساله باید کلیسای قرن سیزده را به تصویر کشید.

کلیسای قرن ۱۳

کلیسای قرن ۱۳ به اذعان نویسندگان مسیحی کلیسایی شکنجه­گر بود. استیون فانینگ در توضیح این مساله این گونه روایت می­کند: «تفتیش عقاید که در دهه ۱۲۳۰ به فرمان پاپ شروع شده بود به صورت حربه­ای بسیار قوی و مناسب در دست روحانیون بود که آن را علیه کسانی به کار می­گرفتند که نمی­خواستند به راحتی از کلیسا تمکین کنند. ایجاد تفتیش عقائد فقط یکی از علائمی بود که نشان می­داد کلیسا با گسترش اقتدار روز افزون خود تمرکزگرا شده و به تشکیلاتی بدل گشته که از جامعه و مردمش فاصله بسیاری گرفته است… تمهیدات سرکوب گرانه قرن سیزده توسط کلیسا سبب محکومیت عده زیادی از مردم به مرگ شد تا جایی که بسیاری از ایشان به دستور کلیسا زنده زنده سوزانده شدند و حتی اندیشمندان بزرگی چون آکویناس از این تعرضات محفوظ نماندند و آموزه­های ایشان به عنوان بدعت محکوم شد…»[۲]

در این زمان که کلیسا تحمل هیچگونه نظر مخالفی را نداشت و دانشمندانی چون آکویناس را نیز به عنوان بدعت­گذار معرفی کرده بود دانز اسکوتز در شمال اروپا متولد شد.

اسکوتز؛ استاد ریز بین[۳] [۴]

جان دانز اسکوتز که یکی از برجسته­ترین متفکران قرون وسطی بود در سال ۱۲۶۵ در نزدیکی اسکاتلند چشم به جهان گشود. در جوانی وارد آکسفورد شد و به تحصیل پرداخت و همزمان عضو فرقه فرانسیسکن شد. پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه­های آکسفورد و پاریس به تدریس اربعه عقائد پیتر لمبارد پرداخت.

اسکوتز در ۴۲ سالگی به کولونی نقل مکان کرد تا از حلقه­های درس آنجا اسنفاده کند اما عمر او وفا نکرد و در حالی که ۴۳ سال بیشتر نداشت چشم از جهان فرو بست.

آراء و اندیشه­های ریزبین کودن!!

جان به خاطر تمایزات بسیار دقیقی که در بسیاری از موارد میان معانی محتمل اصطلاحات می­گذاشت به استاد موشکاف و ریزبین مشهور شد اما همین امر سبب شد که در قرن شانزدهم انسان­گرایان و پروتستان­ها برخورد محترمانه­ای با او نداشته باشند و واژه Dunce که در انگلیسی معنای کودن می­دهد را از نام او برگرفتند.[۵]

دانز عهده­دار پاره­ای از تحولات مهم در الهیات مسیحی شد که به برجسته­ترین آنها اشاره می­شود:

۱- شناخت خدا: اسکوتس پرچم­دار نظریه­ای در شناخت خداست که به ارسطو منسوب است و با نظر آگوستین که می­گفت خدا قلب انسان را روشن می­کند تا انسان به شناخت برسد مخالف است.

دوره اولیه قرون وسطی تحت سلطه نظریه متفاوتی در باب شناخت خدا بود که سابقه آن به آگوستین بر می­گشت و به «اشراق گرایی» معروف بود. در این نظریه، شناخت خدا برخاسته از اشراق خدا بر قلب بشر تلقی می­شد اما دانز اسکوتس این دیدگاه را مورد انتقاد شدید قرار داد.

۲- اصالت اراده الهی: جان اراده الهی را بر حکمت الهی مقدم می­دانست و اعتقاد داشت اصالت با اراده الهی است.

اسکوتس بر آزادی خدا تاکید می­کرد. از نظر او واقعیت امور نه بواسطه اینکه عقل و منطق چنین حکم می­کند بلکه بواسطه اینکه خدا آزادانه چنین اراده کرده است، شکل می­گیرد. در مقابل، آکویناس معتقد بود که حکمت الهی ارزش ذاتی عمل اخلاقی را می­پذیرد. این مطلب سپس اراده را آگاه می سازد تا آن را به نحو شایسته ای پاداش دهد. اسکوتس به طرق کاملا متفاوتی این استدلال را رد می کرد . اراده الهی برای پاداش دادن به عمل اخلاقی پیش از هر گونه ارزیابی ناشی از ارزش ذاتی آن است. این رویکرد در پیوند با آموزه­های آمرزیدگی و تقدیر، دارای اهمیت زیادی است. اسکوتس بر این نکته تاکید می­کرد که آزادی خدا بدین معناست که نقش عقل و فلسفه ضرورتا محدود می­شود.

اما دیگر اندیشمندان این تفکر او را نمی­پذیرفتند. برای مثال آنسلم تاکید می­کرد که مساله تجسم و صلیب آنقدر ضرورت داشت که خدا انتخاب دیگری پیش رو نداشت و باید بدین شکل عمل می­کرد.[۶]

۳- لقاح مطهر: اسکوتس یکی از پرچم­داران آموزه­ای تحت عنوان لقاح مطهر مریم، مادر عیسی بود. توماس آکویناس، آنسلم، برنار و دیگر عالمان بزرگ پیش از اسکوتس چنین تعلیم می­دادند که مریم شریک وضعیت بشر گناهکار بود. او همانند هر بشر دیگر به جز مسیح آلوده به گناه شد و پس از لقاح پاک شد. اما اسکوتس چنین استدلال می­کرد که مسیح به سبب فضیلت عمل کامل او در باز خرید توانست مریم را از آلودگی گناه اولیه باز دارد. نفوذ اسکوتس آنچنان بود که «وضع عصمت آمیز» در پایان قرون وسطی به نظریه غالب تبدیل شد.

بر مبنای همین نظریه اسکوتس شش قرن بعد و در سال ۱۸۵۴ پاپ پیوس نهم مساله عصمت و طهارت مریم را طرح نمود و آ ن را یکی از اصول مسیحیت اعلام کرد.[۷] او طی بیانیه­ای اظهار داشت:

«ما اعلان، اظهار و تصریح می­کنیم که این آموزه -که بر اساس آن مریم، مقدس­ترین باکره در اولین بارداری­اش با فیض منحصر به فرد و امتیاز خاصی از طرف خدای قادر مطلق، با ملاحظه­ی شایستگی­های عیسی مسیح، منجی بشریت، از همه شیاطین و از گناه اولیه مصون بود- آموزه­ای وحیانی از طرف خداست. بنابراین همه مومنان باید اعتقادی راسخ و استوار به آن داشته باشند.» [۸]

البته از طرف اندیشمندان مسیحی ایراد­های بسیاری بر این نظریه وارد آمد که با مبانی تجسد و نجات سازگار نبود؛ مثل این ایراد که اگر در مورد مریم لقاح مطهر صورت گرفته باشد پس نیازی به نجات او نیست.[۹]

آثار دانز

اسکوتس عمر چندانی نکرد و در ۴۳ سالگی یعنی هنگامی که باید در مجامع علمی خود را نشان می­داد از دنیا رفت ولی با این حال از او چند اثر ارزشمند بجا مانده که البته اکثر آنها در مخالفت با نظریات آکویناس است. در واقع الهیاتی که او ارائه می­کرد الهیات “ضد تومیستی” نام گرفته است.

مهم­ترین اثری که از او باقی مانده تحت عنوان تفسیر بر اربعه عقائد تحریر شد. اربعه عقائد را لومبارد تدوین کرده بود و جان این تفسیر را بر رساله لومبارد در آکسفورد و پاریس به نگارش در آورد.

کلیسا و اسکوتس

رویکرد کلیسا در مورد اسکوتس همیشه یکسان نبوده بلکه در برخی موارد او در دنیای مسیحیت مطرود بوده و گاهی نیز با عوض شدن سلیقه رهبران مسیحیت از او به نیکی یاد شده است.

به عنوان مثال در قرن نوزده پاپ پیوس نهم نظریه اسکوتس در مورد لقاح مطهر را به عنوان نظریه خطا ناپذیر مسیحیت اعلام کرد.

در طرف مقابل در قرن شانزدهم انسان­گرایان و پروتستان­ها برخورد محترمانه­ای با او نداشتند تا جایی­که واژه Dunce که در انگلیسی معنای کودن می­دهد، را از نام او برگرفتند.[۱۰]

 

[۱] – مک گراث ، آلیستر ؛مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی ،بهروز حدادی ، قم ، دانشگاه ادیان ، چاپ دوم ، ۱۳۸۷،ص ۱۰۰

[۲] – فانینگ ، استیون ؛ عارفان مسیحی ،فرید الدین رادمهر ،تهران ، انتشارات نیلوفر ، ۱۳۸۴ ، ص ۲۰۵ – ۲۰۶

[۳] – لین ، تونی؛ تاریخ تفکر مسیحی ، روبرت آسریان ، تهران ، نشروپژوهش فرزان روز ،چاپ سوم ،۱۳۸۶ ، ص ۲۱۵

[۴] – مک گراث ، آلیستر ؛ درسنامه الهیات مسیحی ، بهروز حدادی ، قم ،دانشگاه ادیان ، ۱۳۸۴ ، ص ۱۰۱

[۵] – تاریخ تفکر مسیحی ، ص ۲۱۷

[۶] – همان ،ص ۲۱۶-۲۱۷

[۷] – بایر ناس، جان ؛ تاریخ جامع ادیان ، علی اصغر حکمت ، تهران ، انتشارات علمی فرهنگی ،چاپ ۱۳ ، ۱۳۸۲ ، ص ۶۹۱

[۸] – – برانتل ،جورج ؛ آیین کاتولیک ،حسن قنبری ،قم ،مرکز ادیان و مذاهب ،۱۳۸۴ ، ص ۹۳

[۹] – تاریخ تفکر مسیحی ، ص ۲۱۸

[۱۰] – تاریخ تفکر مسیحی ، ص ۲۱۷

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن